خرید تور تابستان ایران بوم گردی

دو ضرورت تأسیس فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی

“در سالهای گذشته به دلایل گوناگونی پرداختن به این نیاز حیاتی فرهنگی مغفول مانده بود که این امر باعث رنجش افراد زیادی شده بود که دغدغه زبان مادری خود را داشته اند و این نگرانی ها بعضاً مورد سوء استفاده و دستاویز قراگرفتن توسط عده ای که بعضًا افکاری خاص در سر می پرورانند نیز شده بود. ولی اخیراً که وزیر محترم آموزش و پرورش برای اجرای اصل 15 قانون اساسی تأکید کرد، دوستداران کشورمان ایران و سرزمینمان آذربایجان امیدوار شدند و وقتی که استاندار محترم آذربایجان شرقی نیز تأسیس فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی را دین خود به این سرزمین برشمردند، خرسندی، شعف، و امیدواری را در بین ترک زبانان ایران به وجود آورد”.
محمد باقر کریمی در یادداشتی در انصاف نیوز به دو ضرورت تأسیس فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی از بعد اجتماعی و فرهنگی پرداخته است که در پی می آید:
تکثر در جوامع انسانی یک سنت حکیمانه خداوندی هست [1] و گوناگونی فرهنگ ها به عنوان منبعی برای تبادل، نوآوری و خلاقیت در رشد و تکامل بشر، نقشی اساسی ایفا می کند و زبانها نیز به عنوان ابزار تولید، رشد و انتقال آن فرهنگها از این سنت زیبای تنوع و تکثر تبعیت می کنند. تنوع زبان در ایران از دیرباز به دلیل کثرت اقوام مانند خیلی از کشورهای دیگر با شرایط مشابه وجود داشته است.
این زبانها در طول تاریخ با هم در یک چارچوب طبیعی، همزیستی و تعامل داشتند و به غنای یکدیگر نیز کمک می کردند اما با روی کار آمدن حکومت پهلوی که با تفکر و رویکردی استبدادی و از طریق یکسان سازی فرهنگی از جمله زبان، انجام برخی اصلاحات تمرکزگرایانه و با برهم زدن نظم های پیشین این سرزمین، سعی در ایجاد یک نظم نوین مصنوعی داشت، این تعادل  متوازن و زیست طبیعی زبانها نیز به هم خورد و یک نگاه سنگین سیاسی – امنیتی بر روی حیات زبانهای مادری برخی اقوام این سرزمین سایه افکند. درباره زبانهایی که از خانواده زبان فارسی و گویش های آن محسوب می شوند، حساسیت کم بود ولی در رابطه با زبان ترکی که یک زبان مستقل هست کار به سختی پیش رفت طوری که رضا شاه و ایادی اش با تفکر و رویکرد استبدادی خود در مواجهه با این مسئله متوسل به شیوه های سخت گیرانه  ای شدند که بعدها تبعات منفی زیادی برای منافع ملی این سرزمین ایجاد کرد.
اما در مقابل، بسیاری از اندیشمندان مسئله زبان را یک مقولة روشنفکری قلمداد کرده اند نه یک مسئلة سیاسی، طوری که نویسنده روشنفکر، جلال آل احمد، در دهه 40 پس از مشاهده نتایج تجربه تلخ دوران رضاخان و ایادی اجنبی اش برای تحقیق ایدة تمرکزگرایانه خود برای برتری دادن به یک زبان به قیمت نابودی همة دیگر کمر بسته بودند، نسبت به آن برنامه ریزی واکنش نشان داده و با برشمردن خسارت ها و ضایعات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی غیر قابل جبرانی که در اثر آن برنامه ها متوجه کلیت جامعه ایران و آذربایجان به عنوان قسمتی از این سرزمین شد، مبارزه بر علیه تداوم آن برنامه ها را مسئولیت روشنفکران متعهد بر شمرده و از آنها برای ورود در این مسئله حیاتی کشور درخواست نمود[2].
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وتشکیل جمهوری اسلامی که اساس آن را ارزش های اصیل دینی و انسانی تشکیل می داد و نه ارزش های اعتباری و بعضا نژادی و تاریخی غیراصیل فضا تغییر کرد ونشریات به زبانهای محلی اجازه انتشار یافتند. اما مهمتر، این اتفاق بود که بدلیل اهمیت مسئله زبان، مجلس خبرگان قانون اساسی یک اصل این قانون جامع را برای حفظ زبان مادری اقوام ایرانی اختصاص داده و برای آموزش این زبانها بسترسازی کرد. اگر چه در نظام جمهوری اسلامی که یک نظام برآمده از اراده مردم بود، نگاه  به مسئله زبان و فرهنگ اقوام تغییر یافت اما از این ظرفیت های پیش بینی شده برای نجات زبان های آسیب دیده و کمک به رشد و غنی شدن آنها استفاده ای نشد. البته دلایل این تاخیر در مجال فراختری قابل بحث هست که غالبا به دلیل مشکلات پیرامونی که برای کشور توسط دول استعماری ایجاد شد، رسیدگی به مقوله زبان مادری در اولویت پایین تری قرار گرفت. اما اخیرا و بعد از انتخابات ریاست جمهوری در خرداد نود ودو در فضای امیدواری که در جامعه ایجاد شد، رئیس جمهوری و برخی مقامات مسئول دولتی خبر از اراده قوی در توجه به مقوله زبان مادری اقوام داشتند که البته باعث امیدواری مضاعف جامعه گردید به خصوص جامعه اقوام.
در رابطه با اهمیت آموزش زبان مادری و ضرورت های آن اندیشمندان حوزه های مختلف در دنیا (روانشناسی، جامعه شناسی، زبان  شناسی و … ) پژوهش های ارجمندی انجام داده و کتب و مقالات زیادی در جهت بررسی ابعاد گوناگون آن منتشر کرده اند و ما نیز در پاسخ به فضای مثبت ایجاد شده در جهت یادآوری ضرورت های حفظ و تقویت زبان مادری اقوام یک جامعه برای ادامه حیات در این دنیای جدید گلوبال –که شرایط پیچیده تری هم دارد- از بین دلایل متعدد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، روانشناسی و … فقط به دو دلیل فرهنگی و اجتماعی اشاره می کنیم. 
ضرورت فرهنگی- امروزه نهادهای فرهنگی بین المللی مانند یونسکو با مقوله زبان به مثابه میراث فرهنگی غیرملموس برخورد می کنند و حفظ آن را به عنوان یک یادگار گرانقدر از نسل های پیشین به نسل های جدید نوع بشر بسیار مهم می دارند[2]. دلیل این نگرش این هست که زبان تنها یک ابزار ارتباطی نیست، بلکه زبان یک رسانه حمل دانش نیز هست. انسان های پیشین معمولا یافته ها، تجربیات، درک ها و کشفیات خود را از طریق یک زبان ثبت کرده اند. از این منظر زبان تولید، انتقال و ثبت فرهنگ یک ملت، زبان مادری آن ملت هست و زبان جزئی از فرهنگ و حتی کلید آن گنجینه بزرگ به شمار می آید. اما در مورد زبانهایی که کمتر زبان کتابت بوده اند، موضوع قدری پیچیده تر و پر اهمیت تر می شود.
معمولا ملت هایی که فرهنگ شفاهی داشته اند یافته ها و دستاوردهای خود را در دل زبان همان فرهنگ به یادگار نهاده اند. یعنی در این جوامع افراد دانش فرهنگی تولیدی خود را در قالب کلمات، عبارات، مثل ها، داستان ها، اشعار و … به صورت ادبیات فولکلور- که به قدری آمیخته و تنیده با زبان هست که از آن قابل تفکیک نیست- انتقال داده، حفظ کرده و بارور کرده اند. از این حیث زبان یک گنجینه بزرگ دانش هست که در طول هزاران سال و توسط میلیون ها انسان رشد کرده، غنی شده و منتقل شده است. هر انسانی از آن جامعه بسته به درجه آفرینندگی خود حاصل حیات خود را در قالب یک کلمه، یک عبارت، یک مثل، داستان یا شعر به زبان افزوده است و نخبگان و برجستگان نیز با خلق شاهکاری به آن زبان نقشی درخشنده و بی بدیل در آن زبان خلق کرده اند و افراد عادی نیز آن را حفظ کرده، آموزش داده و انتقال داده‌اند. از این حیث میرایی یک زبان یعنی فنای واقعی حیات آن همه انسان و دستاوردهای آنها و حفظ و بالنده کردن آن یعنی حیات جاودان دادن به آن همه انسان.
وقتی زبان یک قوم به موازات پیشرفت ها در عرصه های مختلف عمومی و علمی در دنیای امروز که فرکانس تغییرات در آن بسیار زیاد هست، درجهت ظرفیت سازی برای کسب قابلیت حمل آن دستاوردهای جدید به روز نمی شود، علاقه مندی در بین متکلمین آن زبان برای استفاده از آن زبان کم می شود؛ چرا که این زبان سودمندی خود را به عنوان یک زبان زنده در دنیای جدید از دست داده است. و بدین ترتیب یک زبان بیش از پیش تضعیف شده و با از دست دادن جایگاه کاربردی خود به عنوان یک زبان غیررسمی  به گوشه انزوا می رود. در چنین شرایطی نسل های آینده آن قوم با بیگانه شدن با زبان مادری خود، کلید یک فرهنگ غنی را که در طول صدها و هزاران سال تکامل یافته بود، گم می کنند. نتیجه اینکه چنین نسلی پشتوانه فرهنگی خود را از دست داده و در مواجهه با فرهنگ های مهاجم(تهاجم فرهنگی) بدلیل ناآشنا بودن با فرهنگ ملی و محلی خود با خلاء روبرو شده و به شدت تحت تاثیر فرهنگ مهاجم قرار می گیرند و بدون مقاومتی خود را می بازند. از این حیث زنده نگه داشتن زبان مادری یک قوم، یعنی زنده و فعال نگه داشتن ارتباط نسل های جدید با گنجینه غنی فرهنگی آن قوم، که برای نسل جدید غرور و اعتماد به نفس ایجاد کرده و باعث می شود آنها در مواجهه با چالش های فرهنگی با تکیه بر میراث گذشتگان خود از موضع قدرت و به صورت فعال وارد شوند نه از موضع ضعف و انفعال.
ضرورت اجتماعی- زبان و اندیشه و رابطه آن با معرفت آدمی از اوان پیدایش فکر کلاسیک و فلسفی در یونان قدیم مورد توجه فیلسوفان بوده است اما در اوائل قرن بیستم، ویتگنشتاین فیلسوف زبانشناس برجسته، نظریه ای را مطرح کرد که براساس آن زبان می‌تواند بر نحوه تفکر و اعمال یک فرد تأثیر بگذارد[4]. بعدها نوام چامسکی زبان شناس بزرگ معاصر طی پژوهش های خود نشان داد که زبان رابطه مستقیمی با شخصیت و هویت انسان دارد[5]. در این حوزه تحقیقات زیاد دیگری توسط زبانشناسان و روانشناسان انجام گرفته است وآنچه از این تحقیقات بدست می آید، مؤید این واقعیت هست که زبانی که به آن تکلم می کنیم برنحوه فکر و اندیشه و شکل گیری شخصیت ما تأثیر مستقیم دارد. به این معنی که ساختار زبانی که به آن تکلم می کنیم و حوزه فرهنگی که در آن زیست می کنیم در طول سالیان، کلیشه ها و عاداتی در ذهن و فکرما ایجاد می کند که نوع احساس و تصور و معرفت ما به جهان اطراف ما را از دیگران متمایز می کند و این کلیشه ها در ارزش گذاری ها، رفتار و به طور کلی در شکل گیری شخصیت و کیفیت زندگی ما تأثیر می گذارد.
بسیاری از ما این جمله مشهور روانشناسی را شنیده ایم که “هرانسان به زبان مادری خود فکر می کند”…
اگرچه روانشناسان در رابطه با ارائه یک تعریف واحد از شخصیت انسان اتفاق نظر ندارند، اما در تعاریف متعددی که ارائه شده، وجوه مشترکی وجود دارد. یکی از تعاریف نسبتا جامع تعریفی است که کمپل ارائه کرده است: شخصیت یعنی منش، خصوصیات و تا حدی الگوهای واکنش رفتاری قابل پیش بینی که هر فردی به صورت خودآگاه و یا ناخودآگاه به عنوان سبک و شیوه زندگی از خود نشان می دهد. از این حیث، شخصیت یک انسان در باورها، نحوه مواجهة او با پدیده ها ، رفتار او در موقعیت های مختلف و تعیین اولویت ها در ساحت زندگیش ظهور و نمود پیدا می کند.  
حال برای تبیین اینکه زبان تکلم یک جامعه چگونه بر فکر و شخصیت افراد آن تأثیر می گذارد به ذکر نمونه هایی از تحقیقاتی که در این زمینه انجام یافته است، می پردازیم. محققی به نام چن در دانشگاه ییل چین در سال 2012 تحقیقی انجام داد با عنوان “تأثیر زبان بر رفتارهای اقتصادی فرد”[6]. چن در این تحقیق نشان داد که متکلمان زبانهایی که بین زمان حال و آینده تمایز کمی قائل می شوند، 30 درصد بیشتر از متکلمان به زبانهایی که آینده را از حال متمایز می کنند به فکر پس انداز و سلامتی خود هستند. در زبان هایی که آینده به طور صریح از حال جدا نیست و از همان ساختار گرامری زمان حال برای آینده استفاده می شود،  افراد مثل حال روی آینده تمرکز می کنند. از دید آنها آینده دور نیست و خودشان را بهتر برای آن آماده می کنند. در زبانهایی مثل چینی و آلمانی که آوردن شاخص های آینده لازم نیست ولی در زبان انگلیسی باید با آوردن will و going to به وضوح آینده را از حال متمایز کرد.
محقق دیگری به نام دویچر مقاله ای را در سال 2010 در روزنامه هرالد تریبیون منتشر کرد با عنوان “آیا زبان شما چگونگی فکر شما را شکل می دهد؟” و در آنجا ادعا کرد که هرزبان به خاطر ساختار ویژه ای که دارد، متکلمان خود را وادار می کند در سیستم فکری خود رفتارها و چارچوب های ویژه ای را دنبال کنند[7]. به طور مثال زبانی که گوینده را مجبور می کند، جنسیت ضمایر را مشخص کند و یا از قیود زمانی دقیق برای بیان یک رویداد استفاده کند، در واقع او را به اندیشیدن درباره جزئیات بیشتری وامی دارد(مثل زبان انگلیسی). و یا در زبانهایی که برای اشیاء از نظر گرامری جنسیت تعیین می شود، تصور گویندگان آن زبان در رابطه با اشیاء از بقیه متفاوت است. به طور مثال، پل در زبان آلمانی مؤنث هست و درزبان اسپانیایی مذکر. وقتی در طی تحقیق با پرسشنامه در رابطه با پل از آنها سؤال شد، آلمانی ها پل را موجودی ظریف و باریک اندام و اسپانیایی ها آن را شیئی قدرتمند و قوی نامیدند. 
از این دست تحقیقات در دنیا موارد زیادی انجام شده است که برای دوری از اطاله کلام به دو مورد فوق کفایت می شود. اما آنچه از مطالعه و بررسی و اندیشه روی آن تحقیقات بدست می آید، این هست که شخصیت فرد به افکارش  وابسته است و اینکه او چگونه در رابطه با جهان پیرامونی اش و رخدادها و پدیده های آن فکر می کند. با عنایت به اینکه زبان فکر کردن انسان، زبان مادری اوست، پس شخصیت یک فرد تا حد زیادی متأثر از زبان مادری اوست. گرچه موارد زیادی مثل فرهنگ عرفی، تربیت خانوادگی، اثرات محیط و مهمتر از همه باورهای دینی و اعتقادی و آگاهی های اکتسابی او در ساختن شخصیت فرد مؤثر است اما ساختار زبان مادری که بر نحوه تفکر فرد تأثیر می گذارد در شکل گیری ویژگی ها و صفات بنیادی فرد مانند احساساتی بودن، منظم بودن، مصمم بودن، دوراندیش بودن و … تأثیر می گذارد.  و از آنجا که سلول های تشکیل دهنده یک جامعه، افراد آن هستند، پس می توان نتیجه گرفت که شخصیت و هویت تاریخی یک جامعه بر اثر زبان مادری افراد آن جامعه ایجاد می شود.
در واقع می توان گفت، اینکه یک جامعه به صفات ویژگیهایی موصوف هست، آن صفات و فضیلت‌ها تحت تأثیر زبان مادری آن جامعه شکل گرفته است (هرچند زبان هم از اقلیم آن منطقه تأثیر می پذیرد). حال وقتی که می بینیم زبان مادری یک جامعه آسیب می بیند؛ به کودکان یاد داده نمی شود و یا اینکه در مقابل زبان های همزیست یا مهاجم تقویت نمی گردد، رفته رفته ناتوان شده، ضعیف گشته و رو به اضمحلال می رود و این زایل شدن تدریجی یک زبان، خلائی را در تفکر و ارتباطات افراد ایجاد می کند که با ابزار زبان انجام می گیرند. لذا افراد برای پرکردن آن خلاء به سوی بهره گیری از لغات، نحو و معنای زبان های ثانویه دیگری که با آن آشنا شده اند و آن را همه گیر تر و بهتر می پندارند، روی می آورند. این تغییر زبان به مرور زمان، چارچوب فکری، معرفتی و به تبع آن شخصیت فرد را تحت تاثیر خود قرار می دهد که این پدیده به تدریج منجر به تغییرات و دگرگونی هایی در صفات فردی افراد آن جامعه می گردد و بروز چنین تغییراتی در آحاد آن جامعه منجر به بروز تغییرات در صفات اجتماعی آن جامعه خواهد شد. در این صورت آن قوم و ملیت دیگر به آن صفات گذشته معروف نخواهند بود. به طور مثال، اینکه مردمان لرستان به صفاتی مانند صفا، جوانمردی، سلحشوری و مردم کردستان به سلحشوری، صداقت و وفاداری و مردم آذربایجان به داشتن فکر و اندیشه منظم، وطن پرستی، مهمان نوازی، پشتکار و همت بالا شهره بودند، اما به مرور زمان این صفات شامل دگرگونی شده و به دلیل کمرنگ شدن آن صفات، آن جامعه به صفات تازه برآمده دیگری که پررنگتر می نمایند، موصف خواهند شد و این پدیده باعث تغییر در هویت، صفات و شخصیت تاریخی یک جامعه و آنچه که قرن ها  بدان شناخته می شد، می گردد. این نوع دگرگونی جامعه ممکن است گاهی در جهت رشد تلقی شده وخوب هم باشد، ولی به دلیل اینکه این تغییرات غالبا در اثر یک غفلت صورت می گیرد به طور بالقوه انحراف درپی خواهد داشت تا کمال.
ضرورت های زیادی برای حفظ و تقویت زبان مادری اقوام ساکن در جغرافیای کشورمان ایران وجود دارد، اما دو دلیل فرهنگی و اجتماعی بیان شده در این مقاله اهمیت شایان توجهی دارد، طوری که نهادهای فرهنگی بین المللی زیادی در سطح جهانی در این مقوله ورود کرده و مطالعه و احیای زبان های حتی کم مخاطب را نیز به عنوان یک گنجینه فرهنگی و همچنین حفظ هویت تاریخی آن جامعه در اولویت خود قرار داده اند. حال دیگر تکلیف حکومت ها که مسئولین مستقیم جامعه خود هستند، صد چندان می نماید. 
برای حفظ و تقویت یک زبان، علاوه بر آموزش آن و نیز بکارگیریش در رسانه های مکتوب باید در جهت گستردن دامنه لغات و همچنین بهبود، تسهیل و تدقیق رسم الخط آن زبان تلاش کرد و از این طریق باعث رونق، پویایی و بالندگی آن زبان شد. از این رو علاوه بر امکان پذیر شدن آموزش زبان در مراکز رسمی آموزشی، به وجود یک مرکز نیاز می باشد تا استانداردسازی رسم الخط، یکپارچه کردن واژه سازی، نظارت برتعامل زبان با زبان های هم زیست و مقابل و نیز هماهنگ کردن متکلمین آن زبان که ممکن است در نواحی مختلف و به صورت پراکنده ساکن باشند را برعهده بگیرد که در کشورما این مراکز با نام فرهنگستان شناخته می شوند.
در سالهای گذشته به دلایل گوناگونی پرداختن به این نیاز حیاتی فرهنگی مغفول مانده بود که این امر باعث رنجش افراد زیادی شده بود که دغدغه زبان مادری خود را داشته اند و این نگرانی ها بعضاً مورد سوء استفاده و دستاویز قراگرفتن توسط عده ای که بعضًا افکاری خاص در سر می پرورانند نیز شده بود. ولی اخیراً که وزیر محترم آموزش و پرورش برای اجرای اصل 15 قانون اساسی تأکید کرد، دوستداران کشورمان ایران و سرزمینمان آذربایجان امیدوار شدند و وقتی که استاندار محترم آذربایجان شرقی نیز تأسیس فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی را دین خود به این سرزمین برشمردند، خرسندی، شعف، و امیدواری را در بین ترک زبانان ایران به وجود آورد.
امید هست که استاندار عزیز برای این مهم از همین ابتدا هدف گذاری و برنامه ریزی دقیق انجام دهند تا در زمان مقبولی این کار به انجام رسد، چرا که به اندازه ی کافی این کار، دیر شده است. همچنین بر همه مسئولین ملی و محلی، اندیشمندان، فعالین فرهنگی، متولیان و … که دغدغه یک آذربایجان زنده و با نشاط و به تبع آن یک ایران سربلند را دارند فرض هست که برای تحقق این امر همه ظرفیت و قدرتشان را به کار گیرند تا موجب خرسندی و امید دوستان و موجب یأس و ناامیدی دشمنان و بدخواهان این سرزمین شوند. 
مراجع:
[1] قرآن کریم، سوره حجرات، آیه 13
[2] جلال آل احمد، خدمت و خیانت روشنفکران، مقالة روشنفکر و مشکل زبان ترکی
[3] کنوانسیون میراث معنوی، سی ودومین نشست یونسکو، پاریس، 2003
[4]  Wittgenstein. Ludwig, Tractatus Logico-Philosophicus, London: Routledge, 1922
[5]       Wikipedia, Noam Chomosky, http://en.wikipedia.org/wiki/Noam_Chomsky
[6]  M. Keith Chen, The Effect Of Language On Economic Behavior: Evidence From Saving Rates, Health Behavior, And Retirement Assets, YALE University, 2012
[7]Guy Deutscher, Does Your Language Shape How You Think?, Herald-Tribune, August 29, 2010 
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا