خرید تور تابستان ایران بوم گردی

صرفا جهت اطلاع «حاجی مایلی»ها

فرهاد عشوندی در خبرآنلاین نوشت: گزارشگر با شوق فریاد الله اکبر سر داده و اشک می ریزد. فریاد می زند خدا یار ضعفاست. دوربین روی سکوها که می رود ، مردم دارند از خوشی پس می افتند. برای شان انگار معجزه شده. صعود به جام جهانی بعد از 28 سال. درست همان حالی را دارند که مردم ایران بعد از 28 سال و صعود از ملبورن به جام جهانی 98 داشتند. گل دقیقه 95 و یک ضربه پنالتی باعث صعود مصر شد. گزارشگر بازی شان هم شاید چیزی بود بین جواد خیابانی بازی با استرالیا و اسکندر کوتی بازی ایران و عربستان همان دوره. پر از هیجان و جوگیری.

روی ابرها همه از بازیکن و مربی و بقیه به جام جهانی سفر کردند. ما البته از این صعودهایی که ابر و باد و مه و خورشید فلک دست به دست هم بدهند کم نداشته ایم و اصلا همین 4 سال قبل که گوچی به برزیل رساندمان ، حال مان همین حال بود .

یکشنبه شب شب عجیبی بود. اصلا این شب های پایانی بازی های انتخابی که هر بار تیمی مجوز صعود می گیرد ، شب هایی به یادماندنی می شوند. به نظرم حتی برای آذربایجانی ها همان دقیقه حدود 36 بازی شب گذشته شان با آلمان به همه 5 گلی که خوردند می ارزد و مدام آن صحنه اش را می بینند. جایی که بازیکنان شان در یک حرکت تیمی زیبا چند نفر را جا گذاشتند و توپ را رساندند به شیدایف و او دروازه آلمان با ستارگان پر شمارش را از زاویه بسته باز کرد. مردم در باکو با آن یک لحظه پرواز کردند.

فوتبال اصلا حال غریبی دارد. چند روز قبل از این در ترکیه تیم ملی این کشور با لوچسکو مربی جدیدش به مصاف ایسلند رفته بود. بازی در استانبول بود و این طرف در وان چسبیده به مرز ایران ، از صبح مردم که فقط کورسویی از امید به جام جهانی داشتند ، با هیجانی عجیب لباس های ملی شان را به تن کرده بودند. همه منتظر ساعت 9 شب بودند و شروع بازی . کافه بارها پر بود از دختران پسرانی که نوشیدنی های شان روی میز بود ، پرچم های شان در دست و سیگارهای شان بر لب. بوق های شان کنار دست و امیدشان پررنگ. برای شان بازی حیثیتی بود. اقلا اگر به جام جهانی نمی رسند ، اقتدارشان دوست داشتند حفظ شود.

بازی که تمام شد سرها در گریبان ، سرافکند و نالان می رفتند سمت خانه های شان. فردا صبحش و شروع مدرسه وای که چه حال دردناکی برای شان داشته احتمالا. سه گل در خانه خوردند و له شدند. همه نالان بودند. مرد و زن اما نای اعتراض و فریاد نداشتند. آنجا که کسی حیا کن ، رها کن و بازیکن بی غیرت نمی گفت اما فکرشان همه این بود ، فوتبال شان به اما و اگر افتاده و نیاز دارند به تغییر نسل. به تغییر تفکر در اداره کردن تیم.

روز بازی ایران و آرژانتین ، وقتی سمت ورزشگاه بلوهوریزنته می رفتیم ، تقریبا همه دست و پای مان می لرزید، فقط کارلوس کی‌روش بود که آدامس به دهان می خندید و می گفت نترسید. آن بازی را ما با یک گل باختیم اما به گواه همه جمع نهایتا 40 نفره خبری که آنجا بودیم ، یکی از هیجان انگیز ترین فوتبال های زندگی مان را تجربه کردیم. زندگی با رویای شیرین بردن آرژانتین. ما دو سه بار تا آستانه اش رفتیم. دو بار رمرو و یک بار مازیچ داور بازی نگذاشت دروازه آرژانتین فرو بریزد درحالی که رقیب اصلا چنین موقعیت هایی نداشت. برای ما آن باخت کم از صعود به جام جهانی نداشت و شبش تا صبح همه روی هوا بودیم.

حالا اما چند سالی است به مسیری رفتیم که نیازی به این همه هیجان زدگی و. ذوق مرگی نداشته باشیم. کازلوس کی روش میراث شش ساله اش برای مان این بوده است:«صعود بی دغدغ به جام جهانی. بی دلیل نیست این قدر صعودمان به روسیه کم هیجان بوده که سرمربی می گوید کسی حتی یک تشکر خشک و خالی از تیمش نکرده است. ما خیلی ساده تر از آلمان و باقی تیم ها به مسکو رسیدیم. این قدر ساده که صعودمان نچسبیده به خیلی ها. ما عادت به معجزه برای صعود داشتیم. به فریادهای «الله ، یا الله » به اشک و به فریاد . عادت به کار برنامه دار نداشتیم. این اما میراث کی روش است برای مان. رسیدن به ثبات. بیایید قدرش را بیشتر بدانیم. کاش این ویدئوی صعود مصر به جام جهانی را حاجی مایلی ها هزاران بار ببینند و باور کنند هیجانش زیاد است اما دق مرگی اش کشنده .

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا