خرید تور تابستان ایران بوم گردی

پرونده ای برای سالگرد دکتر یدالله سحابی /غرضی، معین، یزدی، توسلی، دوزدوزانی، …

امروز سالگرد درگذشت مرحوم دکتر یدالله سحابی است. مرحوم دکتر سحابی از مبارزین و زندانیان سیاسی پیش از انقلاب بود که پس از انقلاب به عضویت شورای انقلاب درآمد. به گزارش انصاف نیوز، متن کامل پرونده ای که روزنامه ی شرق به همین مناسبت منتشر کرده، در پی می آید. گزارشی تصویری از آن مرحوم که برای اولین بار در انصاف نیوز منتشر می شود را نیز می توانید در خبر مرتبط ببینید. [اینجا کلیک کنید]
فریدون از یدالله سحابی می‌گوید
پدر به روایت پسر
اطراف رادیو و تلویزیون (جام‌جم) درگیری بود. به همین دلیل راهی ایستگاه رادیو در نزدیکی سیدخندان مشهور به ایستگاه بی‌سیم شد و پیام پیروزی انقلاب را خواند. «بسم‌الله الرحمن الرحیم! این صدای انقلاب اسلامی ایران است.» فریدون سحابی بزرگ‌ترین پسر در قید حیات دکترید‌الله سحابی است. مرحوم دکترسحابی را پدر زمین‌شناسی ایران لقب داده‌اند و دومین پسر را می‌توان میراث‌دار علمی- آکادمیک پدر دانست. او معتقد است دکترسحابی پیش از هرچیز شخصیتی فرهنگی دارد و بیش از هر مساله‌ای به تعلیم و تربیت اهمیت می‌داد. هرچند می‌توان ابعاد علمی دکترسحابی را در پسر دید اما نمی‌توان تاثیر دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی عزت‌الله سحابی پسر ارشد دکترسحابی را بر برادر کوچک‌تر نادیده گرفت؛ موضوعی که خود نیز به آن معترف است! با فریدون سحابی نخستین رییس سازمان انرژی اتمی پس از انقلاب، در دفتر نشریه «ایران فردا» درخصوص منش و رفتار پدرش به گفت‌وگو نشسته‌ایم؛ دفتری که روزی دفتر کار مرحوم مهندس عزت‌الله سحابی بود و اکنون با عکسی از او و دخترش هاله سحابی و همچنین هدی صابر مزین شده است. در ابتدا خواهش می‌کنم مختصری درخصوص ویژگی‌ها و بارزه‌های اخلاقی مرحوم دکترسحابی در خانواده بگویید. در جمع خانواده چگونه رفتار می‌کردند؟ درواقع بزرگ‌ترین ویژگی اخلاقی ایشان که در ذهن شما مانده، چیست؟ ایشان همان شخصیتی را که در کار حرفه‌ای و اجتماعی از خود نشان می‌دادند، در خانواده هم همان شخصیت را داشتند. در خانواده ما سیستم پدرسالاری جریان داشت، روش و منش پدرم، هم جنبه الگو داشت و هم جنبه نظارت و امور تربیتی بود. ما به دیده الگو به پدر نگاه می‌کردیم، هرچه بزرگ‌تر می‌شدیم کارها و خدمات ایشان برای ما بیشتر ملموس و احتراممان به او بیشتر می‌شد.
به روحیه پدرسالاری در خانواده اشاره کردید، آیا این اذیت‌کننده نبود؟
هرچیزی را باید در تاریخ خود بررسی کرد. معنا و مفهومی که پدرسالاری امروز دارد و شاید هم خیلی مورد تایید نباشد در آن زمان مطرح نبود. ما نظارت و تفوق ایشان را پذیرفته بودیم و این امر را بدون هیچ‌گونه شکایت و اعتراضی قبول کرده بودیم. نمی‌توانم تفکیک کنم که این جنبه تربیتی برای ما خیلی آزاردهنده بود یا نه! در اصل گزینه دیگری در ذهن ما نبود به همین دلیل آن را پذیرفته بودیم.
مرحوم دکترسحابی بیشتر به‌عنوان شخصیتی سیاسی و از پایه‌گذاران نواندیش دینی شناخته می‌شود. در صورتی که ایشان جنبه علمی و فرهنگی هم داشتند و به‌عنوان پدر زمین‌شناسی ایران هم مطرح می‌شوند ممکن است بفرمایید ایشان در زمینه‌های علمی چه فعالیت‌هایی داشتند؟
دکترسحابی قبل از هرچیز شخصیتی فرهنگی بود. این شخصیت در قامت استاد دانشگاه تهران متبلور می‌شد و از سویی هم ضابطه‌های فکری، ایمانی و اخلاقی داشتند که به مقدار زیادی در شخصیت جنبی ایشان تاثیر می‌گذاشت. تفکرات اعتقادی و ایمانی دکترسحابی برای هر نوع حرکت و فعالیت اجتماعی دیگری تعیین‌کننده و انگیزاننده بود. دکترسحابی پایه‌گذار تحصیلات عالیه علوم طبیعی بود. ایشان پس از بازگشت از سفر خارج، در گروه علوم طبیعی و شاخه زمین‌شناسی دارالمعلمی مشغول تدریس شد. پدر در تاسیس این رشته نقش زیادی داشت و مدیریت و سرپرستی آن را هم برعهده گرفت، دارالمعلمی خیلی زود به گروه زمین‌شناسی در دانشگاه علوم دانشگاه تهران تبدیل شد و سپس به مرکز منحصربه‌فردی برای آموزش زمین‌شناسی تبدیل شد و دکترسحابی نقشی محوری در ایجاد دپارتمان زمین‌شناسی دانشگاه علوم داشت. این موضوع به‌تدریج اشاعه پیدا کرد، تدریس و آموزش زمین‌شناسی برای ایشان دغدغه مهمی بود به‌طوری که شاگردان و دانشجویان ایشان در نسل اول و دوم عهده‌دار کارهای زمین‌شناسی و حتی کارهای کارشناسی و تخصصی این رشته در زمینه کاربردی شدند. به این ترتیب اگر بگوییم دکترسحابی پدر زمین‌شناسی ایران است حرف بحقی زده‌ایم به این معنی که ایشان زمین‌شناسی را در ایران در سطح عالی مطرح کرد و دست‌پرورده‌های ایشان هم در سطح کشور پخش شدند و این دانش را منتقل کردند.
 درباره لزوم آموزش‌وپرورش بنیادی چه نظری داشت؟
دکترسحابی انگیزه اعتقادی- باوری نسبت به فعالیت‌های خود داشت. از سوی دیگر عشق زیادی به تعلیم و تربیت و روحیه معلمی داشت. علاقه و توجه ایشان به نظم و نظام آموزش و سبک و محتوای آموزش در مقاطع ابتدایی و متوسطه کاملا عیان بود. اعتقاد داشت وقتی جوانان وارد دانشگاه می‌شوند اگر مبنای محکمی از نظر مبانی اعتقادی نداشته باشند، در دانشگاه که محیطی باز با نظارت کمتر است، هرز خواهند رفت. همچنین اگر دانشجو از لحاظ علمی هم کم‌مایه باشد در دانشگاه دچار مشکل می‌شود. نسبت به کیفیت و محتوای آموزش و اعمال مسایل اخلاقی در حین تحصیلات، بسیار حساس بود و توجه داشت. به همین دلیل مدتی در اداره فرهنگ مشغول بود.
 در همان دوره مرحوم دکترسحابی چه کارکردی داشت؟
آن زمان گروهی بودند که درباره انتشار کتب درسی فعالیت می‌کردند. ایشان تلاش زیادی در این زمینه داشت و به‌همراه عده‌ دیگری مسایل مختلف را بررسی می‌کردند. طرح مسایل اعتقادی و فکری در کتب درسی به روالی که کودک منفعل نباشد و توجهش تنها به مسایل ظاهری جلب نشود، از دغدغه‌هایش بود. در دانشگاه می‌دید که دانشجویان تا چه اندازه برای تحصیلات دانشگاهی آمادگی دارند و چه میزان این آمادگی در آنان نیست، به همین دلیل به این فکر افتادند که مدرسه‌ای تاسیس کنند و الگویی در زمینه سبک آموزش‌های متوسطه ارایه دهند. جمعی متشکل از مهندس بازرگان و آقای کاظم حاج‌ترخانی و مزینی و پدر من موسسه‌ای به نام اخلاق راه‌اندازی کردند که این موسسه بانی و بنیانگذار دبیرستانی به نام کمال در منطقه نارمک شد. زمینی به‌وسعت حدود پنج‌هزارمترمربع گرفتند و مدرسه‌ای با سبک‌وسیاق خیلی جدید تاسیس شد. تا آن زمان چنین مدرسه‌ای که هم از جهت علمی و هم اعتقادی در سطح عالی باشد، نداشتیم. این مدرسه خیلی موفق بود و چندین نسل فارغ‌التحصیل از این مدرسه داشتیم و قبولی دانشگاه این مدرسه سطح بالایی داشت. بسیاری از شخصیت‌های نظام مانند شهید رجایی در این مدرسه تدریس می‌کردند. این مدرسه توسط ساواک مصادره شد اما سال‌ها بعد چندنفر از فارغ‌التحصیلان مدرسه کمال، مدرسه‌ای با همان سبک‌وسیاق تاسیس کردند که الان هم فعالیت می‌کند. این دوستان خط‌وربط دکترسحابی را در این مدرسه دنبال کردند، این افراد از شاگردان دکترسحابی بودند و ایشان خیلی هم رابطه عاطفی با این شاگردان خود داشت. ایشان تنها به بُعد تدریس در دانشگاه بسنده نمی‌کرد.
 شاید به‌خاطر همین تفکرشان بود که سعی کردند علوم طبیعی را با مسایل دینی پیوند بزنند؟
این مساله جالبی است که باید توضیح بدهم. ببینید، مهندس بازرگان و پدرم در فکر این نبودند که برای مبانی علمی توجیه مذهبی پیدا کنند. حرف‌هایی که قرآن برای مثال در ارتباط با خلقت انسان یا زمین و کهکشان می‌زند هیچ مغایرت علمی‌ای ندارد. دین در جهت اثبات یا ارایه این مسایل نیست. دین حرف‌های خود را دارد. آنها هم نمی‌خواستند ثابت کنند مسایل تجربی یا علمی بُعد دینی دارد. حرفی هم که دکترسحابی در کتاب «خلقت انسان» می‌گوید این است که به گفته قرآن، خلقت تدریجی به تکامل رسیده و نهایتا در انسان امروز متبلور شده. علم امروز هم همین مساله را بیان می‌کند. نظریات مذهبی در این زمینه‌ها مغایرتی با علم ندارد البته به شرطی که به قرآن و کلام مراجعه شود، اگر به فقه کشیده شود مساله دیگری است. فقه منشاء انسانی دارد. دکترسحابی و بقیه که شخصیتی علمی و آکادمیک و همچنین متدین و مومن داشتند، به‌دنبال این نبودند که برای هر امر علمی، توجیهی دینی پیدا کنند، در اصل آنها مسایل دینی را در مغایرت با علم یا برعکس نمی‌دیدند.
 به‌نظر می‌آید کودتای ۲۸ مرداد نقطه‌عطفی برای دکترسحابی بوده به این معنا که تا پیش از کودتا ایشان کمتر به فعالیت‌های سیاسی می‌پرداخت و بیشتر به مباحث علمی و اشاعه رشته مورد علاقه‌اش و همچنین امور تربیتی مشغول بود اما پس از ۲۸ مرداد فعالیت‌های سیاسی ایشان بیشتر شد، به‌ویژه در جبهه ملی دوم که عملا وارد مسایل سیاسی شدند. چه اتفاقی رخ داد که ۲۸ مرداد نقطه تلاقی فعالیت‌های علمی و آکادمیک دکترسحابی با فعالیت‌های سیاسی ایشان شد؟
این بسیار سوال خوبی‌ است. به نظر من دکترسحابی در درجه اول آدم متدین و مومنی بود و در درجه دوم به کشورش بسیار علاقه داشت. در زمان دولت مرحوم دکترمصدق، جمعی از استادان دانشگاه از جمله پدر به دکترمصدق یاری می‌رساندند و در همه حرکاتی که انجام می‌شد هرکسی به اندازه وسع خود کمک می‌کرد. ایشان انگیزه خدمت ملی را از زمان دکترمصدق داشتند.
 پس می‌توان گفت تا آن مقطع مرحله خدمت بود و از کودتا به بعد مبارزه!
بله این درست است. اکثر مبارزان نهضت ملی تا پیش از کودتا شخصیتی ملی و تخصصی داشتند و طیف کارهای سیاسی آنقدر وسیع نبود که همه را جذب کند. پدرم بعد از ۲۸ مرداد با مرحوم مهندس بازرگان هسته اولیه نهضت مقاومت ملی را پایه‌گذاری کردند که با شدت عمل زیادی از سوی دولت کودتا مواجه شد و مدتی دوران رکود را گذراند و متعاقب آن جبهه ملی مجددا در اواخر دهه ۳۰ فعال شد. این فعالیت‌ها به‌صورت متمرکزتر و سازمان‌یافته‌تر ادامه پیدا کرد و ابعاد مختلفی داشت. هم شورای مرکزی فعال و هم شاخه دانشجویی فعالی داشت.
 زمانی که کودتا انجام و دولت دکترمصدق سرنگون شد، دکترسحابی چه واکنشی در خانه داشتند؟ حال شخصی ایشان چه بود؟
واکنش احساسی و عاطفی عمیقی در کل خانواده منعکس بود. من ۲۸ مرداد را به یاد دارم که همه خانواده چه حالی داشتند. اجازه دهید کمی به عقب برویم. ۳۰ تیر سال ۱۳۳۰ ما خارج از تهران بودیم و روز ۳۱ تیر همراه پدرم وارد تهران شدیم. هیجانات خوابیده بود اما اثراتش همچنان وجود داشت، ما وارد میدان بهارستان شدیم و همراه پدرم سوار اتوبوسی بودیم که در آن چندین نفر زخمی جزو مسافران بودند، پدرم به این افراد با احساسات خاص و متاثر نگاه می‌کرد. در ایستگاه بعد چند پلیس سوار شدند و زخمی‌ها شروع کردند به بدوبیراه‌گفتن به پلیس‌ها. پدرم آنها را نصیحت کرد که الان زمان این حرف‌ها نیست باید بخشید و نگران آینده بود. این جملات گویی دیروز گفته شده و همچنان در گوش من هست. همه روشنفکران آن زمان علاقه زیادی به دکترمصدق به‌عنوان رهبر ملی داشتند و خانواده ما به‌ویژه پدرم و برادرم مهندس سحابی هم از این دسته بودند. به‌خصوص که خانه ما سر راه افرادی که از خیابان کاخ و منزل دکترمصدق می‌آمدند، بود و ما می‌دیدیم که هرکسی تکه‌ای از وسایل خانه دکترمصدق را در دست دارد و می‌رود. این مناظر تاسف و تاثر ما را بیشتر می‌کرد. می‌خواستیم اعتراضی کنیم اما امکان‌پذیر نبود. من شاهد بودم فردی تکه‌ای از تخت‌خواب دکترمصدق را می‌برد و خانه دکترمصدق را غارت می‌کردند. تاثیر کودتا در خانه و خانواده ما بسیار بسیار عمیق بود و گویی سرمایه بزرگی را از دست داده بودیم، خیلی روی همه ما تاثیر گذاشت و عمیقا متاثر بودیم.
 به سال ۴۲ و دادگاه معروف سران نهضت می‌رسیم. دادگاه ۳۱ جلسه به طول کشید. روند این دادگاه در ۳۱ جلسه چگونه بود؟ فضای خانواده چگونه بود؟
پدرم در جبهه ملی دوم عضو شورای مرکزی بود اما در سال ۱۳۴۰ نهضت آزادی تشکیل شد. اصولا این تفکر منعکس‌کننده طیف وسیعی در داخل مبارزات نهضت ملی بود و این افراد و این نحله فکری شاخه مهمی محسوب می‌شدند. همچنین بگو و مگویی در شورای مرکزی جبهه ملی وجود داشت. آن زمان من دانشجوی دانشگاه تهران و عضو شورای مرکزی شاخه دانشجویی جبهه ملی بودم. با وجود اینکه بخش اعظم حرکات و مبارزه ملی و انعکاس مسایل سیاسی در آن زمان در دانشگاه تهران صورت می‌گرفت، آن مقدار که باید در شورای مرکزی نماینده نداشتند. بنابراین همیشه تعارض بین شاخه دانشجویی جبهه ملی و شورای مرکزی وجود داشت. ما سعی داشتیم تعداد نماینده دانشجویان افزایش پیدا کند اما موافقت نمی‌شد. این نقد وجود داشت. در اصل تشکیل نهضت آزادی بر اساس همین نیازها بود که با اقبال عمومی هم مواجه شد، این اقبال، به بال فعالی در مبارزات ملی تبدیل شد. جبهه ملی حرکات خیلی ملایمی داشت و رسما هم می‌گفتند که باید با دربار ارتباط داشته باشیم اما ما روزبه‌روز که جلوتر می‌رفتیم دربار را بیشتر منشا و مرکز فساد و توطئه می‌دانستیم. به‌دلیل وجود همین دیدگاه‌ها در نهضت آزادی، کنش و واکنش‌ها خیلی تندتر و رادیکال‌تر از مشی جبهه ملی بود تا اینکه مساله بازداشت سران پیش آمد که همزمان با رفتن من به خارج از کشور بود. متاسفانه در جریان دادگاه‌ها ایران نبودم. تا آن زمان سابقه نداشت زندانیان سیاسی محاکمه شوند همیشه بازداشت می‌کردند و چند صباحی زندانی می‌شدند و بعد آزاد می‌کردند. به‌صورت محکومیت و دادگاه نبود. این جریان با دادگاه سران نهضت آزادی شروع شد. در آن زمان من ایران نبودم اما در جریان اخبار قرار داشتم. ما در اروپا خط جبهه ملی دوم را ادامه می‌دادیم. هم فعالیت‌های جبهه ملی و هم فعالیت‌های دانشجویی در قالب کنفدراسیون دانشجویان خارج از ایران بود. در همین ایام دفاعیات مهندس بازرگان را منتشر کردیم.
 پس شما در دوران ملاقات در زندان نبودید؟
قبل از برگزاری دادگاه بودم. اما دادگاه فرصتی بود که خانواده‌ها می‌رفتند و خیلی هم از جلسات تعریف می‌کردند. به‌هرحال می‌توانستند زندانی‌ها را ملاقات کنند، باید بگویم جلسات خوبی بود، به‌هرحال هیات‌منصفه حضور داشت، متهمان می‌توانستند حرف بزنند و از خود دفاع کنند، مهندس بازرگان ۲۰ جلسه حرف زد. این اجازه‌ها داده می‌شد. هم دادگاه بدوی و هم دادگاه تجدیدنظر اجازه و حق حرف‌زدن و دفاع داشتند.
 مادر شما با پنج فرزند مجبور بود به ملاقات پدرتان در زندان‌های مختلف از جمله زندان قصر، قزل‌قلعه و بعد هم برازجان برود. از سوی دیگر به هرحال مشکلات مالی هم بر مشکلات دیگر اضافه می‌شد. مادر شما چگونه با این مشکلات کنار آمدند؟
مشغله زندگی و خانواده همین شده بود و مشکلات هم زیاد بود. اما این زندان آموزش‌هایی داشت که منحصر به فرد است. چه برای زندانی‌ها و چه برای خانواده‌هایشان فرصتی جالب پیش آمد و چیزهای زیادی یاد گرفتند. زندان وسیله‌ای شده بود تا با هم ارتباط پیدا کنند، روابط خانوادگی به وجود آمد و به ایجاد ارتباطات شبکه‌ای کمک کرد. این روابط توسعه پیدا کرد و مقدار زیادی از بخش مبارزه را خانواده‌ها بیرون از زندان ادامه دادند. مادر من هم بود و با خانواده‌های دیگر با هم در ارتباط بودند. کم‌کم این جمع خانوادگی وسیع، خودش تبدیل به یک محفل شد. در اصل مبارزه را خانواده‌ها ادامه می‌دادند.
 زمانی که پدر خانواده بازداشت می‌شود به ویژه در آن دوران که زنان هم امکان چندانی برای کار بیرون از خانه نداشتند، خانواده از لحاظ مالی دچار مشکل می‌شود. خانواده شما چگونه توانست از لحاظ مالی خود را تامین کند؟
آن زمان تشریک مساعی زیادی در بین کل ملیون وجود داشت، همبستگی میان کل جامعه به وجود آمده بود. به ویژه بازار کمک فراوانی کرد. هیچ‌کسری و کمبودی وجود نداشت. البته تا زمانی که حکم صادر نشده بود حقوق پدر و مهندس بازرگان از دانشگاه پرداخت می‌شد. محکومیت آنان منجر به بازنشستگی آنان شد و مستمری از دانشگاه پرداخت می‌کردند.
پس از کودتای ۲۸ مرداد تاکید دکترسحابی بر چه نوع از مبارزه بود؟ یعنی ایشان چه مدل از مبارزه را پیشنهاد می‌داد؟
ایشان همان مبارزه منفی را پیشنهاد می‌دادند. ایشان و مهندس بازرگان معتقد به مبارزات پارلمانی بودند تا اگر بشود از این طریق مسایل را پیگیری کنند. اما هرچه پیش می‌رفتیم نظام و حکومت، نظارت و کنترل را شدیدتر می‌کرد. تا حدی که مقدور بود، مبارزه علنی مانند انتشار اعلامیه و بیانیه را ترجیح می‌دادند. برای مثال نخستین واکنش آنان بعد از کودتا، اعتراض به قرارداد گس‌گلشاییان بود که منجر به اخراج ۱۲ نفر از استادان دانشگاه تهران شد و انعکاس زیادی هم داشت، آنقدر بازتاب پیدا کرد که استادان را به دانشگاه برگرداندند. برگشتن اینها به دانشگاه تهران باعث ایجاد هسته‌های فعالی شد. مبارزات مخفی تقریبا از همین زمان آغاز شد منتها این روش از مبارزه وقتی در بین نسل جوان اشاعه پیدا کرد، بنا به اقتضائات سنی آنان مبارزه را به صورتی دیگر دنبال کردند. ما نسبت به شکلی از مبارزه که جبهه ملی پیشنهاد می‌داد، اعتراض داشتیم. مردم منتظر بودند تا ببینند از دانشگاه تهران چه بیرون می‌آید. دانشگاه تهران مرکز فعالیت‌ها و مبارزات و موتور محرک بود، البته دکترسحابی مخالفتی با اینگونه مبارزات نداشت که البته گاها هم تشویق می‌شدیم.
 ماجرای پیام رادیویی که روز ۲۲بهمن سال۵۷ پیروزی انقلاب را اعلام کردید چه بود؟ آیا پدر یا مهندس بازرگان به شما این ماموریت را دادند؟
خیر، آن روز خیلی شلوغ‌تر از اینها بود و پدر را ندیدم. بار انقلاب به دوش جوانانی بود که در حاشیه کار می‌کردند. در آن روز مساله گرفتن صداوسیما مطرح بود اما مقاومتی از سوی تلویزیون و رادیو بود و تسلیم نمی‌شدند، من آن زمان به‌همراه عده دیگری از دوستان در مدرسه رفاه بودم و به من گفتند این پیام را اعلام کنم.
 چه کسی به شما گفت؟
فکر می‌کنم دکتریزدی بود. چندنفر از دفتر آیت‌الله خمینی آمدند و گفتند این خبر را اعلام کنید. به سختی داخل ایستگاه رادیویی خیابان شریعتی شدیم. رفتن به آنجا کار سختی بود چون محاصره کرده بودند و تیراندازی می‌شد و خیلی طول کشید تا به داخل برویم. من آمادگی صحبت برای آن موقعیت را نداشتم و پیامی کوتاه اعلام کردم که انقلاب پیروز و قایله پهلوی ختم شد.
 آیا می‌توان دکتریدالله سحابی را در فرزندانش به عزت‌الله سحابی و فریدون سحابی بخش کرد؟ به این معنا که مهندس سحابی بخش دیدگاه‌های سیاسی پدر را دنبال کرد و شما بخش علمی و آکادمیک ایشان را؟
من از نظر مبارزه و افکار تحت‌تاثیر مهندس سحابی بودم منتها مهندس سحابی اکثر مواقع زندان بود و رابط ایشان با بیرون من بودم. اخبار منتقل می‌شد و داده‌های ذهنی ایشان من را راهنمایی می‌کرد، تا زمانی که ایشان در سال۵۷ آزاد و خیلی زود درگیر مسایل شد. مهندس سحابی در مسایل سیاسی و اعتقادی از من جلوتر بود و در اصل برای من الگو بود. فرصت‌های زیادی هم در جهت ساختن خود داشت. ۱۳ یا ۱۴ سال زندان او را ساخته بود. او فردی به تمام معنی سیاسی- ایدئولوژیک بود نه سیاسی -اجرایی. مهندس سحابی از بنیانگذاران نهضت بود و تفکراتی که ایشان داشت برگرفته از تفکرات مهندس بازرگان بود. این دو ارتباط عمیق عاطفی با هم داشتند، روال و روش و برنامه زندگی سیاسی مهندس سحابی از بعد از زندان برازجان فرق کرد. ایشان مقداری مردمی‌تر شد و بیشتر در متن مردم بود. ارتباط مهندس سحابی با گروه‌های مختلف از او انسانی چندبعدی ساخته بود. یادم می‌آید در زندان عادل‌آباد شیراز همه دسته‌ها و گروه‌ها حضور داشتند. اعضای سازمان مجاهدین، چپ‌های مجاهدین، فداییان و غیره در این زندان بودند. یک‌بار که به ملاقات رفته بودم افسر نگهبان زندان به من گفت اگر مهندس سحابی را از اینجا ببرند ما نمی‌توانیم این زندان را اداره کنیم. محفل عجیبی بود. حسن ظن و حسن‌تفاهمی بین همه گروه‌های سیاسی ایجاد شده بود که می‌گفتند به‌خاطر وجود مهندس سحابی بوده، این مساله مهندس سحابی را چند بعدی کرده بود. زمانی که ایشان زندان بود من به دنبال ادامه تحصیل در خارج از کشور رفتم. خط زندگی من با مهندس سحابی فرق کرد. شاید بتوان گفت مهندس سحابی وجه سیاسی و اجتماعی پدر را دنبال کرد و من وجه علمی ایشان را.
یادی از پیشگام زمین شناسی ایران
عباس اسماعیلی . زمین شناس

در باریکه راه رج صندلی‌های کلاس درس قدم می‌زد. روز نخست شروع ترم پاییزه. مثل همیشه آشنایی با دانشجو. به نوبت می‌پرسد:
 دانشجو با صدای لرزان ولی پر از امید شروع کرد:
– محمد قویدل، از سیوکی‌الله باد
– سیوکی کجاست؟
– سیوکی، تربت‌حیدریه، مشهد، استاد…
مرد به دانشجو نگاه می‌کرد و با خود فکر می‌کرد چقدر این سرزمین ناشناس است. مرد روی تخته‌سیاه نوشت: «زمین‌شناسی ایران». با خود در این فکر بود که از این دسته 25نفره چند قهرمان‌ زاده می‌شود. در این معنی قهرمان کسی است که آیین سجاده و دعا را می‌داند. آب و علف را می‌شناسد. باور دارد که مسوول است با فقر بجنگد. قهرمان یعنی عباس افشار حرب که از یدالله سحابی، زاییده می‌شود تا درگردنه مزدوران در راه سرخس به مشهد، میدان گازی کشف کند. سر آن ندارم که از دانشجوی گمنامی بگویم که در سرزمین دشمن، انتفاضه به جا می‌آورد. سنگ بر شیشه انتشارات پنگوئن. دکتر یدالله سحابی با مدرک دکتری زمین‌شناسی از دانشگاه لیل فرانسه در 31سالگی به ایران بازگشت.از همین نخست وقتی که دانشجوی ترم پنج‌زمین‌شناسی هستی، خود را مسوول کائنات می‌دانی. وقتی دختر رحمان از یک تب دو ساعته می‌میرد تو دوباره خود را مسوول می‌دانی. دکتر یدالله سحابی در میان جامعه زمین‌شناسان ایران زیاد شناخته‌شده نیست؛ سنتی دیرپا در سرزمینی که هیچ‌گاه خلف و سلف به یاد آورده نمی‌شوند. بیم از آن داریم که قدر ما دانسته نشود! زمین‌شناسی پس از صدواندی‌سال در این سرزمین که حافظه تاریخی ضعیفی دارد، هنوز نوزاده‌ای است که چهار‌دست‌وپا راه می‌رود. در واحدهای درسی فوق‌لیسانس چینه‌شناسی و فسیل‌شناسی در درس تکامل موجودات زنده از کتاب «خلقت انسان» یدالله سحابی حتی نامی نیز برده نمی‌شود. مگر می‌شود که هم زمین‌شناسی بلد باشی و هم قرآن! از دانشگاه لیل تا معادن زغال‌سنگ کراکوی لهستان و کتاب چالش برانگیز «خلقت انسان» نوع نگاه خاص یدالله سحابی به هستی، خدا و جامعه را نشان می‌دهد؛ نگاهی که در ادبیات بسیجی، خیلی خودمانی به آن می‌گوییم: «بچه مسلمان.»یدالله سحابی در این معنای عام از «پیشکسوتانی بود که با جرات تلاش کرد مباحث دینی را با پیشرفت‌های علوم روز نزدیک کند تا به‌این‌وسیله نسل جوان را به دین علاقه‌مند کند.»مثال‌هایی که دکتر سحابی در کتاب خود از کلام خداوند ذکر می‌کند نشانه تسلط بینابینی او به علوم طبیعی و علوم قرآنی است. بی‌تردید این نیاز آن دوران بوده که وی بدان جهد کرده است. قدری دورتر در زمان مصدق از پایه‌گذاران بخش اکتشاف و استخراج شرکت نفت می‌شود. در اتوبان تهران- قزوین چشم در چشم جاده راه می‌روم، از کنار سیمان آبیک گذر می‌کنم و به یاد نمی‌آورم که با خود فکر کرده باشم، که تعیین مکان این کارخانه را یدالله سحابی انجام داده باشد. سحابی امروز در میان ما نیست و حتی روستاییانی که به آب رسیدن قنات قریه آیینه‌ورزان در جاده تهران- فیروزکوه و قنات بزرگ کرمانشاه را بزرگ‌ترین حادثه تاریخ زندگی‌شان می‌دانند. در معنایی شاعرانه شاید زمین‌های چغندر قند بروجرد، تربت حیدریه، مرودشت و همدان هنوز مردی را به یاد دارند که رویایش سرزمینی بود که آباد باشد. مردمانش نان داشته باشند تا ایمان نیز هم.
نگاهی به زندگی و آثار یدالله سحابی
جست‌و‌جوگر «تکامل»
محمد بسته‌نگار
در یکی از روزهای ماه رمضان سال 1343 در زندان قصر، بین دو نماز ظهر و عصر، مرحوم آیت‌الله طالقانی تفسیر خطبه‌های اول نهج‌البلاغه را می‌گفتند. با توجه به موضوع بحث می‌گویند که حضرت آدم(ع) اولین انسان نبود و انسان‌های دیگری قبل از او وجود داشته‌اند. اما حضرت آدم اولین انسان برگزیده و دارای عقل است.
در این هنگام شادروان دکتر سحابی که در گوشه‌ای از اتاق نشسته و به دقت به سخنان طالقانی گوش می‌داد، ناگهان گفت: «مساله را کشف کردم.» او بعد از پایان تفسیر مرحوم طالقانی خطاب به جمع حاضر می‌گوید: «نزدیک به 40سال است که ذهنم به این مشغول بود که چگونه رابطه خلق‌الساعه آدم را که در برخی از کتب مذهبی آمده است، با مساله تکامل حل کنم، ولی با این صحبتی که آیت‌الله طالقانی انجام دادند موضوع برایم روشن شد.» از آن موقع مرحوم دکتر سحابی علاوه بر مطالعات علمی خود، به طور جدی و پیگیر، به مطالعه قرآنی درباره خلقت انسان مشغول می‌شود.
قرآن و تکامل
اولین اثر دکتر سحابی در این زمینه، ابتدا به صورت چند سخنرانی در زندان قصر، پیش از تبعید به برازجان ارایه شد. این اثر به دو بخش تقسیم می‌شود؛ بخش اول، خلاصه آنچه از نظر علم فسیل‌شناسی و زمین‌شناسی راجع به خلقت تدریجی موجود زنده است و تغییر آنها در طول ادوار گذشته، متفق نظر تمامی محققان و پژوهشگران این علوم است. در بخش دوم به شرح و تفسیر آیه 45 سوره نور می‌پردازد که چگونگی خلقت را روشن می‌کند. «و الله خلق کل ذا به مِن ماء فمنهم من یمشی عَلی بطِلِه و مِنهُم مَن یمشی علی رجلین و مِنهم مَن یمشی علی اربَع یخلق الله ما یشاءُ آن الله علی کل شیء قدیر» «و خداوند هر ذی‌حیات جنبده‌ای را از آب (آب مخصوص) آفریده، پس بعضی از آنها هستند که بر شکم راه می‌روند. یعنی می‌خزند و بعضی از آنها بر دو پا و بعضی دیگر از آنها روی چهار پا حرکت می‌کنند. خداوند هر چه را می‌خواهد می‌آفریند به راستی که خداوند بر انجام هر چیز تواناست» (قرآن و تکامل صص 4 و 5).
مرحوم دکتر سحابی در توضیح این آیه، بعد از ذکر مقدمات و اشاره به آیات دیگر می‌گوید: «در آیه مورد بحث و در بسیاری از آیات دیگر قرآن، موضوع تغییرات تدریجی موجودات زنده و اتصال و تنوع آنها به عنوان امری مستمر و پیوسته یاد شده است. علم امروز هم از روی قراین گذشته حقیقت این گفتار را نمایان ساخته و به این وسیله خضوع ما را نسبت به آفریدگار این نظم استوار افزون می‌کند.» (همان، ص 63)
مرحوم آیت‌الله طالقانی که جلد اول پرتوی از قرآن را دست‌کم دو سال قبل از سخنرانی دکتر سحابی به رشته تحریر درآورده بود در صفحات 35 به بعد، ذیل تفسیر آیه صراط‌المستقیم به مساله تکامل و نقش و اراده انسانی می‌پردازد و می‌گوید: «آیات… سوره مزینه نور، با چند جمله مختصر و جامع، دوران‌های حیات را که میلیون‌ها سال بر آن گذشته از نظر می‌گذراند تا ظهور انسان و عقل و هدایت را به صراط مستقیم ‌رساند. (پرتوی از قرآن سوره بقره ص 36).» مرحوم دکتر سحابی ضمن استناد به «پرتوی از قرآن» درباره آیه فوق می‌گوید: «آقای طالقانی معتقدند به اعتبار وحدت حیاتی و پیوستگی و سیر تکاملی که در سلسله موجودات زنده وجود دارد و به قول ایشان «این سیر تکاملی است که به سوی جهان عقل پیش می‌رود»، بنابراین برای نمایش اصل پیوستگی در جهت ارتقا و تکامل که میان حیوانات مذکور در آیه برقرار است، کلمه «من» به جای موصول «ما» به کار رفته است.»پس استعمال کلمه «من» برای هر دسته از این حیوانات، به اعتبار پیوستگی آنها به یکدیگر و بستگی غایی آنها به خلقت انسان ذی‌شعور و شاید به علت آنکه همه در مسیر تکامل و وصول به مقام اعلای عقل هستند، بوده است. (قرآن و تکامل صص62 و 63).
خلقت انسان
پس از تبعید به زندان برازجان دکتر سحابی تحقیقات خود را ادامه می‌دهد و نتیجه این تحقیقات را در چند جلسه به صورت کنفرانس و با حضور زندانیان سیاسی دیگر که با خط‌مشی و مرام فکری متفاوت بودند، بیان می‌دارد. بعد از تکمیل و ادامه آن در زندان قصر، مجموعه این سخنرانی‌ها را به صورت کتابی کم‌نظیر با نام خلقت انسان به چاپ می‌رساند؛ کتابی که از آثار و برکات زندان برازجان و قصر است. تحقیقات دکتر سحابی در این کتاب کامل‌تر از کتاب قبلی وی است. وی در تحقیقات قبلی خود، مراحل زمین‌شناسی، تکامل تدریجی موجودات زنده را از مطالعه طبقات زمین به دست آورده بود.  در این کتاب خلقت انسان را به لحاظ زیست‌شناسی و با بررسی تطبیقی روی دستگاه‌های تنفسی، گردش خون و سلسله اعصاب روی موجودات مورد بحث قرار می‌دهد. سپس از طریق جنین‌شناسی تطبیقی و مقایسه صفحات و احوال جنین در انواع متفاوت جانوران و پس از آن با شواهدی از فسیل‌شناسی (مطالعه و بررسی از روی بقایا و امر موجودات زنده در سنگ‌ها و طبقات زمین) به دو نتیجه مهم می‌رسد:
1- تکامل تدریجی موجودات زنده 2- پیوستگی و تکثیر انواع تدریجی
سحابی پس از تشریح این مراحل در فسیل‌شناسی، جنین‌شناسی و زیست‌شناسی و بیان شواهد و مثال‌هایی درباره اصل تکامل و دو نتیجه مزبور به بررسی آیات قرآنی در دو زمینه تکامل تدریجی و پیوستگی موجودات با یکدیگر می‌پردازند و آیات زیادی را شاهد مثال می‌آورد که در ذیل به دو مورد اشاره می‌شود:  «دکتر سحابی در ذیل خلقت تدریجی و تکاملی انسان این آیات را شاهد می‌آورد، «ما شما را آفریدیم و سپس شما را شکل دادیم (تدریجا)، سپس فرشتگان را گفتیم که آدم را سجده کنید» (اعراف/ 11)  «و به تحقیق تا انسان را از چکیده‌ای از گل مخصوص آفریدیم، سپس آن را نطفه‌ای در قرارگاه جای گرفته‌ای قرار دادیم. آنگاه نطفه را علقه، علقه را مضغه و از آن استخوان را آفریدیم، سپس استخوان را به گوشت پوشاندیم و سپس در خلقی دیگر انسان نمودیم، خجسته است قدرت خدا که بهترین آفرینندگان است.» (مومنون، 12-14)  با توجه به مطالب بیان‌شده دکتر سحابی با پذیرش اصل تکامل و پیوستگی و اتصال همه موجودات، از یک طرف به نقد آرای کلیسا و از طرف دیگر به نقد برخی از نظریات برگرفته از اصل تکامل، همچون اصل تبدیل انواع داروین می‌پردازیم.
نقد آرای کلیسا
مرحوم سحابی در رد نظریات کلیسا می‌گوید: «استفاده مادیون از نظر دارویی برای انکار و صانع عالم، موجب عکس‌العمل الاهیون و اولیای کلیسای مسیحیت و باعث شد بدون دقت به تعبیرات ناشایستی که از آن نظریه شده اصل نظریه داروین راجع به تغییر تدریجی انواع را کفر‌آمیز و گمراه‌کننده معرفی ‌کنند.
ضدیت‌ها و مخالفت‌های مزبور تدریجا به ممالک اسلامی در اروپا و مصر و عثمانی سابق نیز نفوذ کرد. بعضی از نویسندگان مسلمان هم به ترجمه نوشته‌های مسیحیان می‌پرداختند و از اعتقادات اساطیری تلقینی تورات راجع به خلقت انسان تبعیت می‌کردند. ضمنا بدون توجه به حقایق آیات و مفاهیم پرمغز کلمات قرآن، راه مبالغه را از خود مسیحیان هم سریع‌تر پیموده و تغییر تدریجی انواع را غیرممکن و برخلاف اعتقادات دینی جلوه دادند. انکار خلقت تکاملی انسان و وابستگی نسلی او به سلطه موجودات، از طرف مسیحیان سده‌های پیش، چندان جای ایراد نیست… اما برای ما مسلمانانی که راهنمایی مثل قرآن یعنی کتاب علم و فضیلت داریم و در آن مساله خلقت تدریجی موجودات تا تکامل فکری انسان، در موارد عدیده به عنوان یکی از نوامیس مسلم دستگاه آفرینش یاد شده است، انکار اصل پیوستگی کلیه موجودات و یقه‌دریدن برای مندرجات تحریف‌شده تورات. مهر باطله‌ای است که بر حقانیت دین خود می‌زنیم و حربه بزرگی است که به دست معاندان و منکران خدا می‌دهیم تا دین را مانع رشد فکری معرفی کنند و شریعت ما را که خود معرف حقیقت و مروج معرفت است، به ناحق مباین پیشرفت علم و تمدن وانمود کنند. منظور ما در این کتاب (خلقت انسان) مطالعه در آیات قرآنی از نظر خلقت انسان و موجودات زنده، با استفاده از نتایج علمی تکاملی روز است» (خلقت انسان ص 6-7)
نقد اصل تبدیل انواع داروین
همان‌طور که گفتیم دکتر سحابی ضمن نقد آرای کلیسا و با وجود پذیرش اصل تکامل و پیوستگی کلیه موجودات به نقد نظرات داروین که اصل «تبدیل انواع» را از اصل تکامل استنتاج کرده بودند، می‌پردازد و برای این نظریات پایه علمی قایل نمی‌شود و می‌گوید: «آنچه مورد بحث و اثبات است، پیوستگی و اتصالی است که در کلیه مخلوقات الهی وجود دارد و خلقت انسان هم از این اصل و قاعده خارج نیست. خلقت تدریجی موجودات و پیوستگی و تکامل آنها یکی از اصول مسلم نظام کائنات است. همان طوری که اشاره شد داروین مبتکر این تشخیص نیست و ما هم عقیده خود را با نظریه او تحکیم نکرده‌ایم» (خلقت انسان ص 188).  با این توضیحات مختصری که درباره خلقت و نیز نقد اصل «تبدیل انواع» داروین داده شده، نظر برخی از نویسندگان صحیح نیست. آنها که بعد از فوت مرحوم دکتر سحابی، در مقالاتی که در بزرگداشت آن مرحوم نوشته‌اند، مساله «تکامل» را با نظریه «تبدیل انواع» داروین یکی گرفته‌اند و می‌گویند نظریه داروین سرانجام از داروینیسم اجتماعی سر درمی‌آورد و نظام‌های فاشیستی و توتالیتاریستی پا می‌گیرد و حکومت حق انسان‌های نخبه و برگزیده می‌شود.  اصولا دکتر سحابی و همچنین شادروان مهندس بازرگان، از ناقدان اساسی اصل «تبدیل انواع» داروین بوده‌اند و معتقد بودند این سیر تکاملی، همبستگی و اتصال موجودات در جهان را می‌رساند که جهان، کُل به‌هم‌پیوسته و رابطه انسان با طبیعت یک رابطه ناگسستنی است؛ این رابطه به انسان که می‌رسد مساله «آزادی و اختیار» مطرح می‌شود و هنگامی که از حکومت بحث می‌کنند به طور طبیعی آن را حق عموم مردم می‌دانند. اصولا در دیدگاه بازرگان، سحابی و طالقانی، نخبگان، برگزیدگان، سوپرمن‌ها، چکیده‌های آفرینش و عصاره‌های خلقت جایگاهی ندارند.
اسوه فروتنی و نظم
مصطفی معین
خاطراتی که من از مرحوم استاد دکتر یدالله سحابی داشته‌ام همواره برایم دلنشین و الهام‌بخش بوده است. یکی از توفیقات من در مسوولیت نمایندگی مردم شیراز در دوره اول مجلس شورای اسلامی، افتخار همکاربودن با بزرگانی چون آقای مهندس مهدی بازرگان و آقای دکتر یدالله سحابی بود که از قبل احترام خاصی برای هر دو بزرگوار قایل بودم، چراکه هر دو از متفکران و دانشمندان مسلمان، از یاران نزدیک دکتر مصدق و آقای طالقانی و مورد علاقه و توجه جوانان و روشنفکران مذهبی بودند. دکتر سحابی استاد برجسته دانشگاه تهران و از پیشگامان علم زمین‌شناسی در ایران است و در سال‌های دهه 40 کتاب مشهور «خلقت انسان» را که با نگاهی علمی نسبت به خلقت انسان و از نظر قرآن نوشته شده بوده، منتشر کرد. متاسفانه در سال‌های اولین دوره مجلس، به‌دلیل تعصب‌های کور حزبی و صنفی قدرت‌طلبان و افراطیون، این پیشتازان جنبش ملی و اسلامی ایران در بایکوت سیاسی و مورد بی‌مهری و اجحاف قرار داشتند. در مجلس بنده عضو کمیسیون تخصصی بهداری بودم و حضور شخصیت‌های شناخته‌شده و برجسته‌ای چون آقای دکتر سحابی، مرحوم دکتر کاظم سامی و آقای دکتر ابراهیم یزدی فرصت مغتنمی برای آشنایی بیشتر با آن بود. حضور ایشان وزن خاصی به این کمیسیون داده بود. شما می‌توانید ترکیب اعضا، سطح علمی و به‌ویژه اصالت‌های مردمی و مبارزاتی مجلس اول و کمیسیون‌های آن را با این زمان مقایسه کنید که نشان‌دهنده نوعی پسرفت در نهاد قانونگذاری کشور و در واقع افت ارزش‌های اجتماعی، اخلاقی و معنوی در جامعه است. در هر صورت و در یک جمله بگویم که آنچه از همنشینی و همکاری با مرحوم سحابی در کمیسیون بهداری به یاد دارم به جز دقت و نظم، وقت‌شناسی، فروتنی و بزرگواری در مناسبات و برخوردهای اجتماعی چیز دیگری نبود. این همکاری در دوره اول مسوولیتم در وزارت فرهنگ و آموزش عالی (72-1368) ادامه پیدا کرد. سابقه امر به اول انقلاب بازمی‌گشت. وقتی در اسفند سال 1357 شورای انقلاب هیات‌های امنای دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی را منحل کرد، تمامی اختیارات و وظایف آنها به هیات سه‌نفره‌ای متشکل از وزیر فرهنگ و آموزش عالی،‌ رییس سازمان برنامه و بودجه و شخص دکتر یدالله سحابی (به‌عنوان شخصیت حقیقی که در قانون شورای انقلاب از ایشان نام برده شده بود) محول شد. جلسات این هیات در وزارتخانه و به ریاست وزیر فرهنگ و آموزش عالی تشکیل می‌شد. باید بگویم چه در جلسات کمیسیون بهداری مجلس و چه در وزارتخانه، مرحوم دکتر سحابی وقت‌شناس‌ترین عضو جلسات بودند و دقیق‌ترین و کارشناسانه‌ترین نظرات را نیز ارایه می‌دادند. باز هم مقایسه کنید این وقت‌شناسی ناشی از شخصیت فرهیخته و اخلاقی و تقوای الهی ایشان را با تاخیر حضور همیشگی مسوولان در جلسات و شروع بسیاری از جلسات مهم یا همایش‌ها با تاخیر زیاد که حاکی از فقدان نظم و برنامه و عدم‌پایبندی به اخلاقیات و وفای به‌عهد است که از مسایل مهم اعتقادی و اخلاقی ماست و در قرآن‌کریم نیز اهمیت خاصی به آن داده شده است. یاد و خاطره آموزگار اخلاق و انسانیت مرحوم دکتر سحابی و فرزند برومندش شادروان مهندس عزت‌الله سحابی همیشه زنده و الهام‌بخش جامعه و نسل‌های آینده این مرزوبوم خواهد بود.
پیشگام همکنشی دین و علم
ابراهیم یزدی
در رسای مرد علم و دین که خدمتگزار ایران و اسلام و الگوی سلوک رفتار اجتماعی و سیاسی بود.
شادروان دکتر سحابی یک استاد برجسته زمین‌شناسی (Geology) بود که در کار تخصصی خود بسیار دقیق و کوشا عمل می‌کرد. علاقه و تخصص او فقط در قلمرو زمین‌شناسی نظری نبود. او سرتاسر خاک ایران‌زمین را زیر پا گذاشت و اطلاعات وسیعی را درباره وضعیت زمین‌شناختی ایران جمع‌آوری و شناخت دقیقی پیدا کرد و به دانشجویان خود منتقل کرد. اما علاقه دکتر سحابی به زمین‌شناسی تنها در حیطه «زمین‌شناسی خالص» محدود و منحصر نبود. زمین‌شناسی رابطه نزدیکی با سوالات متعدد «زیست‌شناسی» دارد.
کره خاکی ما پس از پیدایش، دچار تغییرات و تحولات فراوانی شده است. وضعیت کنونی محصول و انعکاس این تغییر و تحولات تاریخی طی میلیاردها سال است. حیات از درون همین‌ شرایط حاکم بر زمین برخاسته است. به این ترتیب یک پیوند و ارتباط نزدیک میان زمین‌شناسی و دیرین‌شناسی وجود دارد. آثار برجای‌مانده از موجودات زنده طی ادوار مختلف زمین‌شناسی در لایه‌های زمین، لاجرم هر زمین‌شناس و دیرین‌شناسی را با زیست‌شناسی پیوند می‌دهد و او را با مقوله پیدایش حیات و تنوع و تحول و تکامل موجودات زنده آشنا و درگیر می‌کند. اما علاقه دکتر سحابی به زیست‌شناسی و دیرین‌شناسی ابعادی فراتر از زیست‌شناسی خالص داشت و به قلمرو فلسفه زیست‌شناسی مربوط می‌شد.  علمای رشته‌های مختلف علمی در زمین‌شناسی، دیرین‌شناسی و زیست‌شناسی جهان، عموما متاثر از اندیشه‌ها و باورهای خود، خواه باورهای دینی، اعم از یهودی، مسیحی یا مسلمان و خواه از جهان‌بینی‌های غیرتوحیدی، اعم از ماتریالیستی، مکانیسمی، ارگانیسمی و… به نظریه‌پردازی پیرامون موضوعاتی اساسی نظیر پیدایش حیات، تکامل و تحول موجودات زنده… پرداخته‌اند که حاصل آن «فلسفه زیست‌شناسی» (Philosophy of Biology) یا «فلسفه زیست‌شناختی» (Biological Philosophy) شده است.
در قلمرو فلسفه زیست‌شناسی، جهان‌بینی‌ نظریه‌پردازان به‌شدت اثرگذار است. در فلسفه زیست‌شناسی، هر یک از دانشمندان قرائت‌های مختلف خود را از دستاوردهای علمی در زیست‌شناسی خالص ارایه می‌دهند.
دکتر سحابی از جمله معدود دانشمندان ایرانی است که یا به نظریه‌پردازی در قلمرو فلسفه زیست‌شناسی پرداخته یا از نظریات خاصی که در این بخش از زیست‌شناسی در سطح جهانی مطرح می‌باشد، حمایت کرده است.
به عنوان مثال، در پیدایش حیات و سیر تحول یا تکامل آن، سه دیدگاه اساسی میان دانشمندان مطرح است که عبارتند از: ویتالیسـم (Vitalism)، مکانیسـم (Mechanism) -اعم از مکانیست‌های کلاسیک یا نئومکانیست‌ها- و ارگانیزیسم (Organieism).  مکتب ویتالیسم بر این باور است که یک نیروی حیاتی در درون همه موجودات زنده وجود دارد و به صورت یک عامل درونی اشکال حیاتی و توسعه آنها و همچنین هدایت تمامی فعالیت‌های موجود زنده را مهار می‌کند.  اما مکتب مکانیسم بر این باور تکیه می‌کند که کل، مجموعه‌ای از اجزا است که به صورتی با هم ترکیب شده‌اند و یک نیرو یا انرژی درونی آنها را بر اساس برنامه تنظیم‌شده‌ای به حرکت وامی‌دارد. رفتارهای موجودات زنده علی‌الاصول مجموعه‌ای از فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی هستند و قوانین حاکم بر فعل و انفعالات شیمیایی و فیزیکی بر «حیات» حاکم است و حیات را می‌توان با همین قوانین فیزیکی و شیمیایی تعریف کرد. بر این اساس با تجزیه یک کل به اجزا و بررسی و شناخت اجزا می‌توان کل را شناخت. این مکتب در واقع بر پایه نگرش کاهش‌گرا (Reductionism) قرار دارد. مکانیست‌ها مدعی هستند موجودات زنده تفاوت زیادی با یک ماشین ندارند. البته نئومکانیست‌ها (Neomechanists) نظیر اوپارین Oparine، زیست‌شناس معروف روسی، تغییرات و تبدیل‌هایی را در این مکتب ایجاد کرده‌اند. به عنوان مثال اوپارین با طرح «تضمن مقصود» Purpose iveness اصل هدفمندی در جهان و فعل و انفعالات موجودات زنده را می‌پذیرد. مکتب ارگانیزیسم بر آن است که موجودات زنده را باید به صورت یک کل «کارکردی» نگاه و تعریف کرد. موجود زنده را نمی‌توان با ابزارهای فیزیکی و شیمیایی به تنهایی شناخت و تعریف کرد. تجزیه کل به اجزا و شناخت اجزا، اطلاعات خوبی درباره عملکردهای موجود زنده به دست می‌دهد اما این اطلاعات تعریف کل نیست. زیست‌شناسی مولکولی، به خصوص ژنتیک مولکولی جدید اطلاعات فراوانی از طرز کار سلول به دست می‌دهد. اما با این اطلاعات نمی‌توان تمامی رفتارها و تغییرات موجود زنده را توضیح داد. در این مکتب، نگرش کاهش‌گرا (Reductionism) جای خود را به نگرش کل‌گرا (Wholistic) داده است. همه آنچه در بالا اشاره شد در مورد حیات و تعریف آن است که در مبحث زیست‌شناسی فلسفی مورد بحث و گفت‌وگو می‌باشد.  در بحث‌های متعددی که با شادروان دکتر سحابی داشتم، او ضمن تایید بسیاری از مواضع مکتب ارگانیزیسم، به نظریه ویتالیسم اعتقاد داشت. او بر این باور بود که تغییر و تحول و تکامل نه در جوهر حیات، بلکه در اشکال مختلف آن صورت می‌گیرد. جوهر حیات ثابت و لایتغیر است و چون ثابت است، می‌توان برای آن یک تعریف جامع و جهانشمول پیدا کرد. اگر نیروی حیاتی دچار دگردیسی و تغییر و تحول شود، امکان ندارد بتوان برای آن به یک تعریف عام رسید. برخی از ویتالیست‌ها، نیروی حیاتی و نقش راهبردی آن را در قلمرو موجودات زنده محدود نمی‌کنند بلکه معتقد به وجود نیروی حیاتی هدایت‌‌کننده در ماده بی‌جان هم هستند و بر این باورند که از همان لحظه آغاز، یعنی از همان لحظه «انفجار بزرگ Big Bang» نیروی حیاتی در سیر تغییر و تحولات حاضر و اثرگذار بوده است. انفجار بزرگ یک نظریه علمی در آغاز پیدایش هستی است. اگرچه نظریه دیگری هم در دهه‌های اخیر مطرح شده است، اما در حال حاضر نظریه «انفجار بزرگ»، همچنان نظریه غالب است. تا لحظه انفجار، در جهان هیچ نبود و سپس ناگهان با انفجاری بزرگ آنچه نبود، بود شد.
تا لحظه قبل از

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا