خرید تور تابستان ایران بوم گردی

چرا قبول قطعنامه جام زهر نامیده شد؟

به گزارش انصاف نیوز، متن گفتگوی سردار محسن رشید با روزنامه ایران درباره ی قطعنامه ی 598 در پی می آید:
قطعنامه در چه فضایی صادر شد و در چه شرایطی ایران آن را پذیرفت؟
قطعنامه در وضعیتی تصویب شد که ایران در نبرد کربلای 5 موانع غیرقابل عبور شرق بصره را پشت سرگذاشته بود و مشخص بود که توازن بین طرفین جنگ به نفع ایران تغییر کرده و جمهوری اسلامی ایران دست برتر را در جنگ دارد. عملیات موفق کربلای 5 در زمستان 1365 انجام شد ولی قطعنامه 598 در تابستان 1366 به تصویب رسید. یعنی حدود 6 ماه زمان بُرد تا قدرت‌های جهانی بتوانند در شورای امنیت سازمان ملل روی اصل و بندهای قطعنامه به توافق برسند. 
بعد از تصویب قطعنامه 598 در تابستان 1366 ایران روی خوش بدان نشان داد و یک سال تمام برسر تقدم و تأخر بندهای آن چانه‌زنی کرد. لیکن چانه‌زنی‌های ایران به نتیجه نرسید و قدرت‌های جهانی حاضر نشدند حقوق ایران را آن گونه که باید بپذیرند و لذا در وضعیتی که ادامه چانه‌زنی برای ایران غیرممکن شده بود و نیز برتری ایران در جنگ به خطر افتاده بود، رسماً قطعنامه‌ را پذیرفت. به عبارت دیگر بین تصویب قطعنامه تا پذیرش رسمی آن از طرف ایران یک سال فاصله افتاد، ضمن این‌که بعد از پذیرش رسمی قطعنامه از سوی ایران، عراق حاضر به پذیرش رسمی قطعنامه نبود، بلکه جنگ شدیدی بین طرفین صورت گرفت تا این‌که رژیم وقت عراق به پذیرش قطعنامه تن داد.
چرا قبول قطعنامه جام زهر نامیده شد؟
تلقی پذیرش قطعنامه 598 به منزله نوشیدن جام زهر از کلام امام خمینی(ره)  برخاسته است. امام خمینی(ره)  خالق این کلمه بود. به عبارت دیگر امام که خود مسئولیت پذیرش قطعنامه را قانوناً بر عهده داشت، عملاً، علناً و رسماً آن را پذیرفت، این اقدام رسمی و قانونی را با نوشیدن جام زهر برابر دانست. درعین حال امام(ره) به جهت آن‌که پذیرش قطعنامه 598 را در آن زمان تکلیفی شرعی می‌دانست، جام زهر را قلباً سرکشید.
حال این‌که چرا چنین اقدامی به منزله‌ نوشیدن جام زهر تلقی شده، شاید تفاسیر مختلفی داشته باشد. البته تفسیر اصلی آن را کسی جز خالق این واژه (یعنی حضرت امام) نمی‌داند. اما از نگاه من با اشاره به موارد زیر می‌توان به دلیل خلق این واژه اشاره کرد:
الف – پذیرش قطعنامه 598 به منزله‌ چرخش استراتژیک ایران و تبعات آن بود. همان تبعاتی که بعداً و بعضاً به وقوع پیوست؛ مواردی که شرح آن مفصل است و در این مصاحبه جای تشریح آن نیست.
ب – قبول ابقای حکومت صدام جنایتکار، جنایتکاری که باعث آن همه فجایع در حق مردم ایران بود، به منزله بغض در گلو مانده ملت ایثارگر ایران و بویژه خانواده‌های شهدا، جانبازان و آزادگان بود. مسلماً امام(ره) که همدردی با مردم، بخشی از هویت او را تشکیل می‌داد و یکی از شاخصه‌های رهبری او بود، می‌دانست پذیرش قطعنامه، با مردم زجر کشیده‌ای که از جنایت صدام خاطرات بسیار تلخی داشتند، چه خواهد کرد و شاید از همین منظر بود که در پیام سال 1367 خود که معروف شد به پیام استقامت، بغض در گلو مانده مردم و ایثارگران را مقدس دانست و توصیه کرد از این بغض مقدس برای روز مبادا پاسداری کنند.
ج – یکی از دستاوردهای انقلاب، ارتقای اجتماعی طبقه مستضعف جامعه بود. عموماً انقلاب‌ها به دست طبقه‌ محروم صورت می‌گیرد اما بعد از پیروزی، مدیریت کشور انقلاب کرده به دست طبقه‌ای که برای پیروزی انقلاب هزینه‌ چندانی نکرده‌اند و آسیبی ندیده‌اند می‌افتد. انقلاب ما هم از این آسیب برحذر نبود و از همین بابت بود که امام(ره)  وصیت می‌کرد که نگذارید انقلاب دست نااهلان بیفتد. از سوی دیگر وضعیت جنگی به طبقه‌ فرصت طلب اجازه‌ میدانداری نمی‌داد اما پایان جنگ آن هم بدون پیروزی چشمگیر فرصتی را برای نشو و نمای فرصت طلبان ایجاد می‌کرد.
آیا هیچ منافعی از ما ضمن پذیرش قطعنامه تأمین نمی‌شد؟
اگر ضامن تأمین منافع ما نبود که هرگز به آن تن نمی‌دادیم، نه، موضوع این نیست، بلکه مسأله اینجا بود که در زمان تصویب قطعنامه 598، ایران دست برتر را درجنگ داشت و تصویب‌کنندگان قطعنامه با هدف کاهش برتری ایران، قطعنامه را تصویب کرده بودند. لذا اگرچه روی خوش به آن نشان دادیم ولی رسماً نپذیرفتیم اما هنگامی که وضعیت تغییر کرد و برتری ما در میدان جنگ به خطر افتاد، پذیرش آن بیشترین منافع را برای ما درپی آورد.
نامه آقای محسن رضایی دارای چه وی‍‍‍ژگی‌هایی بود که امام(ره) حاضر به پذیرفتن قطعنامه شد؟
اساساً نامه‌ آقای محسن رضایی مسبوق به سابقه‌ است که بدون تشریح آن، نمی‌شود درباره آن صحبت کرد. همچنین بررسی چرایی نقش غیرمستقیم آقای هاشمی رفسنجانی در مکتوب شدن خواسته‌‌های آقای رضایی، به پاسخ‌های عمیقی نیازمند است و تحلیل‌های احساسی نمی‌تواند راهگشا باشد.
همچنین این که نامه‌ آقای رضایی چه نکاتی داشت که مقبول امام نبود، پاسخ کوتاهی ندارد و لذا پرداختن به سه مسأله‌ فوق (1 – سوابقی که منجر به تنظیم نامه‌ آقای رضایی شد 2 – نقش غیرمستقیم آقای هاشمی رفسنجانی 3 – شاخص‌های ناهماهنگ آن نامه با دیدگاه‌های امام) را به فرصت دیگری موکول می‌کنم.
اگر در زمان صدور، یعنی یک سال قبل ایران قطعنامه را می‌پذیرفت چه اتفاقی می‌افتاد؟
اولاً پذیرش قطعنامه در آن مقطع به معنی نشستن پشت میزی بود که نه طرف عراقی و نه طرف‌های بین‌المللی خواهان « ایران پیروز» نبودند.
ثانیاً بدون تردید، به محض پذیرش قطعنامه توسط ایران، ارتش عراق به مواضع ایران هجوم می‌آورد، درحالی که پذیرش قطعنامه در آن وضعیت، قدرت دفاعی ما را بسیار کاهش می‌داد. 
ثالثاً می‌دانید که عامل برتری ما در طول 8سال جنگ، نیروی انسانی داوطلب و با انگیزه بود. همچنین توجه دارید که مهمترین عمل انگیزشی نیروی داوطلب «شهادت طلبی» بود و پذیرش قطعنامه آن‌ها را سلب انگیزه می‌کرد.
رابعاً اگر در وضعیت برتر وارد معادلاتی می‌شدیم که موجب از دست رفتن برتری ما می‌شد به بی‌لیاقتی تاریخی متهم می‌شدیم.
به عبارت دیگر ما سازوکار لازم را برای تغییر روش مبارزه از صحنه‌ نظامی به صحنه‌ سیاسی نداشتیم و درصورت تغییر رویکرد، بازنده می‌شدیم.
آیا می‌توان برای ایجاد شرایط پذیرش قطعنامه فرد خاصی را متهم کرد؟
مطالعه‌ پیام استقامت امام(ره)  ذهن آدمی را به جست‌و‌جوی شناسایی متهم وامی‌دارد از سوی دیگر دفاع امام از مسئولان آن روز کشور، در همان پیام، دامن مسئولان لشکری و کشوری را از این اتهام پاک می‌کند. لذا اگر متهمی هم داشته باشد، آن دسته از افراد نیستند که برخی سوءاستفاده‌کنندگان دنبال متهم کردن آن‌ها هستند.
به هرصورت کشور انقلاب کرده‌ ما که جبهه‌ وسیع و مجهزی را در برابر خود داشت از نظر کشورداری و نظامیگری جوان بود و هرچند امام(ره) سیاستمدار بسیار پخته و ورزیده‌ای بود، لیکن مدیریت امام که براساس توانمندی ملت و مسئولان کشوری و لشکری عملیاتی می‌شد، محدود به ویژگی‌های ملت و دولت بود؛ ملت و دولتی که به تازگی امور کشورش را در دست گرفته بود. لذا بخش محسوسی از این ناکامی‌ها را باید از این زاویه نگاه کرد.
در ظاهر قطعنامه یا به نفع ماست یا این‌که روندهایی که در آن پیش‌بینی شده، مانند تعیین کمیته حقیقت یاب شروع‌کننده جنگ، به نفع ماست ولی با آن موافقت نمی‌شود، چرا؟
چه کسانی جنگ را شروع کردند، به اظهارات امریکایی‌ها در روزهای اول جنگ نگاه کنید، به وضوح می‌بینید که آن‌ها شروع جنگ را عاملی برای انتقام از ایران انقلاب کرده می‌دانند یا روس‌ها که می‌خواستند از هجوم عراق به ایران بهره‌برداری کرده و حمایت ایران را از حضور ارتش سرخ در افغانستان به دست آورند، ولی به خواسته‌ خود دست نیافتند. حال با توجه به نکات یادشده آیا عوامل موجود‌ تجاوز به ایران، ممکن است تبدیل به عامل موفقیت ایران شوند، مسلماً جواب منفی است. در نتیجه نباید تردید کرد که آن‌ها با تصویب قطعنامه دنبال تأمین حقوق ایران نبودند. لذا ترتیب و توالی بندهای قطعنامه را به گونه‌ای تنظیم کرده بودند که ظاهری قابل قبول داشت اما نمی‌توانست اعتماد ما را درپی داشته باشد، همچنان که ملاحظه کردید، پس از پذیرش قطعنامه توسط طرفین، هیچ گاه میز مذاکرات حقوق ما را تأمین نکرد، بلکه حوادث دیگری؛ از جمله حمله‌ عراق به کویت مقدمات تغییر وضعیت به نفع ما را ایجاد کرد و هنر سیاست خارجی ما در کنار زیاده‌خواهی‌های صدام بود که سبب آزادی اسرای ما از زندان‌های بغداد و اذعان صدام به صحت قرارداد 1975 الجزایر شد. 
اساساً تحلیل شما از محتوای قطعنامه چیست؟
این قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل که نمادی از نظام بین‌المللی است تصویب شده، درنتیجه باید گفت که هر قطعنامه‌ای که شورای امنیت صادر کرده، در چارچوب نظام بین‌الملل عملیاتی خواهد بود. از سوی دیگر، ایران که از فردای پیروزی انقلاب سر ناسازگاری با نظام بین‌المللی گذاشته تا زمانی که حیات دارد، توقع همسویی شورای امنیت را نباید داشته باشد، مگر این که ایران قدرت خود را به نظام‌ جهانی تحمیل کند، زیرا نظام موجود جهانی بجز زبان قدرت، به چیز دیگری بها نمی‌دهد.
البته ایران در 8 سال جنگ بویژه در چهار نبرد زمینی فتح خرمشهر، خیبر، نبرد فاو و کربلای5 و نبرد نامتقارن در خلیج فارس با قایق‌های تندروی خود، قدرتش را به ظهور رساند و همین قدرت بود که موجب تصویب قطعنامه 589 شد ولی ایران آن روز ابزار کافی را برای نشستن در پای میز مذاکره برای حفظ برتری خود در صحنه نبرد نداشت.
امام(ره) در نامه‌ای به مسئولان تأکید می‌کند موضوع را برای مردم توجیه کنید و در مقابل تندروی‌ها نباید کوتاه آمد، حتی فتوا صادر کرده و تندروی را حرام اعلام می‌کنند. آیا تندروی‌های آن دوره شباهت به رفتارهای افراطی امروز دارد؟
درحال حاضر درباره‌ آنچه پرسیدید حضور ذهن ندارم، لیکن آنچه از تندروی‌های آن دوره در خاطرم مانده با تندروی‌های امروز تفاوت و تشابهی دارد.
تشابهش از این جهت است که ظرفیت برخی افراد به آن‌ها امکان درک صحیح حوادث واقع شده را نمی‌داد. به عبارت دیگر تندروی‌ها از جایی برنامه‌ریزی نمی‌شد و نقش جریان پنهانی در میان نبود، بلکه به جهت بی‌ظرفیتی و غیرقابل هضم بودن حادثه، آنان را دچار تندروی کرده بود.
 امروز هم مانند آن زمان افراد صادق تندروی هستند که قصد سویی ندارند، بلکه تحلیل‌ها و ظرفیت‌هایشان آن‌ها را به صبوری دعوت نمی‌کند اما شاخصه‌ای که تندروی آن روز را از امروز تفکیک می‌کند، وجود شخصیت‌های جریان‌سازی است که آن روز به جهت وضعیت عمومی کشور؛ که هنوز از حال و هوای جنگ فاصله نگرفته بود، فرصت جولان نیافته بودند. اما امروز پرچمدار تندروی شده و از صداقت آن دسته از افراد تندرو که قصد سویی هم ندارند، سوءاستفاده می‌کنند.
آیا روابط حسنه دولت فعلی عراق با ایران ممکن است منجر به چشم‌پوشی از پاره‌ای حقوق مادی و معنوی که در جریان جنگ تحمیلی از کشورمان ضایع شد شود؟
به هرصورت هر تلاشی هزینه و سود و زیان خودش را دارد. امروز ایران در عراق موقعیتی را به دست آورده که هنگام پذیرش قطعنامه 598 به ذهن کسی خطور نمی‌کرد. همین الان حوادث عراق نوعی مبارزه با ایران است و یکی از هدف‌های دولت‌های حامی شورشگران عراقی تقلیل موقعیت ایران در عراق است.
البته مهمترین ابزار، ابزار قدرت است. لذا باید قدرت ایران برای طرح غرامت از عراق به حدی رسیده باشد که مانند امروز مجبور نباشد به خاطر حفظ منافع بزرگتر خود، این مسأله را مسکوت بگذارد.
پذیرش قطعنامه چه تأثیری بر مسائل داخلی کشور داشت؟
این موضوع قابل مطالعه است و می‌توان ابعاد مختلف آن را در حوزه‌ سیاست داخلی، اقتصادی و اجتماعی مورد بررسی قرار داد. همچنین در بعد اجتماعی، می‌توان جامعه‌ ایرانی خارج از کشور را هم در این مجموعه دید.
اما تأثیرات پذیرش قطعنامه بر جامعه‌ درون مرزی را به طور اجمالی می‌توان به دوره‌ حیات امام(ره)  و پس از امام(ره)  تفکیک کرد. همچنین طی دو دوره یاد شده باید جامعه را در دو قشر متفاوت مورد مطالعه قرار داد. قشری که طی 8 سال جنگ، بار اصلی جنگ را به دوش می‌کشید و قشر دیگری که تنها در پیروزی‌ها از وضعیت موجود رضایت داشت، البته قشری که بار اصلی جنگ را به دوش می‌کشید، نیز یک‌‌‌ دست نبود و شاید بیشترین نمود اجتماعی تأثیرات پذیرش قطعنامه در خانواده‌ قشر یاد شده بروز کرده باشد. این قشر بود که مدیریت لشکری و کشوری را در زمان جنگ، پس از جنگ و پس از رحلت امام برعهده داشت.
عمده اتفاقات متأثر از قطعنامه در این دایره به وقوع پیوست و کنش و واکنش‌های درون قشر یاد شده تأثیرات اجتماعی مشهودی داشت که سایر ابعاد مسائل داخلی از جمله سیاست و اقتصاد را هم متأثر می‌کرد. البته در دوره‌ کوتاه پذیرش قطعنامه تا رحلت امام، کنش – واکنش‌های مزبور، خیلی مشهود نبود.
چرا با گذشت بیش از ربع قرن از پایان جنگ هنوز اطلاعات مربوط به جنگ از جمله دلایل قبول قطعنامه، از سوی نهاد‌های مسئول انتشار نمی‌یابد؟
عقبه‌ این نظام اندیشه‌ نوظهوری است که ممکن است تحریف شود، همچنان که تفاسیر تحریف‌آمیز آن را طی دو دهه‌ اخیر شاهد بوده‌ایم. اما این نظام با وجود استواریش، هنوز کشتی‌اش را به ساحل نرسانده و هر از چند گاه یک بار دچار طوفان و تلاطم می‌شود. شما می‌پرسید چرا نهادهای مسئول درباره قطعنامه ابهام‌زدایی نمی‌کنند. خب لازمه‌ این مسأله داشتن جمع‌بندی، تحلیل و نظر واحد است، در صورتی که نظریات مسئولان ذیربط نظام در این‌باره متحد نیست.
در نتیجه چنین توقعی نمی‌توان داشت و اگر مسئولی در این باره لب به سخن باز کند، اظهاراتش از سوی طرف مقابل به چالش کشیده می‌شود. البته این چالش‌ها می‌تواند سازنده و بلکه ضروری باشد، اما به شرطی که صرفاً جنبه‌ علمی، تجربه‌اندوزی و آگاهی‌رسانی آن منظور باشد.  اما هنوز پای نظام ما به این مرحله باز نشده و متأسفانه هنوز هر نظری که ارائه می‌شود – حتی در مباحث فقهی – مخاطبان با عینک سیاسی به آن مبحث نگاه می‌کنند و چه بسا هم حق با آن‌ها باشد، چرا که، بسیاری از مطلعان با مقصد سیاسی لب به سخن می‌گشایند. لذا برای اطلاع از چنین مباحثی، ابتدا باید فضای علمی و غیرجناحی آن را فراهم کرد و ظرفیت استماع آن را در جریانات موجود ایجاد کرد، سپس چنین توقعی از نظام داشت.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا