خرید تور تابستان ایران بوم گردی

انتقادات اصولگرایان از نامه‌ی موسوی خوئینی به رهبری

نامه‌ی روز گذشته‌ی آیت‌الله موسوی خوئینی خطاب به رهبری انقلاب [لینک] با انتقاداتی از سوی اصولگرایان همراه شد.

به گزارش انصاف نیوز یادداشت‌هایی از مدیران مسئول روزنامه‌های کیهان و جوان، دو یادداشت از دو روزنامه‌نگار اصولگرا و دو گزارش مشرق و تسنیم را در انتقاد به این نامه در ادامه می‌خوانید:

حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه‌ی کیهان در یادداشتی با عنوان «آقای خوئینی‌ها! از کجا دیکته شده بود؟!» نوشت: دیروز آقای موسوی خوئینی‌ها نامه سرگشاده‌ای خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته و در آن به مسائلی اشاره کرده‌اند که اگرچه، با توجه به هوشیاری مثال‌زدنی ملت، درک میزان صحت آن به آسانی برای عموم مردم امکان‌پذیر است ولی نگارنده به دو علت، پرداختن به این نامه سرگشاده را ضروری تلقی می‌کند.

اول؛ آنکه ایشان در صدر نامه نوشته‌اند «مطالبی را در محضر ملت شریف ایران به استحضار عالی می‌رسانم» یعنی نگارنده نیز به عنوان یکی از آحاد ملت مخاطب نامه ایشان هستم و حق پرداختن به آن را دارم.

دوم؛ اینکه نامه یاد شده همانگونه که در ادامه خواهد آمد، دقیقاً -تاکید می‌شود که دقیقاً-بازگویی آرزوهای برباد رفته دشمنان اسلام و انقلاب است و از این روی مخاطب نگارنده در این وجیزه، قبل از آنکه آقای موسوی خوئینی‌ها باشد، دشمنان بیرونی نظام هستند که اصرار دارند نظر ایشان را به قاطبه مردم ایران نسبت دهند! که البته در اولین دقایق بعد از انتشار نامه، با آب و تاب به همین سو رفته‌اند!

و اما، درباره نامه یاد شده گفتنی‌هایي هست. ولی قبل از آن به این کلام حضرت امیر علیه‌السلام توجه کنید.

۱- در جریان جنگ جمل، طلحه و زبیر که از یاران امیرالمومنین علیه‌السلام بودند به تحریک معاویه (دقت کنید) آتش جنگ را برافروخته بودند. بهانه آنها خونخواهی عثمان بود و حال آنکه طلحه و زبیر به گواه همه مورخان از قاتلان عثمان بودند و در مقابل، حضرت امیر(ع) – بازهم به گواه تاریخ – فرزندان خود، امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام را به دفاع از خلیفه سوم فرستاده بود. اینگونه بود که امیر مومنان‌(ع) درباره این دو فرمودند « إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوه وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ … آنها حقی را مطالبه می‌کنند که خود وانهاده‌اند و خونی را می‌طلبند که خود ریخته‌اند»! حالا بخوانید و ببینید! چگونه آقای خوئينی‌ها تمامی مشکلات و بلاهایي که خود و دوستان هم حزب و گروهشان به مردم مظلوم این دیار تحمیل کرده‌اند را به کلیت نظام نسبت می‌دهند‌!

۲- آقای خوئینی‌ها خطاب به رهبر معظم انقلاب می‌نویسد: «در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانه استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود به گونه‌ای روزافزون آسیب دیده و می‌بیند»! ایشان توضیح نمی‌دهد که این بی‌اعتقادی نسبت به اسلام و نظام و انقلاب است یا عملکرد برخی از مسئولان نظام؟! اگر بی‌اعتقادی نسبت به اصل نظام است، در مقابل ده‌ها نمونه اخیر که مردم با حضور چند ده میلیونی خود بر وفاداری و اعتقاد راسخ خویش به اسلام و انقلاب و مخصوصاً رهبر انقلاب تاکید ورزیده‌اند چه پاسخی دارند؟! مثلاً درباره حضور‌ چند ده میلیونی ملت از همه طیف‌ها در سوگ سپهبد شهید سردار سلیمانی چه پاسخی دارند؟! حمایت همه‌جانبه آنان از اقدامات نظام در مقابل باج‌خواهی آمریکا و متحدانش را چگونه تفسیر می‌کنند؟! و…

ما هم بر این باوریم که اعتقاد مردم آسیب دیده است اما اعتقادشان به کدام مقوله با آسیب رو‌به‌رو شده است؟!

۳- می‌نویسند: «بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس، سخنانی می‌رود که از عمق بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت می‌کند»! باز هم توضیح نمی‌دهند کدام مدیریت کلان مورد نظر ایشان است؟! کدامیک از مسئولان نظام صدها وعده به مردم داده‌اند که حتی به یکی از آنها نیز عمل نکرده‌اند؟! کدامیک از مدیران ارشد نظام هر روز یک دروغ تازه بر زبان آورده و حتی زحمت یک عذر‌خواهی خشک و خالی هم به خود نداده‌اند؟! اگر تصور می‌کنید که مردم این طیف از مسئولان دروغگو و لاف‌زن را نمی‌شناسند، خود را فریب داده‌اید و اگر می‌دانید که نام و نشان و مسئولیت این عده را می‌دانند، چرا جرأت بیان آن را ندارید؟!

۴- نوشته‌اند: « تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نه‌تنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواری‌های طاقت‌فرسا کرده که ناهنجاری در درون بسیاری از خانواده‌ها را گسترش داده و آنان را نگران آینده نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است. علاوه‌بر این مردمِ گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقت‌سوز معیشتی، بسیارند انسان‌های ناراضی از اوضاع فرهنگی و سیاسی که گرفتار بی‌عدالتی‌های غیرقابل ‌انکار شده‌اند»! جناب خوئينی‌ها! تورم روز‌افزون و کاهش درآمد اقشار گسترده را چه کسانی به مردم مظلوم این دیار تحمیل کرده‌اند؟! یعنی حضرتعالی نمی‌دانید که دولت تحت حمایت شما و حزب و گروه شما عامل اصلی همه این نابسامانی‌ها و پلشتی‌هاست؟!

ادعای دلسوزی شما برای فرزندان مردم این مرزو بوم، قبل از آنکه تعجب‌آور باشد خنده‌دار است! تعجب‌آور است چون بعید است شما از حضور فرزندان هم‌حزبی خود که با پول حاصل از دسترنج ملت در آمریکا و اروپا پرسه می‌زنند بی‌خبر باشید! و خنده‌دار است که این رخداد پلشت و سوءاستفاده از بیت‌المال را به روی مبارک خود نمی‌آورید! راستی جناب خوئينی‌ها، برادران کدامیک از مسئولان بلند‌پایه و به شدت تحت حمایت جنابعالی پرونده‌های فساد اقتصادی میلیاردها دلاری دارند؟ نمی‌دانید یا تجاهل می‌فرمائید؟! دستکم می‌دانید فرزندان کدامیک از همین قماش در کار عتیقه هستند و با سوءاستفاده از مسئولیت پدران خود بین ایران و اروپا و آمریکا هروله می‌کنند؟! یعنی شما از این موارد که همه عالم باخبرند، خبر ندارید؟! اگر اجازه بدهید نام و نشان آنها را برایتان بازگو کنیم و از روابط آنها با شما و حزبتان پرده برداریم. اگرچه با توجه به اطلاع مردم از این پلشتی‌ها نیاز چندانی به این بازگویی نیست، جز آنکه شاید باعث خجالت شما بشود!

آقای خوئینی‌ها! این جملات برایتان آشنا نیست؟!

«بی‌سواد، بی‌شناسنامه، مزدور، کاسب تحریم‌، کودک‌صفت، حسود، بزدل، ترسو، جیب‌بر، بی‌قانون، مستضعف‌ فکری، بیکار، متوهم، غوطه‌ور در فساد، سوءاستفاده‌گر، خرابکار، عقب‌مانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری، هوچی‌باز، منفی‌باف، یأس‌آفرین، ناشکر، باید به جهنم بروند، انقلابیون نفهم!، یک مشت لات!…»! اینها فقط بخشی از پاسخ رئیس‌جمهور تحت حمایت شما و حزبتان است که در مقابل انتقاد به گرانی و تحمیل فاجعه برجام و تورم افسار‌گسیخته و… نثار منتقدان کرده‌اند! راستی آقای خوئينی‌ها جنابعالی در آن هنگام کجا بودید که غیر از حمایت از دولتی که آن را در اجاره خود می‌دانستید، لام تا کام سخنی نمی‌فرمودید و کاغذ به نامه‌نگاری سیاه نمی‌کردید؟!

۵- نوشته‌اند « البته هنوز کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالی‌ترین جایگاه مدیریت کشور انتظار می‌کشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل ‌دوام‌ امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست (که البته این آمدن‌ها و رفتن‌ها هم خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوه مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقش‌آفرین اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است»!

این بخش از نامه یاد شده نکته‌ای افزون بر مطالب قبلی ندارد غیر از اینکه در این بخش، به جان کلام و انگیزه اصلی خود از نگارش این نامه با صراحت بیشتری پرداخته است و آن «نامطلوب بودن وضع فعلی و ضرورت تغییر آن» است! این خواسته و آرزویی است که مقامات رسمی آمریکا دقیقاً با همین تعبیر خواستار آن بوده‌اند. توضیح آنکه بعد از فاجعه برجام و فشارهای اقتصادی ناشی از آن، جمهوری اسلامی ایران تصمیم قاطع گرفت که مسیر حرکت خود را بدون توجه به تحریم‌ها تعریف کرده و دنبال کند که مبارزه با مفاسد اقتصادی، تشکیل مجلس انقلابی و اقداماتی نظیر فروش بنزین به ونزوئلا، برقراری روابط تجاری با برخی از همسایگان، تکیه بر ظرفیت‌ها و امکانات داخلی و… از جمله آنهاست. این حرکت نظام برای آمریکا که اصرار بر فشار حد‌اکثری بر ایران داشت نه فقط نا‌خوشایند که به گفته خود آنان (از جمله وزیر خزانه‌داری آمریکا ‎و…) نا‌امید‌کننده بود. تا آنجا که حتی صدای فاکس‌نیوز، شبکه تلویزیونی پنتاگون و حامی سینه‌چاک ترامپ را نیز به هوا بلند کرده است. حالا خودتان قضاوت کنید، در این حال و هوا سخن از«شرایط نا‌مطلوبی که باید تغییر کند» چه مفهومی دارد و آیا تکرار آرزوی دشمنان نیست؟! اشتباه نکنید سخن از تغییر دولت نیست چرا که اولاً: دولتی با خصوصیات دولت‌های یازدهم و دوازدهم ایده‌آل موسوی خوئینی‌هاست و برای پایان دوره آن عزا گرفته‌اند و ثانیاً: دولت‌های یاد شده هرگز برای آمریکا خطرآفرین نبوده‌اند که بماند…!

۶- همین جا باید گفت که نگارنده قصد داشت به آقای خوئینی‌ها بگوید؛ قسم حضرت عباست را باور کنیم یا دم خروس را ولی پشیمان شدم زیرا احترام ایشان برای حضرت عباس علیه‌السلام به جِد مورد تردید است! می‌پرسید چرا؟! عرض می‌کنم، آقای خوئينی‌ها بعد از فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ به شدت از سوی مردم زیر سؤال بود که به عنوان یک روحانی، چرا در مقابل اهانت فتنه‌گران به ساحت مقدس امام حسین علیه‌السلام سکوت کرده و موضعی نگرفته است و به میرحسین موسوی عتاب نکرده است که چرا اهانت‌کنندگان را «مردمان خدا‌جوی»! نامیده است. ایشان به این پرسش‌ها پاسخ نداد ولی ۲ سال بعد از فتنه 88
در سايت شخصي خود نوشت که با حرمت‌شکني روز عاشورا موافق نبوده است ولي براي پيشگيري از سوءاستفاده ديگران ترجيح داده است که مخالفت خود را علني نکند!

در اظهارنظر ايشان دقت کنيد. چه مي‌بينيد؟ آيا اظهارات وي مفهومي غير از اين دارد که آقاي موسوي‌خوئيني‌ها، حفظ آبروي خود و قبيله مدعي اصلاحات را به دفاع از ساحت مقدس امام حسين(ع) ترجيح داده است؟!. و آیا به کسی که برای شخصیت! خود بیشتر از ساحت امام حسین‌(ع) ارزش قائل است می‌توان درباره قسم‌ حضرت عباس‌(ع) سخنی گفت؟!

۷- در همین فاصله که نامه ایشان منتشر شده و استقبال گسترده دشمنان را در پی داشته است، برخی از هم حزبی‌های بسیار نزدیک وی از تهیه و انتشار این نامه و مخصوصاً از اینکه نامه وی بازگو‌کننده آرزوهای آمریکا‌ست به‌شدت ابراز نگرانی کرده و یکی از آنها نامه خوئینی‌ها را آخرین میخ به تابوت اصلاحات دانسته است. نگارنده در صورتی که این افراد اجازه بدهند -که امیدوارم بدهند- نام آنها را فاش خواهم کرد.

۸- آقای خوئینی‌ها در بخش دیگری از نامه خود به روش اداره کشور از سوی عالی‌ترین مقام نظام انتقاد کرده است که برای پیشگیری از اطاله کلام پرداختن به آن را به فرصت دیگری می‌گذاریم و در این محدوده فقط به دو نکته کوتاه بسنده می‌کنیم. اول آنکه به یقین برای توده‌های عظیم مردم ایران و تمامی مسلمانان دلباخته انقلاب در سراسر جهان اسلام باعث افتخار است که امثال شما با مدیریت ایشان موافق نباشید و با شخصیت برجسته‌ای که طی سه دهه پوزه دشمنان را به خاک مالیده و از جان و مال و ناموس مردم حفاظت کرده است مخالف باشید. شخصیتی که حتی دشمنان تابلو‌دار هم علی‌رغم کینه‌های دیرینه نمی‌توانند توانمندی و ده‌ها خصوصیت برجسته و بی‌نظیر ایشان را نادیده بگیرند و ثانیاً درباره مدیریت جنابعالی اگرچه گفتنی‌های فراوانی هست که به آن خواهیم پرداخت ولی فقط به عنوان یک نمونه به تفسیر تحریف شده شما از قرآن در مسجد جوزستان اشاره می‌کنیم که با اعتراض شدید دانشمندان دینی از جمله شهید مطهری رو‌به‌رو شد و جنابعالی را از خطر تفسیر بی‌مایه و تحریف شده قرآن بر حذر داشتند که البته توجه نکردید و نهایتاً یکی از شاگردان دست پرورده شما اکبر گودرزی بود که استاد مطهری را شهید کرد و دیگری شهید مفتح را و… این قصه سر دراز دارد…

۹- و بالاخره، انتظار از خوانندگان آن است که یک بار هم که شده نامه آقای خوئینی‌ها را بخوانند و اگر فقط یک نکته -‌تاکید می‌شود که فقط یک نکته- از آن را با خواسته‌های رسماً اعلام شده آمریکا و اسرائیل متفاوت یافتند، نگارنده را هم بی‌خبر نگذارند.


عبدالله گنجی، مدیرمسؤل روزنامه‌ی ‌جوان در توییتر نوشت: ‏روح کلی نامه ‎#موسوی_خویینی‌ها به رهبری همانند نامه های دیگر اصلاح طلبان است(میدانند کدام مشکلات ریشه نگرشی، مدیریتی و کدام به خاطر اصرار بر اصول انقلاب است اما گویی هیچ نمیدانند)اما تلاش کرده به سیاق طیف مدرن فحشنامه و نفاقنامه جلوه نکند.موقعیت زمانی صدور نامه مهمتر از متن است. ‏زمانی نامه نوشته میشود که وزن کشی درون جریانی برای تصاحب سطوح عالی تشکیلات شروع شده است.چپ سنتی در تلاش برای گشاد کردن جای خود و احیا جایگاه مادرانه است و میداند میدانداری سکولارها نه به نفع جریان و نه مورد استقبال حاکمیت است.روحانیت در چپ مرجعیت ندارد اما این فاصله گذاری مهم است.


خبرگزاری تسنیم در مطلبی با عنوان «درباره نامه آقای موسوی خوئینی‌ها!/ مسئولیت‌‌گریزی با چاشنی ابتذال!» نوشت: آقای موسوی خوئینی‌ها در نامه‌ای به رهبر انقلاب با برشمردن برخی مشکلات از ایشان خواسته‌ است که برای رفع این امور چاره‌ای اندیشیده شود.

آقای موسوی خوئینی‌ها «اخیراً»! از استماعات و مشاهدات و مطالعه‌ی گزارش‌ها و تحلیل‌ها دریافت کرده است که آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان می‌گذرد زیبنده نظامی نیست که با پرچم اسلام به دنیا معرفی می‌شود؛ بر همین اساس ایشان نسبت به عمق بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور که بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس می‌رود احساس نگرانی کرده و نهایتاً از رهبر انقلاب خواسته است که این آشفتگی‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و … را حل کند.

اصل موضوع معترض بودن مردم نسبت به اوضاع، بخصوص در حوزه اقتصاد، مطلب پنهان و محرمانه‌ای نیست؛ تقریباً همه می‌دانند که تورم جانکاه است، اوضاع اقتصادی خراب است، قدرت خرید مردم پایین آمده و … و  در عین حال مسئولان اجرایی خود را دولت گشایش می‌خوانند و معتقدند که اگر نبودند کار از این هم بدتر می‌شد! اینکه آیا آقای موسوی خوئینی‌ها یکباره و ناگهانی مسموع و مشهود و گزارش و تحلیل به دستشان رسیده و دست به قلم شده‌اند یا از قبل هم گوشه‌هایی از این مشکلات را مطلع بودند یا خیر چندان مشخص نیست، امّا یک چیز واضح است: ظاهراً سیاست بسیار بیشتر از اقتصاد دچار ابتذال و رکود تورمی شده است، والّا بعید است در شرایط عادی سیاست شاهد  چنین نامه‌هایی، آنهم از منظر مدعی بودن و مطالبه گر بودن از ناحیه فردی چون جناب آقای موسوی خویینی‌ها باشیم.

نقد به یک وضعیت از دو حال خارج نیست؛ یا شما رویکردی که منتهی به آن اوضاع شده را مناسب نمی‌دانید و یا مجریان و عاملان را دچار قصور و تقصیر در پیگیری آن رویکردها می‌دانید. با این مبنا، نامه‌ی آقای موسوی خویینی‌ها  چنان عجیب است که بعید است هیچکدام از اصطلاحات مرسوم در سیاست توان توصیف آن راداشته باشد. آقای موسوی خوئینی‌ها مسئول اصلی تسخیر لانه جاسوسی آمریکاست، به نوعی که بی‌اطلاع و بدون خبر دادن به امام(ره) دانشجویان را تشویق به تسخیر و به آنها هم توصیه می‌کند که هیچ اطلاعی به امام ندهند و کار خود را بکنند: “چه این کار{تسخیر لانه جاسوسی آمریکا} بد باشد و چه خوب؛ شما این سؤال را نکنید و من هم از امام نمی‌پرسم. مگر شما می‌خواهید چه بکنید که نمی‌شود جبرانش کرد؟ شما که نمی‌خواهید کسی را بکشید یا جایی را خراب کنید، می‌خواهید وارد سفارت آمریکا شوید!”(آذر 89، نشست به جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران). او همچنین عضو شورای بازنگری قانون اساسی در سال 68 بوده و سمت‌های متنوع و مختلف دیگری مانند مسئولیت احراز صلاحیت‌ ریاست‌جمهوری اول، عضویت در مجلس خبرگان اول، دادستانی کل کشور، نایب رئیس دور اول مجلس شورای اسلامی، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و … را هم در کارنامه دارد.

به عبارت روشن‌تر، موسوی خوئینی‌ها هم در اصلاح قانون اساسی نقش داشته، هم نظارت بر انتخابات را تجربه و اعمال کرده، هم در کار تقنین بوده، هم مصلحت نظام را برای مدتی تشخیص می‌داده و بالاخره در همه حوزه‌ها بوده و مهمتر اینکه اکثریت این سمت‌ها را در دوره‌ای به عهده داشته که امر ریل‌گذاری سازوکار حکمرانی در جمهوری اسلامی انجام می‌شده است، پس از آن نیز در دوره پس از امام(ره) در دوره‌ها و سالیان متعددی دوستان و هم‌کیشان او یا در قوه مقننه بودند و یا امور اجرایی را در دولت آقایان خاتمی و روحانی برعهده داشتند. اما آقای موسوی خوئینی‌ها به نوعی مشکلات را مطرح می‌کند که گویی یک روز قبل از نگارش نامه از مریخ آمده و با چنین اوضاعی مواجه شده و وظیفه‌ی سنگین اصلاح امور را به دوش گرفته است.

مهمتر از سابقه‌ی آقایان در پست‌ها و سمت‌های متعدد و متنوع، مسئله‌ی «رویکرد» است. دست‌کم تا آنجا که به اختیارات حوزه رهبری مربوط است، مهمترین نقد اصلاح‌طلبان و هم‌کیشان آقای موسوی خوئینی‌ها به رویکرد کشور در سیاست‌خارجی بازمی‌گردد. آنها مشخصاً معتقدند سیاست‌های جمهوری اسلامی در مواجهه با آمریکا و تن ندادن به برخی مصالحه‌ها و عقب‌نشینی‌ها در برابر ایالات متحده، هزینه‌های سنگینی به کشور وارد کرده و بسیاری از مشکلات اقتصادی در درون نتیجه نحوه تعامل در بیرون است. در مقام اعلام موضع هم چه در دوره ریاست‌جمهوری آقای خاتمی، چه در زمان مجلس ششم، چه در دوران آقای روحانی و … -که همگی در ائتلاف و یا اتحاد با سلیقه و جناح سیاسی آقای موسوی خوئینی‌ها بودند- تمام ایده‌ها درباره حکمرانی به مسئله‌ی  مذاکره و تعامل با آمریکا بازمی‌گشت و کمتر کسی است -وحتی می‌توان ادعا کرد کسی نیست- که از آنها سیاست یا رویکرد کلان متفاوتی شنیده باشد؛ چه، هر مطلب و رویکرد دیگری از ناحیه آنها ذیل و در حاشیه این رویکرد کلان تعریف شده است.

اساساً هیچ ایرادی ندارد که فرد مستقلی از این جنبه با سیاست‌‌های جمهوری اسلامی از در انتقاد وارد شود و بحث و گفت‌وگو کند؛ چه آنکه منتقدان و نویسندگان قابل توجهی هستند که روزانه می‌نویسند و می‌شنوند، اما از فردی همچون موسوی خوئینی‌ها و اصلا‌ح‌طلبانی که استخوان‌بندی و شاکله تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را برعهده داشتند، ورود به نقد مدیریت کلان کشور، آنهم در شرایطی که مهمترین نقدشان در این حوزه است، مصداق یک تناقض و پررویی است. آنها از سویی (به غلط) مبدأ و عامل اصلی مشکلات کشور را در بحران روابط خارجی با غرب، پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، می‌دانند و از سوی دیگر هیچ مسئولیتی هم در قبال موضوع تسخیر لانه برای خود قائل نیستند.

بدتر آنکه در چندین نوبت پس از سال 68 و رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نیز به آنها مهلت و مجوز تجربه‌ی دوبار‌ه‌ی ایده مرکزی‌شان در مذاکره با آمریکا داده شده و چه در سالهای 82 و 83 و چه در سالهای اخیر، سیب و  گلابی‌!های این مذاکرات به نحو کاملاً مشخصی در دسترس عموم و قابل داوری است!

در متن آقای موسوی خوئینی‌ها وضعیت کشور به نحوی ترسیم می‌شود که تمام ارکان و ارگان‌ها در عمل هیچ‌کاره‌اند و همه آمدن و رفتن‌ها خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر مقدرات کشور نیست! اگر منتقد مستقلی بر این امر -هرچند غلط- باور داشته باشد و از این منظر اداره کشور را نقد کند، مشکلی نیست؛ اما آنگاه که کار به بی‌مسئولیتی و ریاکاری از ناحیه فردی مانند آقای موسوی خوئینی‌ها بکشد، ابتدای مشکلات است! آقای موسوی خوئینی‌ها می‌توانند به این پرسش پاسخ دهند و یا اگر شأنشان را اجل می‌دانند دست‌کم نزد خود تأمل کنند که اگر نهادهای انتخاباتی در کشور اینچنین خالی از تأثیر و غیرمهم است، چگونه موتلفین و متحدین سیاسی آنها برای کسب رأی و راه یافتن به این کرسی‌ها حتی از ننگ سمپاتی با منافقینی که هزاران نفر بیگناه را به خاک و خون کشیده‌اند هم نمی‌گذرند؟ و یا در سال 88، هشت ماه کشور را به صحنه نبرد خیابانی تبدیل می‌کنند؟

به هر صورت فهم اینکه کشور با مشکلات سنگین اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند، قدرت خرید مردم به شدت کاهش یافته و نابرابری و بی‌عدالتی در وضعیت هشدار است، چندان کار پیچیده‌ای نیست؛ نقد این وضعیت نیز از هر منظری که باشد ممنوعیتی ندارد، اما یقیناً فرصت‌طلبی‌ها و آزمودن استعداد ماهیگیری در آب گل‌آلود توسط شخصیت‌هایی مانند آقای موسوی خوئینی‌ها و برخی دوستان ایشان، قاعدتاً کمکی به حل مشکلات نمی‌کند.


وبسایت مشرق در مطلبی با عنوان «نامه بانیان اغتشاش به رهبر انقلاب! / “فرماندهان فتنه جدید” از سایه بیرون آمدند» نوشت: “محمد موسوی خوئینی‌ها” از رجال اصلاحات و از تئوریسین‌های این جریان خاص سیاسی به تازگی نامه‌ای سرگشاده را در اشاره به رهبر معظم انقلاب منتشر کرد که محتوای آن بایستی مورد توجه مردم و محل تأمل چشمان ناظر کشور باشد.

او در نامه خود با پیش کشیدن پای مشکلات برساخته دولتِ اصلاح‌طلبان و ادعای “عمق بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی مردم نسبت به مدیریت کلان” نوشته است:

“کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالی‌ترین جایگاه مدیریت کشور انتظار می‌کشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیر قابل ‌دوام‌ امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست (که البته این آمدن‌ها و رفتن‌ها هم خارج از چارچوب ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقش‌آفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است. ”

خوئینی‌ها می‌افزاید: مردمی که چنین انتظاری دارند هرگز الزامات و محدودیت‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی (که البته چهل سال از آن گذشته است) و نیز کینه‌توزی دشمنان انقلاب، به‌ویژه آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی را نادیده نمی‌گیرند. همچنین آنان از پیامدهای دفاع مقدس غافل نیستند و به شهیدان و مجاهدان و نقش‌آفرینان آن حماسهٔ ملی و اسلامی، که فرزندان همین ملت بودند، سپاس و درود بی‌پایان تقدیم می‌کنند. اما همین مردم بر این باورند که مدیریت کشور، به‌ویژه عالی‌ترین سطح آن، باید با ملاحظهٔ همین مشکلات و چالش‌ها شیوه‌ای در مدیریت امور به کار می‌بست که امروز گرفتار این آشفتگی‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و… نمی‌شدیم!

او در بند پایانی نامه خود نیز می‌نویسد: اگر شیوه‌ای که تاکنون به کار رفته است نتیجهٔ محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکم‌رانی است، پس هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهره‌مندی از این حق طبیعی و الهی نباشند. اما اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانسته‌هایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است که بنده و امثال بنده هیچ حظّی از آن نداریم و در نتیجه، آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی می‌گذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است، پس همگان تسلیم امر محتوم و مشیّت الهی خواهیم بود، ان‌شاءالله.

*این از مظلومیت نظام اسلامی و رهبر معظم انقلاب است که خواصی که باید واقعیت‌ها را به مردم بگویند؛ از وظیفه اصلی خود استنکاف کرده و در سمت تحرّکات دشمن برای ایجاد “فتنه” قرار گرفته‌اند.

درباره نامه آقای خوئینی‌ها که ترکیبی از اقاریر سال ۸۸ سران فتنه و مفتون‌شدگان و نوستالژی اظهاراتی مثل آتشفشان و سینه‌های سوزان و خداجو بودن اغتشاشگران است؛ گفتنی‌های مهمی وجود دارد:

یکم_ انتظار بود موسوی خوئینی‌ها در این نامه به عذرخواهی از رهبر معظم انقلاب و مردم بپردازد و توضیح بدهد که چرا اصلاح‌طلبان در دو انتخابات و دو دولت؛ به حمایت از گزینه‌ای پرداختند که وضع فعلی میراث او و حامیان اوست؟

مردم و رهبری چه گناهی داشتند که اصلاح‌طلبان اجازه ندادند به جای تفکر معتقد به مذاکره با کدخدا؛ تفکر معتقد به خدمت و مدیریت جهادی و استفاده ظرفیت داخلی روی کار بیاید؟

دوم_ خوئینی‌ها و دوستان او بهتر از هرکسی به این گزاره عقلانی در حکمرانی واقف هستند که مسئولیت اوضاع کشور مستقیما متوجه رئیس‌جمهوری است که با رأی اکثریت مردم روی کار می‌آید و اختیاردار بیش از ۹۵ درصد از بودجه و اجرائیات کشور است.

اما اینکه چرا خلاف این واقعیت را می‌گویند محل سؤال است و به زعم ما بایستی دلیل این سؤال را در سابقه سال ۸۸ ستاد اصلاحات جستجو کرد!

این استدلال غلط و محفلی که “مشکلات را رهبری نظام باید اصلاح کند”! آیا چیزی جز عوامفریبی است؟

چه اگر اینچنین بود پس اساساً چه نیازی به برگزاری انتخابات و فدایی شدن اصلاح‌طلبان برای آقای روحانی در دو انتخابات ۹۲ و ۹۶!؟

سوم_ “مردم” گزاره‌ای به شدت مشکوک در اظهارات خوئینی‌هاست و “مردم” حتما بایستی متوجه آن باشند.

مردم از کینه‌توزی دشمنان انقلاب و ثمرات دفاع مقدس غافل نیستند و در بحث معقولات کشور و حقایق حکمرانی اصولی هم متوجه این حقیقت هستند که خوب و بد کشور محصول “صندوق رأی” است.

اما کسانی که موسوی خوئینی‌ها به آنها اطلاق مردم دارد و اصرار می‌کند که رهبری را مسئول مشکلات بدانند؛ همان “شبه مردم” هستند که میرحسین موسوی هم در سال ۸۸ برای تقدیس اقدام خیابانی آنها مدال “خداجویان” را بر سینه‌شان نشاند!

وگرنه کسی که اهمیت خون شهدا و خطرات پیرامون کشور را می‌داند و از نقش کلیدی انتخابات در اقتصاد و فرهنگ و… باخبر است هرگز حاضر نمی‌شود مدعای کسانی مثل سعید حجاریان را باور کند که “رئیس‌جمهور واقعی، مقام رهبری است”!

خاصّه اینکه وقوف به این مقولات اتفاقا اعتراض مردم را نسبت به “اصلاح‌طلبان” برخواهد انگیخت که مسبب‌الاسباب اوضاع فعلی کشور هستند، در شورای شهر، در مجلس و در دولت دولت یکسره ناکارآمدی بر جای گذاشته‌اند و اکنون و در “زنگ حساب” اما مشغول خواندن انشا هستند.

و چهارم_ “سرنوشت محتوم و گریز ناپذیر” و “اوضاع غیر قابل دوام” کنایه‌هایی هستند که خوئینی‌ها تلاش کرده آنها را در قالب یک نامه سرگشاده مطرح کند.

اما واقعیت این است که این سرنوشت محتوم و اوضاع غیر قابل دوام در “انتخابات” و با رأی خوب مردم تغییر خواهد کرد و در صورت انتخاب مردم؛ کسی مسندنشین دولت خواهد شد که به جای مذاکره به مدیریت جهادی و کار و خدمت معتقد باشد.

موسوی‌خوئینی‌ها به هر دلیلی از گفتن این حقیقت نیز با مردم طفره رفته است و گویا اصرار دارد در کنایه‌های خود با ابتنا به پیش‌لرزه‌های دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ از یک اتفاق محتوم صحبت کند…

*اگر راهکار “صندوق رأی” برای حل مشکلات گوشزد نشود/ تقسیم کار فرماندهان برای فتنه آینده

*نامه موسوی‌خوئینی‌ها که رج به رج آن یادآور نامه‌های فتنه‌گران و مفتون شدگان سال ۸۸ به رهبر انقلاب است به وضوح نشان می‌دهد که “فرماندهان فتنه اقتصادی” چگونه اوضاع را مساعد دیده‌اند که یکان یکان از سایه بیرون خزیده و یکی مردم را به اغتشاش دعوت کند، دیگری نقش اصلی اصلاح‌طلبان در وضع موجود را انکار کند، یکی به زعم خود راه حل “صندوق رأی” را درون قبر بگذارد برای “اعتراض خیابانی” خوش رقصی کند و نفر بعد هم به رهبری نامه بنویسد!

در مساعد بودن اوضاع اشاره شده و جدای از موارد ذکر شده البته بایستی به نقش “خواص” نیز توجه کرد…

آیا روا نبود که آنچه اشاره کردیم و موسوی خوئینی‌ها نگفته است اما توسط خواص کشور در گوش افکار عمومی گفته شود؟

آیا کسی هست که در مقابل مشکلات، به مثبتات هم اشاره کرده باشد؟

اینها سؤالاتی است که پاسخ‌های آشکار آنها موجب شده کسانی بتوانند اولا مشکلاتی را بصورت عمدی ایجاد کنند و ثانیا از همین مشکلات برساخته نیز هیزم فتنه بسازند.

فتنه‌ای که اگر در قبال آن، راهکار “صندوق رأی” گوشزد نشود و عاملان مشکلات کشور نیز صراحتاً به مردم معرفی نشوند؛ موجد برخی آسیب‌ها خواهد بود.

در زمینه مطالب پیش گفته و برای تنقّح بیشتر؛ البته خوانش مجدد اظهارات کسانی از اصلاح‌طلبان مثل علوی‌تبار، تاجزاده، عبدی و حجاریان که طی ماه‌های گذشته بدون اشاره به واقعیت‌های فوق‌الذکر؛ از تقدیس خشونت، از تشویق به اشغال مراکز حساس نظام در هنگام اعتراض خیابانی، از تکرار آبان ۹۸ با خشونت بیشتر و از قتل و غارت و راهبندان حرف زده‌اند و یک کلمه هم راجع به مذمت این رفتارهای سبوعانه حرفی نزده‌اند؛ ضروری به نظر می‌رسد.


محمد ایمانی، روزنامه‌نگار اصولگرا در یادداشتی تلگرامی با عنوان «نامه سرگشاده، جای چک بی محل!» نوشت:

افراطیون مدعی اصلاح طلبی (از موسوی خوینی ها تا تاج زاده و…) تا می توانند نامه سرگشاده بنویسند. احتمالا این جدید ترین دیکته خارجی، پس از رو شدن دست اشرافیت غربگراست.

رهبر انقلاب، پیرو امیر مومنان (ع) است؛ مولایی که خوارج به عنوان متهمان تحمیل حکمیت، از حضرتش طلبکار شدند، به جای آن که با دیدن پیامد های خیانت خویش، عذرخواهی و اظهار شرمندگی کنند.

منافقین جدید هم تا می توانند، نامه سرگشاده به رهبری بنویسند. المامور معذور! اما آنها باید قبل از هر چیز، پاسخگوی چک های برگشتی (وعده های دروغینی) باشند که برای فریب مردم، پیاپی کشیده اند.

وقتی دست یک کلاهبردار متقلب و سابقه دار رو می شود، از او می خواهند حساب پس بدهد، نه اندرز! چنین کسانی، صرفا آینه عبرت و مایه لعن مردمند.

هیچ محکمه ای نمی پذیرد که کلاهبرداران متقلب، به جای پاسخگویی در قبال چک برگشتی، نامه سرگشاده تحویل دهند! چک بی محل، با نامه سرگشاده پاس نمی شود و اگر کسی چنین کند، اصرار بر کلاهبرداری، و سزاوار دو بار مجازات است.


مسعود پیرهادی در یادداشتی با عنوان «مخاطب نامه را اشتباه گرفته‌اید» در روزنامه‌ی رسالت نوشت: روز گذشته نامه‌ای از حجت‌الاسلام موسوی خوئینی خطاب به رهبر معظم انقلاب در برخی رسانه‌ها انتشاریافته است. اگر تعریض و نیش و کنایه‌های این نامه کوتاه را کنار بگذاریم و از آن بگذریم اصل متن شامل چند نکته صریح یا ضمنی است که به آن‌ها می‌پردازم و نقد خویش را هم اضافه می‌کنم:

الف – جناب موسوی خوئینی معتقدند اوضاع کشور به‌ویژه در حوزه اقتصادی بد  است و زیبنده نیست این شیوه از حکمرانی به نام اسلام به دنیا معرفی شود.

ب- اغلب مردم از اساس نسبت به مدیریت کلان کشور بی‌اعتماد و به پشتوانه‌های مشروعیت نظام بی‌اعتقادند.

ج- اغلب مردم به انقلاب اسلامی و الزامات آن باور دارند و به کینه‌توزی آمریکا و رژیم صهیونیستی  واقف‌اند، اما همین مردم، ریشه مشکلات امروز را مدیریت سطح اول کشور یعنی مقام معظم رهبری می‌دانند.

اگر فرض را بر صدق نیت آقای موسوی خوئینی بگذاریم باید گفت که ایشان در این نامه، برخی مشکلات کشور را دیده، اما برای حل آن آدرس غلط داده‌اند.
​​​​​​​در پاسخ به این نامه، چند نکته قابل‌ذکر است:

یک . آن‌طور که در سوابق جنابعالی دیده می‌شود، در تدوین و اصلاح قانون اساسی حضورداشته‌اید، اما شاید لازم باشد برخی از اصول آن قانون را دوباره ازنظر بگذرانید، ازجمله اصول شصتم، صدوسیزدهم و صدوبیست و دوم که به‌صراحت، اعمال قوه مجریه را جز در موارد خاص از طریق رئیس‌جمهور و وزرا می‌داند؛ مسئولیت اجرای قانون اساسی را بر عهده رئیس‌جمهور می‌گذارد و مقرر می‌دارد «رئیس‌جمهور در حدود اختيارات‏ و وظايفی‏ كه‏ به‌موجب‏ قانون‏ اساسی‏ و يا قوانين‏ عادی‏ به‏ عهده‏ دارد در برابر ملت‏ و رهبر و مجلس‏ شورای اسلامی مسئول‏ است». فلذا مسئول اصلی و مخاطب بایدها و نامه را اشتباه انتخاب کرده‌اید.

دو. اگر انقلاب اسلامی در ۳۲ سال سکان‌داری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مسیری روبه‌جلو طی کرده و در لغزشگاه‌های متداول حکومت‌های جهان، زمین نخورده است، یک دلیل عمده‌اش آن بوده که شخصیت اول و سکان‌دار آن، سیاست‌های کلی را هر ساعت به‌وقت این‌وآن تنظیم نکرده و از ثبات رأی برخوردار بوده است نه آن‌که یک روز جلودار انقلابیون جوان در تسخیر سفارت آمریکا و روز دیگر
از سردمداران بازگشت از مسیر تقابل با غرب باشد و نگران معرفی چهره‌ای غیر صحیح از اسلام به جهانیان گردد. این تناقض آشکار را چگونه پاسخ می‌دهید؟

سه. ملت ما، در تمام برهه‌های حساس تاریخ چهل‌ساله و در تمام دوراهی‌ها، راه‌حل امام و انقلاب را برگزیده است. آن‌کسی می‌تواند زمام اداره کشور را به دست گیرد که مردم را درست بشناسد، اگرنه در همان سال ۸۸ که امثال شما تلاش کردید فرمان کشور را به سمت پرتگاه بچرخانید، مردمی که به قول شما به پشتوانه مشروعیت نظام بی‌اعتقاد و به رهبر معظم انقلاب بی‌اعتمادند، با شما همراهی می‌کردند و کشتی انقلاب به چهل‌سالگی نمی‌رسید، اما پشت امام و مقتدایشان ایستادند و شما ناکام ماندید. مردم هرچند سختی‌کشیده‌اند و به برخی امور انتقاد دارند، اما نوک پیکان اعتراضشان سویه درستی دارد. نارسایی‌های امروز، ریشه در انحراف از مسیر اسلام ناب و دوری از منطق ولایت و مقاومت دارد. مردم پای وصیت بنیان‌گذار کبیر انقلاب ایستاده‌اند، پشتیبان ولایت‌فقیه هستند و نمی‌گذارند این کشور ‌به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، همان‌طور که در فتنه‌هایی که صحنه‌گردانشان بودید نگذاشتند.

چهار. در انتهای نامه خود، به‌طعنه از مبنای تصمیمات این چند دهه پرسیده و کنایه زده‌اید که «اگر شیوه‌ای که تاکنون به‌کاررفته است نتیجهٔ محاسبات متعارف و بر اساس آراء و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکمرانی است، پس هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق‌دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهره‌مندی از این حق طبیعی و الهی نباشند، اما اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانسته‌هایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است که بنده و امثال بنده هیچ حظی از آن نداریم و درنتیجه آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی می‌گذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است، پس همگان تسلیم امر محتوم و مشیّت الهی خواهیم بود، ان‌شاءالله.» باید پرسید مگر شما تدبیر در امور دنیا را با تأییدات معنوی در مغایرت می‌دانید؟

این چه ادبیاتی است که منبع لایزال قدرت حق را که اساس و شالوده سیاست ورزی در اسلام است، «مبادی غیرمتعارف» می‌خوانید؟ چگونه در بخش دیگری از نوشته خود، نگران اسلام هستید، اما مشیت الهی را عملا مسخره می‌کنید؟ آنچه بنیان‌گذار کبیر انقلاب را از سیاست‌مداران معاصر خود و مقام معظم رهبری را از سیاست ورزان امروز متمایز می‌کند، همین است که دنیا و سیاست‌هایش را همه‌چیز نمی‌دانند رمز موفقیت و اثر را در یگانه مؤثر عالم جست وجو می‌کنند، اگر نامه‌ای می‌نویسند قصدشان عملیات روانی و سیاست‌بازی نیست و رضایت حق را در نظر می‌گیرند

به قول شهید مطهری، به هدف، سبیل، قول و رب خود ایمان‌دارند، به مردم اعتماد می‌کنند، دلسوز حقیقی مردم‌اند و منافع ملت را قربانی مصالح خویش نمی‌کنند و ثبات قدم و رأی دارند. آن‌کس که خود را مؤثر نداند و در همه امور، دست قدرت خدا را ببیند، بی‌تردید مؤید به تأیید خدا و پیروز است و آن‌کس که باسیاست بازی در پی فرصتی برای تسویه‌حساب‌های دنیوی است، عاقبت بخیر نخواهد شد همان‌طور که متأسفانه برخی در همین چهل سال از کشتی انقلاب پیاده شدند و سوء عاقبت، هم‌نشینشان شد. تجربه چهل‌ساله انقلاب اسلامی، نشان داده که هر که از ولایت فاصله می‌گیرد، بدعاقبت می‌شود؛ شما هم به‌جای نامه‌نگاری‌های توأم با سیاست بازی، اگر حقیقتا دلسوزید، مخاطب گفته‌های خود را درست بیابید و با ارائه راهکار، در کنار مردم بایستید.


توییت‌های کاربران اصولگرای توییتر در اعتراض به این نامه را به انتخاب خبرنگار انصاف نیوز می‌خوانید:

الهام اکبری: ‏نامه موسوی خوئینی به مقام معظم رهبری فرافکنی و فرار به جلو برای نپذیرفتن مسئولیت و عواقب شراکت او و مدعیان اصلاحات در بوجود آمدن وضعیت کنونی کشور است.
ایشان و دوستانشان باحمایت از روحانی مسئول کم شدن اعتماد عمومی، تورم، ناهنجاری ها، مشکلات معیشتی مردم و همه آن چه گفته اند، هستند

سیدعلی موسوی: ‏بازگشت مرد پشت پرده اصلاحات! موسوی خوئینی ها که با القاب پدر معنوی، پدرخوانده و مرد خاکستری خطاب می شود می داند کجا پیام هایش را علنی کند. آن می خواهند مشکلات اقتصادی و معیشتی که توسط دولت مورد حمایت خودشان به وجود آمده است را به گردن کلیت نظام بیاندازند.

محمود: ‏کفتار ها زمانی به میدان می آیند که زمینه را برای خودشان فراهم ببینند
امثال تاجزاده و ‎#موسوی_خویینی‌ها هم با سواستفاده از گرانی های این روز ها و عصبانیت مردم ، به دنبال تحت فشار گذاشتن رهبری هستند تا بامذاکره مجدد با شیطان بزرگ جام زهر به مراتب بزرگتری را به امام امت بچشانند…

حرف سوم: ‏آقای ‎#موسوی_خویینی‌ها من جواب تو را می‌دهم!
رهبری نمی‌خواهد!
جوانان انقلابی حریف شما هستند!
هیچ شبی نیست که بخوابیم و به فتنه‌های شما فکر نکنیم
ما ملت ولایتیم، ما ملت امام حسینیم
مرد این میدان ما هستیم برای شما
باید بدانید چه می‌گویید

محسن: ‏رهبر انقلاب: کسانی که دیروز همه امکانات کشور در اختیار آنها بود و کسانی که امروز همه امکانات مدیریتی کشور را در اختیار دارند، حق ندارند نقش اپوزیسیون بازی کنند و علیه کشور سخن بگویند بلکه باید پاسخگو باشند.
‎#موسوی_خوئینی‌ها

محمد زعیم‌زاده: ‏آقای خوئینی! هاشمی در خاطراتش نوشته از سال شصت و هشت دلخورید چون رئیس عدلیه نشده اید. راستی هنوز رفع کسالت نشده است؟
آقای خوئینی و شرکا،کاری با فهمتان از سیاست ندارم اما کاش در سیاست مردانگی داشته باشید.

دلداده ایران: ‏استعفای عارف.
افزایش قیمت دلار و طلا و ارزاق اساسی
تعطیلی بسیاری از واحد‌های تولیدی و صنعتی
گزافه‌گویی تاج زاده
نامه نویسی موسوی خوئینی ها
همزمان با محاکمه طبری و همدستانش
دستگاه های محترم امنیتی و نظارتی بهوش و بگوش باشید.
دست‌هایی مشغول طراحی اقدامی شوم در کشورند.

میثم: ‏‎راستش من ابدا از اینکه ‎#موسوی_خوئینی‌ها به ‎#رهبری نامه زده و از مدیریت ایشون انتقاد کرده ، ناراحت نشدم ، چون معتقدم در جمهوری اسلامی اینقدر باید آزادی بیان باشه که هر کس بدون لکنت زبان و ترس بتونه آزادانه حرفش رو بزنه و از هر کس دلش خواست انتقاد کنه
اما قطعا در برابر نسبت نابه حقی که داده شده سکوت نمی کنم ، چون سکوت من به معنای تایید حرف ایشون و ظلمه.
من به عنوان یک ایرانی ‎#رهبری رو نقش‌آفرینِ اصلی در مشکلات ایجاد شده نمی دونم و بر خلاف ادعای ‎#موسوی_خویینی‌ها ، معضلات و مشکلات امروز جامعه‌ رو محصول مدیریت رهبری نمی دونم.

محمد دانش: ‏اصلاح طلبان برای بازیابی سیاسی خود در جامعه نیاز به یک چهره جدید دارند،کسی که بتواند لکه ‎#تَکرار ها را بشورد و ببرد،کسی که از ریل گذاران اصلاحات است و چه کسی بهتر از ‎#موسوی_خویینی‌ها.
قصد خوئینی ها از نامه اش به رهبری، معرفی خود به عنوان لیدر جدید جریان شکست خورده اصلاحات است.

اِبن فارسی: ‏‎#موسوی_خوئینی_ها
-لانه جاسوسی
-جزوه های تفسیر قرآن در مخفیگاه فرقان
-جلسه خبرگان برای رهبری آیت الله خامنه ای
-قائله روزنامه سلام
-پشت پرده جلسات فتنه ۸۸
و حالا نامه سرگشاده به رهبری

مختار شهرخ: ‏بسم الله الرحمن الرحیم… به امثال ‎#موسوی_خویینیها هشدار می‌دهیم اگر بیشتر از این به سگ ناله هایتان ادامه بدهید دهانتان را محکمتر از دهان ‎#حسنعلی_منصور می بندیم، زمین هرگز از ‎#فدائیان_اسلام خالی نیست…

سرباز انقلابی: ‏‎#موسوی_خویینی‌ها مردهمیشه درسایه اصلاحات….
پدر مهربان ملت ‎#تا_حالا_کجا_بودی
فشار ۷ساله زندگی بر مردم را حالا دیدی

قطعه ۲۴: ‏با توجه به شناخت نسبی‌ای که از آقای موسوی خوئینی‌ها دارم، ایشان هیچگاه بخاطر منفعت مردم وارد میدان نشده و نمیشوند. نامه‌ی دیروزشان به رهبری هم نشان از سهم‌خواهی بیش‌ترشان و احساس خطر از سقوط پایگاه‌های مردمی اصلاحات دارد. او پشت‌پرده‌ی بسیاری از حوادث ناگوار بعد انقلاب است. ‏موسوی خوئینی‌ها بازی قدرت را خوب بلد است، و از نامه‌ی اخیرش نه کورسویی برای احقاق حقوق ملت که بوی خون و فتنه‌ای جدید می‌آید. نظام چرا بجای جوانان فریب‌خورده‌ی جنگ قدرت این جماعت مستقیماً با خودشان گلاویز نمی‌شود؟! به نص صریح قرآن و دستورش برای رفع فتنه عمل کنید!

پیکان جوانان قدیم: ‏با دیدن نامه‌ی سرگشاده‌ی ‎#موسوی_خوئینی‌ها
خاطره‌ی نامه‌ی بدون سلام و والسلام هاشمی در ذهنم تداعی شد
اینبار چه فتنه‌ای در سر دارند التقاطیون
من می‌بینم دودهای آتش را…

پوریا: ‏نامه موسوی خوئینی‌ها به رهبری نشان داد اوضاع کشور بیش از هر زمان شبیه به اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت است!
گویا استراتژی خروج خونین از قدرت دوباره اوج گرفته است!
“سازمان مجاهدین انقلابی‌ها” در حال عبور از گذرگاه “سازمان مجاهدین خلقی‌ها” هستند
مراقب فرزندان خود باشید

ژورنالیست قزوینی: ‏جناب آقای موسوی خوئینی ها اشتباه داری میزنی:
1- عموم تصمیمات اجرائی در کشور بر عهده دولت است و تنها سیاستگذاری کلان در دستان رهبری است.
2- آیا مقصر ورود قمیت دلار به کانال 20k و قیمت سکه به بیش از 8میلیون رهبری است؟
3-آیا تصمیم گیری معیشت مردم با رهبری است یا دولت؟
‎#فتنه

جعفر حسن‌خانی: ‏تصور ‎#موسوی_خوئینی‌ها از ولی فقیه،تصور شاهانه ای است. گویی که نمی داند انقلاب شده و کشور حائز گستره وسیعی از نقش ها با حقوق و تکالیف خاص خود است. همین تصور منجر به این شده که از رهبر انقلاب انتظار فراقانونی داشته باشد.
نامه او در راستای تحکیم روندهای مردم سالارانه در کشور نیست.

علی صدری‌نیا: ‏اگر آقای موسوی خوئینی‌ها و امثال او می‌خواهند نامه‌ای به کسی بزنند و درباره وضع موجود کشور سخن بگویند، حتما اول باید فیلم حرفها و ادعاهای رفقایشان را ببینند و بشنوند، و بعد تا سالها سکوت کنند!

فعالان سیاسی و رسانه‌ای از نامه‌ی موسوی خوئینی‌ها به رهبری می‌گویند

‎انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. باسلام بانظر امر تحلیل کران و باورداران انقلاب اسلامی خمینی کبیر هم صدا مخصوصاً بانظر مختار از همه بیشتر موافق ، اما ما سربازان ولایت گوش به فرمان فرمانده حکیم خود بوده ، و هر چه را مولا بفرمایند اطاعت می‌کنم امثال خویینی ها انقلاب و اسلام انقلابی بسیار دیده منتظر باشیم تا زمان عمل فرارسد این گند آبها کف های روی موج هستند که تا به ساحل سرزمین ولایت برسند منو شوند ، نبرد اصلی انشاءالله قنیطره .با نابود کردن سنگر داخلی قی طریقه ،

  2. شما مطمئنید که هر کس به این جناب وامثالش همانند فرزند لرستان، داماد لرستان،عروس آذربایجان،تاجزاده،…انتقادی دارد حتما بقول شما اصول گرا هست ؟

    1. نه هر کس جناب افخمی ، حالا شما بفرمایید خود شخص شما چی هستید ؟ : محافظه کار (یا به تعبیر غلط اصولگرا) یا تغییرخواه و تحولگرا : راضی به وضع موجود یا نه ؟؟؟؟؟ منتظریم

  3. […]اگر یک نفر توی این مملکت بخواهد واقعیت امر رو به رهبر انقلاب انتقال بده امثال شریعتمداری ها با اتهام زنی اجازه به نتیجه رسیدن انتقاداهای سازنده را نمیدهند.متاسفانه امثال شریعتمداری در هر حال تفسیر به نفع خود از موضوع دارند و نفعشان در این است که همه مشکلات را در گروه خاصی ترجمه کنند.اینها همون شعبون بی مخهای روزگار هستند که باید روزنامه ها از چنگالشون خارج بشه و بفرستندشون خونه و اجازه خرابکاری بیشتر رو از اونا بگیرن

    2
    1
  4. سردبیران محترم نشریات رسالت ، جوان ، کیهان واصولگرایان آیا در بین مردم زندگی می کنید واز مشکلات اقتصادی مردم خبر دارید یا جزء حقوق بگیران نجومی هستید آیااین مسکلات ازاین دولت است یا اززمان احمدی نژاد که قطع نامه های سازمان بین الملل صادرمی شد واوآنهارا کاغذ پارههایی بیش نمیدانست انصاف هم خوب چیزی است اگر باشد روحانی اول اصولگرا بود بعد اصلاح طلب شد که آنهم جای شک دارد مشکلات قوه قضائیه را در ریاست آملی لاریجانی راچه می گویید اصلاح طلبان آنجا که حضور نداشتند .لامعاش لامعاد له نظرتان درباره آمار 42/57درصدی مجلس یازدهم چیست؟ این آمار کل اصولگرایان است.

    3
    1
    1. احسنت . از آمار، آرای باطله، صادره، کارمندی، گزینش داران و اعلام شده انداخته نشده رو حذف نکردید ولی

  5. آقا یا خانم “بلا” و آقای محترم “یک جانباز جنگ تحمیلی”
    که گفتید یک نفر پیدا شده واقعیت امر رو به رهبر انقلاب انتقال بده….
    آیا رهبری مدت هفت سال است ظرفیت های کشور رو به مذاکره با آمریکا و بعد با اروپا گره زده؟ آیا رهبری هفت سال ظرفیت های کشور رو معطل توافق با غرب گذاشته؟ آیا رهبری مسبب خظای حقوق های نجومی ایی که در این دولت اتفاق افتاد؟ خطبه های نماز عید فطر سال 95 رو ببینید. رهبری نگفت این مسئولین فاسد حتی اگر کم هم باشند باز قابل تحمل نیستند و باید با آنها برخورد شود؟ آیا رهبری هفت سال نیست مکرر تکرار می کنند نگاه مسئولین به حل مشکلات و ظرفیت های داخلی باشد؟ شرم نمی کنید از این همه کذب؟ از این همه نفاق؟ از شما که وزیر خارجۀ کارشناس تان مسئولیت عبرت نامۀ برجام رو به گردن رهبری می اندازه توقعی جز این نیست. آیا رهبری بود یا وزیر مسکن این دولت که بعد از 5 سال وزارت، قبل از استیضاح سوم استعفا داد و رفت و با افتخار گفت در 5 سالی که من وزیر بودم، دولت یک خانه هم نساخت؟ که حالا کشور به جایی برسد که با چنین بحران بی سابقه ای در مسکن مواجه شود؟
    آیا رهبری در ماجرای افزایش قیمت بنزین که آقای رییس جمهور اعلام کردند جمعه روز قبل از موضوع خبردار شدند، خود رو سپر بلای بی تدبیری دولت نکردند؟
    خبرگزاریی که اسمت رو انصاف گذاشتی، اگر نمی دانید بدانید، بخواهید یا نخواهید دوران دو قطبی اصولگرا و اصلاح طلب خیلی وقت است که گذشته، شاید این دو قطبی به بعضی کمک کنه از زیر بار مسئولیت کارهاشون شانه خالی کنند و یا با تقلیل صورت مساّله، موضوع رو یک رقابت سیاسی صرف معرفی کنند ولی باید بدانید دوران این تقسیم بندی به سر آمده. امروز و فردای ایران اسلامی صحنۀ تقابل و رویارویی خط اصیل انقلاب، خط خدمت خالصانه و مخلصانه، خط ساده زیستی مسئولان، خط عدالت خواهی و آشتی ناپذیری با جنایت کاران، خط اسلام ناب محمدی با خط نفاق و دورویی، خط اشرافیت و رفاه طلبی کارگزاران حکومتی، خط غربگرایی، خط سازش طلبی، خط بی عملی و نشتن و دست روی دست گذاشتن، در یک جمله اسلام آمریکایی خواهد بود.

    1
    1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا