خرید تور تابستان ایران بوم گردی

گزارش: مخاطره‌های غیرمنتظره‌ی مسافر فرانکفورت

/راحله، از شرایط ناراحت کننده‌ی اقامتش در آلمان می‌گوید/

عطیه هوشمند، انصاف نیوز: ماجرای زورگیری و ضرب و جرح شدید «فیلیپ» توریست آلمانی، از خبرهای داغ هفته‌ی پیش بود و حتی تا روزهای اخیر و مصاحبه‌ی روزنامه شهروند با افرادی که از او نگهداری کرده بودند ادامه داشت. اقدامی درست و به جا در قبال مهمانی که شاید زورگیرها به تصور اروپایی بودن و همراه داشتن مبالغ بیشتری به او حمله کرده بودند. اما از سویی آیا همیشه فضای پرداخت خبری به وضعیت مسافرانی که دچار مشکلات ناگواری در کشور مقصد می‌شوند یکسان است؟ رفتارهای صورت گرفته با مسافران، مهاجران غیرقانونی و پناهندگان در آلمان نمونه‌های مختلف مثبت و منفی متعددی داشته و این کشور نیز از مقصدهای درصدی از پناهجویان برای فرار از شرایط ناگوار است، اما ماجرای راحله به عنوان یک مسافر ایرانی به این کشور، از آن دست نمونه های منفی و تلخی است که باوجود حادتر بودنش انعکاسی نیافته و نگاه به آن پرسش های مختلفی را راجع به اقدامات و رفتارهای پلیس آلمان به وجود می آورد.

راحله، زنی سی و چندساله، در تماس با دفتر انصاف نیوز و درخواست برای گفت‌وگویی راجع به شرایط غیرانسانی که در خاک آلمان از سر گذارنده بود در دفتر این رسانه حضور پیدا کرده و می‌گوید پس از آنکه پلیس آلمان او را در بدو ورودش به این کشور بدون هیچ توضیحی دستگیر کرده است، دوسال را در شرایط غیرقابل تحملی برای پیگیری شکایت بی نتیجه اش در این کشور گذرانده، با خسارتهای مالی، جسمی و روحی متعددی به ایران بازگشته و حال نیز نتوانسته است اتفاقاتی را که در این کشور برای او رخ داده را پیگیری قانونی کند و حتی شاکی است که چرا رسانه‌ی شناخته‌شده‌ی دویچه‌وله آلمان حاضر نشده ماجرای او را منعکس کند. گفته‌های او با خبرنگار انصاف نیوز را در ادامه می‌خوانید:

مهاجر غیرقانونی محسوب شدن، برزخ مسافرانی است که کشورشان را ترک کرده‌اند. کسی که حضورش در کشوری که به آن وارد شده غیرقانونی است، حتی زمانی که در انتظار پاسخی به درخواستش برای پناهندگی است، به سختی می‌تواند به عادی‌ترین اشتغالات روزمره بپردازد و زندگی بدون دردسری داشته باشد. در عصر اولویت پیدا کردن دولت-ملت‌ها آنچه که فرد را از بسیاری از حقوق اساسی‌اش برخوردار می‌کند، وجود رابطه‌ای سیاسی با حکومت مستقر یا همان «شهروندی» است و اگر دولتی حضور فردی را در خاک کشورش غیرقانونی تشخیص دهد، آزادی عمل او در بسیاری از موارد محدود خواهد شد.

مهاجران غیرقانونی در کشور بیگانه جدا از اینکه در بسیاری از موارد از کار کردن منع می‌شوند و حق رفت و آمد آزادانه در آن کشور را ندارند، حتی خدمات درمانی محدودی هم دریافت می‌کنند. اتحادیه اروپا یکی از این مناطق است که کمابیش چنین محدودیت‌هایی را برای میهمانان ناخوانده‌اش قرار داده. آنهم زمانی که  با توجه به بحران‌های سیاسی، زیست محیطی و انسانی در برخی از کشورهای جنوبی، میلیون‌ها آواره به قصد دست پیدا کردن به حداقل‌های یک زندگی امن و معقول یا گریختن از چنگال مرگ به این قاره‌ی سبز رجوع می‌کنند. درِ باغِ سبزی به سوی یک زندگی بهتر و دست آخر زندگی و انتظار در کمپ‌هایی با شرایط غیرانسانی چیزی است که در انتظار بسیاری از مهاجران غیرقانونی نشسته. اما داستان راحله، زن ایرانی فارغ التحصیل کارشناسی ارشد حسابداری که قصد داشت برای ادامه تحصیل به این کشور سفر کند کمی متفاوت است.

او که با دفتر انصاف نیوز تماس گرفته و گفت که می‌خواهد اتفاقاتی که در طول دوسال برایش در آلمان اتفاق افتاده را توضیح دهد، در حدود دو سال با بلاتکلیفی و در شرایط غیرانسانی در آلمان زندگی کرده بود. دو سال پرتنش که موجب صدمات روحی متعددی برای او شده و حالا که به ایران برگشته است نه توانسته این اتفاقات ناگوار را پیگیری حقوقی کند و نه خسارت‌های مالی که در این مدت به او وارد شده بود از طریقی برایش جبران شده.

راحله.میم، حسابدار اهل اصفهان که مدتی هم در تهران مشغول به کار بوده است، در شرح مفصلی داستان سفر به قصد تحصیل در آلمان را برای ما تعریف می‌کند. سفری که تصور نمی‌کرد برای او اینقدر دردسرساز شود: «من از سال 88 برای یکی از دانشگاه‌های اروپا برای مقطع مستر حسابداری اقدام کرده بودم و از همان سال قصد ادامه تحصیل داشتم و متناسب با وضعیت تحصیلی‌ام چند جا را پرس و جو کرده بودم. آخر به این نتیجه رسیدیم که آلمان که هفت هزار یورو هزینه داشت در آن شرایط برای من از هر نظر مناسب بود. با یک دارالترجمه‌ی رسمی قرارداد تحصیلی بستم و آن موسسه هم چندین سال بود که برای پذیرش در دانشگاه‌های اتریش و آلمان اقدام می‌کرد.»

اما کارهای پیگیری گرفتن پذیرش تحصیلی او توسط این موسسه که چند سال در جریان بود، آنقدر طول کشید که او را مجبور کرد از طریق دیگری برای نهایی کردن وضعیت پذیرش و اقامت تحصیلی‌اش در آلمان پیگیری کند: «زمانی که من اینجا در تهران کار می‌کردم یک اقامت تحصیلی از طرف این موسسه برای من ایمیل کردند. شش ماه از این اقامت گذشته بود و خواستم زودتر مدارکم را بدهند تا به آلمان بروم. سه سال از پیگیری من از طریق این موسسه می‌گذشت که برایم از دانشگاهی که در آلمان می‌خواستند در آنجا ادامه تحصیل بدهم پذیرش بگیرند. به این موسسه مشکوک بودم که نکند اقامتی که برای من گرفته شده جعلی است.

اما برای اینکه از وضعیت اقامتم مطمئن شوم و با توجه به اینکه زمانم تلف شده بود و فرصت برای تحصیل در آلمان را از دست می‌دادم، تصمیم گرفتم از طریق شرکتی که در آن سهام دار بودم، یک ویزای بازدید از نمایشگاه در زمینه‌ی مصالح ساختمانی بگیرم که بتوانم در آن مدت هم برای شرکت در آن نمایشگاه عکس تهیه کنم و هم درعرض هفت هشت روز وضعیت تحصیلم در آن دانشگاه را مشخص کنم.» او که می‌گوید تمام مدارک پیگیری‌اش از طریق سفارت آلمان در ایران که برای او ویزا صادر کرده بود را برای ارائه در اختیار دارد، با این ویزای چندروزه‌ی تحصیلی تنها قرار بود کارهای پذیرش تحصیلی‌اش را از طریق دانشگاهی که به او پذیرش داده بود پیگیری کند که مهلت آن تمام نشود.

خانم راحله میم در عکس پشت به دوربین است

بازداشت غیرمنتظره توسط پلیس آلمان

راحله می‌گوید: «وارد خاک آلمان که شدیم، من دوتا چمدان سوغات با خودم آورده بودم و به جای اینکه به هتل بروم، باوجود اینکه برگه‌ی رزرو هتل را داشتم که ارائه بدهم، تصمیم گرفتم به خانه‌ی یکی از بستگانمان بروم و سر از کار دانشگاهی که موسسه برایم گرفته بود دربیاورم که پذیرشی که برای من فرستاده بودند واقعی است یا خیر.»

او اما زمانی که ورد خاک آلمان شد، در اقدامی غیرمنتظره از سوی پلیس فرودگاه احتمالاً به خاطر ورود غیرقانونی دستگیر شده است؛ او مدعی است که این نهاد پاسخی راجع به اینکه چرا او را بازداشت کرده است نداده. راحله که بازداشت شد به کمپی منتقل شده و پول و پاسپورت‌اش هم توسط پلیس آلمان ضبط می‌شود: «وارد خاک آلمان که شدیم، در ابتدای ورود، با همه‌ی مدارک کاملی که من داشتم، پلیس آلمان به صورت غیرقانونی و بدون توضیح مرا دستگیر کرد، 5800 یورویی که همراه داشتم را به صورت غیرقانونی توقیف کردند و گوشی‌ام را گرفتند و مرا در بازداشتگاهی در کمپ فرانکفورت نگه داشتند و هیچ توضیحی هم بابت اینکه چرا مرا بازداشت کرده‌اند ندادند.»

او که در آن وضعیت نه پولی به همراه داشته و نه مدارک و گوشی‌اش را، پاسخ مشخصی هم راجع به وضعیتش از سوی پلیس آلمان دریافت نمی‌کرده است: «در همان فرودگاه فراکفورت مرا دستگیر کردند، نه با سفارت ایران تماس می‌گرفتند و نه می‌گذاشتند با مادرم تماس بگیرم، نه گوشی تلفن همراهم را می‌دادند. پاسپورتم را گرفته بودند و در کمپی مرا زندانی کردند و پولم را هم برداشتند. انقدر ترسیده بودم که فکر کردم شاید مرا به ظن داشتن مواد مخدر دستگیر کرده‌اند و نزدیک بود سکته کنم. کمپ فرانکفورت برای کسانی است که یا پاسپورت یا ویزای غیرقانونی دارند و یا کسانی که خلافی کرده باشند و کالایی غیرقانونی با خود آورده باشند. آنها هم می‌روند دادگاه و دادگاه نظر می‌دهد. بنابراین اصلاً حق ندارند کسی را به آن صورت بازداشت کنند.»

اعتصاب غذا و پر کردن فرم پناهندگی

این بلاتکلیفی آنقدر ادامه پیدا می‌کند که نهایتاً او دست به اعتصاب غذا می‌زند بلکه بتواند پاسخی راجع به وضعیتش از مقامات آلمانی دریافت کند و پلیس آلمان هم به او بعد از هفت روز اعتصاب غذا پیشنهاد می‌دهد برای اینکه بتواند هم شکایتش از این وضعیت را پیگیری کند و هم سر از وضعیت دانشگاهش در بیاورد برگه‌ی تقاضای پناهندگی را امضا کند و از آن کمپ آزاد شود: «بعد از هفت روز اعتصاب غذا که پایان مهلت ویزایم بود و نمایشگاه هم تعطیل شده بود، بالاخره از طریق یک مترجم پشتون به من گفتند اگر از این جا می‌خواهی بیرون بروی و حالا که پاسپورت و پول‌هایت را گرفته‌اند و می‌خواهی وضعیت پذیرش دانشگاهت را پیگیری کنی این برگه‌ی پناهندگی را امضا کن. از این بازداشتگاه برو بیرون و از پلیس آلمان شکایت کن. وقتی من نه مشکل سیاسی و نه مشکل امنیتی دارم و من را غیرقانونی بازداشت کرده‌اند و پولم را گرفته‌اند چرا باید پناهندگی بخواهم؟»

همانطور که گفته شد شرایط کسی که مهاجر غیرقانونی محسوب می‌شود، وضعیتی به شدت محدود شده و سختگیرانه است و عملاً امکان ادامه زندگی در آن کشور را برای آن مهاجر غیرقانونی غیرقابل تحمل می‌کند که او بازگشت را به قرار ترجیح دهد، نه پولی را (برای مثال درمورد آلمان بیش از 2000 یورو) می‌تواند در آن کشور حمل کند، نه اجازه‌ی کار دارد، نه اجازه‌ی تحصیل و نه اجازه‌ی تردد در خاک آن کشور و حتی ممکن است حق درمان فرد هم در برخی موارد تحت تاثیر قرار بگیرد.

راحله در ادامه‌ی وضعیتش در کمپی که بعد از تقاضای پناهندگی او را به آنجا منتقل کردند می‌گوید: «من کارت بانکی نداشتم و پول‌هایم دست دولت آلمان بود. حالا من کجا هستم؟ در کمپی واقع در تریر در مرز آلمان. کمپی که زنی ایرانی به نام شیما چندسال پیش در آنجا کشته شده بود و به این دلیل این کمپ به مدت دوسال تعطیل شد. کمپ وحشتناکی که در آن قتل صورت گرفته و وضعیت بهداشتی مناسبی ندارد. من به امید اینکه از پلیس آلمان شکایت کنم و پاسپورتم را بگیرم و به ایران برگردم به این شهر رفتم. پلیس آلمان به صورت غیرقانونی مرا در منگنه قرار داده بود که نه می‌گذاریم با خانواده‌ات تماس بگیری، نه پول و پاسپورتت را می‌دهیم و نه می‌گذاریم به سفارت ایران بروی. من هم شرایطشان را به این خاطر که به من خیلی وعده دادند پذیرفتم اما گفتم بلافاصله که وارد خاک آلمان شدم از شما شکایت می‌کنم. چون مبدأ فرودگاه فرانکفورت داخل خاک آلمان محسوب نمی‌شد.»

او که نیاز داشته برای پیگیری قضایی بازداشت و ضبط اموالش توسط پلیس آلمان وکیل بگیرد، به علت رویه‌ای که در آلمان وجود دارد تا زمانی که پرداخت مبلغی صورت نگیرد، نمی‌تواند از خدمات وکالت برخوردار شود. راحله در وضعیت مستأصل و نامشخص و در کمپی که به آنجا منتقل شد، مانده بود: «در کمپ واقع در تریل به هر وکیلی زنگ می‌زدم جواب نمی‌دادند. پول نداشتم و اجازه‌ی تردد هم به من نمی‌دادند که حتی تا سفارت بیایم. فقط می‌گذاشتند با پول کمی که به من می‌دادند به مادرم زنگ بزنم. کمپ به طرز وحشتناکی شلوغ بود.

به مترجم ایرانی کمپ مراجعه می‌کردم و جواب درستی به من نمی‌داد و من را معطل می‌کرد. همه‌اش من را به فرد دیگری پاس می‌داد و بهانه می‌آورد که الان خیلی شلوغ است و ما نمی‌توانیم کاری بکنیم.»

به این شکل او در پناهگاه نه توانسته بود پیگیر شکایتش شود، نه به دانشگاه تردد کند و نه پول و اموال و مدارکی مثل گوشی تلفن و پاسپورتش را از پلیس آلمان بگیرد.

زندگی در کمپ دور افتاده‌ی راینزفیلد

پس از پایان مهلتی چندماهه ، او مانند پناهجوهای دیگر، باید به کمپ دیگری انتقال داده می‌شد. راحله هم به همراه چند پناهجوی ایرانی و مصری دیگر به کمپی دورافتاده در نزدیکی هرم اسکایل منتقل شد که نه تنها وضعیت مناسبی نداشته بلکه به خاطر مردانه بودن، برای او بسیار ناامن بوده است: «من را به همراه یک پناهجوی مصری به نام محمد و دو ایرانی به کمپ دورافتاده‌ای انتقال دادند.»

او ادامه می‌دهد: «من نمی‌دانستم کمپی که مرا می‌برند مردانه است. کمپی دور افتاده به نام راینزفیلد در نزدیکی هرم اسکایل که باوجود اینکه من بیماری قلبی دارم نه به بیمارستان نزدیک است و نه به مراکز پلیس. حتی هیچ وسیله‌ی نقلیه‌ی عمومی هم به آن جا نزدیک نبود. من را با حدود 30 مرد در یک کمپ که در واقع یک هتل قدیمی بود تنها گذاشته بودند. اینقدر دور افتاده بود که کارت شارژ تلفن در آنجا نمی‌فروختند.»

و این مساله یعنی قصور پلیس آلمان در نگه داری او در کمپی مردانه موجب اتفاقی ناگوار برای راحله شده که او را در شرایط اقامت موقت در این کشور، در دست انداز دیگری قرار داد: «در همان هفته‌ی اول که به این کمپ رفتم، در اتاقی که به من داده بودند توسط چند پناهجوی دیگر به من تجاوز شد. تا زمانی که پلیس به آن کمپ آمد پنج روز طول کشید و از آنجا، بدون اینکه مرا به پزشکی قانونی ببرند و بدون اینکه مرا به مرجع قانونی معرفی کنند، به هتل دیگری منتقل کردند.» در واقع بدون اینکه موضوع تجاوز به او توسط پلیس آلمان پیگیری شود، تنها پس از پنج روز از تجاوزی که به او در آن کمپ مردانه صورت گرفت، او را به کمپ دیگری منتقل کردند و وضعیت او نیز از هر نظر پیچیده‌تر و نامشخص‌تر می‌شد.

او در این باره می‌گوید: «مبلغ کمی پول به من داده بودند و در آن مدت به هر وکیلی زنگ می‌زدم هیچ جوابی به من نمی‌دادند و می‌گفتند اول پول را پرداخت کن. درحالی که من پولی نداشتم و در شرایط وحشتناکی بودم. با مترجم هم در داخل ایران تماس گرفتم و گفتم که به پلیس بگوید چه اتفاقی برایم افتاده اما برای چندبار که به اداره‌ی پلیس محلی هم مراجعه کردم فقط من را بیرون کردند. وقتی گفتم «از شما شکایت می‌کنم»، من را از آنجا به دهات دور افتاده‌ای به نام «فلوقن» منتقل کردند و اتاقی به من در آنجا دادند.» راحله در مورد مدت اقامتش در آن روستا می‌گوید که اهالی‌اش با تصور اینکه ایتالیایی است بر او نام «سوفیا» گذاشته بودند، آن هم به‌خاطر ته چهره‌اش که از نظر آنها به سوفیا لورن، بازیگر ایتالیایی شباهت داشته.

پیگیری از سفارت ایران و بلاتکلیفی در گرفتن خدمات درمانی

او دوسال را در این اتاق کوچک واقع در روستای دورافتاده‌ای که به آنجا منتقل شده بود، به امید اینکه بتواند وضعیت شکایتش از پلیس آلمان، ضبط اموال و مدارکش و موضوع تجاوز را پیگیری کند، گذرانده و مراجعه به نهادهای مختلف هم گره‌ای از کار او باز نمی‌کرده: «با سفارت ایران تماس گرفتم و گفتم کمکم کنید. گفتند ما تا آنجا نمی‌توانیم بیاییم، شما خودت باید بیایی اینجا و توضیح بدهی. از آنجایی که اجازه تردد در خاک آلمان را نداشتم به صورت غیرقانونی و به سختی و با فشار روحی و روانی بسیار زیادی به سفارت ایران رفتم. در واقع بدون بلیت سوار قطار شدم. در سفارت هم شکایتی تنظیم کردم.» راحله در جای دیگری از صحبت‌هایش می‌گوید: «سفارت ایران تنها می‌توانست برای من وکیل بگیرد اما این کار را نکرد.» و او تنها 100 یورو برای رفت و آمد از سفارت گرفته و به اتاقش در روستایی که در آن زندگی می‌کرد برگشت.

راحله می‌گوید بعد از این شکایت، پلیس آلمان به او مراجعه کرد: «فردای روزی که برگشتم. پلیس آلمان در خانه‌ی من را زد و دعوت نامه‌ای به من دادند که در تاریخی به اداره‌ی پلیس بروم. به اداره‌ی پلیس رفتم و صحبت کردیم. گفتند چرا به سفارت شکایت کرده‌اید؟ ما اصلاً شکایت سفارت ایران را قبول نداریم و شکایتت به آنجا بی معناست. اگر به ایران برگردی هیچ حق و حقوقی شامل حالت نمی‌شود. چون به سفارت تقاضای این را داده بودم که مرا برگردانید و پولم را پس بگیرید.»

و تنها پس از این شکایت به سفارت ایران بود که پلیس آلمان برای چهره نگاری فردی که به او تجاوز کرده بود، او را فراخواند: «پلیس آلمان مرا برای چهره نگاری بردند و گفتند چهره‌ی آن پسر را می‌توانی بشناسی؟ چهره نگاری کردم و آن‌ها گفتند به سفارت ایران نامه بنویس که من خودم از طریق مراجع آلمانی دارم شکایتم را پیگیری می‌کنم.»

پس از این شکایت به سفارت ایران، از طریق نهادی مربوط به کمک به پناهجویان و پناهندگان، به او مراجعه شده و به او وعده داده شد برای مشکل پذیرش دانشگاه، اقامت تحصیلی و به طور کلی بهبود شرایطش در این کشور به او کمک شود. اما او که درگیر دندان دردی شدید شده بود، می‌گوید باوجود آنکه از بیمه‌ی کوتاه مدت برخوردار بود، نمی‌توانسته از خدمات دندان پزشکی در خاک آلمان برخوردار شود و خدمات درمانی مناسبی در این کشور به عنوان فردی که از نظر قانونی متقاضی درخواست پناهندگی بود داشته باشد. همین موضوع و دندان درد شدیدی که داشته وضعیت او را در این کشور که دیگر تنها برای پیگیری پاسپورت و مدارکش آنجا مانده بود بغرنج‌تر کرده و اقامت بلاتکلیف او را در آنجا طولانی‌تر کرد.

آزار و اذیت افراد مزاحم

آزار و اذیت او توسط افرادی که دوروبر محل زندگی‌اش در آن روستای کوچک و دورافتاده بودند موضوع دیگری است که او در این گفت‌وگو بارها به آن اشاره می‌کند. اینکه او به عنوان زنی تنها و بدون پشتوانه و وضعیت مالی مناسب، بدون اجازه کار، تردد در خاک آلمان و داشتن هیچ آشنایی در اطراف محل زندگی‌اش در این کشور زندگی می‌کرده، باعث شده است فکر مزاحمت و تحت فشار قرار دادن او در سر افرادی بیافتد که وضعیت بلاتکلیف او را می‌دیدند. برای مثال بارها افرادی اطراف محل زندگی‌اش مزاحم او شده و پلیس آلمان هم جز اقدامات مقطعی کمکی به او برای رهایی از شر آن‌ها نمی‌کرده. موضوع دیگری که او ادعا می‌کند، اصرار برخی از ماموران ایرانی نهاد مسوول خدمات به پناهندگان در آلمان به او برای این بود که به جای پیگیری پردردسر شکایت از پلیس آلمان و متجاوزی که فرار کرده بود، با فردی ازدواج کرده یا رفیق شود که بتواند راحت‌تر در این کشور اقامت پیدا کند. اما او تاکید می‌کند که با شرایط نامناسب مالی و جسمی‌اش تنها می‌خواسته خاک این کشور را ترک کند. این پیشنهاد آنها رد حالی بوده است که حتی پیشرفتی در پروسه‌ی درخواست پناهندگی اجباری‌ راحله به وجود نیامده بوده.

یا در موردی دیگر، یک مرد پناهنده که او می‌گوید پیش از این او را دیده بود، هنگامی که برای رفتن به فرودگاه و خروج از آلمان در قطار حضور داشته به اصطلاح او را «خفت» کرده و با گرفتن اندک پولی که به او برای بازگشت داده شده بود، او را مدتی در یک انباری با دست‌های بسته زندانی کرده‌اند که با صدای داد و فریاد او همسایه‌ها به پلیس اطلاع می‌دهند و او را آزاد می‌کنند.

روزهای آخر اقامت در آلمان

مادر راحله موضوع وضعیت ناگوار دخترش را  به دفتر وزارت امور خارجه در اصفهان اطلاع داده و از آن‌ها می‌خواهد که برای او کاری انجام دهند. به گفته‌ی راحله، وزارت امور خارجه توصیه می‌کند مادرش مقداری پول برای او بفرستد که هم کارهای درمان دندانش را پیگیری کند و هم به ایران برگردد. مادر راحله نیز، طلاهایش را نزد طلافروشی گرو می‌گذارد و مقداری پول در حدود  4700 یورو از او قرض می‌گیرد و به آلمان می‌فرستد. غافل از آنکه همانطور که گفته شد، براساس قوانین آلمان، فردی مانند او که متقاضی درخواست پناهندگی و در واقع مهاجری غیرقانونی محسوب می‌شده، نمی‌توانسته بیش از دو هزار یورو با خودش حمل کند و همین باعث می‌شود تمام پول‌های او از طریق پلیس آلمان ضبط شود و نهایتاً هم نمی‌تواند این پول را پس بگیرد.

داستان دستگیری او در جریان رفت و برگشت از سفارت ایران، یک بار دیگر توقیف پولش از سوی پلیس آلمان که حتی کم‌تر از 2000 یورو بوده و دیگر مزاحمت‌هایی که به آن اشاره شد، این ماجرا را مفصل می‌کند. در انتها اما او که در وضعیتی درمانده از راه حلی برای بازگشت بوده است، دوبار پلیس آلمان را تهدید می‌کند که خودش را مقابل ساختمان این نهاد آتش می‌زند. اینگونه می‌شود که پس از فراز و نشیب‌های بسیار با اندک پولی که از سوی دولت آلمان به او برای بازگشت پرداخت می‌شود، خاک این کشور را ترک می‌کند و حتی موفق به گرفتن پاسپورتش هم نمی‌شود، درحالی که به او وعده داده شد بود، کپی برابر اصل پاسپورت او را مهر می‌کنند و در لحظات آخر پاسپورتش را به او برمی‌گردانند.

خانم راحله میم در عکس پشت به دوربین است

پیگیری از نهادهای حقوق بشری و رسانه‌ای داخل و خارج از کشور

راحله می‌گوید زمانی که در آلمان بود، همزمان از طریق سفارت ایران در آلمان، دفتر کمیسیون حقوق بشر اسلامی و وزارت امور خارجه از طریق مادرش، کانون پناهندگان ایرانی در آلمان و خبرگزاری دویچه وله فارسی برای انعکاس مشکلاتش اقدام کرده است. اما از آنجاکه نفوذ هرکشوری در پیگیری وضعیت اتباعش تأثیر بسیاری دارد، وزارت امور خارجه نتوانسته به اندازه‌ای که باید در پیگیری وضعیت او در این کشور اقدامی انجام دهد. کانون پناهندگان ایرانی که او صدای ضبط شده‌ی مکالمه با مسئولش را نیز ارائه کرده، کمکی به وضعیت و شرایط او در این کشور نکرده و دویچه وله فارسی نیز موضوع مشکلات او در خاک آلمان را مشکلی شخصی دانسته که قابل انعکاس در این سایت خبری نیست.

مهران صفاری پژوه وکیلی که هفته‌ای یکبار در کمیسیون حقوق بشر اسلامی به افرادی که در زمینه های حقوق بشری دچار مشکل شده‌اند، مشاوره‌ی حقوقی رایگان می‌دهد، فردی است که راحله از او هنگامی که در آلمان و ایران بوده برای حل این مشکل کمک گرفته است، او که راضی به مصاحبه‌ی تلفنی به دلیل احتمال ضبط صدایش نیست، با حضور خبرنگار انصاف نیوز در دفترش واقع در ساختمان کمیسیون حقوق بشر اسلامی درباره‌ی مورد عجیب و اتفاقات ناگواری که برای راحله رخ داده بود ادعا می‌کند که «او بدون اینکه بداند با مدارک جعلی به خاک آلمان رفته بوده» و صفاری پژوه نیز به دلیل وضعیت معلق او از نظر حقوقی در این کشور توصیه کرده است او هرچه سریع‌تر به ایران بازگردد و از خدمات مشاوره‌ی حقوقی و روانشناسی نیز برخوردار شده.

این وکیل می‌گوید اما پلیس آلمان در جریان نگه داری او در کمپی مردانه که منتهی به تجاوز به راحله شد، مقصر بوده و نباید او را در این کمپ نگه داری می‌کردند.

صفاری پژوه در پاسخ به این سؤال که چرا راحله نتوانسته بود به خوبی تخلفات مختلفی که بر علیه او صورت گرفته بود را پیگیری کند می‌گوید او برای این کار نیاز به وکیل داشته و برای برخورداری از خدمات حقوقی این وکلا باید ابتدا مبلغی به آن‌ها پرداخت شود که راحله در آن شرایط نمی‌توانسته این مقدار پول را پرداخت کند و دست به پیگیری قضایی اتفاقات ناگوار رخ داده بزند.

ادعای صفاری پژوه درباره اینکه او بدون اینکه اطلاع داشته باشد با ویزای جعلی وارد خاک آلمان شده اما مورد تکذیب راحله قرار می‌گیرد و می‌گوید مدارک ویزا و پیگیری‌های او از طریق سفارت آلمان همگی در دسترس است و او می‌تواند آن‌ها را ارائه کند.

سفر تلخ راحله به آلمان اما این سؤال را به ذهن می‌آورد که آیا ناحقی صورت گرفته درباره‌ی او، روزی قابل پیگیری خواهد بود یا خیر؟ کسان دیگری ممکن است درخاک آلمان درگیر چنین وضعیتی شوند و سیاست‌های این کشور اروپایی در قبال مهاجران تا چه اندازه قابل دفاع است؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. مگر این همه شهید و جانباز به خاطر بمب های شیمیایی شرکت های آلمانی خم به ابروی کسی آورد که حالا تجاوز و ظلم به این دخترک به جایی برسد؟
    تو فرانسه هم همین منوال هست، کافیست راهت به پلیس یا بیمارستان برسد تا بفهمی یک من ماست چقدر کره دارد.
    وزارت امور خارجه هم که پر شده از کارمندان سفارشی و کار نکن.

  2. من راهله همان دختر هستم که به قصد تحصیل و با پول و ویزای واقعی رفته بود ولی خبر از آ دستهای پشت پرده و تجارت انسان به عنوان کالا نداشتم و در واقع ربوده شدم آلمان با هر وسیله ای در مدت دو سال با اخفال و درد دندان درست کردن و دزدیدن پول غذا و پول بیماریم تا تجاوز و زور گیری و وعده وعید دروغ با واسطه های گردن کلفت قصد برده کشی از منو داشته و به هر دری میزد که برنگردم لازم به ذکره مردی که من و هنگام خروج از آلمان خفت گیر کرده بود مرد سیاه پوستی بود که در کمپ مردانه ۲ سال پشتر دیده بودم بماند که خانم هوشمند به دلایلی خیلی مسائل و اسامی رو عنوان نکردند و دلیل مراجعه من و نگفتند که ترس از این عوامل و تهدیدشون هست .در حال حاضر این مطلب رو خیلی پیشتر از قضیه فلیب دقیقا یک ماه قبلتر به خانم هوشمند داده بودم و با ایشون صحبت کرده بودم که در این حین و قبل از اینکه داستان منتشر بشه یه فلیپ برای پرت کردن ذهن مردم ساختند و سریع با عکس و برای خراب کردن حیثیت ایرانی روی سایت دویچه وله رفت بنازم سرعت و

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا