خرید تور تابستان ایران بوم گردی

جنبش دانشجویی در تاریخ اکنونِ خود / محمدرضا تاجیک

به گزارش انصاف نیوز، محمدرضا تاجیک، استاد دانشگاه در یادداشتی در آرمان نوشت:
 
 یک:
اگرچه نوعی فرود در فرایند فعالیت‌های سیاسی دانشجویی محسوس است، اما می‌توان این «فرود» ‌را در قالب و چهره نوعی «اعتدال»، «استقلال» و «سیاست‌ورزی» به بیان جدید، تحلیل کرد. به نظر می‌رسد جامعه‌ و جنبش دانشجویی ما در تاریخ اکنون خود دوران فراز فعالیت‌های سیاسی در اشکال سنتی را طی کرده و در آغاز تجربه روش‌های نوین سیاست‌ورزی است. برخی از دانشجویان امروز ما، از یک سو،  خسته و ملول از سیاست‌زدگی و جناح‌زدگی ‌حاکم بر مناسبات و ملاحظات مختلف جامعه است و به‌دنبال روزنه‌هایی برای خروج از چنبره این پدیده نامیمون می‌گردد و از سوی دیگر، این افراد به نوعی رشادت و مدنیت نائل آمده و دریافته‌اند که «چشم‌ها را باید شست و فعالیت‌های سیاسی را به گونه‌ای دیگر باید دید»، دریافته‌اند که یک طریق برای سیاست‌ورزی وجود ندارد، بلکه «راه‌ها»، «طرق» و «بسترها»ی مختلفی برای جاری شدن چنین فعالیتی متصور است، دریافته‌اند که «قفل» به‌معنای آن است که کلیدی هم هست، اما هر «قفل» کلید خاص خود را می‌طلبد. از منظری متفاوت، می‌توان این‌نوع «فرود» را نتیجه طبیعی و حتمی چنان «فراز»ی تعریف کرد. فراز دفعی، فرود دفعی را هم به‌دنبال دارد، فرازِ بی‌بنیان و شالوده مستحکم، فرودِ تخریبی را در پی دارد، فراز با طناب و از نردبان دیگران، فرود بی‌دستاویز را نیز به همراه دارد، فراز بی‌تمهید، بی‌افق و بی‌هدف، فرود تراژیک را هم به ارمغان می‌آورد. فراز برای فراز، هیچگاه نتیجه‌ای جز نوعی سکتاریسم (جدایی از مردم) و حاصلی جز «گهی تند و گهی خسته رفتن» در پی نداشته است. در این بیان، می‌توان گفت که فعالیت‌های سیاسی گذشته، دوران فراز خود را سپری کرده است و در آستانه دوران فرود خود قرار گرفته است. 
 دو:
اما، باید پرسید که چنانچه این «فرود» با نوعی رخوت همراه شود چه آسیب‌هایی به جنبش دانشجویی و جامعه وارد می‌کند؟ طبعا، پاسخ به این سوال، ربطی تنگاتنگ با پذیرش یکی از رویکردهای فوق (اعتدال، امتناع، امتداد) دارد. اما تا زمانی که جنبش دانشجویی جامه جدید بر تن نکرده و بر هیبت و هویت نوین تجلی نیافته، خارج شدن از پوسته قدیم (پوسته سیاسی) می‌تواند یک «پایان» تراژیک را برای آن به همراه داشته باشد. اگرچه، من هم معتقدم که جنبش دانشجویی، در شرایط کنونی، می‌باید نیم‌نگاهی به عرصه‌های دیگر اجتماعی داشته باشد و نقد گذشته خود را چراغ راه آینده خود قرار دهد، اما این بدان معنا نیست که معتقدم جنبش دانشجویی می‌باید «دپولیتزه» (غیرسیاسی) شود و شعاع نقش‌آفرینی خود را در عرصه‌های نظری ـ تئوریک ـ خلاصه نماید. اتفاقا، کاملا معتقدم که جنبش دانشجویی ما باید بتواند میان این دو عرصه (عرصه پراتیک و تئوریک اجتماعی) آشتی برقرار سازد و جغرافیای مشترک فراهم آمده از درهم‌رفتگی این دو را جولانگاه بازیگری و فعالیت خود قرار دهد. افزون بر این، معتقد هستم که به حاشیه کشیده شدن فعالیت‌های سیاسی دانشجویی، معنا و مفهومی جز مصادره به مطلوب کردن نقش‌های درون «متن جامعه» توسط گروه‌های مرجع دیگر ندارد، و این یعنی چند گام به پس برداشتن در عرصه تحولات اجتماعی ـ سیاسی و این یعنی، ایجاد وقفه و سکته‌ای جدی در فرایند گذار اصلاحی جامعه و این یعنی دگرگون شدن نقشه‌ها. بنابراین، در یک کلام استراتژی پیشنهادی من برای جنبش دانشجویی «تجدید، تعمیق، و تلطیف فعالیت‌های سیاسی دانشجویی» و نه «تعطیل » آن است. 
 سه:
در شرایط کنونی، موانع بسیار روانی، اجتماعی، ساختاری، کارکردی و… بر سر راه فعالیت‌های سیاسی دانشجویی قرار دارد که پاره‌ای از آنها عبارتند از: قفل شدن باب‌های سیاست‌ورزی و گره خوردن رشته‌های فعالیت‌های دانشجویی، پرهزینه و کم‌حاصل بودن فعالیت‌های سیاسی، انشقاق درونی، واخوردگی و سرگشتگی و گم‌گشتگی. در این شرایط، به نظر من، در شرایط کنونی، از یک سو، جنبش دانشجویی می‌باید با نقدی جدی از فعالیت‌های گذشته و حال خود، و مرتفع کردن کاستی‌ها و نارسایی‌های خود، شرایط را برای ادامه فعالیت‌ها در قالب‌ها و اشکال جدید و منطبق با روح و نیازهای زمانه فراهم سازد، و از جانب دیگر، نخبگان ما می‌باید به جنبش دانشجویی به‌مثابه یک «فرصت» بنگرند و نه یک «تهدید»؛ و تلاش کنند که بستر و تمهیدات لازم را برای فعالیت معقول و منطقی سیاسی دانشجویی فراهم سازند. جنبش دانشجویی، یک‌بار دیگر می‌باید دست‌اندرکار تولید و بازتولید و ترمیم و تقویت و تجدید خصلت‌های جنبشی ـ مردمی و پیش‌تازی خود شده و تلاش کند که در پرتو ارائه تحلیلی مشخص از اوضاع مشخص جامعه و پیش‌بینی شرایط آینده، به‌مثابه فرزند خلف و رشید زمانه خود نقش‌آفرینی کند. جنبش دانشجویی باید بداند که «رفتن»، «فعالیت کردن»، «سیاست ورزیدن»، «در عرصه‌های تصمیم و تدبیر حضور داشتن» و «نقد کردن» فی‌نفسه هدف هستند و چندان برای «رسیدن» عجله نداشته باشد و هدف را صرفادر سیمای «رسیدن» خلاصه نکند. باید مرد ره بود و رفت و رفت و رفت. همین‌جا بگویم وقتی از جنبش دانشجویی سخن می‌گویم، ضرورتا یک هویت جمعی «بر» یا «در» قدرت سیاسی مسلط را مد نظر ندارم. جنبش دانشجویی، می‌تواند هم در چهره «قدرت» و هم در سیمای «مقاومت» و هم در قالب هر دو نقش‌آفرینی داشته باشد. دوران تعریف هویت خود و تضمین مقبولیت و مشروعیت خود از رهگذر اتخاذ مواضع «نفی» و «نهی»، «سلب»، «مخالفت»، «مقاومت» و «نقدِ» صِرف، گذشته است، باید فضا و حوزه سیاست و قدرت را به اندازه‌ای گسترش داد (با اراده معطوف به آگاهی خود جامعه دانشجویی) که امکان مناسب برای ایفای نقش‌های ایجابی نیز برای این جامعه – جنبش فراهم شود. 
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا