خرید تور تابستان ایران بوم گردی

این طنز، واقعی است!

افشین علا، شاعر در یادداشتی تلگرامی با عنوان «این طنز، واقعی است!» نوشت:

از طرف شرکتی در پایتخت به بندرعباس دعوت شده بودم. مدیران شرکت قبل از من به بندر رفته بودند و در هتل “پنج ستاره” ی هرمز، انتظار مرا می کشیدند. اتاق من هم از قبل رزرو شده بود. اما چون صبح زود به بندرعباس رسیدم، مسئول پذیرش هتل گفت که اتاق ها ساعت 12 ظهر تخلیه می شوند و شما باید تا ظهر صبرکنید. با وجود آن که احتمال می دادم میزبانان من در آن ساعت خواب باشند، چون بسیار خسته بودم به یکی از آنها زنگ زدم و بیدارش کردم. با عجله خودش را به پذیرش رساند و بعد از تماس با دفتر شرکت در تهران خبردار شد که اتاق از قبل رزرو شده است و این موضوع به “ساعت تخلیه ی اتاق ها” ربطی ندارد. اتاق من هم خالی و آماده بود.!

به اتفاق میزبان ها به سالن صبحانه رفتیم. وقتی که از آنجا خارج می شدیم، خانمی صدامان کرد و گفت: “شما یک نفر مهمان آورده اید و باید همین جا پولش را حساب کنید!” معلوم شد که چون قبل از تحویل گرفتن اتاقم به سالن صبحانه رفتم، حق استفاده ی مجانی از این وعده ی غذایی را ندارم! البته می شد با پذیرش تماس بگیریم، یا این که بروم و با کارت اتاقم برگردم. اما میزبان محترم که شرمنده و عصبانی شده بود، بلافاصله هزینه ی صبحانه را پرداخت کرد.

بالاخره کلید اتاقم را گرفتم و با خستگی، خودم را به آنجا رساندم. طبق عادت به طرف بالکن رفتم تا به خیال خودم از هوای صبح بندر لذت ببرم. اما نه تنها در بالکن اتاق من قفل بود، که بعدا فهمیدم حق استفاده از بالکن از همه ی مسافران سلب شده است!

به سراغ یخچال رفتم تا آبی بنوشم. خوشبختانه جز دو بطری کوچک آب چیز دیگری هم در یخچال نبود! بعدا در لابلای نوشته ها خواندم که اگر کسی هوس کرد از تنقلات یا نوشیدنی های رایج در مینی بار استفاده کند، باید سفارش بدهد و پولش را هم نقدا حساب کند! حالا نمی دانم در این هتل “پنج ستاره” چه اتفاقاتی افتاده بود که بندگان خدا واهمه داشتند کسی چیزی از یخچال بردارد و بعدا نتوانند پولش را از او بگیرند!

کمی که گذشت، خیره سرانه هوس چای کردم! اما هرچه گشتم اثری از کتری برقی نبود! فکر کردم یادشان رفته برای اتاق من وسایل چای بیاورند. اما خیلی زود متوجه شدم چای و نسکافه هم در این هتل، جزو مواردی است که باید سفارش بدهید و پولش را نقدا پرداخت کنید!

تا بحث شیرین چای داغ است، این را هم بگویم که بعدا متوجه شدیم در قهوه خانه ی هتل، چای برای مسافران، مجانی سرو می شود! شنیدن این خبر در هتل “پنج ستاره” ای که مسئولانش برای حساب کردن مخارج، شتاب عجیبی داشتند غافلگیرکننده بود! پس با خوشحالی به اتفاق میزبانان وارد قهوه خانه شدیم و به یکی از پرسنل سفارش چای دادیم. ایشان هم ضمن تذکر این نکته که وظیفه ی انجام این کار را ندارد، لطف کرد و برایمان چای آورد. ناباورانه از قهوه خانه بیرون آمدیم و به شوخی گفتیم: “خدا را شکر که این بار پول نخواستند!” ولی هنوز این حرف از دهان مان بیرون نیامده بود که یک خانم یونیفورم پوش گفت: “اتفاقا باید پول بدهید!” چون فکر می کردیم شوخی می کند، لبخند ملیحی زدیم. اما آن خانم با لحن جدی و شمرده گفت: “اگر خودتان چای می ریختید، مجانی بود. ولی چون پرسنل ما این کار را کردند، باید پولش را همین حالا حساب کنید!” و ما هاج و واج همدیگر را نگاه می کردیم!

آن روز از ظهر تا شب را در جزیره ی هرمز گذراندیم. ساعات خوش سفر دریایی و گشت و گذار در جزیره، ماجراهای هتل را از یادمان برده بود. اما ناگهان یک تماس از دفتر شرکت در تهران، فریاد خشم میزبان مرا بلند کرد و او را به پذیرش کشاند. دیگر صبرش تمام شده بود و توضیحات هیچ مسئولی آرامش نمی کرد. قضیه از این قرار بود که در غیاب چند ساعته ی ما، از هتل با شرکت تماس گرفته بودند و گفته بودند چون این افراد چند ساعت است هتل را ترک کرده اند، شما باید همین حالا باقی هزینه ها را از تهران واریز کنید! سر درنمی آوردم. مگر مدارک ما دست آنها نبود؟ مگر با آدم های مشکوک یا فراری طرف بودند؟ جالب آن که میزبانان من سال ها به این هتل رفت و آمد داشتند و مشتری ثابت آنجا محسوب می شدند. این همه شتاب برای حساب کردن مخارج در یک هتل “پنج ستاره” چه معنایی داشت؟! خلاصه با اوقاتی تلخ، هتل را ترک کردیم و به منزل یکی از دوستان رفتیم.

پی نوشت: با وجود آن که در اتاق ها بروشور تبلیغاتی مفصلی درخصوص استخر مجلل هتل با امکانات ویژه و ماساژورهای زبده به چشم می خورد، این استخر تعطیل بود! اما در عوض، به دلیل موجود نبودن پارکینگ مسقف، اتومبیل میزبان بنده این امکان را یافت که در ظهر گرم بندر، یک دل سیر حمام آفتاب بگیرد!»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا