خرید تور تابستان ایران بوم گردی

محمد عطریانفر: خالی کردن پشت دولت ناجوانمردی است

خبرآنلاین در مقدمه‌ی گفت‌وگو با محمد عطریانفر نوشت: عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی درباره موضوعات متفاوتی از هجمه های اخیر به ظریف گرفته تا حمایت اصلاح طلبان از دولت روحانی، برنامه شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان برای انتخابات آینده و عملکرد فراکسیون امید مجلس به طرح دیدگاه ها و نظرات خود پرداخت.

او نقطه قوت همفکران خود در جریان اصلاح طلبی را حذف جریان های رادیکالیستی می داند موضوعی که به باور او جریان مقابل نه تنها در آن توفیقی نداشته بلکه دست تندروها را باز گذاشته است.

عطریانفر با بیان اینکه اصلاح طلبانی که محور تصمیمات آنها سید محمد خاتمی است تا پایان دوره ریاست جمهوری روحانی به حمایت انتقادی خود از دولت ادامه خواهند داد بر این باور است که اصلاح طلبان باید نسبت به عملکرد دولت پاسخگو باشند.

وی همچنین انتقادات خود از فراکسیون امید مجلس و محمدرضا عارف را نقد دلسوزانه می داند و می گوید: عملکرد این فراکسیون مطلوب نبوده است و این واقعیتی است که نباید به آقایان بر بخورد.

گفت و گوی خبرآنلاین با محمد عطریانفر را در ادامه می خوانید:

*آقای ظریف اخیرا در مصاحبه ای با خبرآنلاین صحبت از پولشویی هزاران میلیاردی در کشور کردند البته در همان مصاحبه تاکید کردند که قصد متهم کردن شخص یا سازمانی را ندارند؛ همین اظهارات باعث شد دلواپسان که همواره مدعی دفاع از شفافیت هستند به شدت برآشفته شوند؛ علت این همه عصبانیت و هجمه ها به آقای ظریف را چه می دانید؟

مخالفت ها و موافقت های سیاسی دردسته بندیهای گروهی در شرایط فعلی عموما ناشی از جهل سیاسی است به عبارتی پیش از اینکه بخواهیم اراده یا هدف خاصی را بر این نوع رفتارها مترتب بدانیم چون سیاسیون از پیش، موضع گیری دارندو عموما فاقد معرفت لازم هستند این درگیری ها شکل می گیرد.

مقام استماع و سمع  متفاوت است، وقتی  سمع می کنید یعنی اراده ای برای شنیدن وجود ندارد و موضوع برای شما از درجه اهمیت برخوردار نیست؛ اما وقتی استماع می کنید یعنی به صحبت ها توجه کرده و با عقلانیت صحت و سقم آن را بررسی و در نهایت اظهارنظر می کنید.

گفت وگو های سیاسی در عرصه رقابت های حزبی و گروهی عمدتا “سمع” می‌شوند نه” استماع”؛ ازنظر حضرات مهم نیست که آقای ظریف چه می گوید، مهم این است که چون ظریف متعلق به یک دولت اعتدالی و اصلاحی است هر چه بگوید باید با او مخالفت کرد؛ حال بسته به موضوع، مخالفت ها کمی پررنگ یا کم رنگ می شود؛  واکنش هایی از این دست نوعی بیماری است که به جان سیاسیون ما افتاده و کسانی که ادعای فعالیت گروهی دارند بیش از آن که بخواهند موضوع مورد بحث را استماع کرده و با عقلانیت بسنجند و غلط های احتمالی گوینده را با دلیل و مدرک عرضه کنند موضع گیری پیشین و جبهه بندی  گروهی خود را حاکم میکنند.

*آقای عطریانفر شما می گویید مخالفت؛ بله درست است زمانی شما مخالفت می کنید اما یک  زمانی هجمه می برید، رفتارهای امروز ضد آقای ظریف از نوع هجمه است علت چیست؟

مخالفت های سیاسی کم رنگ و پررنگ بروز می کند که البته تنش های کم رنگ هر روز رواج دارد. وقتی مخالفت ها پررنگ می شود شکل هجمه به خود می گیرد، چرا پررنگ می شود ؟ در این مورد خاص علت این است که  امروز در کشور دستور کاری تحت عنوانfatf  و cftذیل موضوع برجام مطرح است. این لوایح کشور را به سمتی هدایت می کند که برای پرهیز از عوارض فشارهای آمریکا که بخاطر بدعهدی در برجام به وجود آمده بتوان سطح تضییقات را کاهش داد که اقدامی در جهت تامین منافع ملت است. در این فرآیند به این نتیجه رسیدند که همانند سایر کشورها موضوع شفاف سازی تجارت و معاملات و تبادلات مالی را که دنیا به رسمیت شناخته، همراهی کنند.

در این فضا عده ای با این رویکرد منطقی مخالفت می کنند؛ به طور مشخص گروهی از تندروهای جبهه اصولگرا که علیه دولت و برجام هستند با هر موضوعی که به برجام مرتبط باشد مخالفت می کنند؛ در همین زمینه چون دولت مسئولیت پیگیری fatf را برعهده دارد و با اینکه می دانند با پایبندی ایران به مقررات مربوطه بخشی از فشارهای بدعهدی امریکا کاهش پیدا کرده و می توان در حاشیه امن، برخی از فعالیت های خود رادنبال کرد. واقع امر این است که مخالفت حضرات با  آقای ظریف از این جهت است که ایشان دست روی موضوعی  گذاشته که روشن کننده ذهن افکار عمومی است این در حالی است که اگربتوان از این مرحله عبور کرده و لوایح مرتبط با fatf را به تصویب نهائی برسانیم این نقطه دقیقا مبدا حرکت برای قرار گرفتن در مسیری است که می توانیم از بخشی از گرفتاری ها بکاهیم.

البته مخالفین موافق نیستند که مشکلات دولت کاسته شود، دوست دارند دولت همواره در فشار باشد تا اینکه به منویات سیاسی خود برسند. بنابراین موضوعی که آقای ظریف به آن اشاره کرده  از مصادیقی است که مایه روشنگری افکار عمومی است و نقش موثری در تصویب لوایح  fatf دارد که خروجی آن به نفع مردم و دولت و به ضرر کسانی است که نقطه مقابل دولت  هستند.

مردم به خصوص جامعه شهری مایه های اصلاح طلبی دارند/ بدنه اجتماعی تعلق خاطری به افراطی ها و تندروها ندارد

*آقای عطریانفر آنچه که ما امروز در فضای سیاسی کشور شاهد آن هستیم این است که در جریان اصولگرایی طیف تندرو میاندار شده و از اظهارنظرشان این طور برمی آید که به شدت به دنبال این هستند نتیجه انتخابات آینده ریاست جمهوری و مجلس را به نفع جریان خود تمام کنند. مصداق آن هم اظهارات آقای زاکانی است که گفته اند “مجلس آینده دور برگردان انقلاب است”، از طرفی در طیف مقابل یعنی جریان اصلاح طلبی نوعی تشتت آرا را شاهد هستیم ، به طور مشخص شخص شما به آقای عارف نقد وارد کرده بودید یا آقای کرباسچی گفته بودند که آقای عبدالله نوری ریاست شورای سوم عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان را بر عهده گیرند. فکر می کنید با این تشتت آرا آیا ساختار تشکیلاتی که در شورای سوم تعریف شده می تواند بر تندروهای اصولگرا که امروز میاندار اردوگاه خود شدند غلبه کند؟

پاسخ اجمالی به پرسش آن است که بله اصلاح طلبان توان مقابله دارند. تفصیلاً اینکه وقتی سخن از انتخابات می شود، سوال این است که رکن انتخابات چیست؟ پاسخ؛ مردم. مردم باید در انتخابات حضور پیدا کرده و در رقابت  رای خود را به نفع یک جریان به صندوق بریزند.

*مردم از شعارهای افراطی تندروها تاثیر نمی پذیرند؟

واقع امر این است که مردم و بدنه اجتماعی به خصوص جامعه شهری مایه های اصلاح طلبی دارند ولو اینکه نقدی به برخی عملکردها داشته باشند پس این اندازه که بدنه اجتماعی به جریان اصلاحات و اعتدال متمایل است چندان تعلق خاطری به افراطی ها و تندروها ندارد. حتی اگر در گذشته تندروها با برخی از شعارها می توانستند برخی از مردم را که از معرفت سیاسی و رسانه ای کمتری برخوردار بودند تحت تاثیر قرار دهند اما امروز چون این گروه ها تجربه شدند و اوج تجربه آنها احمدی نژادبوده است، دیگرمردم از شعارهای افراطی تندروها تاثیر نمی پذیرند کما اینکه از اصلاح طلبان افراطی هم در مقطعی فاصله گرفتند.

البته ویژگی اصلاح طلبان در این رابطه نسبت به اصولگرایان این بود که اصلاح طلبان موفق شدند روندهای رادیکالیستی خود را مدیریت و از تاثیرگذاری خارج و عملا حذف کنند در حالیکه متاسفانه اصولگرایان نه تنها این کار را نکردند بلکه دامنه حضور و تاثیرگذاری تندروهای خود را بیشتر کرده و دست آنها را باز گذاشتند؛ واقعیت این است که جامعه نسبت به جریان افراطی گارد دارد، چه تند اصلاح طلب و چه تند اصولگرا.

نکته دیگر اینکه معمولا انتخابات ایران از یک بیماری بزرگی رنج می برد که تا حل نشود پیش بینی های سیاسی ما، نخبگان، کارشناسان، صاحب نظران و احزاب سیاسی معمولا از فاصله دور نمی تواند درست ونزدیک به واقع صورت بگیرد به عبارتی تا در متن واقعه قرار نگیریم داوری ها به واقعیت نزدیک نیست. خب آن بیماری چیست؟ آن بیماری این است که در رقابت های سیاسی عنصر داوری متاسفانه مخدوش است. عنصر داوری جهتگیری دارد. در رقابت های سیاسی داوری به دو دلیل دچار عارضه است؛ اول اینکه یک جریان رقیب که عموما اصولگرا است خودش را به نهاد داوری می چسباند، این نهاد داوری شورای محترم نگهبان، نیروهای مسلح، صدا وسیما و نهادها و تریبون های ائمه جمعه را شامل می شود به طوری که جریان اصولگرایی آنها را به نفع خود مصادره کرده و خودشان را عملا جای آن قرار می دهند.

دوم اینکه برخی از این نهادهای داوری به طور مثال هیات های نظارت مشخصا در زمان انتخابات، با اینکه وظیفه دارند از این چسبندگی های سیاسی وگروهی خود را مبرا کنند اما این اتفاق نمی افتد، خب وقتی این بیماری در رقابت های سیاسی به خصوص در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری وجود دارد هرگونه پیش بینی از یک فاصله دور سخت است به خصوص که همین نهادهای داوری باید صلاحیت شما را در مقام نامزدی تایید کنند. ما از کجا می دانیم کدام عنصر از کانال تایید صلاحیت شورای محترم نگهبان یا هیات های نظارت خارج می شود؟

امروز بیش و کم این موضوع را شنیده اید که اصلاح طلبان نسبت به عملکرد آقای روحانی چقدر پاسخگو هستند، آیا اصلا باید پاسخگو باشند یا نباشند؟ من  اعتقاد دارم باید پاسخگو باشند. چرا؟ چون در پیروزی آقای روحانی در انتخابات نقش تعیین کننده داشتند.

اما آیا واقعا اصلاح طلبان باید پاسخگو باشند؟ کجا اصلاح طلبان توانسته اند نامزد انتخاباتی اصلی خود یعنی مرحوم هاشمی رفسنجانی را به صحنه بیاورند؟ ایشان توسط همان نهاد داوری رد صلاحیت شد. رد صلاحیتی که نمی دانیم در آینده عزیزان مسئول چه پاسخی به خدا ومردم وتاریخ خواهند داشت. مهم ترین رکن انقلاب، شخصیت کلیدی وفرمانده موثر جنگ، پارلمان، اجرا، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، دست راست امام (ره)، شخصیت مورد اتکای رهبری را به راحتی رد صلاحیت کردند و ملت را ازنقش افرینی این مردبزرگ محروم کردند.

با این تجربه تلخ، چطور می توان پیش بینی کرد چه کسی امکان حضور خواهد داشت؟ بنابراین ما به تناسب شرایط می توانیم اظهار نظر کنیم. با نزدیک شدن به صحنه رقابت های انتخاباتی و بر اساس شیوه و تاکتیک های رقیب و رویکرد نهاد نظارتی می توانیم اعلام نظر کنیم که ما در انتخابات پیش رو چقدر موفق خواهیم بود و سازو کارهایی مثل شورای عالی اصلاح طلبان، شورای مشورتی، گروه ها و شورای هماهنگی که پیشتر تدارک دیدیم به چه کار می آید.

*شما به عوامل بیرونی اشاره کردید مثل اینکه مردم اقبالی به تندروها ندارند یا شورای نگهبان ممکن است نامزدهای اصلاح طلبان در انتخابات را رد صلاحیت کند. ولی سوال بنده درباره رفتارهای درونی جریان اصلاح طلبی است، مثلا وقتی از آقای عطریانفر می شنویم که نقد لاریجانی را به نسیه عارف نمی دهیم یا آقای کرباسچی گفته بودند که آقای عبدالله نوری ریاست شورای سوم عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان را بر عهده گیرند، نگاهی که از بیرون به جریان وجود دارد این است که افراد این جریان در داخل خود به یک تفاهم نرسیدند بنابراین مردم در ارزیابی خود به این نتیجه می رسند که به نامزد جریان مقابل رای دهند که البته آن ها هم تمام توان خود را برای جذب آرا ریزشی جناح مقابل به کار گرفته اند.

اولا این نوع اختلاف سلیقه ها و اظهار نظر های متفاوت نه امروز نه دیروز بلکه از اول تاریخ تا به امروز بوده است، نکته دوم اینکه وقتی فعالیت های سیاسی شما جبهه ای است عناصری که در آن جبهه حضور دارند روی حداقل مشترکات با هم توافق دارند بنابراین وقتی از حداقل های توافقی خارج می شوند مواضع و دیدگاه های خود را دارند، سوم اینکه جامعه مخاطب اگر در سطح نخبگان باشند این تفاوت را درک می کنند و می دانند کجا روی مشترکات اظهارنظر می کنیم و کجا روی نقاط افتراق و دیدگاه اختصاصی و مستقل خود می ایستیم ؛ اگر در جامعه و مخاطبان عام نگاه کنید نوعا مردم ظرافت این تفاوت دیدگاه ها را نمی بینند.

درخصوص برادر عزیزمان اقای دکتر عارف تاکید می‌کنم من از دوستان ایشان هستم و اگر صحبتی مطرح می شود از سر دلسوزی بوده و در مقام نقد شکننده نیستم کما اینکه هر آنچه که در گذشته در این رابطه مطرح شده با واقعیت تطابق پیدا کرده و نشان داده که حرف ما خطاو ذنب لایغفر نبوده است.

ثانیا باید پرسید هدف از این نوع اظهار نظرها چه بوده؟ آیا غیر از این است که در جهت بالندگی و تقویت سازو کارهایی است که قصد دارد در دوره انتخابات ایفای نقش کند. به طور مثال وقتی مطرح می کنید مدیریت فراکسیون امید نیاز به تقویت دارد نباید به کسی بربخورد چون خروجی این فراکسیون وافی به مقصود ومطلوب نبوده است، ما که دنبال مقصر نمی گردیم بلکه فقط دنبال رفع اشکال ایم ؛ این کم طاقتی به دوستانی برمی گردد که این ایرادها را به خودشان می گیرند؛ اینکه شما تمجید بی جهت کردید آیا تاثیری در فرآیند انتخابات دارد؟ نقدهایی که صورت می‌گیرد عمدتا خیرخواهانه و در جهت اصلاح روندها و به نفع جبهه است.

به طور مثال در مقطعی علاقمندان بنیاد ایرانیان مطرح کرده بودند که محور جریان اصلاحات، بنیاد امید ایرانیان است ولاغیر، طبیعی بود که ما بگوییم این آدرس غلطی است که داده می شود زیرا محور جریان اصلاحات تا مقطعی که آقای هاشمی در قید حیات بود به طور مشترک برعهده خاتمی- هاشمی بود و از روزی که آقای هاشمی مرحوم شدند این پرچمداری در دست آقای خاتمی است.

مساله بعد اینکه بارها گفته ایم که ما برادر عزیز آقای عارف را سایه وجودی آقای خاتمی می دانیم، کسانی که تلاش می کنند ایشان را در عرض آقای خاتمی قرار دهند اشتباه می‌کنند چون این کار به تمامیت جبهه اصلاحات ضربه می زند.

*طی روزهای اخیر بود که شورای سوم عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان انتخابات هیات رئیسه خود را برگزار کرد که هیات رئیسه قبلی ابقا شدند، با وجود نقدهایی که به آقای عارف داشتید چطور شد که آقای عبدالله نوری موردنظر آقای کرباسچی برای ریاست نامزد نشدند و آقای عارف همچنان در سمت ریاست ابقا شدند؟

اولا فرمایش آقای کرباسچی درباره ریاست آقای عبدالله نوری نظر شخصی ایشان بوده که معتقد است وجود آقای نوری به عنوان رئیس شورا توفیقات بیشتری را برای اصلاحات همراه دارد.  نظر شخصی ایشان است گرچه  حرف خلاف واقعی هم نیست.

*یعنی کارگزاران قصد نداشتند آقای نوری را به عنوان رییس شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان برای جایگاه ریاست حمایت کنند؟

این طور نبوده است، نکته دوم اینکه آقای عبدالله نوری چنین تعلق خاطری نداشته که به عنوان رئیس شورا مطرح شود.

*شما با ایشان رایزنی کردید؟

نخیر، ولی چون شخصا با ایشان ارتباط مستقیم دارم استنباطم این است که چنین تمایلی از سوی آقای نوری وجود ندارد، آقای نوری شخصیت مستقلی است که فراتر از گروه های سیاسی در جایگاهی  شبیه به آقای خاتمی عمل می کند، ایشان از این منظر “فاالاعلم” اقای خاتمی است. یعنی یک پله بعد از آقای خاتمی منشا اثر و مورد مراجعه و گفت و گوی بسیار گروه های سیاسی است؛ ضمن اینکه شخصیتی محوری، اعتدالی و محل داوری گروه ها است.

*امروز عده ای از همفکران شما موافق ادامه همکاری اصلاح طلبان با دولت هستند و البته عده ای هم مخالف و علت آن را هم نبود نسبت قابل قبول اصلاح طلبان در دولت می دانند؛ این شیوه برخورد تداعی کننده رفتار پروژه عبور از خاتمی در سال ٨٤ است، آیا اصلاح طلبان به دنبال عبور از روحانی هستند و آیا با توجه به تجربه ای که اصلاح طلبان دارند آیا حاضر هستند که هزینه این تصمیم را بدهند. در آن زمان مجلس، ریاست جمهوری و شورای شهر به اصولگراها رسید، آیا اصلاح طلبان حاضرند دوباره هزینه بدهند؟

در ابتدا توضیحاتی عرض کنم؛ در سال 92 جریان اصلاحات با تردیدهایی از آقای روحانی پشتیبانی کرد و ایشان به پیروزی رسید. عملکرد 4 ساله اول آقای روحانی به حدی شکوه مند و جذاب بود که فوق انتظار اصلاح طلبان ظاهر شد. دلیل این داوری و قضاوت بنده اینکه در دور دوم اصلاح طلبان نه تنها بی تردید بلکه با شوق و بدون هیچ پیش شرطی آقای روحانی را نامزد تمام عیار خودشان قلمداد کردند، درست همان طوری که در سال 92 آقای هاشمی را مورد نظر داشتند.

*اما چه اتفاقاتی ظرف یک سال و اندی افتاده که فکر می کنیم ورق برگشته است، برجام در دولت اول آقای روحانی به نتیجه رسیده و در آمریکا هم قدرت دیگری سرکار آمد و بدعهدی کرد و برخی از تعهدات خود را زیر پا  گذاشت، زیر پا گذاشتن تعهداتی که در پیوست برجام بود برای جامعه ایرانی مشکل ایجاد کرد. در این رابطه ما دو گروه داریم که بر این صحنه نظارت می کنند، یک گروه مردم و گروه دیگر مخالفان سیاسی آقای روحانی و اصلاح طلبان .

ببینید همین موضوعی که روی زندگی اقتصادی مردم اثر گذاشته و معادلات را بر هم زده است بهانه ای در دست مخالفان آقای روحانی و مخالفان اصلاح طلبان شده که آن را مثل چماق بر سر آنها بکوبند.

نهادهای مسئول هم که نباید تابع سیاست های چپ و راست باشند متأسفانه ماموریت خود را درست انجام نمی دهند تا به افکار عمومی ثابت کنند حوادثی که رخ داده فقط ناشی از ناکارآمدی دولت نیست اگرچه که دولت هم در برخی بخش ها ضعف داشته اما بخش بزرگی از آن ناشی از گرفتاری هایی است که انقباضی در حوزه اقتصاد ایران به وجود آورده است، یک بخش دیگر هم ریشه در نابودی ذخایر و سپرده های مالی ما در دوران درآمدهای شکوفای ارزی دولت احمدی نژاد دارد و اندکی نیز ناشی از ناکارآمدی برخی مدیران در دولت است.

بر این باورم که پنجاه درصد گرفتاری ما ناشی از مشکلات جهانی است و٣٠ درصد ناشی از گذشته ای است که سرزمین سوخته ای تحویل آقای روحانی شد و 20 درصد ناشی از عملکردضعیف بخش هایی از دولت است.

*خب در این شرایط عده ای از همفکران شما بر این باورند که باید حمایت خود را از دولت بردارند تا اشتباهات دولت به نام اصلاح طلبان نوشته نشود، آیا شما هم بر این باورید؟

خیر، آیا این ناجوانمردی که توسط رقبای دولت صورت می گیرد می تواند اصلاح طلبان را هم گول بزند و آنها را از حمایت دولت خارج کند؟

عملکرد دولت آقای روحانی در چهار سال اول برای اصلاح طلبان  جذاب بود به طوریکه تشویق و تمجید کردند، خب فهم سیاسی اصلاح طلبان حکم می کند این موضوع را درک کنند که بخشی از مشکلات دولت ناشی از ضعف عملکرد دولت  وحتی رییس جمهور است اما بیش از 80 درصد آن ناشی از عملکرد دولت نیست، این ها مشکلاتی است که اگر هر شخص دیگری به جای آقای روحانی بود با آن روبرو می شد.

آن گروه از اصلاح طلبان که قرار نیست تنها شعار بدهند بلکه احساس مسئولیت می کنند و اقای سیدمحمد خاتمی در مرکزیت تصمیم گیری های آنها قرار دارد تا اطلاع ثانوی یعنی تا پایان دوره آقای روحانی همچنان بر موضع حمایت انتقادی از رئیس جمهور باقی خواهند ماند یعنی به صورت تمام عیار از دولت حمایت کرده و هرکجا هم که عملکردها را ضعیف بدانند انتقاد اصلاحی خود را مطرح می کنند.

*ولی افرادی مثل آقای ابطحی و برخی دیگر صراحتا اعلام می کنند که جهانگیری در دولت کاره ای نیست و بعد از صحبت هایی که آقای جهانگیری مطرح کرد تاکید دارند که آقای جهانگیری باید از دولت خارج شود تا گزینه اصلاح طلبان باشد در انتخابات 1400؛ این شیوه فکری همان پروژه عبور از روحانی نیست؟

فرض کنید آقای جهانگیری حسب نظر آقای ابطحی و سایر موافقان همین فردا استعفا بدهد واز دولت خداحافظی می کند، سوال این است؛ مگر کل اصلاحات آقای ابطحی است.

*بالاخره عضوی از خانواده اصلاحات که هستند؟

جزء تعیین کننده ای نیستند، اگر دو نفر این جا چنین حرفی می زنند، صد نفر هم حرف دیگری می زنند، به نظر من اظهارنظر آقای جهانگیری موضوع جدی نبود بلکه تنها فلتات لسانی بود که از زبان آقای جهانگیری جاری شد و عده ای هم از آن سوء استفاده کردند.

*واقعیت ماجرای آقای جهانگیری چه بود؟

ببینید آقای جهانگیری که شخصیت برجسته اصلاحات است و هر چقدر فعال باشند می توانند جایگاه خوب خود را در دولت داشته باشند، اما با همه احترامات فائقه، اصلاح طلبان که فقط در شخصیت آقای جهانگیری خلاصه نمی شوند؛ ما اصلاح طلبی را در فرآیند عملکرد دولت آقای روحانی هم تعریف می کنیم ولو اینکه در آن آقای واعظی یا شریعتمداری یا علوی که نسبت رسمی با اصلاح طلبان ندارند، باشند؛ ببینید برای ما خروجی اصلاح طلبی مهم است نه فقط عنصر اصلاح طلب.

اظهار نظر فردی دوستانی مانند آقای ابطحی و سایران را نباید به حساب کل اصلاحات گذاشت، همان طور که آقای کرباسچی نسبت به آقای عارف یا آقای عبدالله نوری اظهارنظری می کند این افراد هم درباره آقای جهانگیری اظهار نظر می کنند، ما باید ببینیم که آیا این سخن و نقد فراگیر است یااظهارنظر فردی است.

به طور طبیعی جامعه مخاطب ما و طرفداران دولت همه از دولت توقع دارند ولی وقتی ما خودمان را جای دولت قرار دهیم می دانیم که تا کجا باید این انتقادات را متوجه دولت دانست کما اینکه انتقاداتی هم داریم، مگر همین امروز دولت را نقد نمی کنیم که آقای روحانی وزرایی که انتخاب کردند به مراتب ضعیف تر از گذشته هستند؟ ولی حدود و ثغور نقدها باید مشخص باشد.

*پس ماجرا این طور نیست که اصلاح طلبان بخواهند روحانی را تحت فشار قرار دهند؟

به هیچ  وجه؛ در طول مدت این ٥/٥ سال و دو ونیم سال آینده هیچ گاه بزرگان اصلاح طلب از دولت برای عزل و نصب ها یا چیزهایی از این قبیل توقع نداشتند البته افراد جزء که توقعاتی را مطرح می کنند کنار بگذاریم، آقای روحانی هم با توجه به صلاحیت شخصی افراد دست به انتخاب زده که برخی هم از میان اصلاح طلبان  بودند، آقای روحانی که به آقای خاتمی نامه ننوشت که شما به عنوان پرچمدار اصلاحات سه نفر را به من معرفی کنید که یکی را برای معاون اولی، دومی یا سومی منصوب کنم.

*یعنی انتخاب آقای جهانگیری به عنوان معاون اول اتفاقی بود؟

اتفاقی نبود بلکه انتخابی بود؛ انتخاب شخص آن رئیس جمهور بود.

*البته این صحبت مطرح بود که آقای جهانگیری نتیجه ائتلاف کارگزاران با دولت بود؟

به هیچ وجه این طور نبود. معاون اول قدرت حقوقی وسیع وذاتی ندارد و همه توان واقتدار خود را از رئیس جمهور می گیرد و مافوق تا جایی که به او اختیار بدهد می تواند مختار و مقتدر باشد. تمام انتخاباتی که در دولت صورت گرفته بنا به تشخیص مشاوران و شخص آقای روحانی بوده، نسبت ها و سهم بندی گروهی وجود نداشته است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا