خرید تور تابستان ایران بوم گردی

تراژدی فراکسیون امید

زینب صفری در گزارشی درباره‌ی عملکرد فراکسیون امید در روزنامه‌ی سازندگی نوشت: اسفندماه سال ۹۴ که اصلاح طلبان به ضرورت عدم ورود تندروها به مجلس به لیست ائتلافی با اصولگرایان میانه رو رسیدند و با رای خود، خوشحال از تغییر ۷۰ درصدی ترکیب مجلس پایکوبی می کردند هرگز فکرش را نمی کردند که قرار است ۴ سال بعد در این نقطه بایستند؛ جایی که از علی مطهری در جایگاه نائب رییسی مجلس به نائب رییسی عبدالرضا مصری، وزیر احمدی نژاد برسند و ریاست کمیسیون امنیت ملی را درست در حساس ترین زمان به دست تندروترین طیف مجلس و چهره ای بسپارند که ۱۴ ماه پیش برجام را در صحن آتش زد. همچنین کمیسیون های فرهنگی و آموزش را هم که اتفاقا از مهمترین کمیسیون ها برای بدنه رای اصلاحات هستند یک به یک به طیف نزدیک به جبهه پایداری تقدیم کنند. اما چه شد که سرانجامِ لیست امید به اینجا رسید؟ گام های اشتباه فراکسیون امید در این مسیر چه بود؟

بی توجهی به منطق ائتلاف

شاید مهم ترین گام اشتباه امیدی ها اصرار بر داشتن هویت مستقل آن هم در صحنه رقابت های درون پارلمانی بود. در شرایطی که منطق ائتلاف اصلاح طلبان با اصولگرایان میانه رو (که بر اساس آن وارد مجلس شدند تا عرصه را بر تندروها تنگ تر کنند ) هنوز به قوت خود باقی است و اتفاقا این منطق با پررنگ تر شدن تلاش تندروهای داخلی و خارجی قوی تر از گذشته هم بر مناسبات درون پارلمانی حاکم است، اصرار بر داشتن هویت مستقل و جدا کردن راه خود از اصولگرایان میانه رو در رقابت های درون پارلمان فقط فضا را برای تندروها گشاده تر کرد. کاندیداتوری محمدرضا عارف برای رقابت با علی لاریجانی در انتخابات ریاست مجلس در سال چهارم، آن هم در شرایطی که حتی همه امیدی ها هم حاضر نشدند به او رای بدهند و به گفته جلال میرزایی رئیس کمیته سیاسی فراکسیون در گفت و گو با سازندگی «۳۰ نفر از امیدی ها در این انتخابات به او رای ندادند»، درست به همین دلیل تصمیم اشتباهی بود. یک تاکتیک قدیمی در سیاست می گوید «قرار گرفتن در موقعیت برتر وقت امتیازگیری است و نه قدرت نمایی بیشتر»؛ حتی اگر بنا بر اصرار به داشتن هویت مستقل هم بود، عارف و فراکسیون امید سال گذشته و در رقابت با علی لاریجانی (که در مرحله اول با ۱۱۴ رای در مقابل لاریجانی با ۱۰۵ رای انتخابات را به دور دوم کشاند و لاریجانی در شکننده ترین موقعیت ده سال گذشته خود به لطف کنار کشیدن حاجی بابایی توانست به ریاست مجلس برسد) ضرب شست خود را به او و دوستانش نشان داد و قدر و وزن فراکسیون امید را هم به رخ همه کشید. او امسال به جای یک قدرت نمایی دیگر باید میوه این موقعیت برتر را می چید و با عدم رقابت با لاریجانی آن هم از موضع قدرت، برتری امیدی ها و میانه روها را در سایر ارکان مجلس حفظ و حتی بیشتر می کرد.

با این وصف اما تغییر استراتژی امیدی ها در ائتلاف با میانه روهای اصولگرا، یاران لاریجانی را در موقعیت انتقام از آنها قرار داد. آنها در این مدت بارها اعلام کرده بودند که خط قرمزشان ریاست لاریجانی بر مجلس است و عبور امیدی ها از این خط قرمز موجب شد تا در چهار بزنگاه مهم، انتخابات نواب رئیس مجلس و انتخابات روسای کمیسیون های امنیت ملی، آموزش و فرهنگی با انتقام از فراکسیون امید جانب ولایی ها را بگیرند. تا چهره ای مانند کاظم جلالی در مقام ریاست فراکسیون مستقلین به جای فلاحت پیشه به مجتبی ذوالنوری یکی از تندروترین چهره های مجلس به عنوان رئیس کمیسیون امنیت ملی رای دهد.

قطع رابطه با اتاق فکر اصلاح طلبان

اما نقص دیگر امیدی ها قطع ارتباط آنها با یک اتاق فکر برآمده از درون جریان اصلاح طلبی و بیرون از مجلس است. موضوعی که به عکس در دستور کار اصولگرایان قرار دارد. در ماجرای انتخابات هیئت رییسه مجلس، کوچکی نژاد عضو شورای مرکزی فراکسیون ولایی به سازندگی گفت که «چند نفر از چهره های موثر حزبی و غیر حزبی اصولگرا پیغام دادند و از حاجی بابایی خواستند تا از ادامه رقابت با لاریجانی انصراف دهد تا موجب قوام و قوت پایگاه اصولگرایی شود و ریاست مجلس به دست یک اصلاح طلب نیفتد». اما آیا عارف و فراکسیون امید هم از چنین پشتوانه ای برای تصمیم گیری های خود برخوردارند؟

آنطور که خبرنگار سازندگی کسب اطلاع کرده است عارف یک حلقه فکری مخصوص خود دارد که بخشی از آن در فراکسیون امید و بخشی دیگر در بیرون از مجلس هستند. محمدرضا تاجیک، هادی خانیکی،مهدی نادمی، جعفر توفیقی، حمیده مروج (همسر عارف)، آذر منصوری، زهرا شجاعی، فائزه دولتی و فرشید گلزاده از چهره های خارج از مجلس این حلقه فکری و عبدالکریم حسین زاده، محسن علیجانی، رضا انصاری، ابوالفضل سروش و محمدی از چهره های درون پارلمانی این حلقه هستند که البته نقش چهره های بیرون از مجلس این جمع در تصمیم گیری های عارف پررنگ تر است. ظاهرا تصمیم عارف برای کاندیداتوری در انتخابات هیئت رییسه مجلس نیز از درون این حلقه بیرون آمده بود. هرچند که عارف به اعضای فراکسیون گفته بود این تصمیم را به اطلاع چهره های موثر جریان اصلاحات از جمله سیدمحمد خاتمی و سید حسن خمینی رسانده و آنها از این تصمیم حمایت کرده اند اما به گفته یکی از اعضای شورای مرکزی فراکسیون امید با یک پرس و جو از این چهره ها مشخص شد حمایت آنها نه از کاندیداتوری عارف در مقابل لاریجانی در انتخابات هیئت رییسه بلکه به طور کلی از موضوع هویت مستقل اصلاح طلبی بوده است. همین موضوع هم سبب شد وقتی علیجانی و چند چهره موافق دیگر کاندیداتوری عارف برای جلب نظر سایر اعضای فراکسیون از حمایت دو چهره اصلاح طلب از کاندیداتوری عارف سخن بگویند درگیری لفظی میان آنها و نمایندگان دیگر ایجاد شود.

با همه اینها تصمیم به کاندیداتوری عارف و در واقع پایان دادن به راه ائتلاف با میانه روها، با تصمیم مجمع عمومی فراکسیون امید انجام شد. هر چند این تصمیم مخالفان جدی در هیئت رییسه فراکسیون امید هم داشت و این مخالفت ها تا درگیری لفظی دو نایب رئیس فراکسیون امید و بعد استعفای محمدرضا تابش نایب رئیس اول فراکسیون از عضویت در شورای عالی اصلاح طلبان نیز پیش رفت.

مصلحت گرایی امیدی ها

اما شاید سومین نقص امیدی ها مصلحت گرایی آنهاست. یکی از اعضای فراکسیون امید در پاسخ به این سوال که چرا با وجود روندهای مورد انتقاد در فراکسیون باز هم اعضا اصرار بر حفظ عارف در مقام ریاست فراکسیون دارند به سازندگی می گوید: «موضوع این است که انتخابات نزدیک است و خیلی از نمایندگان می خواهند دوباره در لیست اصلاح طلبان قرار بگیرند.» او حتی می گوید «عارف در مواجهه با بعضی انتقادات با لحن معناداری به نمایندگان می گوید اسفند نزدیک است. و از آنجا که او مسئولیت بستن لیست ها را بر عهده دارد یا دست کم تاثیرگذار است ترجیح می دهند کج دار و مریز این وضع را تا انتخابات ادامه دهند».

ناگفته پیداست که وقتی از اشتباهات فراکسیون امید سخن می گوییم نمی توانیم از کنار محمدرضا عارف به سادگی عبور کنیم. به خصوص که او در این مدت علاوه بر ریاست فراکسیون امید، ریاست شورای عالی اصلاح طلبان و شورای ۵۱ نفره امید (نمایندگان تهران و اعضای شورای شهر تهران) را نیز بر عهده داشته است؛ یعنی ریاست همه آن سازوکارهای فراحزبی اصلاح طلبان که در حال حاضر فعال هستند. عارف اگرچه سیاستمداری اخلاق گرا است و به گفته بیشتر کسانی که از نزدیک او را می شناسند اهل دروغ گویی های مصلحتی رایج در سیاست نیست اما عملکرد او دست کم تا اینجا نشان می دهد سیاست ورزی در مجموعه تحت نظر او فعال نیست. سیاست ورزی فعالانه به معنای یارگیری های به موقع و اعمال لابی های قوی و همین طور در نظر گرفتن منافع بلندمدت و برداشتن گام های صحیح برای رسیدن به آنها است. امری که به نظر می رسد اصلاح طلبان برای برون رفت و فعال سازی جریان خود و ترمیم سرمایه اجتماعی خود به آن نیاز دارند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. بخشي از نقص را هم بايد در فرصت طلبي و بي اصولي افرادي مانند كاظم جلالي و بهروز نعمتي ديد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا