پاسخ تشریحی یک مرجع تقلید دربارهی پوشش موی سر

آیت الله بیات زنجانی از مراجع تقلید، در پاسخی تشریحی به موضوع پوشش موی سر زنان پرداخته است که متن کامل آن به نقل از سایت دفتر وی در پی میآید:
پرسش: با عرض سلام و تحیت خدمت مرجع عالیقدر حضرت آیت الله بیات زنجانی؛ در خصوص وجوب رعایت پوشش موی سر سوالاتی دارم که از شما استدعا داشتم که اگر ممکن است نظرتان را در این مورد اعلام فرمایید اول: در مورد مساله پوشش موی سر با استدلالی مواجه شدم که اشکال محکمی بر آن نمیتوانم وارد کنم. و استدلال از این قرار است: میخواهم ثابت کنم که در قران صراحتی در الزام پوشش سر انجام نشده و همچنین اینکه نوع پوشش در زمان پیامبر(ص) هم در اثر شرایط خاص زمانی تغییر و تحول داشته چه در جهت سخت گرفتن و چه آسان گرفتن: میدانیم که بین دو آیه حجاب موجود در قران کریم، ابتدا آیه ۵۹ سوره احزاب نازل شده که زنان را به سفت پوشیدن جلباب ( که جامه ای بزرگ است که سر و بدن را میپپشاند) تشویق شدهاند و بعد از آن آیه ۳۱ سوره نور نازل شده که در آن که زنان را به پوشاندن گردن و سینه خود با خمار (روسری کوچک) امر شده اند. مساله این است که چرا بار اول سفت پوشیدن جلباب توصیه میشود و بار دوم پوشاندن سینه و گردن با خمار؟ پس سوالی که پیش میآید این است که آیا پیش از نزول آیه سوره احزاب زنان هر دو (جلباب و خمار) را میپوشیده اند؟ یا جلباب همان خمار است؟ یا در طول مدتی پوشش رایج زنان از جلباب به خمار تغییر کرده؟ اون طوری که من از خواندن کتاب مساله حجاب آقای مطهری و تفاسیر دریافت کرده ام، این طور میفهمم که زنان همیشه خمار بر سر داشته اند. (ظاهرا در عرب مردان هم همیشه چیزی روی سر داشتهاند و این شاید از باب کم کردن اثر گرما بوده و یا شاید از سر عادت و عرف پوششی که از ادیان گذشته بوده مانده بوده) به هر حال آن خمار جنبه پوششی و عفافی نداشته یا اگر داشته قابل ملاحظه نبوده. اما پس از اینکه مساله آزار زنان مسلمان به بهانه اشتباه گرفتن آنان با کنیزان پیش میآید و همچنین کلا مساله آزار مومنین توسط منافقین اتفاق میافتد، آیات سوره احزاب نازل میشود و در کنار تهدید منافقین و آزاردهنگان، زنان به پوشیدن جلباب توصیه میشوند که ممتاز از کنیزان و زنان غیر مسلمان نشان داده شوند. از گفتههای آقای مطهری برداشت میکنم که جلباب به صورت معمول در آن زمان پوشیده نمیشده چرا که ایشان توضیح دادهاند که یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ بنا به مورد، معنای پوشیدن را میرساند و نه به خود نزدیک کردن. پس این نشان میدهد که قبلا نمیپوشیدهاند و برای ممتاز شدن امر شدهاند به پوشش جلباب که روسری ای بزرگتر از خمار بوده. اما مشکل آزار زنان مسلمان و مسلمانان طبق تفسیر مجمع البیان برطرف میشود. و عذاب منافقین انجام نمیشود. میتوانیم نتیجه بگیریم که جلباب هم کنار گذاشته میشود ولی خمار روی سر زنان هست. این را از آن رو میگویم که در آیه ۳۱ سوره نور که بعدا نازل میشود آمده است که زنان خمار را طوری بپوشند که سینه و گردنشان پوشیده شود. اولا اگر هنوز پوشش جلباب در کار بود باید گفته میشد که جلباب را بهتر بپوشند چون کارکرد اصلی خمار چیز دیگری غیر از پوشش بوده. ثانیا از شان نزول آیات سوره نور برداشت میکنم که در زمان نزول آن آیات زنان جلباب نمیپوشیدهاند چرا که شان نزول این است که گفتهاند که مردی حواسپرت زنی میشود که خمار را پشت گردنش انداخته و هیچ عنوان نشده که جلبابی در کار بوده. و ثالثا اینکه اگر زنان هم جلباب میپوشیدهاند و هم خمار دیگر قاعدتا باید به فلسفه پوشش و عفاف اعتقاد میداشتهاند و نباید سینه و گردن خود را باز میگذاشته اند. و این بعید به نظر میرسد که در زمانیکه حجاب به عنوان یک اجبار از سوی جامعه به زنان زور نمیشده، زنان با جلباب و خمار باز همچنان سینه و گردن خود را باز میگذاشته اند. میتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که که پوشیدن جلباب به علت یک رویداد اجتماعی که آزار زنان بوده، به زنان امر شده و پس از برطرف شدن ان مشکل، کنار گذاشته شده. و در تمام این آیات هیچ جایی تصریح نشده که زنان ملزم به پوشش سر و موی خود هستند. حتی اگر هم بگیم که حرف آقای مطهری درست نیست و زنان جلباب و خمار رو از اول با هم میپوشیدهاند و خداوند در قران فرموده که جلباب رو سفت و سخت تر بپوشند و تاکید بر چگونگی پوشیدن جلباب بوده، میشود این برداشت رو کرد که خوب جلباب را بد میپوشیدهاند و مثل کنیزان میپوشیده اند. پس باید خودشان را درست تر حفظ میکردهاند که به عفاف شناخته بشوند. اما بعد که آزار زنان برطرف میشود جلبابها دوباره باز و رها پوشیده میشود و گردنها و سینهها باز میماند برای همین در آیات سوره نور میآید که زنان بیشتر رعایت اینها را بکنند. اما باز اشکال این نکته آن است که طبق شان نزول آیه ۳۱ سوره نور زنان در آن زمان جلباب نمیپوشیدهاند پس این فرض درست نیست. اما نکته ای که میماند این است که میشود گفت که قران پوشش سر را واضح دیده و خداوند لازم ندیده که به آن تصریح کند چون خمار پوشش رایج بوده. پس اگه این خمارها بر سر نبود، قران تصریح پوشیده شدن موی سر رو هم حتما میکرد. اما آیا قران واقعا چه قدر از منع کردن انسانها به کارهای بد خیلی واضح (مثل دروغ و غیبت و تهمت و تمسخر) یا تشویق به کارهای خوب خیلی واضح (احترام به پدر و مادر) صرفنظر کرده. با این تفاسیر اگر از بررسی صحت و سقم احادیث و روایات مربود به حجاب صرفنظر کنیم، و تنها به بررسی مرجع قرانی بپردازیم، میتوانیم به این نتیجه برسیم که اگر بی احترامی و آزار زنان مسلمان به خاطر حق آزار به زنان بی حجاب، پیش نیاید اجبار پوشش سر هم لازم نیست. یک موضوع جانبی هم این است که یک حدیث از پیامبر اکرم (ص) نقل میشود که البته نمیدانم چه حد معتبر است که ایشان میفرماید: اگر بر امت من سخت نمیشد آنان را به مسواک قبل از هر وضو امر میکردم. این حدیث و روح کلی احکام اسلام (با در نظر داشتن زمان آنها) این را میرساند که اسلام دوست ندارد مسلمانان به خاطر رعایت احکام آن در سختی قرار بگیرند. اما الزام پوشش سر مساله ایست که رعایت آن بسیار دشوار است. معتقدم حفظ عفاف بحثی دیگر است که رعایت آن در دنیای غرب و شرق یک رفتار مثبت و پسندیده شناخته میشود و سخت و دشوار محسوب نمیگردد. در این موضوع، نظر و دیدگاه شما را میخواستم که بدانم و بدانم چه ایرادی میشود به این استدلال وارد آورد؟ دوم : گذشته از قران خواستم به احادیث و روایات رجوع کنم که شاید دریافتی متفاوت از این داشته باشم. اما خیلی در یافتن احادیث مرتبط موفق نبودم و بعلاوه از اعتبار آنان نیز مطلع نیستم. مهمترین روایتی که پیدا کرده ام این است که در خیلی جاها از جمله کتاب آقای مطهری هم به آن اشاره شده: عایشه گوید: روزى اسماء دختر ابوبکر در حالى که لباس هاى نازکى بر تن داشت، نزد رسول خدا آمد. آن حضرت روى از او برگرداند و فرمود: اى اسماء، وقتى دختر به سن بلوغ رسید نباید از بدن او جز این و این (در حالى که به صورت و دستش تا مچ اشاره مى کرد) دیده شود (سنن ابی داود)ا البته احادیث دیگری هم دیده ام که مرجع آنها اصول و فروع کافی است اما نمیدانم که چگونه میشود به اعتبار آنان پی برد؟ مثل این دو حدیث: فضیل بن یسار گوید: از امام صادق (علیه السلام) سوءال کردم، آیا آرنج هاى دست زن، بخشى از زینت اوست که خداوند در قرآن فرموده: زنان زینت خود را آشکار نکنند مگر براى شوهرانشان؟ فرمود: بله و تمام بدن زن غیر از صورت و دستها تا مچ، از زینت او محسوب مى شود (که باید از نامحرم پوشیده شود) (فروع کافى، ج ۵، ص ۵۲۰)ا. در روایتى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) درباره عذاب زنان گناهکار در روز قیامت مى فرماید: …اما زنى که به موى سرش آویزان بود به این دلیل بود که مویش را از نامحرم نمى پوشاند (بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۴۷). شما در مورد ایندو حدیث چه رایی دارید؟ چه قدر معتبرندو قابل استناد؟ سوم : یک مساله دیگر در باب پوشش سر مقاله آقای قابل است. طبق مقاله ایشان، میشود اینطور فهمید که میان علمای اسلام اجماعی وجود ندارد که پوشش سر واجب باشد. بعضی بودهاند که آن را مستحب میدانستهاند و یا عدم ان را مکروه. و آن را یک توصیه میدانسته اند. اگر نتیجه بگیریم که اجماع وجود نداشته راه خیلی باز است برای مطالعه بیشتر. اما نظر شما در باره این نتیجه گیری ایشان در مقاله شان چیست؟ پیشاپیش از وقتی که میگذارید کمال سپاس و تشکر را دارم.
پاسخ آیت الله بیات زنجانی:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با سلام و سپاس، نامه شما را چندبار خواندم و از اینکه به اینجانب اعتماد نموده و در ارتباط با لزوم و عدم لزوم پوشش موی سر سؤالاتی را مطرح کردید ممنونم.
برای توضیح مطالب مطروحه و پاسخهای آن ها، لازم میدانم ابتدائاً به نکاتی اشاره و ضمناً از اینکه پاسخ دادن به نامه با کمی تاخیر صورت گرفت، عذر خواهی کنم و آن نکات به ترتیب زیر است:
الف: در اسلام اولین و محوری ترین منبع تشریع احکام الهی، قرآن کریم است و در حدیث متفق میان اهل سنت و شیعه در زبان رسول اکرم(ص)، این کتاب به عنوان ثقل اکبر نامیده شده و بدون تردید از اهل بیت رسول خدا (ص) و بالعکس قابل تفکیک نیستند و هیچکدام از این دو بدون دیگری، آنگونه که خدا و رسول خدا (ص)خواسته اند، معنا پیدا نمیکنند و لذا سخنان امامان بزرگوار(ع) با قرآن مقایسه و سنجیده میشود و اگر در موردی تخالف جدی بین قرآن و این سخنان به چشم خورد، طبق فرمایشات خود آن بزرگواران، باید به قرآن تمسک کرد؛ با این مقدمه لازم به شرح است که خود قرآن در ارتباط لزوم پوشش، حد و کیفیت آن، چه دربارۀ مردان باشد و یا دربارۀ زنان، و اینکه آیا زن و مرد اجنبی میتوانند به یکدیگر نگاه کرده و یا محدودۀ آن نگاه چقدر است و آیا انگیزۀ نگاه، تاثیر در حلیت و حرمت آن دارد یا خیر، مستقیماً وارد شده و آن مقداری که مورد نیاز و سئوال بوده است را بیان فرموده و روایات اهل بیت(ع) هم کاملاً با ظاهر قرآن همسو و هماهنگ است که این مطالب در خلال نکات بعدی توضیح داده خواهد شد.
ب: قرآن کریم در سوره مبارکۀ نساء که پیش تر از سور مبارکۀ نور و احزاب نازل شده است، در آیات ۲۱-۲۳ کسانی را که برای انسان محرمند و ازدواج دائمی و موقت با آنان حرام است را ذکر و احصاء نموده است و در سوره نور که به نقل مورخان، بعد از سوره نساء نازل شده است، در آیات ۳۰-۳۳، حکم نگاه به دیگران را چه مرد و یا زن باشند و نیز حکم پوشش زنان، حد و کیفیت آن ذکر شده است و در بیان مسائل مذکور، کاملاً شفاف و روشن وارد شده و تکلیف مومنان را معین فرموده است و نیز در آیات ۵۷-۶۰، وضعیت کودکان در ارتباط با بزرگان خانواده و ورودشان به خانهها و ضرورت کسب اجازۀ ورود آنان در مواقع مخصوص ظهر و عشاء و قبل از نماز صبح، که معمولاً در این زمانها انسان از لباسهای مخصوص خواب استفاده میکند و همینطور وضعیت زنان پیر و سالخورده (قواعد) بیان شده است و در سورۀ احزاب که بعد از جنگ احد نازل شده است، در آیات ۲۷-۳۴، راجع به زنان پیامبر (ص) و ضرورت هائی که بر آنان به دلیل همسر رسول خدا(ص) بودن و موقعیت خاصی که در پرتو این انتساب یافته اند، متوجه ایشان شده است، بیان شده و در آیۀ ۴۹، تکلیف زنانی که طلاق داده میشوند، در حالی که با همسرشان نزدیکی نکردهاند را از حیث لزوم عدّه و عدم آن مشخص شده است و در آیات ۵۹-۶۱ رسول خدا(ص) مامور شده تا به زنان خویش و دیگر زنان مومن اعلام فرماید تا برای اینکه حریم عفاف خود و جامعه را بهتر حفظ کنند و به عنوان زنان عفیف و پاکدامن شناخته شوند، از جلباب استفاده کرده و با آن که وسیلۀ پوشش بزرگتری بوده است، خود را بپوشانند تا از مزاحمت افراد لاابالی مصون بمانند؛ حال آیا آیات سورۀ احزاب جلوتر از آیات سوره نور نازل شده و یا بالعکس، تاکنون دلیل کافی بر آن نیافته ایم و به نظر میرسد آیات این دو سوره، کوچکترین تعارض و مخالفتی با همدیگر نداشته و بلکه مکمل همدیگر بوده و موکد لزوم حفاظ و عفاف برای زنان است.
ج: برای روشن شدن حدود پوشش، اندازه وکیفیت آن، آیات سورۀ نور را مورد تحلیل و تامل قرار داده و با توجه به ترکیبات و ساختار آیات کریمه، مسئله فوق را پیگیری میکنیم.
قرآن کریم با استفاده از کلمه “قُل” که فعل امراست و ظهور در وجوب دارد، رسول خدا(ص) را مورد خطاب قرار داده و به وی دستور فرموده تا به مردان مومن امر کند تا غضّ بصر کرده و چشم چرانی نکنند و از نگاه و نظر کردن به مواضع و جاهائی که در ارتباط با اجانب ممنوع است، چه زن باشند و یا مرد، بپرهیزند و دامن خویش را با گناه آلوده نسازند. در حقیقت از یک طرف حرمت نظر و نگاه کردن به اجانب را در مواردی که حرام است روشن ساخته و از طرف دیگر، ستر کردن و پوشیدن را واجب میسازد و از همین جا به وضوح به دست میآید که اگر نگاه کردن به اجانب ممنوع است، این موضوع بین زن و مرد فرقی نداشته و اگر پوشش واجب است نیز، بین زن و مرد فرقی ندارد، اگر چه از حیث مقدار و کیفیت ممکن است متفاوت باشد؛ و سپس دستور میدهد که پیامبر به زنان مومن بگوید مانند مردان، به اجانب و کسانی که محرم نیستند، نگاه نکرده و نظر نکنند وخود را حفظ نموده و بپوشانند و زینت وجاهای زینتی شان را برای اجانب ظاهر نساخته، نشان نداده و آنها بپوشانند و به وسیله روسریهای خود که سرشان را با آنها پوشانده اند، سینههای خود را نیز پوشانده و گوش، بنا گوش، زیر گلو و سینه را زیر روسری قرار دهند (و لِیَضربَنَّ بِخُمُرهِنًّ علی جُیُوبِهِنّ)؛ “لیضربنّ” فعل امراست و دلالت بر وجوب دارد و خمر، جمع خمار است مانند کتب که جمع کتاب است و در سر خمرهن، از کلمه “باء” استفاده شده و باء سببیه است؛ یعنی به وسیله روسری که به طور عادی سر را میپوشاند و گوشههای آن را جمع میکردند، از پشت سر هم دستور داده شده تا گوشههای روسری را گره نبندند و باز گذاشته و روی گوش و بنا گوش و سینه قرار دهند و به صورت طبیعی تنها جائی که دستور پوشش داده نشده، صورت است و راجع به آن تصریح نیز کرده است که “مگر جاهائی که به طور طبیعی آشکار میگردد” و به همین لحاظ است که در منابع روایی آمده است که دو نوع زینت وجود دارد: یک ظاهری مانند سرمه و یا دست بند و امثال اینها و دیگری زینت باطنی کما اینکه جاهای زینت هم دو قسم است: جاهائی که از مصادیق “الّا ماظهر منها” است، یعنی مواضعی که به صورت طبیعی ظاهر میگردد مانند صورت و دو دستها و قدمها که ظاهر شدن و ظاهر کردن آن مباح است و دیگری مواضعی که باید پوشیده بماند و آن تمام بدن زنها است به جز مواردی که استثنا گردیده، که اگر چه از اجنبیها وکسانی که محرم نیستند، باید مستور بماند اما برای محارم لازم نیست پوشیده باشد و لذا آیه دستور میفرماید که این مواضع نباید برای کسی ظاهر گردد، مگر بر شوهران و پدران شوهران و … (افرادی که آیه تصریح دارد)؛ از همین جا به وضوح استفاده میشود که زنها نسبت به شوهرانشان، تمام مواضع بدنشان را میتوانند ظاهر کنند و برای محارم، غیر از مواردی که فقط برای شوهر روا است، جایز است ظاهر سازند و برای اجانب در حد صورت و دستها و زینتهای مربوط به اینها و نیز روی پاها واجب نیست؛ حتی در آخر آیه با تاکید و صراحت تام میفرماید: زنها راه رفتنشان طوری نباید باشد که توجه دیگران را جلب کرده و با کوبیدن پاها بر زمین نشان دهند که زیر پوشش از وسایل زینت و آرایش استفاده میکردهاند.
بنابراین از این آیه به وضوح استفاده میشود که زنهای مسلمان قبل از نزول این آیه، اگر چه از روسری استفاده میکردند، ولی فقط در حد گذاشتن روی سر و موی آن مورد استفاده قرار میگرفته و از آن به عنوان ستر و پوشش کامل استفاده نمیکردهاند و گردن، گلو، زیر گلو و سینه کاملاً بازبوده؛ کمااینکه از بعضی از روایات منقول در تفسیر شان نزول آیه، این معنا به دست میآید که آیه، هم اصل ضرورت پوشش را مورد تاکید قرار داده، هم حدود و کیفیت، و هم وضعیت پوشش را در ارتباط با محارم و اجانب و شوهر بیان فرموده است و جالب آن است که روایات باب که روایات منقول از فریقین هستند، با این ظهورات منطبق بوده و بنوعی تفسیر و تشریح همان چیزی است که ما هم از ظاهر آیه استفاده کردیم .
د: اینکه مرقوم داشتهاید قرآن با صراحت راجع به پوشش سر بیانی نداشته، لازم است ذهن شما را دوباره به این دو جمله آیه ۳۰ سوره نور منعطف سازم و آن دو جمله این است : “و لِیَضربَنَّ بِخُمُرهِنًّ علی جُیُوبِهِنّ ” و ” وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ ” … واجب است زنان مومن به وسیله روسری که در سر دارند و سرشان را با آن پوشانده اند، سینههای خود را نیز بپوشانند و حرام است زینت خودشان را آشکار ساخته و در معرض دید دیگران قرار دهند؛ پس پوشاندن سر و سینه و جاهای دیگر که زینت دارد و محل زینت است واجب بوده مگر آنکه احتمال داده شود موی زن از عوامل زینت زنان نمیباشد؛ در صورتی که همه میدانند طبیعی ترین و بلکه موثرترین عامل توجه دیگران، موی سر زنان است به ویژه اگر با حالت خاصی چیده شده و متناسب صورت و بلندی و کوتاهی گردن و فراخی و عدم فراخی چشم، و بزرگی و کوچکی چشمان آرایش شده باشد.
بله، حساسیت روی یک تار مو، شاید خیلی منطقی نباشد ولی در هر صورت وقتی که قرآن کریم دستور میدهد که زنان با گوشه خمار و روسری، گوش و بناگوش و سینهها را بپوشانند و زینت و محلهای زینت را برای غیر از کسانی که در آیه استثناء شده اند، ظاهر نسازند و حتی ابداء و اظهار آنها را حرام شده است و از طرف دیگر بدون تردید پوشیده شدن سر مفروض و مفروغ عنه گرفته شده و سر و موی سر زن، قطعاً از مصادیق زینت میباشد و از افراد “الّا ماظهر” مانند صورت و دستها و دست بندها و پاها نمیباشد، به وضوح بر ضرورت پوشش سر و دیگر جاهای بدن جز به کسانی که استثنا فرموده است، تأکید میورزد.
ه: علی الظاهر سوره نور بعد از سوره نساء نازل شده، کما اینکه سوره احزاب بعد از جریان جنگ احد فرود آمده است و اینکه کدام یک جلوتر نازل شده است ولی مهم این است که سوره نور هم اصل پوشش را واجب قرار داده و هم کیفیت آن را بیان کرده است. آن طور که قبلاً گذشت، در هر صورت دلالت آیۀ ۳۱ سوره نور بر لزوم پوشش، غیر از صورت و دستها و قدمها (الّاما ظهر) تمام و روشن است و اینکه گفته شده است قبلاً جلباب بوده و به همین جهت روی آن که جامه ای بزرگتر بوده و مواضع زیادتری را میپوشانده است، تاکید میشود و سپس روی خمر و روسری کوچک امر شده است، به نظر میرسد، دقت در آیات کریمه و روایات باب و ترتیب آیات، این نوع برداشت را مورد تأیید قرار نمیدهد بلکه ظاهراً چنین بوده است که خمر که جمع خمار است، در میان اعراب وجود داشته و از آن استفاده میشده است و ممکن است برای گرما و یا به عنوان نوعی پوشش از آن استفاده میکردهاند و شاید نحوۀ استفاده زنان اعراب از خمر طوری بوده که صورت و گوش زینت دار و بنا گوش و سینه شان، عریان و باز بوده و باعث جلب توجه دیگران میشده است و لذا فرموده است از خمر طوری استفاده کنید که آن مواضع مستور شود و مواضع زینت و خود زینت را زیر پوشش داشته و ازدیگران پنهان سازد، مگر به اندازه ای که به صورت عادی و طبیعی ظاهر و آشکار میگردد و آن همان صورت و دستها و قدمها است و این مطلب به وضوح از آیۀ ۳۱ سوره نور استفاده میشود. اما آیه ۵۷ سوره احزاب، در حد بیان اصل ضرورت و لزوم پوشش نیست بلکه در صدد بیان این مطلب است که زنان رسول خدا(ص) و دیگر زنان مومن، چگونه در بیرون ظاهر شوند که منافقان و کسانی که در قلبشان مرض هست، جرات مزاحمت بر خود راه نداده و سراغ آنان نروند و کلمۀ جلباب این را نشان میدهد و ظاهراً لباسی بوده بزرگتر از خمر و خمار که روی آن انداخته میشده و نشان میداده خانم استفاده کنندۀ از آن، مظهر متانت و عفاف است و نوع تعابیری که در آیات سورۀ احزاب به کار برده شده است، همین احتمال را تقویت میکند.
بنابراین خمر، روسری زیرین، عادی و معمولی زنان اعراب بوده و قرآن، نحوۀ پوشش آن را در سورۀ نور بیان فرموده است و جلباب، چارقد بزرگتری بوده و از آن به عنوان لباس تشخص استفاده میکردند. در هر صورت از آیه ۳۱سوره نور، لزوم پوشش غیر صورت و دستها و قدمها و زینتهای قرار داده شده در آن ها، استفاده میشود و از همین جا پاسخ این سئوال نیز روشن میشود که چرا بار اول بطور محکم و سفت به پوشش بزرگتر توصیه به عمل آمده و سپس از جلباب که عامل پوشش زیادتری است، به خمر که باعث پوشش کمتری است تنزل فرموده است. توضیح بیشتر نیز این است که اولاً معلوم نیست کدام آیه جلوتر و کدام متأخرتر است و ثانیاً آن آیه ای که برای پوشش و لزوم آن تاکید دارد، آیه ۳۱سوره نور است و آیه ۵۷ سوره احزاب، با توجه به ضرورت اصل پوشش، استفاده از جلباب را برای تشخص و مقابله با مزاحمت مورد تاکید قرار داده است و ثالثاً استفاده از جلباب به عنوان لباسی که نشانۀ شخصیت است، فوق و روی خمر به کار رفته است و کوچکترین تغییری در پوشش انجام نگردیده است؛ اتفاقاً خودتان اشاره فرمودید کمااینکه مرحوم استاد مطهری نیز بیان کردهاند که از جلباب به صورت معمول استفاده نمیشده است ولی استفاده از خمر معمول بوده است. بنابراین به دست میآید استفاده از خمر امری عادی بوده و زنان آن را میپوشیده و تنها موی سرشان را زیر آن جمع کرده و از پشت گردنشان میآویختند.
نتیجتاً قرآن در این مورد فرموده: این خمر که از آن استفاده میکنید، گوشههایی از پشت گردن نیاویزید و رها کنید، بلکه روی گوشها و بنا گوشها و سینه و زیرگلو قرار داده تا به وسیله آنها محفوظ و مستور گشته و باز نگذارید تا موجب جلب توجه عابران و ناظران واقع شوید و همان گونه که در شان نزول آیه آمده است، از جلباب استفاده کنید تا به وسیله آن معروف به عفاف و تشخص گردیده و بالطبع زمینه مزاحمت افراد طماع و مزاحم را از خود دور سازید و با فرض خمر و با فرض ” وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ “، به وضوح استفاده میشود که زنها تمام بدن خود را غیر “ماظهر” که صورت و دست و دست بندها و قدمها میباشد، واجب است بپوشانند و سر وگردن و سینه و گوش و بناگوش به وسیله خمر و بقیه جاهای بدن به واسطه لباسهای دیگر باید پوشیده شود و چون کاملاً واضح است خمر لباس رایج اعراب بوده و موضوعیت و خصوصیت ندارد، بنابراین به هر وسیله که باشد زنها باید غیر از موارد استثنا شده را بپوشانند حال باخمر باشد یا با عبا و یا با چادر و یا با جلباب که تفاوتی نمیکند .
و: آن مطلبی که درباره مسواک متذکر شدهاید که اسلام دوست ندارد مردم به خاطر رعایت احکام شرعی و الهی در سختی قرار گیرند، خوب برداشت نمودهاید و حدیث از طرق مختلف نقل شده و از اعتبار حدیثی و روایتی برخوردار است. فقهای عظام مطابق آن فتوا دادهاند و متن حدیث نیز بدین معناست که اگر برای امت سخت و طاقت فرسا نبود، مسواک زدن را واجب میکردم، چون معنای «امرتهم» در روایتی که به ترجمۀ آن اشاره شد، اوجبتهم میباشد و به همین دلیل است که در فن اصول گفتهاند ماده (امر) دلالت بر وجوب دارد. این مطلب تنها مربوط به مسواک زدن نیست و اختصاص به آن ندارد و ریشۀ این حکم، به قرآن، عقل و روایات زیادی که در این باب آمده است برمیگردد، چون قرآن مبنا و اساس دین را بر یسر و آسانی در برابر عسر و سختی قرار داده، و برای نفی عمل حرجی و طاقت فرسا در برابر سهل و آسان، حکم به انتخاب سهل و آسان و کنارگذاشتن امر مشقت زا و عسر وحرج دار، داده است و در منابع روایی وارد شده است که رسول خدا(ص) فرموده اند: “من برای رساندن و ابلاغ شریعتی مبعوث شده ام که اساس و زیر بنای اولیهی آن، بر سهولت و آسانی بنا شده است” و اگر در مواردی تکالیفی را قرار داده و به صورت طبیعی در هر تکلیفی، نوعی مشقت و محدودیت وجود دارد، چون اسمش تکلیف است و در تکلیف، ضرورتهایی به وجود آمده و مصالح و مفاسدی در میدان عمل در برابر یکدیگر صف آرائی میکنند که عقل و خالق عقل، برای جلوگیری از ورود در هلاکت و تباهی، در برابر چندین فرض و برای تشویق به عالم مصالح و منافع بشر ، سهل ترین و آسانترین حالات را برای نیل به مصالح و منافع و کمالات تحت عنوان دین و شریعت به واسطه رسولان الهی در اختیار بشریت قرار داده است.
و اما روایتی که مرحوم آقای مطهری از عایشه نقل کرده است و از سنن ابی داوود که از کتابهای مورد استناد اهل سنت است آورده است، اگرچه با این خصوصیات از طریق شیعه وارد نشده ولی محتوای آن با ظاهر قرآن و آیه ۳۱ سوره قابل تطبیق است. چون آیه در مقام بیان وظیفه آدمهای مکلف است و مادامی که دختر به سن بلوغ نرسیده و نیز مادامی که پسرها به سن بلوغ نرسیده اند، پوشش و ستر بر آنان واجب نیست؛ اگرچه برای نگاه دیگران به آنان مخصوصاً اگر ممیز باشند، قواعدی را قرار داده است.
و اما روایات فروع کافی(جلد ۵- صفحه۵۲۰ تا ۵۳۰) اولاً این روایات تنها در فروع کافی نیامده است، بلکه در مجامیع روایی قدیم و جدید در جاهای مختلف آمده و اینجانب مکرر درباره محتوای آنها دقت کرده ام و چون مبنای اولیه ستر و پوشش را قرآن میدانم و قرآن در این باره تمام جهات لازم را متذکر گردیده و چون این روایات حالت مبین و شارح نسبت به کتاب خدا را دارد و در حال تعارض با قرآن نیست، آنها را میپذیرم؛ بله اگر نوعی تخالف میان قرآن و روایات مذکور دیده میشد، طور دیگر عمل میکردیم.
اما روایت فضیل همان طور که متخصصان فن تصریح کرده اند، صحیحه است و مورد استناد صاحبان فتوا است و با ظاهر آیه ۳۱سوره نور قابل تطبیق است، چون در آیه فقط “الا ما ظهر” استثنا شده است واگر این استثنا نبود، از ظاهر آیه استفاده میشود که زنان باید خودشان را حفظ کرده و زینت و جاهای زینت را بر دیگران نشان ندهند:” یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ ” چون در میان مفسران شیعه و سنی مسلم قرار گرفته شده است که مراد از “فروجهن” در این آیه صرفاً ارضای غریزه جنسی نیست بلکه مراد به صورت عام است و از آن طرف هم فرموده است و زینت خود را ظاهر نسازند. طبعاً وقتی که مثلاً نشان دادن گوشواره و ظاهر کردن آن حرام باشد، محل آن به طریق اولی حرام خواهد بود و حتی بعضی از مفسران از زینت در آیه، محل زینت را اراده کردهاند و اما مطلبی که از یک مقاله نقل فرمودید، با همه احترامی که برای صاحبان فکر و قلم قائلم، به ویژه این برادر مجاهد و مقاوم و فاضل و صاحب علم که خدای عالم امثالش را افزون فرماید، راجع به آن چند مطلب برای توضیح یاد آوری میکنم: اگر چه در میان فقهای ما مانند ابن جنید و یا قاضی، بر جواز کشف سر برای زنان حتی در نماز که از شدت بیشتری برخوردار است، قائل شدهاند و صاحب مدارک این را به ظاهر اصحاب نسبت داده است و با این وجود که مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار فرموده، علمای ما متعرض این مساله نشده اند، بنابراین اجماعی بر وجوب ستر موی سر وجود ندارد، اما واقع مطلب این است ما وجوب ستر را از ظاهر آیه استفاده کردیم و اگر ملاحظه میکنید اصحاب متعرض نشده اند، از باب اختلاف در نظر نبوده است بلکه از اصل آن عبور کردهاند برای اینکه اجماع بوده است و مخالفت امثال ابن جنید در فقه ما، مسئله را مورد تردید قرار نمیدهد؛ بنابراین: ۱- در لزوم آن از جهت دلالت آیه کریمه نباید تردید کرد ۲- با بودن دلیل قرآنی نیازی به اجماع وجود ندارد و اگر هم اجماعی باشد، باز خیلی برای استدلال کافی نیست زیرا که مدرک معتبر قرآن در اختیار هست و در اصطلاح، این نوع اجماعات را مدرکی مینامند و این نوع اجماعات نه بودنش مفید است و نه نبودنش.
اینجانب حفاظ و ساتر را هم برای مردان و هم برای زنان واجب میدانم و این حفاظ هم برای حفظ جامعه و سلامت آن و هم برای کرامت نوع انسانی مفید و ضروری است. امید است این مطلب، مورد استفاده و مفید واقع گردد.
انتهای پیام