نامه های جداگانه مطهری و زیباکلام به حائری شیرازی درباره 88
دکتر علی مطهری در نامه ای به آیت الله حائری شیرازی در پاسخ به نامه ی اخیر وی اعلام کرد که بسیاری از حوادث سال 88 با دادن اجازه ی دفاع به معترضان آن انتخابات قابل حل است اما اگر لجاجت به خرج داده شود شرایط تغییر می کند و این موضوع به یک غده چرکین تبدیل خواهد شد.
به گزارش انصاف نیوز به نقل از سایت علی مطهری، متن این نامه در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله حائری شیرازی دامت برکاته
سلام علیکم
نامه جنابعالی را در رسانهها دیدم و به دقت مطالعه کردم. از حسن توجه شما به عنوان یک عالم روشنبین اسلامی به مسائل و معضلات اجتماعی و سیاسی، که معمولا اقران حضرت عالی از ورود به آنها پرهیز میکنند و احیانا آن را در شأن خود نمیدانند، خرسند و مسرور شدم گرچه این امر مسبوق به سابقه است و قبلا نیز مطالب ارزشمندی در موضوع نظام خانوادگی اسلام برای رفع مشکلات جامعه خصوصا جوانان فرمودهاید و البته این، روش علمای ربانی است که صرفا از روی نصح و خیرخواهی و انجام وظیفه دینی خود وارد این میدانها می شوند و از ملامت ملامت کنندگان نمی ترسند. ورود علمای منصف و خوش سابقهای مانند حضرت عالی به موضوع فتنه سال 88 میتواند آن را از بن بست خارج کند و وحدت و همدلی را به جامعه بازگرداند.
در تعلیل نوشتن نامه به اینجانب فرموده اید: «دیدم شما از دعوت مردم به خیابان در سال 88 دفاع میکنید» و سپس آن را با توجه به شرایط جامعه ما خلاف عقل اجتماعی دانستهاید.
من به یاد ندارم که در مصاحبهای یا نامهای و یا نطقی از دعوت مردم به خیابان در آن ایام دفاع کرده باشم بلکه همیشه خلاف آن را گفته ام اما همواره تأکید کردهام که اگر مردمی به طور طبیعی و خودجوش به موضوعی اعتراض داشته باشند باید بتوانند حرف خود را در قالب تجمع یا راه پیمایی بزنند و صداوسیما و سایر رسانهها وظیفه دارند آن را منعکس کنند. اصل بیست و هفتم قانون اساسی میگوید: «تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.»
پس از انتخابات سال 88 به دلیل نوع رفتار یکی از کاندیداها از چند ماه قبل خصوصا رفتارش در مناظره کذایی و نیز نوع اعلام نتیجه انتخابات و همچنین ادعای پیروزی کاندیدای دیگر، عده قابل توجهی از مردم اعتقاد به تقلب پیدا کردند و اعتراضاتی صورت گرفت. ما به جای آنکه این آتش را مهار کنیم و درجه هیجان طبیعی برآمده از رقابتهای انتخاباتی را پایین بیاوریم، برای پیروز انتخابات جشن ملی گرفتیم و در آن جشن کاندیدای پیروز حضور پیدا کرد و سخنان تحریک آمیز به زبان آورد. گویی برنامهای بود برای آنکه معترضان تحریک شوند. روز بعد مردم معترض برای پاسخگویی به آن جشن ملی به طور طبیعی و بدون آنکه دستوری دریافت کرده باشند.
– گرچه ممکن است کاندیداهای معترض به اصرار مردم سخنی گفته باشند – راه پیمایی آرام کردند که البته در پایان آن و زمانی که راه پیمایان متفرق می شدند اتفاق تلخی افتاد که منجر به کشته شدن چند نفر شد. در اینجا طرفین یکدیگر را متهم میکنند. از جنابعالی سوال می کنم: اگر بعد از آن مناظره کذایی عکسالعمل مقتضی و قانونی از طرف مسئولان امر مانند شورای نگهبان نشان داده می شد و پس از شروع اعتراضات نیز به جای اعلام جشن ملی برای کاندیدای پیروز، موضوع منازعه به نظر شورای نگهبان موکول میگردید تا در فاصله زمانی مقرر هیجانها فروکش کند آیا اساسا فتنهای با این وسعت اتفاق می افتاد؟
پس نباید اقدامات طرف مقابل را نادیده گرفت و اشکال را در عدم رشد اجتماعی و سیاسی مردم دانست و گفت: «دعوت مردم به راهپیمایی آرام در پاریس و لندن با عقل اجتماعی سازگار است چون آنجا خاورمیانه نیست. مردم قرنها با حقوق اجتماعی خود زندگی می کنند.»
من این مطلب را قبول ندارم. معتقدم مردم ایران پس از انقلاب اسلامی رشد قابل توجه اجتماعی و سیاسی پیدا کردهاند و دعوت مردم به راه پیمایی آرام نه تنها در پاریس و لندن بلکه در تهران و سایر شهرهای ایران نیز با عقل اجتماعی سازگار است، به شرط آنکه ما هر اعتراض مدنی را براندازی نظام معرفی نکنیم و بلافاصله منتسب به آمریکا و انگلیس و اسرائیل ننماییم بلکه آن را نشانه آزادی بیان و پیروی از سیره علی علیهالسلام در نقد حاکمان بدانیم. تا زمانی که ما نظام را مانند یک نهال لرزان و متزلزل تصور میکنیم که با هر نسیم اعتراضی به این سو و آن سو میرود و در نتیجه از هرتجمع و راه پیمایی هراس داریم، مطلب همان است که جنابعالی می فرمایید یعنی دعوت مردم به راه پیمایی آرام در ایران با عقل اجتماعی سازگار نیست، با این تفاوت که شما می گویید علت آن این است که مردم رشد کافی اجتماعی پیدا نکرده اند و من می گویم علت این است که برخی مسئولان تحلیل درستی از جامعه ایران ندارند و از قوت و استحکام نظام جمهوری اسلامی بی خبرند؛ لذا هر اعتراض مدنی را نقشه ای برای براندازی نظام می دانند.
ریشه نظام جمهوری اسلامی در ایمان اسلامی مردم ماست و این ایمان چیزی نیست که به آسانی سست شود. همان مردمی که انتقادهای فراوان اقتصادی و فرهنگی و سیاسی دارند آنجا که پای دفاع از نظام اسلامی به میان می آید وارد میدان می شوند و آماده فداکاری هستند چون معتقدند این نظام از هر نظام دیگری بهتر است گرچه نیاز به اصلاح دارد.
فرموده اید: «با توجه به حادثه حزب جمهوری اسلامی چه توقعی دارید که در یک راهپیمایی میلیونی به وسیله عوامل نفوذی خسارتهای جانی و مالی پیش نیاید؟ عقل اجتماعی می گوید این کار درست نیست.» با این منطق، در جمهوری اسلامی اساسا هرگونه تجمع و راه پیمایی و اعتراض امکان پذیر نیست چون ممکن است منافقین یا گروه های معاند دیگر حادثه بیافرینند، و اصل بیست و هفتم قانون اساسی نیز یک حشو زاید بوده و صرفا برای نمایش دموکراسی است و قابل اجرا نیست.
اولا شرایط اول انقلاب را که منافقین مسلح در خیابانها رفت و آمد می کردند نباید به امروز تسری بخشید و به این وسیله حقی از حقوق مردم را که در قانون اساسی و شرع مقدس و سیره اولیاء دین به رسمیت شناخته شده است، یعنی حق نقد و انتقاد و نصیحت ائمه مسلمین به صورت آشکار را از آنها سلب کرد. ثانیا حفظ امنیت در اجتماعات و راه پیمایی ها اگر طرفین بخواهند، کار ساده ای است. مسئله این است که یک طرف نمی خواهد موضوع اعتراض و انتقاد آرام پا بگیرد.
فرموده اید: «مسئله ای که باید با حضور کارشناسان حل شود (شبهه تقلب) وقتی به مردم واگذار شود مصیبت بار خواهد بود.» حرف درستی است اما وقتی به جای موکول کردن موضوع به نظر شورای نگهبان، اعلام جشن ملی می شود، به این معنی است که مسئله تمام شده و نظر شورای نگهبان نیز معلوم است. پس معترضان به کجا پناه ببرند؟ در این شرایط، اعتراض آنها مسموع و فرمان عقل اجتماعی است.
اما عامل اصلی و حلقه مفقوده ای که باعث تداوم و پایان نیافتن مسئله فتنه سال 88 و موجب اظهارنظرهای شاذ شده است که یکی غیرمنصفانه سران معترضان را به موسولینی تشبیه میکند و جنابعالی حکیمانه به عقل اجتماعی متوسل میشوید این است که ما نمیخواهیم اعتراف کنیم که در این واقعه خطاهایی نیز از طرف برخی مسئولان صورت گرفته است و این مبتنی بر آن است که ما جمهوری اسلامی را در هالهای از قدس و در عالم ملکوت فرض میکنیم که نمیتوان خطایی را به آن نسبت داد. گرچه هر چیزی که رابطه و نسبتی با اسلام پیدا می کند از قداست برخوردار می شود اما مقدس بودن به معنی خطا ناپذیر بودن و نقد ناپذیری نیست. این امر خلاف عقل و خلاف سیره علی علیه السلام است که منادی نقد پنهان و آشکار حکومت بود و خلاف نظر امام خمینی(ره) و شهید آیت الله مطهری و رهبر گرامی انقلاب است.
پس بیاییم ضمن آنکه کاندیداهای معترض را در اصرار بر ادامه اعتراضات مقصر معرفی می کنیم که باید زودتر تکلیف مسئله را روشن می کردند تا موجب سوءاستفاده دشمنان خارجی نشود، قبول کنیم که اشتباهاتی نیز از طرف برخی مسئولان صورت گرفت که معد و زمینهساز و دامن زننده به فتنه شد. با این نگاه مسئله قابل حل است چون عدالت و انصاف حاکم است و هرکس به حق خود می رسد اما اگر لجاجت و خودخواهی حاکم باشد این موضوع به یک غده چرکین برای جمهوری اسلامی تبدیل خواهد شد.
بنابراین در این که دعوت به استمرار اعتراض نوعی پذیرش تفریق است با شما همداستانم؛ گرچه سران معترضان برآنند که پس از سخنان مقام رهبری در نماز جمعه 29 خرداد سعی وافری برای لغو راه پیمایی 30 خرداد مبذول داشته اند که به دلیل فرصت کم به طور کامل موفق نشده اند. به هرحال بسیاری از این مسائل با گفت و گو و اجازه دفاع دادن به متهمان قابل حل است به شرط آنکه صراحت به خرج دهیم و از مصانعه و ملاحظه کاری و رودربایستی پرهیز نماییم چنانکه امام علی علیه السلام فرمود: انما یقیم امرالله من لا یصانع و لایضارع و لا یتبع المطامع.
مطلب آخر این که فرموده اید: «وقتی دیدم امام صادق علیه السلام می گوید انتظار دارم از دوست مظلومم که به دوست ظالمم بگوید: یا اخی أنا الظالم حتی یقطع التهاجر (برادرم! من ظالم هستم، تا کدورت از بین برود) برایم سنگین بود اما وقتی دیدم ماشینی در خط ما می آمد و راننده حق خود را به او داد و راه را به او واگذار کرد تا تصادف نشود، معنای مطلب آن حضرت را فهمیدم. آیا همین عقل اجتماعی که رانندگان خبر دارند و راه را به ناحق می دهند تا تصادف نشود، نباید الگوی ما در رفتار با طرف ما در میدان سیاست باشد؟» و بعد استناد به رفتار هارون علیه السلام و امام علی علیه السلام در گذشت از برخی مسائل به خاطر وحدت امت فرموده اید خصوصاکه آنجا بحث حق و باطل مطرح بوده و اینجا چنین نیست و به طریق اولی باید وحدت را حفظ کرد.
ظاهرا نصیحت حضرتعالی متوجه هردو گروه است که به خاطر موضوع مهمتر یعنی وحدت و عدم تفرق در مقابل دشمنان خارجی باید از حق خود گذشت، که نصیحت درستی است اما به نظر می رسد حدیث امام صادق علیه السلام ناظر به حقوق فرد است نه حقوق اجتماع و حق الناس، و این دو با هم خلط شده اند. سیره پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین نیز همین را تأیید می کند. آنها در مسائل فردی نرمش داشتند و از حقوق خود می گذشتند اما در مسائل اجتماعی صلابت داشتند و از حقوق اجتماع نمی گذشتند. گاهی کوتاه آمدن در مقابل ظالم به تجری او و ادامه ظلم منتهی می شود.
امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق از خدا قدرت برای دفاع از حقوق اجتماع و در مقابل، توانایی برای نیکی کردن به کسانی که به او بدی کردهاند می خواهد، یعنی حوزه حقوق اجتماع و حقوق فرد از یکدیگر تفکیک شده است. در پایان بار دیگر از توجه حضرتعالی به مسائل اجتماعی و دغدغه نسبت به سرنوشت جامعه و آینده انقلاب اسلامی و نامه روشنگر و راه گشای آن عالم دلسوز و مصلح تشکر میکنم.
نامه زیباکلام به آیت الله حائری شیرازی
صادق زیباکلام نیز در نامهای به آیتالله حائری شیرازی، چالشهایی را درباره برخی نکاتی از نامه اخیر وی به علی مطهری درباره حوادث پس از انتخابات سال 1388 مطرح کرده است.
در این نامه که خبرآنلاین آن را منتشر کرده، آمده است:
«بسمه تعالی
حضرت آیتالله محیالدین حائری شیرازی
نماینده معزز مجلس خبرگان رهبری دامت افاضاته
با سلام و تحیات پاسخ حضرتعالی را در رسانهها به آقای دکتر علی مطهری در خصوص “فتنه 88” خواندم. به دو دلیل تصمیم گرفتم جسارت نموده و عرایضی در خصوص پاسختان به آقای مطهری معروض دارم. نخست ارادت شخصی که به شما دارم و جنابتان را مجتهدی پارسا، خداترس و عادل میدانم. ثانیاً اینکه در پاسختان به آقای مطهری دست به دامان ادبیات موسوم به “فتنه” نشدهاید. از دید بنده اتفاقاً ارزشمندترین نکته پاسختان به آقای مطهری دوری گزیدن از آن ادبیات میباشد. متجاوز از پنج سال است که یک جناح سیاسی شبانهروز این ادبیات را برای قلع و قمع منتقدینش بکار میبرد. دریغ از آنکه در این پنج سال پنج دقیقه به “متهمین فتنه” اجازه دفاع داده باشد. نفس اینکه جنابعالی در نامهتان حتی یکبار هم لغت “فتنه” را بکار نبردهاید از نظر بنده مبین آنست که پس خیلی هم به آن باور ندارید. از این بابت که سواره بر نشسته نتاختهاید در خور احترام هستید.
اگرچه که جنابعالی اعتراضاتی که پس از اعلام نتایج انتخابات 22 خرداد 88 اتفاق افتاد را “فتنه” خطاب نکردهاید اما و در عین حال هم با آن اعتراضات صراحتاً مخالفت کردهاید. محض اطلاع عزیزانی که از مضمون نامه حضرتعالی به آقای مطهری آگاهی ندارند، بعرضشان بایستی برسانم که جنابعالی اساساً با نفس دعوت به راهپیمایی به منظور اعتراض به نتایج انتخابات 88 مخالفت نمودهاید. اساس استدلالتان هم تکیه بر روی مقولهای بنام “عقل اجتماعی” است. معتقدید که برخلاف جوامع توسعهیافته، مثلاً لندن یا پاریس که در آنها راهپیماییهای اعتراضی با “عقل اجتماعی” سازگار است (چون برخلاف خاورمیانه، مردم در این جوامع قرنهاست که با آزادی و حقوق اجتماعی آشنایی دارند)، در جامعه خودمان قدمت آزادی به بهمن 57 میرسد بنابراین “عقل اجتماعی” حکم میکند که ما از راهپیماییهای اعتراضی برای رسیدن به خواستههای مدنی سیاسیمان استفاده نکنیم. چون در جامعه ما (بزعم آیتالله حائری شیرازی) همواره خطر نفوذ و سوءاستفاده عناصر نفوذی در تجمعات سیاسی عمومی وجود دارد و آنها (دشمنان) از چنین اجتماعاتی بنفع مقاصدشان میتوانند سوءاستفاده نمایند. (و مثالهایی هم در تأیید نظرشان میآورند از جمله انفجار حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر سال 60 و کشته شدن افرادی در راهپیماییهای اعتراضی سال 88). ایشان بدون نام بردن از آقایان مهندس موسوی و حجتالاسلام کروبی نتیجهگیری میکنند که دعوت آنان از مردم بمنظور برگزاری راهپیمایی اعتراضی به نتیجه انتخابات کار نادرستی بوده چون بواسطه فراهم نبودن شرایط اجتماعی (یا همان “عقل اجتماعی”) در ایران برای این دست اعتراضات، عوامل نفوذی دشمن توانستند از آن راهپماییها بهرهبرداری نموده و عدهای از هموطنانمان کشته شدند. ایشان معتقدند که بجای دعوت به راهپیمایی، آن آقایان میبایستی از طرق دیگر در جهت تحقق خواستههایشان برمیآمدند.
حضرت آیتالله حائری شیرازی، من وارد کم و کیف نتایج انتخابات 88، پیآمدهای بعد از اعلام نتایج آن انتخابات، رویکرد آقایان مهندس موسوی و جناب حجتالاسلام کروبی و بالاخره واکنش مسئولین به آن اعتراضات نمیشوم. بالاخره روزی جریانات سال 88 مورد رسیدگی قرار خواهند گرفت. آنچه که برایم عجیب بود و در حقیقت اسباب نوشتن این نامه شد بکارگیری یا تکیه جنابعالی بر روی مقولهای بنام “عقل اجتماعی” در مخالفت با آقایان موسوی و کروبی بود. اولاً جنابعالی فرض گرفتهاید که میلیونها نفری که به نتایج آن انتخابات اعتراض داشتند از خود اراده و نظری نداشته و چشم و گوششان به آقایان موسوی و کروبی بود و به دعوت این آقایان بود که راهپیمایی اعتراضی موسوم به سکوت در عصر روز دوشنبه 25 خرداد را براه انداختند. این فرضتان کاملاً مورد مناقشه است. ثانیاً، این انتقادتان که ایشان و سایر معترضین میبایستی به نهاد رسمی برگزارکننده انتخابات مراجعه میکردند هم با توجه به تمایل و جانبداری آشکار شورای محترم نگهبان از یک طرف منازعه و بیطرف نبودن این نهاد توقعتان خیلی واقعبینانه و منصفانه نمیباشد. معترضین سال 88 به کنار، آیا خود جنابعالی شورای محترم نگهبان را بعنوان یک “داور منصف و بیطرف” تعریف میکنید؟
اما استدلال “عقل اجتماعی” جنابعالی از جهات دیگری هم برایم شگفتانگیز بود. حسب تعریف جنابعالی از “عقل اجتماعی”، اگر یک کنش سیاسی مثلاً یک راهپیمایی یا یک گردهمایی سیاسی به خیر و خوشی برگزار شود مطابق “عقل اجتماعی” میبوده اما اگر گرفتاریها و اتفاقات ناخوشایندی در جریان تحقق آن اتفاق بیافتاد در آنصورت مطابق “عقل اجتماعی” نمیشود. به بیان سادهتر، از پیش نمیتوان درستی یک کنش سیاسی را تعیین نمود و ما ملاک و معیاری برای “عقل اجتماعی” نداریم. جنابعالی میفرمایید که چون در راهپیمایی اعتراضی سال 88، خطر سوءاستفاده دشمنان بوده (و در عمل هم میفرمایید استفاده کردند)، لذا از همان ابتدا معترضین نمیبایستی بسمت آن شیوه برای بیان اعتراضاتشان میرفتند. فرض بگیریم که عناصر نفوذی از آن راهپیمایی سوءاستفاده نمیتوانستند بنمایند و بقول شما جامعه ما هم مثل جوامع پاریس یا لندن میبود، آیا در آنصورت از نظر جنابعالی آن راهپیمایی درست میبود؟ تبعات نظریه “عقل اجتماعی” بعنوان شاخص تعیینکننده درستی یا نادرستی کنشهای سیاسی، معلوم نیست بکجا ختم خواهد شد. اگر ملاک “عقل اجتماعی” این باشد که در جریان یک راهپمایی حادثه ناگواری اتفاق نیفتاد، در آنصورت در ایران تنها راهپیماییهایی که منطبق بر “عقل اجتماعی” میشوند راهپماییهای رسمی دولتی هستند چون در این دست راهپیماییها و تجمعات هیچ حادثه ناگواری اتفاق نمیافتاد. اما این همه مشکل نیست. بسیاری از کنشهای سیاسی تاریخی با این ضابطه به زیر سوال میروند. راهپیمایی 17 شهریور سال 57 هم که منجر به کشته و مجروح شدن صدها نفر شد درست نبوده. راهپیماییهای تاریخی تاسوعا و عاشورا سال 57 هم به زیر سوال میروند چون ممکن بود که بخشهایی از نیروهای نظامی و امنیتی رژیم شاه به سمت مردم تیراندازی میکردند (همچنانکه در بسیاری از راهپیماییها این اتفاق افتاد)، اعتراضات 14 و 15 خرداد سال 42، قیام 30 تیر سال 31 بنفع مرحوم دکتر مصدق و … جملگی در عبور از چارچوب ضابطه “عقل اجتماعی” جنابعالی معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا میکردند.
استدلال دیگرتان در دفاع از “عقل اجتماعی” مبنی بر اینکه برخلاف جوامع اروپایی ما از بهمن 57 با مفهوم آزادی آشنا شدهایم هم ایضاً با دشواریهای زیادی روبرست. ما در حقیقت از اواخر قرن نوزدهم و نهضت مشروطه با مدرنیته سیاسی و مفاهیمی همچون آزادی، آزادی بیان، آزادی اندیشه، حاکمیت قانون، حکومت منتخب مردم و… آشنا شدهایم. اینکه پس مشکل و گره کار پس از یک قرن در کجاست، بازمیگردد به شرایط تاریخی جامعهمان. در پایان باز هم ادب و ارادتم را به محضر بزرگوارتان معروض میدارم.
ایام بکام باد
صادق زیباکلام
انتهای پیام