جزییاتی از دستنوشتههای اسامه بنلادن درباره رابطه با تهران

سارا معصومی دربارهی دستنوشتههای اسامه بنلادن در روزنامهی «اعتماد» نوشت:
«نام القاعده سالهاست به عنوان یکی از مخوفترین گروههای تروریستی متعلق به اسلامگراهای افراطی در سطح بینالمللی مطرح است. از سپتامبر ٢٠٠١ و حمله به برجهای دوقلو در نیویورک این نام بیشتر به گوش رسید و البته تلاشها برای انهدام این گروه تروریستی نیز از سوی قدرتهای غربی جدیتر شد. در سطح جهانی دولتهای عربستان سعودی، ایران و پاکستان گاه به گاه به همکاری با القاعده متهم شدهاند اما این اتهامزنی همواره با نوعی از سیاسی بازی همراه بوده است. دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده و برخی چهرههای حاضر در کابینه وی در یک سال و نیم گذشته از حضور وی در قدرت به مناسبتهای متفاوت و البته بدون ارایه مدرک قابل قبول ایران را به همکاری با القاعده متهم کردهاند. رییسجمهور ایالات متحده در سخنرانی ٨ ماه مه اعلام کرد که توافق هستهای با ایران یا باید از نو نوشته شود یا از بین برود. ترامپ در همان سخنرانی ایران را دولت پیشرو در حمایت از ترور و حامی گروههای تروریستی نظیر القاعده خواند. ایران پیش و پس از این سخنرانی ترامپ بارها و بارها هرگونه همکاری با القاعده را رد کرده و بسیاری از مقامهای ایران در سخنرانیهای خود در خارج از کشور انگشت اتهام خود را به سمت عربستان سعودی برای کمک به پیدایش و قدرت گرفتن القاعده نشانه رفتهاند. اندیشکده تحلیلی – تحقیقاتی «آمریکای جدید» در تازهترین تحقیقات خود به بررسی اسناد طبقهبندی شدهای پرداخته که از یورش نیروهای ویژه آمریکایی به محل اختفای اسامه بن لادن، رهبر القاعده در ماه مه سال ٢٠١١ به دست آمد. این تحقیقات که روز جمعه به وقت آمریکا منتشر شد نتیجه بررسی قریب به ٣٠٠ سند طبقهبندی شده است. نویسندگان این گزارش برای اندیشکده آمریکای جدید در مقدمه آن اینگونه نتیجهگیری کردهاند که بخش اعظمی از سر و صداها درباره رابطه ایران با القاعده نتیجه کارهای تبلیغاتی دشمنان ایران است و در صحنه واقعیت هیچگاه چنین ارتباطی وجود نداشته است. پس از انتشار نتیجه این تحقیقات رسانههای متفاوتی چون رویترز و المانیتور با استناد به دادههای این تحقیقات در گزارشهایی نهچندان تفصیلی اعلام کردند که رابطه ایران با القاعده رابطهای بسیار پرتنش بوده و این گروه شبهنظامی که اعضای خود را از اهل تسنن انتخاب میکند ایران با اکثریت جمعیت شیعه را دشمن شماره یک خود میداند.
ترامپ باز هم دروغ میگوید
نکته قابل توجه اینجاست که هم در گزارش رویترز و هم در گزارشهای سایر رسانهها با استناد به یافتههای جدید اعلام شده که سخنان دونالد ترامپ و برخی اعضای تندروی کابینه وی درباره همکاری ایران با القاعده صحت ندارد. به عنوان نمونه رویترز در اینباره مینویسد: دونالد ترامپ ادعا میکند که دلیل سیاستهای سختگیرانه وی علیه ایران، همکاری تهران با گروههای تروریستی نظیر القاعده است . اما نتیجه تحقیقات جدید نشان میدهد که هیچ مدرکی دال بر این همکاری وجود ندارد. اسناد به دست آمده از محل اختفای اسامه بن لادن نشان میدهد که ایران و القاعده هیچگاه در پیشبرد هیچ عملیات تروریستی با هم همکاری نداشتهاند. نلی لاهود (Nelly Lahoud) از کارشناسان ارشد موسسه آمریکای جدید که پیش از این نیز در مرکز مبارزه با ترور در اکادمی نظامی آمریکا مشغول به کار بوده روی اسنادی که در فاصله سالهای ٢٠١۵ تا ٢٠١٧ منتشر شده کار کرده است. بیش از نیمی از اسناد مربوط به القاعده توسط سازمان سیا در سال ٢٠١٧ منتشر شد. لاهود که پس از انتشار نتیجه تحقیقات این اندیشکده در میان خبرنگاران حاضر شد در اینباره میگوید: جذابترین یافتهها و اطلاعات ما از نامهای ١٩ صفحهای به دست آمده که یکی از نیروهای ارشد القاعده به رهبران این گروه در ژانویه ٢٠٠٧ نوشته است . در بخشهایی از این نامه ادعا شده که ایران در سال ٢٠٠۴ از القاعده خواسته که دست از خشونت علیه شیعیان در عراق بردارد. بخش دیگری از اطلاعات درباره رابطه ایران و القاعده نیز در دست نوشتههایی ٢٢٠ صفحهای پیدا شده که گفته میشود سیر حوادث از ماه مارس سال ٢٠١١ تا ماه مه همان سال را نوشته است. نوعی خاطره نویسی اسامه بن لادن که احتمالا مسوولیت نگارش آن را یکی از دختران رهبر القاعده برعهده داشته و سیر تحولات تا چند ساعت پیش از حمله نیروهای آمریکایی و کشته شدن بن لادن را ثبت کرده است. این اسناد که رهبران القاعده هیچگاه تصور نمیکردند در اختیار عموم قرار بگیرد گویای روابطه رهبران القاعده با یکدیگر است و طبیعتا سند قابل ملاحظهای درباره رابطه القاعده با ایران یا هر کشور دیگر است.
ایران، مسیر عبوری برای شبهنظامیان القاعده
در این گزارش رابطه القاعده با ایران در فاصله سالهای ٢٠٠١ تا ٢٠١١ به سه بخش تقسیم شده است. اواخر سال ٢٠٠١ و ابتدای سال ٢٠٠٢ پس از آنکه ایالات متحده به افغانستان حمله و دولت طالبان را ساقط کرد، صدها شبهنظامی عضو القاعده راهی ایران شدند. براساس اسناد تازه منتشر شده ایران مجوز عبور ایمن نیروهای القاعده از خاک خود را میدهد و در همکاری با سفارتخانه سعودی در تهران بسیاری از آنها را به خاک وطن خود که عربستان سعودی بوده یا به کویت میفرستد. به گفته نلی لاهود شرطی که ایران برای اعضای القاعده گذاشته این بود که از ارتباط گرفتن با هم حذر کنند و توجه جهانی را هم به حضور خود جلب نکنند. اعضای القاعده به زودی این دو شرط را زیر پا میگذارند.
گفتوگوهای ایران و آمریکا درباره القاعده
در مرحله دوم که از سال ٢٠٠٢ تا مارس ٢٠٠٣ بود، مقامهای امنیتی در ایران بسیاری از نیروهای القاعده را بازداشت اما همچنان بخش اعظمی از آنها را به عربستان میفرستند. المانیتور درباره این مقطع زمانی مینویسد: این دورهای بود که دیپلماتهای آمریکایی و ایرانی بهطور مرتب در ژنو و پاریس با هم دیدار میکردند و سوژه بحثهای آنها نیز چگونگی برخورد با اعضای القاعده بود که از افغانستان فرار میکردند.
حصر اعضای القاعده در ایران
در مرحله سوم که از ماه مارس سال ٢٠٠٣ آغاز شد و همزمان بود با حمله آمریکا به عراق، ایران روند بازداشت اعضای القاعده را جدیتر دنبال کرد و این مساله برخی از اعضای خانواده بن لادن را هم شامل شد که تعدادی از آنها تحت حصر خانگی قرار گرفتند. در نامهای که تاریخ آن به ژانویه ٢٠٠٧ بازمی گردد و در میان اسناد پیدا شده در مخفیگاه اسامه بن لادن بود نوشته شده است: مقامهای ایرانی تصمیم گرفتند برادران و خواهران ما را گروگان بگیرند اما ما هدف آنها از این اقدام را نمیدانیم.
المانیتور در ادامه گزارش خود که به قلم باربارا اسلاوین است، نوشته: در بهار ٢٠٠٣، ایران پیشنهاد تبادل برخی از چهرههای القاعده با اعضای گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) را میدهد با این وجود دولت وقت آمریکا به ریاستجمهوری جورج بوش این پیشنهاد را رد میکند و حتی ضمانت تامین امنیت منافقین را هم میدهد چرا که تصور میکند میتواند در آینده از اعضای این گروه برای حمله به ایران استفاده کند.
اعضای القاعده پیششرط ایران را رعایت نکردند
د ر نامه دیگری که تاریخ آن به سال ٢٠٠٧ بازمیگردد، یک چهره رده بالای القاعده عنوان «رافضی» به معنای خارج شده از دین را برای ایرانیها به کار میبرد . در بخشهای دیگری از این نامه نویسنده توضیح داده که جهادیهای (شبه نظامیان) عضو القاعده در بازه زمانی اواخر سال ٢٠٠١ و اوایل سال ٢٠٠٢ از سر ضرورت به ایران گریختهاند و قرار بوده که یا موقتا در این کشور بمانند یا از آن به عنوان مسیری برای رسیدن به یک کشور دیگر استفاده کنند. برخی اعضای القاعده برای ورود به خاک ایران موفق به اخذ ویزا شدهاند و برخی از آنها غیرقانونی و به شکل قاچاقی وارد شدهاند. اسلاوین در ادامه گزارش خود مینویسد: بیشتر اعضای القاعده در شهر زاهدان در شرق ایران متمرکز شده بودند و البته که به وعده خود به دولت ایران برای حضور بیسر و صدا پایبند نماندند و برخی از آنها ارتباط گرفتن با گروههای شبه نظامی در چچن یا دیگر گروهها را آغاز کردند.
نگرانی ایران از حملات القاعده به شیعیان عراق
رابطه ایران با القاعده پس از حمله آمریکا به عراق پرتنشتر از قبل میشود. نلی لاهود درباره این مقطع زمانی میگوید: در جولای سال ٢٠٠۴ نامهای دو صفحهای میان دو عضو القاعده رد و بدل میشود که در آن از نگرانی ایران درباره حمله به اماکن مقدس شیعیان در عراق توسط نیروهای القاعده نام برده شده است. در این نامه طرف واسط میان اسامه بن لادن و نماینده ایران اعلام کرده که ایران ابتدا باید یکی از اعضای خانواده بنلادن را که در زندانهای ایران است آزاد کند. این اتفاق نمیافتد تا سال ٢٠١٠ که همسر، پسر اعضای خانواده همسر بن لادن آزاد میشوند. البته براساس برخی اسناد چهرههای دیگری از اعضای خانواده یا وابستگان سببی یا نسبی بن لادن یک سال قبل در ایران آزاد شده بودند. القاعده در پاسخ به این اقدام ایران، یکی از تجار ایرانی را که توسط شبهنظامیان وابسته به القاعده در پاکستان به اسارت در آمده بود، آزاد میکند.
ایرانی که هیچگاه مطلوب القاعده نبود
لاهود در ادامه میگوید: پیش از این تصور میشود ٢٢٠ صفحهای که نوعی خاطره نویسی از دو ماه آخر حیات بن لادن است توسط شخص وی نوشته شده است اما به عقیده من این دستنوشتهها کار مریم دختر رهبر القاعده بوده است. در این نوشتهها کاملا مشخص است که رهبر القاعده تحت تاثیر اقدامهای ناشی از تحولات بهار عربی قرار داشته و به این فکر بوده که به نوعی القاعده را وارد این جریانهای به راه افتاد ه در جهان عرب کند. در دستنوشتههای مربوط به این بخش ارجاعها به ایران بسیار حاشیهای بوده و به عنوان مثال در یک مورد زمانی که به کمک سعودی به حاکمیت بحرین برای نجات از موج بهار عربی اشاره شده از ایران هم نام برده شده است. در بخشهایی از این دستنوشتهها بن لادن نسبت به اینکه ایران دست به تحریک شیعیان در منطقه بزند، ابراز نگرانی کرده بود. نگرانی و بیاعتمادی بن لادن نسبت به ایرانیها آنجا خود را بیشتر نشان میدهد که وی به همسرش هنگام ترک ایران هشدار میدهد که هیچ چیزی از ایران به همراه خود نیاورد چرا که ایرانیها حتی میتوانند با شیئی به اندازه یک سوزن هم همسرش را تحت تعقیب قرار بدهند .
لاهود درباره تلاشهای دولت ترامپ برای ایجاد ارتباط میان ایران و القاعده میگوید: اگر آنها میخواهند به جهان بگویند که ارتباطی میان ایران و القاعده وجود داشته باید تعبیر نادرست خود از این اسناد را در افکار عمومی جا بیندازند. حقیقتی که این اسناد به ما میگوید این است که القاعده ایران را دوست نداشته و دولت ترامپ باید با این حقیقت کنار بیاید.
اندیشکده newamerica یافتههای خود درباره رابطه ایران و القاعده را به چند محور اصلی تقسیم کرده است:
ایران در چشم القاعده یک دشمن خطرناک بوده است. این نگاه در تمام گفتوگوهایی که میان اعضای القاعده انجام گرفته به چشم میخورد.
در اسناد موجود که اخیرا از حالت طبقهبندی خارج شده هیچگونه مدرک معتبری دال بر همکاری میان ایران و القاعده برای انجام عملیاتهای تروریستی به چشم نمیخورد.
حضور برخی از اعضای القاعده در ایران برحسب نیاز و از سر استیصال بوده و نمیتوان حضور مقطعی آنها را به برنامهریزی خاص منوط کرد. پس از حمله آمریکا و همراهانش به افغانستان در سال ٢٠٠١ میلادی، بسیاری از اعضای القاعده از جمله اعضای خانواده بن لادن چارهای جز ترک افغانستان و ورود به ایران نداشتهاند.
بر اساس اسناد طبقهبندی شدهای که منتشر شده ایران تنها کشوری نبوده که به نوعی با القاعده در ارتباط بوده است. یکی از اسنادی که تاریخ نگارش آن به سال ٢٠١١ باز میگردد نشان میدهد که سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا نیز از طریق شبهنظامیان فعال در لیبی با القاعده ارتباطهایی گرفته بودند. در این ارتباطها، لندن به القاعده پیشنهاد میدهد که اگر این گروه تضمین بدهد هیچ فرد بریتانیایی را هدف قرار نخواهد داد، بریتانیا نیروهای خود را از افغانستان خارج میکند.
میزان بیاعتمادی نیروهای القاعده به ایرانیها تا اندازهای بوده که شبهنظامیان عضو این گروه پیش از آنکه وارد خاک ایران شوند آموزش میدیدند که در شرایط محاصره توسط نیروهای امنیتی ایران چگونه خود را بکشند اما به دست نیروهای ایرانی نیفتند.»
انتهای پیام