خرید تور تابستان ایران بوم گردی

پیام تالمات پیشوای آزادی

مهدی معتمدی‌مهر در یادداشتی با عنوان «پیام تالمات پیشوای آزادی» در روزنامه شرق نوشت:

«ما مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی هستیم. ما مصدق را بعنوان یگانه رئیس دولتی كه در طول تاریخ ایران محبوب و منتخب واقعی اكثریت مردم بود و قدم در راه خواسته‌های ملت برداشته توانست پیوند بین دولت و ملت را برقرار سازد و مفهوم واقعی دولت را بفهماند وبه بزرگترین موفقیت تاریخ اخیر ایران یعنی شكست استعمار نائل گردد تجلیل می‌‌كنیم و باین سبب از (تز) و (راه مصدق) پیروی می‌‌كنیم.» عبارتی کوتاه که در حدود شش دهه، معیار زیست اخلاقی و سیاسی نهضت آزادی ایران، اعضا و بنیان‌گذاران شریف آن، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی را توضیح می‌دهد.

دکتر مصدق بیش از پنجاه سال، در برابر حکومت‌های خودکامه قاجار و پهلوی مبارزه کرد و در حدود بیست و پنج سال، حبس و تبعید و حصر را در دوران رضاخان و فرزندش متحمل شد، اما سال‌های پس از کودتای 28 مرداد بسیار به او سخت گذشت؛ چونان که بارها «آرزوی مرگ» کرده بود. بخشی از خاطرات دکتر مصدق که با کوشش زنده‌یاد دکتر افشار، تهیه و تنظیم شد، بعدها با عنوان «خاطرات و تالمات مصدق» انتشار یافت. این عنوان، برگرفته از کدام «رنج‌ها» و «شدائد» بود؟ «مصدق» از چه کسانی دل‌شکسته و دل‌گیر و متالم بود؟

مصدق سه دسته دشمن داشت: نخست، دربار و پادشاه مستبد. دوم، استعمارگران آمریکایی، انگلیسی و روس که خواهان سلطه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بر ایران بودند و سوم، بریدگان از مصلحت ملت و کسانی که در لباس «خودی‌ها» به او و نهضت ملی شدن نفت ایران، از پشت خنجر زدند. دشمنانی در لباس دوست و خودشیقتگان و خودخواهان و تمامیت‌خواهانی در کسوت آزادی‌خواهی.

«استبداد» با نیروی مکمل «استبدادزدگی» توانست سد راه مصدق و پیشبرد دمکراسی در ایران شود. این حقیقت مصدق را رنج می‌داد که  اگرچه توانست گرده استعمار پیر را بر خاک بنشاند، اما سرآخر، مقهور «استبداد» و فرهنگ «منیت» و «خودمحوری» و «مطلق‌گرایی» شد. «استبداد» تنها دشمن مصدق نبود؛ اما بی‌گمان، خطرناک‌ترین و کینه‌توزترین دشمن او به حساب می‌آمد که کارش با «مصدق» هنوز به آخر نرسیده است.

مصدق هرگز حاضر نشد تا به هر قیمتی بر اریکه قدرت، سکان گیرد. نه تنها با استبداد داخلی و استیلای بیگانه کنار نیامد، بلکه با رادیکالیسم به ظاهر جمهوری‌خواهانه نیز همراه نشد و حتی در واپسین لحظات، نپذیرفت تا با با کمک شاخه افسران حزب توده ایران در برابر کودتا بایستد. بنابراین، بعید است که اندوهِ از دست دادن کرسی نخست‌وزیری، چنین مردی را به تالم عمیق وادارد.

«تالم» حاصل «دشواری راه» نیست و بلکه پیامد انتظاری پاسخ داده نشده است و به نظر نمی‌رسد که مصدق از سیاست‌بازی‌های دربار و شاه و ابرقدرت‌های شرق و غرب، به چنان رنجی درافتاده باشد. حتی قابل قبول نیست که شهادت دکتر فاطمی یا وفات همسر وفادار و همراهش، او را به چنین احساس مخرب حرمان و تالمی افکنده باشد. مصدق مرد روزهای مبارزه و مقاومت بود و از تربیتی اصیل برخودار بود؛ چونان که به نقل از مادرش، باورمندانه می‌گوید: «وزن افراد در جامعه به قدر شدائدی است که در راه مردم تحمل می‌کنند»

پذیرفته نیست که چنین انسانی که به حقیقت استبداد و ماهیت استعمار آگاهی داشت، جز ستم‌کاری و بهره‌جویی از استبدادورزانِ نیازمند به بیگانه و از بیگانگان سلطه‌گرِ همگام با هیات حاکمه استبدادی، انتظاری فراتر از خیانت داشته باشد. تالمات مصدق از همین ناحیه آشکار می‌شود: کاشانی‌ها و مکی‌ها و بقایی‌ها عامل تالم مصدق بوده‌اند و نه شاه و زاهدی و روزولت و شعبان جعفری و ……

تاریخ ما بر چرخه تکراریِ «شکست‌ها» و «ناامیدی‌ها» و «ناپایداری‌ها» استوار است و نه تنها از دوران مصدق تا کنون، بلکه از سده‌های گذشته، گویی تغییری ماهوی در مرارت‌ها و ساختارهای معیوب حیات اجتماعی و سیاسی‌مان پدید نیامده است. راز تازگی شعر حافظ که از دورویی و سالوس و محافظه‌کاری و بیداد می‌موید، همین تکرار نامبارک و پوچ و تلخ است. قصه «بر دار شدن حسنک وزیر» و «به چاه افتادنِ بوذرجمهر حکیم» و «حدیث تنهایی و قتل توطئه‌انگیز قائم مقام و امیرکبیر» و …….

تخریب، تحقیر و تحمیل خانه‌نشینی به سرمایه‌های اجتماعی، شیوع ناامیدی، بی‌اعتمادی، انفعال، تفرقه در پیگیری اهداف راهبردی، ابتلا به «گروه‌گرایی» و «منیت» و «مطلق‌خواهی» به جای تمرکز بر منافع ملی، دور کردن ذهن جامعه از مسایل اصلی و اولویت‌دهی به فرعیات، از جمله سنت‌های مخربی هستند که جامعه استبدادزده ما را در طول تاریخی طولانی، مبتلا کرده است. مروری بر آرشیو روزنامه‌‌های دوران مصدق از نشریات حزب توده و حزب زحمتکشان گرفته تا ارگان‌های رسمی برخی اعضا و طرفداران جبهه ملی، حکایت از سیل مهیب تهمت‌ها و اهانت‌ها و تفرقه‌افکنی‌ها و خلاف واقع‌گویی‌هایی دارد که ساختار استبداد و دربار را کنار نهاده بودند و تمام وقت، مشغول تخریب نخست‌وزیر مردمی شده بودند.

اسناد منتشره از سوی نهادهای امنیتی آمریکا و انگلستان در مورد آیت‌الله کاشانی و مکی و بقایی تکان‌دهنده‌اند. آیت‌الله کاشانی پس از سال‌ها سوابق مبارزاتی علیه استعمار انگلستان و دربار خودکامه و فاسد پهلوی که منجر به حبس‌ها و مرارت‌ها و تبعیدهای طولانی برایش شده بود، نه تنها با شاه و نه تنها با آمریکایی‌ها کنار آمد، بلکه با توده‌ای‌ها هم دیدار داشته و مقامات امنیتی آمریکا و انگلیس را متقاعد می‌کند که خطر اصلی در ایران، «مصدق» است و نه «حزب توده.» فساد مالی و وابستگی سیاسی برخی سیاسیون، در کنار جاه‌طلبی‌ها و خصلت‌های فردی از جمله دلایل اصلی معطوف به شکست دولت ملی مصدق بوده است.

سیل مطالبات و تئوری‌های بی‌ریشه‌ای که از دولت دوم اصلاحات آغاز شد و نهایتاً با طرح مشکوک شعار «عبور از خاتمی»، جامعه ایران و جنبش‌های اجتماعی کارگران، زنان و دانشجویان را تحت تاثیر قرار داد و با انداختن مسئولیت تمام کاستی‌ها و مشکلات به گردن رییس دولت اصلاحات از یک سو و کوبیدن بر طبل «تحریم انتخابات» از سوی دیگر، نه تنها موجبات واگذاری عرصه‌های مدیریتی به رقیب محافظه‌کار را در شورای شهر و مجلس و دولت رقم زد، بلکه جاده صاف کن برآمدن نئومحافظه‌کاری و سلطه پوپولیسم احمدی‌نژادی به عرصه ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی و زمینه‌ساز تخریبی تاریخی علیه منافع ملی و سرمایه اجتماعی کشور شد.

آنان که در طول سال‌های پس از 1380 تمام همّ و غمّ خود را بر تخریب و عیب‌جویی از اصلاحات مصروف داشتند، کاری نکردند جز انحراف افکار عمومی از مساله اصلی جامعه و دلایل سیاسی و ساختاری توسعه‌نیافتگی ایران. جا دارد که پژوهشی کمّی درباره فعالیت‌های سیاسی و تبلیغاتی کسانی که آتش بیار این معرکه شدند، انجام گیرد تا حجم فعالیت‌های ایشان معطوف به تخریب نهادهای انتخابی و حجم عملکرد ایشان در نقد ساختار قدرت معلوم کند که تمرکز نهایی بر کدام وجه بوده است؟

جامعه و فعالان دمکراسی‌خواه ایران پس از خرداد 1388 آسیب‌های فراوان دید و هزینه‌های سهمگینی متمحل شد. اما تالمات پس از انتخابات شورای دوم شهر تهران که در نتیجه ناامیدسازی مردم از اصلاحات، تخریب سرمایه‌های انسانی اصلاح‌طلب و تفرق بی‌تدبیر لیست‌های اصلاح‌طلبان حاصل شده بود، سنگینیِ بیشتری داشت. پس از اعتراضات دی ماه 1396 موجی به راه افتاده است که تمام قد در راستای تخریب جنبش اصلاحات ایران قرار دارد و به جای نقادی ساختار قدرت، متمرکز بر‌اهانت به اصلاح‌طلبان و رهبران جنبش اجتماعی اصلاح‌طلبانه ایران است.

نقد اصلاحات و نقد عملکرد اصلاح‌طلبان امروز یک ضرورت راهبردی است و در راستای تقویت جنبش اصلاحات قرار دارد، اما منوط به آن که اولاً اشتباهات یا ضعف‌های برخی «اصلاح‌طلبان» به حساب کلیت «اصلاح‌طلبی» گذاشته نشود. دوم آن که «تخریب سرمایه اجتماعی اصلاحات» با «نقد» یکی انگاشته نشود و ناظر بر نفی کلی‌گرایانه «اصلاح‌طلبی» به مثابه یک روش و مشی سیاست‌ورزی که در تقابل دو سویه با محافظه‌کاری و رادیکالیسم براندازانه دارد، قرار نگیرد. سوم آن که پرداختن به «نقد اصلاحات» موجب فراموش شدن نقش «ساختار قدرت» در فرآیند توسعه‌نایافتگی ایران نشود و چهارم آن که این نقد، به همگرایی و وحدت راهبردی و امید و پویایی بیشتر اجتماعی بیانجامد و نه به تقابل یا واگرایی و انفعال و خانه‌نشینی و بی‌تفاوتی و ناامیدی. دمکراسی‌خواهی و تاکید راهبردی بر ظرفیت‌های دمکراتیک قانون اساسی، منافع ملی و حقوق اساسی و حاکمیت ملت، شفافیت، پاکدستی و وفاداری به اخلاق سیاسی و تعهدات کار جمعی، از جمله الزامات حداقلی جنبش اصلاحات قلمداد می‌شوند.

«پیام مصدق» برای جامعه امروز ما بدین قرار است: اکنون، اصلاح‌طلبان دولتی ندارند که در اثر بی‌تدبیری یا سوءنیت از دست دهند. «اصلاحات» سرمایه اجتماعی و پایگاه رایی دارد که با ریزش روبرو است. شکست اصلاحات در شرایط کنونی می‌تواند به مراتب، پیامدهای سنگین‌تری از کودتای 28 مرداد داشته باشد و به شکست جنبش اجتماعی ایران، نقض تمامیت ارضی و بحران امنیت ملی ایران یا ابتلا به ارتجاع و نفی ارکان «جمهوری» بیانجامد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا