خرید تور تابستان ایران بوم گردی

اگر نام سوئدی داشتم کتاب‌هایم در ایران چاپ می‌شد!

یک نویسندۀ ایرانی مقیم آمریکا:

سومین روز از مجموعه نشست‌های فرهنگی انتشارات میچکا روز دوشنبه هشتم آذر در باغ کتاب تهران با حضور دو نویسنده کودک و نوجوان ایرانی برگزار شد. این نشست‌ها که با حضور صاحبنظران حوزه ادبیات کودک ایران برگزار می‌شود تا روز جمعه 12 آذرماه ادامه دارد و در ادامه با حضور نویسندگان، تصویرگران و مترجمان ایرانی از جمله فرمهر منجزی، ناهید معتمدیی، میترا نوحی، مهرزاد زمردیان، فرزانه رحمانی، مژگان سعیدیان، شهرام اقبالزاده، جعفر توزنده جانی و مصطفی رحماندوست برگزار خواهد شد.

گلبرگ باشی، نویسندۀ ایرانی ساکن آمریکا در خصوص چشم انداز ادبیات کودک ایران گفت: اگر اجازه بدهند که کسانی مانند گلبرگ باشی که با تجاربی دیگر کتاب فارسی می‌نویسد، کتابش را در ایران هم چاپ کند و او را ایرانی به حساب بیاورند، کار خوبی می‌شود.

این نویسنده در سومین روز از نشست انتشارات میچکا که روز دوشنبه هشتم آذر 1400 در باغ کتاب تهران برگزار شد، با اشاره به این موضوع که اولین نشریه‌های فارسی هم در استانبول چاپ می‌شده، افزود: اگر بتوانیم این مسئله درون و بیرون ایران را حل کنیم و به کسی که در ایران زندگی نکرده اما کتاب فارسی می‌نویسد اجازه حضور در این اقیانوس را بدهیم، اتفاقات خوبی خواهد افتاد. ما را نویسنده خارجی ندانید و ما را هم نویسنده ایرانی حساب کنید. اگر من نام سوئدی داشتم و این کتاب‌ها را نوشته بودم در ایران بلافاصله چاپ می‌شد.

باشی طی این نشست در پاسخ به پرسش جعفر توزنده‌جانی دربارۀ جایگاه ادبیات کودکان و نوجوان ایران گفت: به دلیل تحریم‌های اقتصادی، ادبیات فارسی، هم کودک و هم بزرگسال، نتوانسته جایگاه خوبی را پیدا کند. هرچند جای خوشحالی است که ناشران کودک به سمت چاپ کتاب‌های خوب برای کودکان رفته‌اند. البته در ایران آثار ترجمه خیلی زیاد است که بیشتر آن بدون کپی رایت است و این مسئله وجهه ناشران ایرانی را در سطح بین المللی پایین می‌آورد.

وی افزود: من به خودم اجازه می‌دهم کلی بگویم که از لحاظ تاریخی یک خودکم بینی در ما بوده که روی ادبیات کودک کم کار شده است. من به غرفه نمایشگاه‌های کتاب که می‌روم این احساس را دارم که حس خودکم بینی در ناشران ما دیده می‌شود. دلیل آن هم این است که ایران در رسانه‌های جهان با چهره منفی نشان داده می‌شود که بی‌تأثیر نیست. چند سال قبل در یک نمایشگاه بین‌المللی کتاب، ایران غرفه بزرگی داشت اما به عنوان مثال کسانی که در غرفه بودند به انگلیسی صحبت نمی‌کردند. ادبیات ما مرغوب و عالی است و این باید صادر بشود.

باشی ادامه داد: من در نیویورک برنامه ساعت قصه را داشتم که کتاب‌های خودم و کتاب‌های دیگران را معرفی می‌کردم اما به لحاظ قانونی نمی‌توانستم این کتاب‌ها را مثلاً از کانون پرورش فکری بخرم و در کتاب‌فروشی که برنامه داشتم بفروشم. منظورم این است که برخی از ناشناخته‌بودن‌ها جبر جغرافیایی دارد و به علل تاریخی اتفاق می‌افتد؛ اما من هر سال که به ایران می‌آیم می‌بینیم چقدر ادبیات کودک بهتر و بهتر شده است.

باشی در خصوص زندگی خود گفت: من با کتاب‌های کانون پرورش فکری کودکان بزرگ شده‌ام. خاطرات من از زندگی در ایران به اوایل دهه شصت برمی‌گردد که با شروع جنگ ما به سوئد رفتیم و من آنجا تحت تأثیر ادبیات سوئد قرار گرفتم. اولین بار در سه – چهار سالگی از ایران به انگلستان رفتیم و برگشتیم. اما در 13 سالگیِ من برای همیشه ایران را ترک کردیم. من دبستان را در ایران و راهنمایی و دبیرستان را در سوئد گذارندم. زبان سوئدی را خیلی زود یاد گرفتم و به انگلیسی هم مسلط بودم چون از چهارسالگی انگلیسی صحبت کرده بودم.

وی ادامه داد: من لیسانس ادبیات فارسی و عربی و فوق لیسانس مطالعات زنان با تمرکز روی ادبیات زنان ایرانی را در انگلستان گرفتم. دکترا را هم در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک در رشته خاورشناسی با تمرکز بر تاریخ معاصر ایران خوانده‌ام. در سوئد واحد مهاجرت مسلمانان به سوئد را درس داده‌ام. در انگلستان اسلام‌شناسی تدریس کرده‌ام. در امریکا هم تاریخ باستان تا معاصر کشورهای مسلمان را تدریس کرده‌ام. من توجه خودم را روی کتاب‌هایی که وجود ندارند گذاشتم و با فلسطین شروع کردم. یعنی مثلاً در سوئد برای فلسطین کتاب کودک چاپ نشده بود. من دانشجویان فلسطینی زیاد داشتم که مشکلاتشان را به من می‌گفتند و خودم هم این درد را در سوئد کشیده بودم که کتاب نداشتم. این خیلی مورد استقبال قرار گرفت اما در ایران داستان‌های من که به فارسی نوشته شدند و درباره ایران هم هستند هنوز چاپ نشده است.

گلبرگ باشی در خصوص فعالیت‌های نشر خود در آمریکا اضافه کرد: نام نشر من Doctor Bashi است که شوخی با نشرDoctor Seuss است. از سال 2013 با متن‌های آموزشی کار نشر را شروع کردیم و کتاب‌هایی که دوست داشتم بچه‌هایم بخوانند و کتاب‌هایی که فکر می‌کردم خوب است دانشجوی من آن را بخواند، را اولویت قرار دادم. ما با قصه‌های قبل از خواب شروع کردیم و کتاب‌های مرغوب انگلیسی زبان برایشان می‌خواندم. بعد از آن دوره‌ای در دانشگاه کلمبیا دیدم که چطور باید برای کودکان نوشت. این بود که توجه من به سمت ادبیات تطبیقی رفت و خودم هم شروع به نوشتن کردم. چون دانشگاهی هستم و می‌خواهم کارهایم از همه بابت درست باشد، کارها را با انتشارات خودم چاپ کردم.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا