خرید تور تابستان ایران بوم گردی

انتخابات؛‌ نمایش یا نشانه؟ | علیرضا علوی تبار

یادداشت علیرضا علوی تبار که در وبسایت مشق نو منتشر شده را می‌خوانید:

با نزدیک شدن موسم انتخابات شور و هیجان همراه با اضطراب، سیاسیون را فرامی‌گیرد، فارغ از اینکه اکثریت مردم آن را جدی تلقی کنند یا خیر! مواضع و دیدگاه‌هایی که پیاپی در جامعه مطرح می‌شود، نشان می‌دهد سیاسیون ما هنوز در مورد برخی از مبناهای موضع‌گیری سیاسی ابهام دارند و مناسب می‌بینند متناسب با این ابهام مبنایی اعلام موضع کنند. ادعا نمی‌کنم من ابهام ندارم یا روشن و مشخص حرف می‌زنم، اما حداقل این است که به این ابهام‌ها وقوف دارم و وجود‌شان ذهنم را آزار می‌دهد. در اینجا نیز تلاش می‌کنم تا بخشی از این ابهام‌ها را مشخص کرده و در حد توان ناچیز خود برای ابهام‌زدایی از آن‌ها بکوشم.

یکم) هیچ کشور را در دنیا نمی‌شناسیم که از شکل و نوعی از انتخابات برای اداره امور عمومی خود بهره نگیرد. اما آنچه انتخابات را در کشور مختلف از هم متمایز می‌سازد، این است که در برخی از آن‌ها انتخابات «نشانه مردم‌سالاری» است و در برخی دیگر «نمایش مردم‌سالاری». پرسش این است که چگونه می‌توان دریافت، انتخابات در یک کشور «نشانه» است یا «نمایش»؟ به گمان من پاسخ این سوال برمی‌گردد به تصوری که ما از نظام‌های سیاسی مردم‌سالار داریم. به‌طور اجمالی نظام سیاسی را می‌توان مردم‌سالاری تلقی کرد که در آن چهار ویژگی اصلی وجود داشته باشد. نخست، قدرت حکومت محدود و پاسخگو باشد. حدود قدرت حکومت را قانون و عرف تعیین می‌کند و حکومت باید علاوه بر وجدان حکومتگران و پاسخگویی به خدا در روز جزا، به مردم و نهادهای مختلف برآمده از رأی مردم پاسخگو باشد. دوم، رعایت حقوق اساسی مردم. در نظام‌های مردم‌سالار مردم از حقوقی (مدنی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی)‌ برخوردارند و این حقوق کمابیش رعایت می‌شود. نقض سیستماتیک حقوق شهروندی در نظام‌های مردم‌سالار وجود ندارد. سوم، جامعه مدنی گسترده و اثربخش. در نظام‌های مردم‌سالار تنوع و چندگونگی مردم به رسمیت شناخته شده و مردم در قالب انجمن‌های داوطلبانه برای پیگیری خواسته‌ها و دلبستگی‌های خود، مستقل از حکومت، متشکل می‌شوند. چهارمین ویژگی نظام‌های مردم‌سالار وجود انتخابات آزاد و منصفانه است. همه گرایش‌ها و جریان‌های اجتماعی حق دارند در انتخابات به رقابت مسالمت‌آمیز بپردازند و همه آن‌ها به یک میزان از امکانات حکومتی برای ترویج خویش برخوردارند. با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت اگر سه ویژگی یا شرط دیگر (حکومت محدود و مسئول، جامعه مدنی گسترده و اثربخش و رعایت حقوق اساسی مردم) وجود داشته باشد، انتخابات «نشانه» مردم‌سالاری است. انتخابات در چنین نظامی می‌تواند به بازتولید ابعاد دیگر مردم‌سالاری و احیاناً عمیق‌تر کردن مردم‌سالاری در جامعه بینجامد. اما اگر انتخابات در غیاب سایر ویژگی‌ها برگزار شود، «نمایش» مردم‌سالاری محسوب می‌شود. بنابراین، این تصور که گمان کنیم انتخابات همیشه و همه‌جا نشانه و علامت وجود مردم‌سالاری است، خطایی است که می‌تواند به موضع‌گیری نادرست بینجامد.

دوم) اگر از زاویه تحقق اهداف سیاسی به انتخابات نگاه کنیم، پرسش‌هایی دیگر مطرح می‌شود. در فعالیت سیاسی و اجتماعی ابزارها «تقدس» ندارند. البته معنای این سخن این نیست که ما حق داریم از هر ابزاری برای رسیدن به اهداف خود بهره بگیریم. برای رسیدن به اهداف اخلاقی (از نظر اخلاقی موجه و قابل قبول) باید ابزارهایی اخلاقی برگزید. هم هدف و هم ابزار باید با معیارهای اخلاقی قابل پذیرش باشند اما از میان ابزارهای اخلاقی باید با معیار «اثربخشی» دست به انتخاب زد. ابزار قابل قبول، ابزاری است که بتواند ما را به هدف مورد نظر نزدیک کند. افرادی که در ایران در انتخابات شرکت می‌کنند، به‌طور کلی دو دسته‌اند؛ گروهی انتخابات را مانند نوعی «مناسک و شعائر» می‌بینند و برایشان صرف شرکت در انتخابات موضوعیت دارد. اما گروه دیگری هستند که انتخابات را به‌عنوان ابزاری برای دگرگونی و تغییر مورد توجه قرار می‌دهند. این گروه دوم تا زمانی در انتخابات شرکت می‌کنند که احساس کنند می‌توانند از طریق انتخابات «کارگزاران و مسئولان سیاسی» یا «راهبردها و خط‌مشی‌های عمومی» را تغییر دهند. اگر احساس کنند انتخابات نمی‌تواند به‌عنوان ابزاری برای ایجاد تغییر مسالمت‌آمیز به‌کار گرفته شود، آن را کنار می‌گذارند. شبهه و شک بزرگی که در اذهان جامعه پدید آمده، این است که آیا انتخابات در ایران می‌تواند به‌عنوان ابزار تغییر مسالمت‌آمیز به‌کار گرفته شود یا خیر؟ سیاست‌ورزان حرفه‌ای به حداقل‌ها راضی‌اند! آن‌ها مدعی‌اند همین که بتوان با انتخابات جلو برخی کارها را گرفت، کافی است. از نظر آن‌ها در حال حاضر توازن قوای داخلی به گونه‌ای نیست که بتوان توقع مثبت داشت و تغییری را طلب کرد. از نظر آن‌ها انتخابات ابزاری است برای جلوگیری از بدتر شدن وضعیت! این خواسته حداقلی سیاست‌ورزان حرفه‌ای و احیاناً مسن‌تر را راضی می‌کند، اما برای اقناع جوانان پرشورتری که به آینده می‌نگرند، کافی نیست. بخش‌های غیرانتخابی حکومت سعی دارند پس از هر شکستی با جابجایی افراد و ارتقاء موقعیتی و منزلتی آن‌ها به همه یادآور شوند ایجاد تغییر از طریق انتخابات ممکن نیست. دلیل آنکه به‌سختی می‌توان مردم را به مشارکت در انتخابات دعوت کرد همین است که آن‌ها احساس می‌کنند انتخابات در ایران «اثربخش» نیست. هیچ‌چیز به اندازه خواست «دگرگونی» در ایران همگانی نیست! مردم را تنها می‌توان به کارهایی دعوت کرد که از جنس دگرگونی باشد.

سوم) ممکن است از خودمان بپرسیم چرا انتخابات به این روز افتاده است؟ چرا دعوت مردم به مشارکت در انتخابات تا این حد دشوار شده است؟ علت این وضعیت فرایندی است که از آغاز انقلاب شکل گرفت و در سال‌های پس از جنگ شدت یافت. داستان از این قرار بوده است که فرادستان در جمهوری اسلامی تصمیم گرفتند تا ضمن آنکه صورت جمهوری و انتخابی نظام را حفظ می‌کنند، تدابیری در پیش گیرند تا در هیچ شرایطی انتخابات منجر به قدرت گرفتن واقعی غیرخودی‌ها نشده و از مجاری انتخابی نتوان دگرگونی اساسی در نظام اداره کشور ایجاد کرد. این تصمیم فرادستان با هدف حفظ محتوای «اندک‌سالاري» در قالب «جمهوری» بوده است. در کنار هر نهاد انتخابی، یک یا چند نهاد انتصابی نهاده شده است تا قدرت و اختیار این نهاد را محدود نماید. یک نهاد انتخابی هر چقدر هم که یک دست و یکپارچه باشد و خواهان ایجاد دگرگونی، توسط نهادهای دیگری که حوزه فعالیت مشترکی با آن دارند، محاصره و محدود شده است. از سوی دیگر انواع محدودیت‌ها برای ورود به نهادهای انتخابی تدارک دیده شده که همگی امکان ورود افراد با انگیزه و نگرش قوی برای دگرگونی را کاهش می‌دهند. نامزدهای انتخاباتی پس از آنکه از فیلترهای مختلف انتصابی می‌گذرند حتی در صورت موفقیت هم توان ایجاد دگرگونی در حوزه مسئولیت خود ندارد، چون قدرت در آن زمینه تجزیه و تقسیم شده است میان نهاد انتخابی و چند نهاد انتصابی. در چنین شرایطی نتیجه انتخابات در ایران حرکت میان «مردم‌سالاری نمایشی» و «شبه مردم‌سالاری» است، اما در هر دو حالت باید «اندک‌سالاری» حفظ شود. همین ساختار سیاسی محدودکننده است که انتخابات را تا این حد نزد تحول‌خواهان بی‌اعتبار کرده است. افرادی که می‌خواهند مردم را به مشارکت فعال در انتخابات دعوت کنند باید بگویند چه طرحی برای خروج از این «اندک‌سالاری» محتوایی دارند.

چهارم) اگر می‌خواهیم اهل نظر و روشنفکران را به شرکت در انتخابات دعوت کنیم، باید تحلیلی را به آن‌ها ارائه دهیم که حاوی خطوط کلی ما برای حل مسائل زیر باشد:

الف) برای نزدیک شدن به یک «انتخابات آزاد و منصفانه» چه طرحی داریم؟ چه شعاری را پیش‌ می‌کشیم تا این طرح را نمایان کند؟

ب) برای آنکه انتخابات در ایران یک «نمایش» نباشد، طرح‌ها و برنامه‌های ما برای تحقق بخشیدن به ابعاد دیگر مردم‌سالاری (حکومت محدود و مسئول، جامعه مدنی گسترده و اثربخشی و رعایت حقوق اساسی مردم) چیست؟ به‌خصوص از نتایج انتخابات چه بهره‌ای می‌خواهیم برای تبدیل انتخابات به «نشانه» مردم‌سالاری بگیریم؟

ج) چگونه می‌توان انتخابات را به ابزاری اثربخش برای دگرگونی تبدیل کرد؟ انتخابات در صورتی که به نتیجه‌ای قابل قبول در شکل‌دهی به نهادهای انتخابی بینجامد، چه مسیری برای خروج از اندک‌سالاری در مقابل منتخبین قرار خواهد گرفت؟

اگر به این پرسش‌ها پاسخ ندهیم، در اقناع اهل نظر شکست خواهیم خورد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا