خرید تور تابستان ایران بوم گردی

«مأمورانی که به جای کلاه سر می‌آورند»

مهدی تدینی -مترجم، نویسنده و پژوهشگر- در یادداشتی منتشر شده در کانال تلگرامی خود نوشت:

احمد کسروی وقتی در دادگاه به عنوان وکیل مدافع از پزشک احمدی ــ فردی که متهم بود برخی محکومان را در زندان کشته است ــ دفاع می‌کرد، به ویژگی «چاپلوسی» در مردم نسبت به ارباب قدرت اشاره می‌کند. عین جملات او چنین است:

«روزی در این کشور مرد نیرومندی [= رضاشاه] برخاسته، رشتۀ کارها را به دست می‌گیرد. در آن روز همگی ستایشگر [او] می‌شوند. همگی چاپلوسی می‌کنند، کارهای بد او را نیز مدح می‌کنند. کسی که ستایشگر یا چاپلوس نیست باید عقب بماند و صدمه و آزار یابد. روزی آن مرد نیرومند افتاده، از کشور بیرون می‌رود، در این هنگام همگی نکوهشگر می‌گردند. همگی بدگویی می‌آغازند. کارهای آن دوره را برنمی‌پسندند. بلکه می‌کوشند کارهای آن دوره را بازگردانند. زن‌ها دوباره با چادر بیرون می‌آیند. مردها کلاه پوستی به سر می‌گذارند… آن روز آن تظاهرات را می‌کردند و امروز ضد آن را می‌کنند. شاید تصور شود آن روز چون رضاشاه مسلط بود مردم را با زور به آن تظاهرات وامی‌داشت. ولی افسوس که قضیه معکوس است. حس ستایشگری در این توده ریشه دوانیده و رضاشاه مقداری هم جلو می‌گرفت.»

کسروی برای شاهد این مدعای خود ماجرایی را که برای حسن مشار (مشارالملک) رخ داده بود، تعریف می‌کند. حسن مشار از سال ۱۲۹۵ تا ۱۳۰۵ در چندین کابینۀ مختلف وزیر امور خارجه و وزیر مالیه بود. در سال‌های نخست زمامداری رضاشاه، فرخی یزدی، شاعر و سیاستمداری که پیش‌تر نمایندۀ مجلس بود، به آلمان رفته بود و آنجا در روزنامۀ «پیکار» مقالات انتقادی تندی منتشر می‌کرد. همراه با او، جوان ایرانی دیگری نیز در آلمان در این روزنامه مقالات انتقادی منتشر می‌کرد که گویا موقع خروج از کشور، حسن مشار توصیۀ او را برای دریافت گذرنامه به شهربانی کرده بود. یکی از افراد خوش‌خدمت این ارتباط را کشف می‌کند و نامه‌ای به شهربانی می‌نویسد و ادعا می‌کند روزنامۀ پیکار با تحریک حسن مشار منتشر می‌شود! این نامه به دست شاه می‌رسد و شاه در حاشیۀ آن می‌نویسد: «این قضیه را تحقیق کنید».

مأمور خوش‌خدمت دیگر، حسن خلعتبری، رئیس دیوان حرب (ارتش)، حسن مشار را با افرادی دیگر می‌گیرد و برای او حکم اعدام صادر می‌کند. حکم نزد شاه می‌رود. شاه از این حکم خشمناک می‌شود و می‌گوید: «مردیکه، مگر من میرغضبم که هر روز آدم بکشم. من گفتم تحقیق کنید، نگفتم حکم اعدام دهید.» آن‌طور که خود حسن مشار برای کسروی تعریف کرده است، بی‌درنگ حکم او نقض می‌شود و همان روز مشار به خانه‌اش فرستاده می‌شود. نمونه‌ای عالی از شیوۀ عملکرد «مأموران خوش‌خدمت» در «نظام‌های بورورکراتیکِ یکه‌سالار»؛ جایی که مأمورِ بوروکرات (دیوان‌سالار) جایگزین قانون می‌شود.

از این دست خوش‌خدمتی‌ها یا بهتر است بگوییم «خوش‌رقصی»ها ــ که شاخصۀ نظام‌های بوروکراتیک است ــ کسان دیگری هم از آن دوره بسیار روایت کرده‌اند. مختاری، رئیس شهربانی، وقتی در موردی دستور گرفت فردی را بازداشت کند و همراه فرد متهم بستگانش را هم توقیف کند، رحم نکرد و حتی دختربچۀ نُه‌سالۀ لالی را که فرزند یکی از بستگان متهم بود مدتی طولانی در اهواز بازداشت کرد! این مختاری ــ که البته پس از برکناری رضاشاه محاکمه شد ــ مهارت فراوانی در برانگیختن بدگمانی شاه به افراد مختلف داشت، تا جایی که در مواردی شخص شاه زیر گزارش او می‌نوشت: «به مختاری بنویسید بی‌جهت برای مردم پاپوش درست نکند!»

اگر امکان خوش‌خدمتی‌های این‌چنینی برای مأموران فراهم می‌شود به این دلیل است که دیوان‌سالاری (بوروکراسی) جایگزین حاکمیت قانون می‌شود. در دیوان‌سالاری «حکم» جای «قانون» را می‌گیرد و فرد کارمند (یعنی مأمور یا بوروکرات) به جای این‌که به قانون پاسخگو باشد، مکلف به اجرای «احکام» است. «بورو» به معنی «اداره» (یا همان «دیوان») است و «کراسی» هم به معنای «حاکمیت» است؛ به همین دلیل بوروکراسی را می‌توان «دیوان‌سالاری» معادل گذاشت. کشور را یا باید با «قانون» اداره کرد یا با «حکم». این خاصیت «حکم» است که یک نظام اداری را به نوعی «بوروکراسی» تبدیل می‌کند؛ زیرا حکم باید امری مطاع باشد، وگرنه دیگر حکم نیست. در فرایند «اجرای بی‌چون‌وچرای حکم» دستگاه اداری نیز از جایگاه خنثای خود خارج می‌شود، قدرت می‌یابد و می‌تواند بدون پاسخگویی بچۀ نه‌ساله را هم با عنوان «اجرای دستور» بازداشت کند.

پی‌نوشت:

مواردی که از قول کسروی نقل شد از کتاب «ماجرای قتل سردار اسعد»، ۱۷۸-۱۸۰ ذکر شد؛ موارد دیگر را از کتاب جلال عبده آوردم: «چهل سال در صحنه»، خاطرات جلال عبده، ج۱، ۱۶۴ (عبدُه، دیپلمات ایرانی که در دوران محمدرضاشاه نمایندۀ ایران در سازمان ملل شد و مدتی هم وزیر امور خارجه بود).

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. یک بار تو جلسه شرکت گفتم فلانی جای کلاه سر می آورد.
    تمام ارکان جامعه به این درد دچارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا