نگاهی به زندگی، آرا و آثار آیتالله سیدابوالقاسم خویی

مصطفی ایزدی در یادداشتی دربارهی «زندگی، آرا و آثار آیتالله سیدابوالقاسم خویی» در روزنامهی اعتماد نوشت:
پدیدهای به نام مرجعیت که تا حدودی به مذهب شیعه اختصاص دارد، در صورتی که مراجعه بیسواد و کمسواد به باسواد و عالم در امور دینی را پایه شکلگیری بدانیم- آنگونه که حوزویان میگویند- سابقهای بسیار طولانی دارد و به دوران غیبت صغرای حضرت مهدی موعود(عج) میرسد.
میزان مراجعه جامعه شیعه به مراجع تقلید در زمانهای مختلف از سطوح گوناگونی برخوردار بوده است. اما در مجموع میتوان گفت بعضی از بلند پایگان مذهبی که از نظر سیاسی با مردم همراه هستند، همواره مورد مراجعه عموم قرار داشته و دارند. در هر صورت اگر شرایط امروزی را واگذاریم و به پنج دهه پیش برگردیم، با بزرگانی برخورد میکنیم که همچنان مورد مراجعه مردمی بودند که از آن بزرگان در موضوعات دینی از جمله احکام شرعی تقلید میکردند. شاخصترین این بزرگان آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی بود که اصطلاحا مرجعیت عامه داشت و از نظر مقام و موقعیت مذهبی در ۱۵ سال آخر عمرش که ساکن قم بود، کسی به پای او نمیرسید. پس از درگذشت آیتالله بروجردی در فاصلهای که مراجعی به ظهور رسیدند و از دنیا رفتند تا اینکه فرد پر نفوذی به نام آیتالله سیدابوالقاسم موسویخویی، یک عالم بزرگ ایرانی ساکن نجف، نامش در ردیف اعاظم مراجع تقلید شیعه، در تاریخ معاصر تشیع ثبت و ضبط است به مقام بلند مرجعیت نائل شد. در این نوشته به زندگی و دیدگاههای این سید آذربایجانی و نیز آثار ماندگار او پرداخته میشود. ناگفته پیداست که در این نوشته قرار نیست مقایسهای بین حوزویان آرام و دمساز با شرایط معمولی جامعه از سویی واز سوی دیگر با حوزویان پرجوش و خروش و فعال در عرصه سیاست و مبارزه، صورت گیرد و به مقایسه و قضاوت در رفتار و دیدگاههای آنان پرداخته شود.
سیدابوالقاسم موسویخویی کیست؟
سیدابوالقاسم، فرزند آیتالله سیدعلیاکبر در اواخر پاییز ۱۲۷۸ خورشیدی برابر با ماه رجب ۱۳۱۷ هجری قمری، پای بر گیتی نهاد. او از همان کودکی تحت آموزش پدر قرار گرفت و به فراگیری علوم حوزوی و اسلامی پرداخت. تا ۱۳سالگی در خوی روزگار گذراند و از توان و استعداد کودکی و نوجوانی خود بهرههای زیادی برد. به سال ۱۲۹۱، پدر با خانواده خود عزم سفر و اقامت در عتبات عالیات کرد و به نجف اشرف رفت. سید ابوالقاسم که علاقه خود را به دروس حوزوی و علوم اسلامی در همان کودکی نشان داده بود، فرصت حضور در حوزه نجف را غنیمت شمرد و از همه وقت و استعداد و خلاقیت خود و نیز از همه امکانات آن روز حوزه نجف از جمله حضور اساتید برجسته و پرآوازه شیعه استفاده کرد و خود را تا رده بزرگترین دانشمندان جهان تشیع بالا آورد. این موفقیت چشمگیر البته زمان طولانی نزدیک به هفتاد سال پررنج و مشقت اما گرانسنگ او را به خود اختصاص داده بود. این نوجوان پر تلاش چند سالی را در حوزه نجف نزد اساتید گوناگون به فراگیری ادبیات عرب، منطق، لمعتین، رسائل، مکاسب و کفایه پرداخت و خود را برای نشستن پای درس اساتید دروس خارج فقه و اصول آماده کرد. او ۲۱ ساله بود که در کلاس درس خارج آیتالله شیخالشریعه اصفهانی حاضر شد و از این استاد شناخته شده حوزه نجف، بسیار آموخت. پس از آن نیز کلاسهای معتبر و اساتید با کفایتی را انتخاب کرد تا به تکمیل آموختههای خود بکوشد هنوز جوان بود که خود در مقام استادی نشست تا فضلای جوانتر از خویش را بیاموزد و تربیت کند.
اساتید خارج آیتالله خویی
سیدابوالقاسم موسویخویی، درباره اساتید دروس خارج فقه و اصول خود میگوید: «من درس خارج را در محضر تعدادی از استادان بزرگ آن زمان آموختم، ولی در میان آنان از پنج نفر نام میبرم، که خداوند روحشان را قرین رحمت فرماید. این ۵ نفر عبارتند از: ۱ – آیتالله شیخ فتحالله، معروف به شیخالشریعه اصفهانی. ۲ – آیتالله شیخ مهدی مازندرانی. ۳ – آیتالله شیخ ضیاءالدین عراقی. ۴ – آیتالله شیخ محمد حسین اصفهانی. ۵ – آیتالله شیخ محمدحسین نایینی.» (گلشن ابرار، جلد سوم، مقاله عبدالکریم پاکنیا)
آیتالله خویی علاوه بر اساتید بزرگی که برای افزایش آموختههای خود پیش آنان شاگردی میکرد، برای فراگیری دانش عرفان زانوی تلمذ در محضر بزرگانی چون شیخ مرتضی طالقانی، آقا سیدعبدالغفار مازندرانی و میرزا علی آقا قاضی زد. (پایگاه اطلاعرسانی آوا، خبرگزاری افغان)
علمایی که آیتالله خویی از ایشان اجازه اجتهاد داشت
علمایی که به آیتالله سیدابوالقاسم خویی اجازه اجتهاد دادهاند عبارت بودند از: مرحوم میرزای نایینی، مرحوم کمپانی، مرحوم آقا ضیاء عراقی، مرحوم بلاغی، مرحوم میرزا علی آقا شیرازی و مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی. (همان).
آیتالله خویی علاوه بر فراگیری منظم و مجدانه فقه و اصول نزد علمای بزرگ حوزه نجف، به آموختن دروس دیگر حوزوی هم همت گماشت. ایشان علم کلام و تفسیر و فن مناظره را نزد آیتالله شیخ محمدجواد بلاغینجفی فراگرفت و برای آموختن حکمت و فلسفه به محضر سیدحسن بادکوبهای رسید و نزد آیتالله سیدابوالقاسم خوانساری دروس ریاضیات، حساب استدلالی، هندسه فضایی و مسطحه و جبر را آموخت. (گلشن ابرار، همان)
این اندیشمند بزرگ شیعی همانند سایر علمای حوزوی و غیر حوزوی، همزمان با فراگیری علوم گوناگون، به آموزش آنها به دیگران هم اهتمام میکرد. گفتهاند یکی از بارزترین خصوصیات آیتالله خویی، اهمیت دادن به تدریس و تعلیم است و در شاگرد پروری تلاش دامنه داری داشت و با علاقه و جدیت در راه بارور کردن ذهن و دل طلاب جوان و تبدیل آنان به فضلاء و دانشمندان برجسته میکوشید. او از همان آغاز جوانی به تدریس پرداخت و معتقد بود که انسان باید آموختههایش را به دیگران بیاموزد. در درس گفتن یک نوع نبوغ برای انسان حاصل میشود که خیلی مفید است. (همان) آیتالله خویی در مناظرههای علمی هم ید طولایی داشت.
آثار آیتالله خویی
آثار علمی و آموزش مرحوم آیتالله خویی به دو بخش شاگردان و تالیفات تقسیم میشود:
الف) شاگردان آیتالله؛ جلسات درس ایشان، سالهای سال، شلوغترین جلسات در نجف بوده که شاگردانی از ایران و هندوستان و پاکستان و افغانستان و لبنان و عراق و بعضی از کشورهای دیگر در این جلسات درس شرکت میکرده و بهرهها میبردند. (سایت ویکی شیعه) تعدادی از شاگردان آیتالله خویی که به درجات علمی بالا و اجتهاد رسیدند عبارتند از: سیدعلی سیستانی، محمدتقی بهجت، میرزا جواد تبریزی، حسین وحیدخراسانی، سیدابوالقاسم کوکبی، سیدعبدالکریم موسویاردبیلی، سیدعلی حسینیخامنهای، میرزا علی غرویتبریزی، آقا موسی شبیریزنجانی، سیدمحمدحسین فضلالله، اسد حیدر، سیدمحمدعلی قاضیطباطبایی، امام موسی صدر، مسلم ملکوتی، محمدتقی جعفریتبریزی، محمدجواد مغنیه، سیدعبدالرزاق مقرم، سیدمحمدباقر صدر، سیدجلالالدین فقیه ایمانی، سیدجعفر مروججزایری، اسماعیل محققکابلی، سیدعلی بهشتی، شیخ محمدعلی توحیدی، سیدمحمدتقی حکیم، سیدجواد شبر، دکتر سیدجعفر شهیدی، ناصر مکارمشیرازی، احمد وائلی، سیداسدالله مدنی، سیدمحمد روحانی، شیخ جعفر سبحانی، شیخ محمد اسحق فیاض، سیدعلاءالدین بحرالعلوم، سیدعلی شاهرودی، میرزا رضا لطفی، سیدمحمدمهدی خلخالی، سیدمحمدتقی خویی، سیدرضا خلخالی، شیخ مرتضی بروجردی، دکتر ابوالقاسم گرجی، شیخ محمد بجنوردی، سیدصادق روحانی و جمعی دیگر از فضلای حوزه علمیه نجف. (گلشن ابرار، همان)
چنین جمعی از علماء و اندیشمندان که تعداد قابل توجهی از آنان از مرجع تقلید شیعیان یا در ردیف مراجع تقلید بوده و هستند، در میان شاگردان دیگر شخصیتهای بزرگ حوزوی کمتر دیده شده است.
ب: ) تالیف کتاب؛ آیتاللهالعظمی خویی در زمینه تحقیق و پژوهش در علوم اسلامی و تاریخ رجال و نوشتن و تالیف آن، تلاش دراز مدت و دامنه داری داشت. این بعد از زندگی این دانشمند بزرگ و هوشمند، تحسین دیگران را برانگیخته بود. یکی از شاگردانش در اوصاف این رشته از فعالیتهای آیتالله خویی گفته است: «اگر شما به زندگی این بزرگوار نگاه کنید میبینید حداقل در سه رشته علمی و درس مهم، دارای فرآوردههای علمی تحقیقاتی هستند که یکی فقه، دیگری اصول و سوم رجال است. این همه کتابهای فقهی و اصولی که شاگردان ایشان نوشتهاند، همه از کلمات ایشان است و شما به اینها اضافه کنید آنچه را که از قلم خود ایشان مستقیما صادر شده است. کتاب بزرگ و کم نظیر رجالی ایشان که ظاهرا آن را در اواخر عمرشان نوشتهاند – چون ذکر میکنند که من این کتاب را با اشتغال زیاد و در دوران پیری مینویسم – یک فرآورده علمی عظیم است. حال شما ببینید عالمی که یک مقدار فرآورده علمی دارد چقدر میتواند تاثیر در حوزههای علمی، نه فقط در زمان خود حتی بعد از زمان خود بگذارد.» (همان، ص ۴۳۱) نکته درخور توجه اینکه آیتالله خویی در حوزه تدریس و تالیف فلسفه در حد گسترده وارد نشد، گرچه نقل میکنند که با آن مخالف هم نبود، اما مدتی حکمت درس دادهاند. (سید رضی شیرازی، کتاب حافظان شریعت، تالیف جمشید صاعدیسمیرمی)
با این وصف به معرفی فهرست وار تالیفات آیتالله خویی پرداخته میشود: ۱ – نفحات الاعجاز. ۲ – البیان فی تفسیر القرآن. ۳ – معج رجال الحدیث. ۴ – اجود التقریرات. ۵ – تکمله منهاج الصالحین. ۶ – مبانی تکمله منهاج الصالحین. ۷ – رساله در خلافت. ۸ – قصیده در مدح امیرالمومنین. ۹ – رساله در لباس مشکوک. ۱۰ – المسائل المنتخبه. ۱۱- تعلیقیه بر عروه الوثقی. ۱۲- تعلیقیه بر مسائل الفقهیه. ۱۳ – تهذیب و تتمیم منهاج الصالحین. ۱۴ – المسائل و الردود. ۱۵ – مستحدثات المسائل. ۱۶ – توضیح المسائل. ۱۷ – منتخب توضیح المسائل. ۱۸ – منتخب الرسائل. ۱۹ – تلخیص المنتخب. ۲۰ – تعلیقه المنهج لاحکام الحج. ۲۱- مناسک حج. ۲۲- منیه المسائل. ۲۳ – ازاله المحاده عن ملک المنافع المتضاده. ۲۴ – اضالله القلوب بتحقیق المغرب و الغروب. ۲۵ – اناره العقول فی انتصاف المهر بموت احد الزوجین قبل الدخول. ۲۶ – فقه القرآن علی المذاهب الخمس. ۲۷ – قاعده التجاوز. ۲۸ – فهرست جامع الشتات میرزایقمی. ۲۹ – تقریرات درس فقه مرحوم میرزاینایینی. ۳۰ – حاشیه بر وسیله النجاه. ۳۱ – تقریرات درس فقه مرحوم محقق اصفهانی. ۳۲ – حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری. ۳۳ – تعارض الاستصحابین. ۳۴- تقریرات درس اصول مرحوم محقق اصفهانی. (همان، ص۴۳۱)
تالیف و تدوین این آثار علمی که اهمیت آنها در نزد علما و فضلای حوزههای علمیه روشن است و تربیت آن شاگردان دانشمندی که در میان شیعیان نفوذ زیادی داشته و دارند، نشان میدهد که مرحوم آیتاللهالعظمی خویی تا چه اندازه در دوران عمر خود پر تلاش و کوشا بوده و ظاهرا تمامی لحظههای زندگیاش در تحقیق و تالیف و تدریس بوده است.
فعالیتهای اجتماعی و خدمات مردمی آیتالله
آیتالله خویی از جمله دانشمندان مذهبی بلندپایهای بود که هم در جهت فعالیتهای مذهبی مردم و هم در جهت مراکز آموزش مذهب در شهرها و کشورهای گوناگون، اقدام به راهاندازی تاسیسات مورد نیاز اهداف خود بود. مجموعه این فعالیتها، وی را در جذب مقلد و مخاطب در سراسر سرزمینهای اسلامی که شیعیان زندگی میکنند، موفق کرده بود. به گونهای که امروز شاگردان او به ویژه آیتالله سیدعلی سیستانی از نفوذ بالایی در میان شیعیان برخوردارند. تعدادی از مراکزی که به دستور آیتالله سید ابوالقاسم خویی در جاهای گوناگون تاسیس شده و مورد استفاده مردم قرار میگیرند، عبارتند از: ۱ – مدینه العلم در قم. ۲ – مدرسه و کتابخانه آیتالله خویی در مشهد. ۳ – مجتمع امام زمان(ع) در اصفهان. ۴ – دارالعلم در اصفهان. ۵ – مرکز الامام الخویی الاسلامی در نیویورک. ۶ – مرکز الامام الخویی در سوانزی امریکا، ۷ – مسجد و مرکز اسلامی در لوس آنجلس امریکا. ۸ – مسجد و مرکز اسلامی در دیترویت امریکا. ۹ – المجمع الثقافی الخیری در بمبئی هندوستان. ۱۰ – مبره الامام الخویی در بیروت لبنان. این مرکز آموزشی بهداشتی برای اسکان فرزندان آواره لبنان و فلسطین ساخته شده است. ۱۱ – مرکز اسلامی در فرانسه. ۱۲ – مکتبه الثقافی و النشر در کراچی پاکستان. ۱۳ – مکتبه الثقافی و النشر در کوآلالامپور مالزی. ۱۴ – موسسه دارالعلم در بانکوک تایلند. ۱۵ – مدرسه دینی در بانکوک تایلند. ۱۶ – مدرسه دینی در داکا بنگلادش. ۱۷ – مکتبه الامام الخویی در نجف اشرف ۱۸ – مدرسه دارالعلم در نجف اشرف. ۱۹ – مرکز الامام الخویی در لندن انگلستان. این مرکز یکی از بزرگترین و متنوعترین مراکز متعلق به شیعیان در اروپا است. مدیران این مرکز علاوه بر اینکه دو ماهنامه نور را به زبانهای انگلیسی و عربی منتشر میکنند، بر سایر مراکز و مساجد آیتالله خویی در دیگر کشورها هم نظارت دارد.
دیدگاههای سیاسی آیتالله خویی
مرحوم آیتالله خویی در زمانهای پرتلاطم از نظر حوادث سیاسی منطقه و تحولات فکری جوامع اسلامی زندگی میکرده است. بررسی همهجانبه این حوادث و این تحولات و ترسیم نقش این مرحوم در آن کار آسانی نیست، اما میتوان گفت که ایشانیک شخصیت سیاسی به حساب میآمد و از علما و مراجعی نبود که در برابر رویداد جوامع ساکت و بیتوجه باشد. همانگونه که شاگردان شاخص ایشان از چهرههای سیاسی شناخته شده زمان خود بودند. به ویژه از آنجایی که ایشان به هرحال مرجعی ایرانی بود نسبت به اتفاقات و رخدادهای ایران، حساسیت نشان میداد. بدیهی است که هر دانشمندی برای برخورد با رویدادهای کوچک و بزرگ، نظرات گوناگونی دارد و چه بسا این نظرات با نظرات رسمی تفاوت و شاید مغایرت داشته باشد. در جریان انقلاب اسلامی، آیتالله خویی هر جا که به تشخیص خودش باید حرکتی کند، ساکت و بیتفاوت نمینشست. در سالهای آغازین دهه ۴۰ شمسی که سالهای ابتدایی نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی هم بود، آیتالله خویی با طرحها و قوانینی که مورد نظر محمدرضا شاه بود و به نظر علمای حوزههای علمیه، موارد خلاف اسلام در آن به چشم میخورد، همانند انقلاب سفید شاه و مردم یا تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، مخالفت میکرد.
وی یک بار با نوشتن نامه به آیتالله بهبهانی، از ایشان خواست که مراتب مخالفت خود را به شاه بگوید. به جز این با نوشتن نامه مستقیم به شخص شاه از او خواست که به قوانین اسلام توجه کند. در نامه آیتاللهالعظمی به شاه آمده است: «صدور بعضی از قوانین که تقید بیگانگان در آن آشکار و مخالف قوانین اسلام و قانون اساسی است، از نظر اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران فاقد ارزش است… اطلاع وسیع اعلیحضرت مقتضی است که از ملاحظه تاریخ اسلام نتیجه بگیرند که در پرتو دین مقدس اسلام با شرایط زمان و مکان هر گونه اصلاحی را میتوان انجام داد … امید است شخص اول مملکت از مقدسات اسلامی که از یک کشور مسلمان به ودیعه دارند نهایت درجه نگهداری را نموده و آرامش قلوب مسلمانان را تامین نمایند.» (کتاب فقیهان و انقلاب ایران، تالیف سیدهادی طباطبایی، انتشارات کویر، چاپ اول، صص ۲۱۶ و ۲۱۷) سوای این موارد، آیتالله خویی در مواقع حساس موضعگیری خاص خود را به آگاهی مردم و حاکمیت میرسانده است، رابطه ایشان و رهبری انقلاب هم رابطهای صمیمانه و خوب بوده، اما هواداران این دو مرجع، از بعضی اختلاف نظرهایی که وجود داشته، به اختلاف دست میزدند و فضای آن زمان حوزه نجف را آلوده به اختلافات میکردند. (همان) توضیح بیشتر این مطلب نیازمند یادداشتی جداگانه است که آن را به آینده میسپاریم.
رحلت آیتالله خویی
آیتالله العظمی سیدابوالقاسم موسویخویی، پس از یک عمر پر تلاش و سودمند در روز ۱۷ مردادماه ۱۳۷۱ خورشیدی درگذشت و پیکر مطهرش غریبانه و بدون تشییع جنازه در مسجد خضرای نجف اشرف به خاک سپرده شد. اعلیالله مقامه. جانشین آن مرحوم که از حدود ۵ سال قبل از آن به جای آیتالله خویی اقامه جماعت میکرد، آیتالله سیدعلی حسینیسیستانی است که اکنون در ردیف اول مراجع تقلید، بلکه در صدر آنان قرار دارد.
آیتالله خویی در زمانهای پرتلاطم از نظر حوادث سیاسی منطقه و تحولات فکری جوامع اسلامی زندگی میکرده است. بررسی همهجانبه این حوادث و این تحولات و ترسیم نقش این مرحوم در آن کار آسانی نیست، اما میتوان گفت که ایشانیک شخصیت سیاسی به حساب میآمد و از علما و مراجعی نبود که در برابر رویداد جوامع ساکت و بیتوجه باشد. همانگونه که شاگردان شاخص ایشان از چهرههای سیاسی شناخته شده زمان خود بودند. به ویژه از آنجایی که ایشان به هرحال مرجعی ایرانی بود نسبت به اتفاقات و رخدادهای ایران، حساسیت نشان میداد. از جمله شاخصترین مراجع تقلید در تاریخ معاصر آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی بود که اصطلاحا مرجعیت عامه داشت و از نظر مقام و موقعیت مذهبی در ۱۵ سال آخر عمرش که ساکن قم بود، کسی به پای او نمیرسید.
در سالهای آغازین دهه ۴۰ شمسی که سالهای ابتدایی نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری آیتالله خمینی هم بود، آیتالله خویی با طرحها و قوانینی که مورد نظر محمدرضا شاه بود و به نظر علمای حوزههای علمیه، موارد خلاف اسلام در آن به چشم میخورد، همانند انقلاب سفید شاه و مردم یا تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، مخالفت میکرد.
آیتالله خویی علاوه بر دروس معمول حوزه، علم کلام و تفسیر و فن مناظره را نزد آیتالله شیخ محمدجواد بلاغینجفی فراگرفت و برای آموختن حکمت و فلسفه به محضر سیدحسن بادکوبهای رسید و نزد آیتالله سیدابوالقاسم خوانساری دروس ریاضیات، حساب استدلالی، هندسه فضایی و مسطحه و جبر را آموخت.
نکته در خور توجه اینکه آیتالله خویی در حوزه تدریس و تالیف فلسفه در حد گسترده وارد نشد، گرچه نقل میکنند که با آن مخالف هم نبود، اما مدتی حکمت درس دادهاند.
انتهای پیام




مظلوم زیست ومظلوم این جهان پراز کینه وعداوت وریا را به اهل دنیا سپرد……تا نزد جده اش زهرای اطهرس دردل وگلایه اش را از دست هتاکین دنیا پرست ….بگوید روحش شاد…
گفته «پدیدهای به نام مرجعیت که تا حدودی به مذهب شیعه اختصاص دارد، در صورتی که مراجعه بیسواد و کمسواد به باسواد و عالم در امور دینی را پایه شکلگیری بدانیم- آنگونه که حوزویان میگویند»! این اوج بی سوادی نویسنده است! اجتهاد یعنی کسب تخصص استنباط احکام شرعی از منابع معتبر دینی. مجتهدی که مورد رجوع عموم برای کسب احکام دینی است، مرجع نامیده می شود. دلیل اصلی تقلید هم، رجوع غیر کارشناس در حوزه مسایل دینی، به کارشناس و متخصص مسایل دینی است.