خرید تور تابستان ایران بوم گردی

سقوط فیلسوف در دام مغالطه یک بام ودوهوا

دکتر محمدعلی عبداللهی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

یورگن هابرماس فیلسوف 94 ساله آلمانی بیانیه ای را با عنوان “اصول همبستگی ” در باره جنگ اسراییل با حماس درغزه امضا کرده است. این بیانه دوشنبه 13 نوامبر (22ابان) در پایگاه مرکز پژوهشی «اصول هنجاری» دانشگاه گوته منتشرشده است. هابرماس به میزان کافی از شهرت برخوردار است، نیازی به معرفی ندارد. او در سال 81 به دعوت مرکز گفتگوی تمدن‌ها به ایران امد و در روز 24 اردیبهشت 1381 در دانشگاه تهران سخنرانی کرد.

عنوانی که هابرماس و همفکرانش برای بیانیه انتخاب کرده اند ارتباط معناداری با مفهوم “کنش ارتباطی” دارد. مفهومی که هابرماس را با آن در سپهر فلسفه می شناسند. هابرماس مفهوم “کنش ارتباطی”را در کتاب دوجلدی نظریه کنش ارتباطی بسط داده است. جان مایه این نظریه این است که آدمی می تواند با گفتگو، همکاری وا رتباط به فهم مشترک دست یابد.طرح فلسفی او بنا نهادن جامعه انسانی بر پایه عقلانیت ارتباطی است نه عقلانیت ابزاری. رهایی انسان از دام نوعی سابجکتیویته که انسان دوره جدید را در کام خود فروبرده هدف اصلی طرح فلسفی هابرماس است.

اکنون او با انتشار بیانیه “اصول همبستگی” و دفاع یکجانبه از اسراییل نه تنها مبانی خود را زیر پا نهاده که تلاش کرده جنایت علیه بشریت را توجیه کند. این کار را من دراین یادداشت کوتاه “سقوط یک فیلسوف دردام مغالطه یک بام و دوهوا” نام داده ام. تلاش می کنم مقصود خود را دربند های زیر روشن کنم:

  1. بیایید از عنوان بیانیه شروع کنیم. نویسندگان بیانیه تلاش کرده اند برای عنوان آن توجیهی دست و پا کنند. به عبارت زیر نگاه کنید:

»«ما معتقدیم که با وجود تمام نظرات متضادی که بیان می‌شوند، اصولی وجود دارند که نمی‌بایست آنها را مورد مناقشه قرار داد. این اصول بنیانهای همبستگی درست با اسرائیل و یهودیان در آلمان است».

درست است که همبستگی یکی از اصول اخلاقی –اجتماعی جامعه بشری است اما همبستگی مفهومی خنثی و بی طرف نیست بلکه دوطرف دارد. عامل اخلاقی برای رعایت اصل همبستگی باید طرف همبستگی را معلوم کند. تعیین طرف همبستگی به تنهایی برای رعایت اصل اخلاقی همبستگی کافی نیست. افزون بر این باید همبستگی، مصداق خیر باشد نه شر. تا اینجای کار گمان نمی کنم کسی مخالف باشد.

  1. متن بیانیه اساسا نسبت به چرایی حمله حماس و قصد نابودی اسراییل ساکت است. اگر هابرماس در نظر دارد از “خرد رهایی بخش” و “عقلانیت ارتباطی” برای رهایی بشر از دام مدرنیته‌ی ذهن محور بهره برد نباید داوری خود را از اکنون و اینجا شروع کند. چگونه ممکن است فیلسوف کنش ارتباطی از کمرگاه ماجرا شروع کند؟ چرا باید واکنش وحشیانه اسراییل به حمله حماس را امری طبیعی و منطقی نمایش دهیم اما واکنش گروهی آزادیبخش به بیش از 70 سال کشتار را امری غیراخلاقی بدانیم؟ اگر پیشنهاد هابرماس برای رهایی بشر از خود محوری دوره جدید، گفتگو، مفاهمه و درک مشترک زبانی است چرا همین معیار را درباره فلسطینیان به کار نمی گیرد؟
  2. متن بیانه باهوشمندی والبته به صورت فریبنده ای یکی به نعل می زند یکی به میخ. با این حال فیلسوف گرفتارآمده در چنگ معیارهای دوگانه به زودی موضع جانبدارانه خود را آشکار می کند. بازهم به عبارت زیر نگاه کنید:

“به رغم همه نگرانی ها درباره سرنوشت جمعیت فلسطینی اما وقتی قصد نسل کشی به کارهای اسراییل نسبت داده می شود همه معیارهای قضاوت کاملا به محاق می روند”

نگارنده نمیداند هابرماس از کدام معیارها سخن می کند؟ با هر معیاری که بخواهیم رویداد مورد نظر را بسنجیم عمل با عکس العمل مطابقت ندارد. افزون بر اینکه عمل حماس نیز از جنس عکس العمل به 70 سال ظلم و جنایت است نه عمل ابتدایی. هابرماس ازا ینکه جهانیان کارهای اسراییل را نسل کشی دانسته اند به شدت ناراحت و غمگین است. ایا 70سال کشتار، غصب سرزمین، راندن وحشیانه صاحبان خانه از خانه هایشان در چشم فیلسوف آلمانی ناچیز است؟

  1. دلیل اصلی بیانیه‌ی “اصول همبستگی” سرانجام در پایان آن رخ می نماید. آغازِ به ظاهر حق طلبانه بیانیه طولی نمی کشد که در انجام به اصلی تبدیل می شود که ریشه درشرم تاریخی آلمان‌ها دارد. اصل همبستگی با یهودیان در آلمان اصلی محلی است که ریشه در شرم تاریخی آلمانها دارد. اصل سیاسی یک کشور چگونه ممکن است معیار قضاوت درباره جنگی شود با چنین حجمی از وحشی گری، آن هم درسرزمینی دیگر؟ اصل کرامت انسانی به درستی پایه حقوق برابر انسانها است. اما چرا این اصل در بیانیه‌ی “اصول همبستگی” تنها به سود یهودیان به‌کاررفته است؟ شرم تاریخی هابرماس به عنوان یک آلمانی از کشتاری هودیان به‌دست نازیها چگونه و به چه دلیل می‌تواند اصل کرامت انسانی را دریهودیان منحصر کند؟

در پایان باید به این نکته اشاره کنم که چه بسیار کم‌اند فیلسوفانی که زیست شخصی و داوری هایشان را بر پایه فلسفه ورزی خود استوار کنند.برتراند راسل درباره اسپینوزا همان فیلسوفی که یهودیان او را از جامعه خود اخراج، حتا نام عبری باروخ را از او ستاندند، نوشته است که شریفترین ودوست داشتنی ترین فیلسوف مغرب زمین اسپینوزا است. اوچنان زیست که می اندیشید.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. چه خوب یک استاد فلسفه دانشگاه در حمایت از مظلوم اون هم مظلومی که صدها کیلومتر ازش فاصله داره، بیانیه ای رو نقد کرده؛ ولی در حمایت از مردم مظلوم ایران که کنارش زندگی میکنن ساکته و حرفی ازش دیده نمیشه!!!

    3
    2
  2. یورگن هابرماس فیلسوف ۹۴ ساله آلمانی به تازگی سقوط نکرده است بلکه افکارواندیشه ایشان درقدیم هم برهمین مبنا بودودولت وقت ایران درسال ۱۳۸۱به دلیل نزدیکی باتفکرایشان با وی ارتباط داشت واو رادعوت کرد!!!!!

    2
    1
  3. سلام علیکم بسیار عالی و محترمانه و در عین حال آموزنده ‌. اللخصوص آن جمله ای که : چه بسیار کم‌اند فیلسوفانی که زیست شخصی و داوری هایشان را بر پایه فلسفه ورزی خود استوار کنند. درود بر دکتر عبدالهی . یاعلی.

    1
    2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا