خرید تور تابستان ایران بوم گردی

کنایه مهرعلیزاده به وزرای امام صادقی رئیسی/ دولت فرصت توافق برجام را از دست داد/ اعتراض مردم تمام نشده است

محسن مهرعلیزاده به جماران گفت: بحران در دولت سیزدهم به اوج خود رسید که فارغ‌التحصیلان یک دانشگاه خاص با یک نحله فکری خاص تمام مناصب مهم و کلان مدیریتی کشور را تصاحب کردند.

بخش هایی از اظهارات محسن مهرعلیزاده در گفت و گو با جماران را بخوانید؛

*گسترش فساد، در اثر عدم برنامه‌ریزی‌های صحیح اقتصادی و حتی اولی بر آن، نداشتن یک الگوی توسعه و برنامه‌های استراتژیک بلندمدت توسعه و فقدان یک برنامه مشخص توسعه اقتصادی و در نتیجه پس‌رفت‌های بارز و خسارت‌بار در زمینه‌های تولید و تجارت و فروکاهش سطح معیشتی مردم و افزایش فقر را موجب شده است. در نتیجه، روز به روز فاصله طبقاتی در جامعه زیادتر شده و فشار بر طبقات پایین بیشتر وارد شود. در چنین شرایطی امکان این که فرد برای جبران هزینه‌های زندگی دست به تخلف بزند به شدت افزایش می یابد. بدتر اینکه، قبح این تخلفات به تدریج از بین رفته و طبعاً عادی شدن چنین تخلفاتی، بستر را برای تکرار و گسترش تخلف فراهم می‌کند،

*در دو دهه اخیر در میان مدیران عالی و متوسط تعداد افراد توانمند به حداقل رسید و از طرف دیگر به دلیل بی‌ارج و قرب شدن دانایی و علم، مهاجرت بی‌رویه تحصیلکرده‌های بهترین دانشگاهها به طرز گسترده و خسارت‌باری توسعه پیدا کرد، متخصصین و صاحبان سرمایه به دلیل نامناسب و غیرعلمی بودن تصمیمات سازمان‌های اداری مرتبط از ادامه و توسعه سرمایه‌گذاری و تولید هراسناک شده و اغلب کشور را رها کرده و به خارج از کشور رفتند و در یک کلام آنان که در بخش‌ها و سطوح مختلف می‌توانستند بر اساس عقل و منطق و علم فعالیت کرده، نظام را کارآمد و کشور را توانمند کنند، از صحنه حذف شدند و البته نتیجه سیطره کم‌دانشی و بی‌اعتقادی به برنامه‌ریزی و مدیریت و آینده‌نگری هزاران نتیجه منفی بدنبال داشت که مجموعاً در قالب ناکارآمدی دولت و نظام جلوه‌گر شدند. اشتباه هم در تعیین اولویت‌های اداره کشور، اشکالات ساختاری در کلیات نظام، عملکردهای غیرقانونی در سطوح مختلف، عدم التزام به رای ونظر مردم و … که اینها همه عواملی موثر با اثرات متقابل برای فاصله گرفتن وضعیت موجود با آرمانشهر ۵۷ می‌توانند به شمار آیند.

*در سالهای نخست انقلاب مردم به جای غیرقانونی دانستن رد شدن از چراغ قرمز، آن را پایمال کردن خون شهدا می‌دانستند. معنی این حرف این است که این اقدام امری غیرقانونی است و نقض قانون، خیانت به خون شهداست. اینکه چراغ قرمز ردکردن ، قانون‌شکنی و جرم محسوب می‌شد، خوب و امر اجتماعی مقبولی است؛ ولی اشتباه این بود که وقتی به یک امر احتراز از ارتکاب خلاف قانون جنبه ارزش اعتقادی داده می‌شود عملا پایگاه، قوام و استحکام و جایگاه ذاتی اجتماعی قانون سست می‌شود و عملاً تبعیت از قانون به جای یک امر بالذات، به یک امر بالعرض تبدیل می‌شود و وقتی به هر دلیلی رعایت ارزش‌های اعتقادی سست شود، رعایت قانون هم به صورت مضاعف سست می‌شود.

*وقوع تخلفات گسترده از یک طرف به ساختار اداری معیوب، وجود رانت‌ها، مغشوش و مشتبه بودن مرزهای قانون، عدم شایسته‌سالاری و بر عکس، گسترش و تعمیم گروه‌گرایی و قبیله‌سالاری و از طرف دیگر حالت خمیری بودن بخش قابل‌توجهی از قوانین مهم کشور از جمله «ساز و کارهای انتخابات مجلس» در اختیار برخی مراکز قدرت و وابستگی کاندیداها به حامیان مالی خود و دهها موارد از این قبیل برمی‌گردد. طبیعی است که در چنین شرایطی، افراد فرصت‌طلب پا به میدان گذاشته و می‌دانند که چطور باید از فرصت‌ها به نفع خود بهره بگیرند. این افراد برای رسیدن به اهداف خود دست به هر کاری می‌زنند و از تملق و دروغ و فریب گرفته تا جعل و خرید مدرک تحصیلی ، ظاهرسازی‌های آشکار بسته به شرایط، حضور در دار و دسته‌ها، از امور به ظاهر خیرات گرفته تا پرداخت ریاکارانه کمک به مردم و حتی وجوه شرعی و … که در حداقل بهره‌برداری از این اقدامات خود را برای حضور در پست‌های مهم و حساس کشور مطرح کرده و از حضور در این پست نهایت بهره اقتصادی را می‌برند.

*بحران در دولت سیزدهم به اوج خود رسید که فارغ‌التحصیلان یک دانشگاه خاص با یک نحله فکری خاص تمام مناصب مهم و کلان مدیریتی کشور را تصاحب کردند. بدتر اینکه افراد ضعیفی که در پست هایی حساس قرار گرفتند در فرایند زمان و به دلیل کار نابلدی و عدم اعتقاد به علمی بودن حوزه مدیریت، افرادی ضعیف‌تر از خود را در مصدر امور قرار دادند؛ کما اینکه محوری‌ترین وزرای اقتصادی دولت به دلیل ضعف عملکرد کنارگذاشته شدند. این در حالی است که دلسوزان کشور از روز اول این انتقاد را مطرح کرده بودند که فردی که الهیات خوانده است به درد پست حساس وزارتخانه‌های اقتصادی نمی‌خورد.

*داشتن دانش کافی و سابقه علمی یکی از شروط مدیریت کارآمد است. هرکاری دانش و تخصص ویژه خود را نیاز دارد. کسی می‌تواند ادعای توان اداره کردن کشور با روش های علمی و کارآمد را داشته باشد که در محیط‌های علمی بوده و در آنها تحصیل کرده باشد و بر بخشی از علوم مربوطه تسلط داشته باشد. می‌بینیم که در طول کمتر از دوسال از استقرار دولت جدید وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم چندین برابر وخیم‌تر شده است. اخیراً یک مقام مسئول گفت، بیست میلیون نفر نیازمند نان شب هستند؛ گفته می‌شود بیش از ۶۰ درصد مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند. وزیر تیم اقتصادی هم که به دلیل ناکارآمدی عزل می‌شود آیا توانستند به تعبیر خودشان «اقتصاددان ها را به خط کنند» و چاره‌ای بیاندیشند؟ وقتی شناخت از علم و محیط، علمی نباشد، اقتصاددان و متخصص با سرباز؛ و کشور با پادگان اشتباه گرفته می‌شود.

*به بهانه انقلابی بودن پست‌های حساس مدیریتی در اختیار اشخاص نامناسب قرار می‌گیرد و نهایتاً عدم توفیق‌های مکرر در اغلب زمینه‌های اداره کشور بروز می‌کند. این کار در تناقض آشکار با نگاه علمی، به کارگیری شیوه‌ها و قواعد شناخته شده اداره کشور و بهره‌برداری از خرد جمعی است که امروزه در دنیا مبنای اداره کشورهاست.

*دولت و مدعیان انقلابی‌گری اگر در گفته‌های خود صادق هستند به جای دادن آمارهای غلط و فریفتن افکار عمومی و تهی کردن ملت و جامعه از ارزش‌هایی همچون اعتماد، راستی و درستی و امید به آینده، حتی اگر بهر دلیلی از قهر و غضب مردم نمی‌هراسند، از خدا بترسند و واقعیت‌ها را مطرح کنند که قادر به رشد تولید، مهار تورم، تامین معیشت مردم ، ایجاد اشتغال، تحمل آزادی گردش اطلاعات و سرعت اینترنت و کنترل نرخ ارز نیستند. می‌توانند بگوید ما اشتباه کردیم که برجام را تخطئه کردیم و کاسبی‌های تحریم را راه‌اندازی کردیم، اعلام کنند که تحریم‌ها بر اقتصاد کشور تاثیر دارد و فلج‌کننده است. متاسفانه دولت رئیسی فرصت هم‌سو بودن افکار عمومی جهان به نفع ایران و همراهی اروپا با ایران و بستر مساعد برای ایجاد یک توافق جدید که در زمان آغاز دولت سیزدهم فراهم بود را از دست داد و به همین دلیل الان ناچار شده است که در شرایط تحقیرآمیز با واسطه قرار دادن کشورهای دیگر، اندک مطالبات خود نزد کشوری را که ادعای تسلط بر امور آن را داشته و داریم آنهم با دهها شرط و شروط آزاد کند. پولی که در مقایسه بودجه و نیازهای کشور بسیار ناچیز است در خصوص مطالبه اندک‌تری از کشور دیگری ناچار به بردن شکایت به مراجع بین المللی شود که در راس آن مراجع واضعین تحریم نشستند.

*خطری که این روزها کشور را تهدید می‌کند، این است که حاکمیت یکدست شده است. در شرایط یکدستی حکومت، یک جریان مشخص در جهت منافع گروهی خود، با خیال راحت کار خود را پیش می‌برد که البته در چنین روندی، خودمحوری و استبداد و اعمال خلاف قانون و منافع ملی مصالح مردم به شدت رشد می‌کند و با توسعه باندهای فساد و الیگارشی، تمام سرمایه‌های تاریخی، ملی و اقتصادی کشور برباد می‌رود. جریانی که به دنبال این یکدستی است یک بار در روی کار آوردن احمدی‌نژاد این تلاش را کرد لیکن بدلیل اینکه مجلس علیرغم همسویی کلی با آن جریان به صورت تمام عیار در اختیار نبود این یکدستی به صورت کامل اتفاق نیافتاد، ولی امروز متاسفانه این اتفاق رخ داده است

*در انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ کاهش مشارکت کاملاً محرز بود و این نشان داد که مردم شناخت و تحلیل دقیقی از شرایط دارند و با توجه به جریانات حاکم بر روند انتخابات آن دو دوره تصمیم گرفتند که در انتخابات های مذکور شرکت نکنند. گرچه تبلیغات دعوت به مشارکت هم خیلی زیاد بود، اما مردم به دلیل اینکه، مهندسی انتخابات و اعمال نظر را مشاهده می کردند، حاضر به شرکت در آنها نشدند.

*در انتخابات ۱۴۰۰ کاندیدا شدم و تمام تلاشم این بود که به مردم این پیام را منتقل کنم که من از دانش و تجربه لازم در حوزه مدیریت کلان کشور برخوردار هستم و طیف گسترده‌ای از مشاوران در تمام حوزه‌ها را دور هم جمع کرده‌ام، برنامه مدون و بر مبنای الگوی شناخته شده علمی برای اداره اقتصاد و سایر امور کشور دارم، به همزبانی و همراهی با دنیا اعتقاد دارم، خودم و کشورم را در یک فضای توهمی تافته جدا بافته نمی‌دانم و با افتخار به گذشته ملت بزرگ ایران، مردم کشورم را شایسته برترین‌ها می دانم و نیز با اعتقاد به اینکه عالم سیاست، عالم واقع‌بینی و خردورزی و آشنا بودن به قوانین و قواعد بازی در سطح بین‌الملل است و همچنین اینکه علم به این قواعد مستلزم داشتن سواد و دانش روز است، از مردم عزیز خواهش می‌کنم و به آنها یادآوری کنم که اگر شما همت کنید و در انتخابات شرکت کنید، هنوز می‌توان این روند را اصلاح کرد و جایی برای ناامیدی وجود ندارد؛ چون همه مشکلات راه حلی دارد، اما واقعیت این بود که به دلیل قهر گسترده مردم با صندوق انتخابات این تلاش ها بی‌فرجام ماند. از شصت میلیون واجد شرایط، حدود سی درصد در انتخابات شرکت کردند.

*یادمان نرفته که از شرایطی چون حمله به سفارت عربستان و قطع ارتباط و خط و نشان کشیدن برای آل‌سعود و اتخاذ مواضع تند در چهار سال پیش، امروز به مرحله‌ای رسیدند که با عربستان رابطه برقرار کردند و به این نکته افتخار کرده و آن را دستاورد بزرگ تلقی می‌کنند. اگر این تغییر روش‌ها و سیاست‌ها عملی و درست بوده می‌تواند به انتخابات و سایر امور نیز تسری یابد.

*هر اعتراض و یا جنبش اجتماعی فارغ از مثبت و منفی بودن آن به دنبال انباشته شدن مجموعه‌ای از مطالبات مردم در لایه‌های زیرین جامعه و تبدیل آنها به موجی از نارضایتی گسترده در طول چندین دهه رخ می‌دهد. در جنبش مهسا یا زن زندگی آزادی لازم است این نکته را مدنظر قرار دهید که تنها موضوع حجاب اجباری عامل این اعتراض نبود. حجاب اختیاری یکی از خواسته‌های مردم بود که مطرح شد اما عمق نارضایتی مردم در مواردی همچون معیشت، بیکاری، تبعیض، فساد گسترده، محدودیت فضای سیاسی و محدودیت در فضای ارتباطات جهانی از جمله اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به عواملی تبدیل شده بود که به اعتراض‌ها دامن زد. این تصور که این اعتراض‌ها تمام شده است اصلا درست نیست زیرا هر لحظه امکان دارد که جریانات اعتراضی دوباره خودنمایی کند. شما این نکته را مدنظر قرار دهید که در روز اول تنها مهسا امینی فوت شد اما بعد از گذشت مدت زمانی تعداد دیگری از جوانان کشته شدند، تعداد زیادی از آنان آسیب دیده و خانواده‌های آنها عزادار و یا ناراضی شدند و هر روز بر تعداد معترضان اضافه شد. این فرایند یک ناراضی را به صدها ناراضی تبدیل کرد به همین دلیل تصور پایان یافتن این جنبش ساده لوحی و یا فرار عمدی از واقعیت هاست.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا