خرید تور تابستان ایران بوم گردی

«شب‌های گوته برای آلمان‌ها دردسر شد»

/ بهترین سفرای ایران قسمت دوم: در گفت‌وگو با فریدون مجلسی و محبعلی +جدول /

معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: فریدون مجلسی و قاسم محبعلی هردو دیپلمات‌های قدیمی هستند که در بخش دوم بررسی عملکرد سفرا با آنها گفت‌وگو شده است. مجلسی مثال‌ها متعددی می‌زند؛ از جمله به شب‎های شعر گوته که سال ۱۳۵۶، کانون نویسندگان ایران با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان، انستیتو گوته، به مدت ده شب، در باغ انجمن فرهنگی روابط ایران-آلمان برگزار کردند اشاره می‌کند و می‌گوید شب‌های گوته یک مقدار زیاده‌روی و تجاوز از ارتباطات دیپلماتیک بود و دردسرهایی هم برای سفارت آلمان ایجاد کرد. او همچنین از دیپلمات‌های اثرگذار ایرانی محمدعلی فروغی، نصرالله انتظام و علی قلی اردلان و محمدجواد ظریف را نام می‌برد.

محبعلی نیز می‌گوید هندی‌ها و پاکستانی‌ها سفرای قوی‌ای دارند همچنین کشورهای بی‌طرف مثل سوئیس هم بگونه‌ای رفتار کرده‌اند که سفارتخانه‌های‌شان در تمام کشورها تقریبا هیچ مشکلی با افکار عمومی و مردم آن کشور ندارند و روابط‌شان هم تقریبا با تمامی کشورها خوب است. او اما ایران پس از انقلاب را از این جهت دچار مشکلاتی دانسته و می‌گوید: انتخاب‌ها براساس کارآمدی نبوده و معیارها تغییراتی عمده کرد؛ تعهد بر تخصص برتری داده شده و باعث شد افرادی انتخاب شوند که شاخصه‌های اصلی حرفه‌ای را نداشته باشند. تا آنجا که خیلی از سفرا و رایزن‌های ما جدا از اینکه آن حرفه‌ی لازم را بلد نبودند، سطوح لازم را برای امور طی نکردند و سفرایی داریم که بلافاصله مستقیما از یک پست داخلی به پستی خارجی منتقل شدند بدون اینکه اصلا این دو فضای متفاوت را درک کنند.

بیشتر بخوانید:

متن کامل این گفت‌وگوها را به همراه جداولی مربوط به سفرای برتر ایران در نمایندگی نیویورک و همچنین کشورهایی چون روسیه، چین، ژاپن، عربستان، سوریه، عراق، عمان، ترکیه و…. را در ادامه ببینید:

مجلسی: بهترین دیپلمات‌های ایران از فروغی تا ظریف

فریدون مجلسی
فریدون مجلسی

فریدون مجلسی، دیپلمات سابق ایران می‌گوید: «هرزمانی مقتضیات و شرایط جدیدی دارد، در گذشته یک سفیر باید از اوضاع محل ماموریت‌اش اطلاعات جمع‌آوری می‌کرد، دیدارها، شنیده‌ها، گفته‌ها و پیش‌بینی‌هایش و خلاصه آنچه را که به آن آگاهی داشت و در جهت منافع کشورش بود جمع‎آوری می‌کرد و به مملکتش گزارش می‌فرستاد و منتظر می‌ماند تا پاسخ برسد.

به تدریج امکانات جدید آمد، تلکس آمد و ارتباط تلفنی مستقیم برقرار شد، الان دیگر همه چیز روی ثانیه شده است و یکی از این وسایل هم همین شبکه‌های اجتماعی است که در آن نظرات خود را می‌نویسند و… اینکه چگونه و چه چیزی بنویسند پیش‌بینی نشده بود؛ سفیر یک انسان مستقل است، در شرایط دنیای امروز این انسان مستقل حق دارد که عقایدی داشته باشد یا حق دارد نظرات دولت خود را مرتب اعلام کند؛ مثل اینکه در گذشته سفارتخانه‌ها نشریاتی داشتند؛ سفارت روس مجله داشت و ماهانه منتشر می‌کرد، آمریکایی‌ها نشریات مختلفی داشتند و از طریق آن نشریات، علاقمندان آگاهی، از نظرات آنها مطلع می‌شدند. اکنون آن روش مطبوعاتی و انتشاراتی و… جای خود را به امکانات ساده‌تر و سهل‌الوصل‌تر با امکان گسترش بیشتر داده است. چه بصورت مصاحبه‌ها، چه بصورت اظهارنظر یکجانبه‌ی خود مقامات سفارت؛ بنابراین روش جدید با اینکه نو هست، اما محتوای آن قابل مقایسه با روش‌های اطلاع‌رسانی مطبوعاتی گذشته است با شکلی متفاوت. اما در همان موقع هم یک وزارتخانه حق نداشت در نشریات خود مردم را به تظاهرات برای اقدامی تحریک کند. ما می‌دانستیم که حزب توده در ایران کاملا تحت تاثیر سفارت شوروی است، ولی این یک امر قانونی و علنی نبود، در خفا بود.

بنابراین حزب توده به عنوان یک حزب در مطبوعاتش خیلی چیزها می‌نوشت، خیلی تحریکات می‌کرد، انتقادهایی می‌کرد که اگر یک خارجی می‌کرد دخالت محسوب می‌شد، ولی سفارت شوروی چنین کارهایی را انجام نمی‌داد، سفارت آمریکا و انگلیس و دیگران هم همینطور.

باید دید که گفتارها و اظهار نظرها تا چه حدی جنبه‌ی نزاکتی دارد، تا چه حدی رنگ دخالتی پیدا می‌کند و از کجا به بعد رنگ فراتر از یک ادعای دخالت یا یک دخالت سیاسی می‌شود و ممکن است بصورت تحریک آمیز، ایجاد بلوا و آشوب در آن مستتر باشد.»

او برای نمونه‌ تنش لفظی میان سفیر چین و سخنگوی وقت وزارت بهداشت ایران را ذکر کرده و توضیح می‌دهد: «اینکه سفیر چین توضیحات خود را به مقام ایرانی داد و از خود دفاع کرد، تا این قسمت کاملا جزو حقوق طبیعی او بود، ایرادهایی گرفته شده بود و سفیر وظیفه دارد از خود و از مملکتش دفاع کند و بگوید آنگونه که شما فکر می‌کنید نیست ولی نتیجه‌گیری بعد از آن که بگوید «پس بنابراین به چین احترام بگذارید»، این یک نوع بی‌نزاکتی است که لازمه‌اش تذکر است به اینکه «یک مقام رسمی ایران حرفی زده و شما دیگر حق ندارید نصیحتش کنید که به چین احترام بگذارید و…» می‌توانست بنویسد که «دولت چین انتظار دارد که حرمتش رعایت شود، زحماتش محفوظ بماند و اطلاعاتی که داده می‌شود منطبق با حقیقت باشد»؛ اینها همه زبانی است که می‌شود یک شیوه‌ی گفتار را مودبانه و قابل قبول کند؛ ایشان در حدی که این شیوه را رعایت نکرد یعنی این اتیکت دیپلماسی را رعایت نکرد و دیدی از بالا به پایین در شکل واکنش او نمود داشت باعث شد که به مردم و خوانندگان و مطبوعات برخورد. لازمه‌اش تذکر بود؛ چون فاجعه‌ای رخ نداده، یک حرفی زده همانطور که خیلی‌ها در زندگی حرف اضافی می‌زنند، یا آنچه نباید بگویند را می‌گویند. حالا ایشان مملکتش مهم و بزرگ است و بزرگ‌ترین کشور دنیا است و بزرگ‌ترین میزان رشد را کرده که اینها خودبخود احترام‌آفرین است و دیگر احتیاجی ندارد که کسی بخواهد این را به رخ بکشد.

در ایران خود وزیر خارجه مرتب توییت می‌کند و نظراتی می‌دهد؛ مثل رئیس جمهور آمریکا که وارد توییتر شده و او هم نظراتی می‌فرستد. نظرات وزیر خارجه‌ی ما خیلی وقت‌ها در مقابله با رئیس جمهور آمریکاست که صحبت‌هایی کرده. گاهی اوقات هم خود ایشان [وزیر خارجه] تندروی می‌کند و مطالبی را که معمولا وزرای خارجه به این صورت و با آن زبان نمی‌گفتند و از آن قدری بوی مجادله به مشام می‌رسد را استفاده می‌کند. سفرا حق دارند و بلکه از این به بعد آنها هم وظیفه دارند که بطور مرتب در توییت‌های‌شان برای مملکت‌شان تبلیغ کنند، نظرات‌شان را بگویند و رفع سوءتفاهم کنند. اتفاقاتی می‌افتد و اتهاماتی زده می‌شود که باید در مقابل آنها دفاع شود. اگر سکوت شود ممکن است حمل بر این شود که آن اتهامات و انتقادات واقعیت‌ دارد و این به مصلحت جامعه و مملکت نیست.

الان دیگر اوضاع عوض شده و منتظر زمان‌های طولانی نباید ماند و لازم است خودشان را با این وضعیت تطبیق دهند. منتها باید بسیار مراقبت کنند که مغایرتی با انجام وظیفه‌شان پیدا نکند، اهانتی به مردم محل ماموریت‌شان نشود؛ بعنوان دفاع از خود تهمتی وارد نکنند. اتیکت زبان، ظرافت زبان و ادب دیپلماتیک را همیشه باید رعایت کنند، مثل مکاتبات قدیم. یک سفارت حتی وقتی می‌خواست اعلان جنگ دهد می‌گفت «با تقدیم احترامات فائقه به اطلاع می‌رسانیم ما ناچار هستیم اعلان جنگ دهیم. موقع را مقتضی شناخته احترامات فائقه را تجدید می‌نماییم.» این هم آخر نامه بود تازه مربوط به اعلان جنگ. بنابراین یک سنت‌هایی مانده که از آنها نباید تخطی کرد. نباید موجب رنجش و مخل بهبود روابط دو مملکت شود. باید تسهیل کننده و کمک کننده باشد؛ این وظیفه‌ی سفیر است، آن وظایف تندروی و… را نظامی‌ها به اندازه‌ی کافی انجام می‌دهند، زیاده‌روی هم می‌کنند و باعث دردسر هم می‌شوند.

مجلسی در مورد رایزن‌های فرهنگی ایران در سفارتخانه‌های ایران و عملکرد آنها می‌گوید: رایزنی یا وابستگی فرهنگی بستگی به قدرت و توانمندی و بزرگی و شرایط کشورها دارد. مثلا سفارت دانمارک در ایران یا سفارت ایران در دانمارک، بخش فرهنگی‌شان چکار می‌تواند بکند؟ در جامعه‌ی دانمارک سهم فرهنگی ایران چقدر است که ارزش داشته باشد؟ چون اینها هزینه دارد، بخصوص الان که ایران در شرایطی نیست که بتوان حتی از عهده‌ی خیلی از هزینه‌های عادی مدارس دورافتاده‌ی خود بربیاید. این هزینه را می‌تواند در بلوچستان خودمان خرج کند که مردم با فرهنگ مملکت خود آشنا شوند. در یک جاهایی است، مثلا تاجیکستان یا ازبکستان، افغانستان و پاکستان و هند، در عراق و ترکیه، در کشورهای همسایه بخصوص، حتی تا روسیه، ما ارتباطات تاریخ و فرهنگی داشتیم که نفوذ و شناخت فرهنگی بزرگی برجای گذاشته و در اینگونه کشورها است که ارزش این را دارد که رایزنی فرهنگی داشته باشیم و وظیفه‌ی آنها این است که در آن قسمت‌هایی که احساس می‌کنند باید بر روی مشترکات فرهنگی تبلیغی صورت گیرد، برنامه بگذارند، شعرا و نویسندگان و مورخینی دعوت کنند و مراسم‌های سخنرانی و هنرنمایی برگزار کنند. کاری کنند که خود نمایندگی این مملکت بشود یکی از جذابیت‌هایی که علاقمندان به دنبالش باشند.

یا حتی در مصر، آنجاهایی که سوابق فرهنگی بیشتری وجود دارد؛ اما اگر این کارها را در مکزیک بکنیم، برای آنها بیگانه است، آنها نه عرفان ایران را می‌فهمند، نه در زبان مشترکاتی دارند، اگر هم موارد خاصی پیش بیاید سفارت می‌تواند یکی از دیپلمات‌هایش را مامور کند در موردی که اهمیت پیدا کرده اقدامی کند. اقدامات رایزنی فرهنگی فقط در حوزه‌های تمدنی مشترک و موثر ارزشمند است؛ از قدیم هم می‌شده و الان هم می‌دانم اقداماتی می‌شود. همه‌چیز انعکاس پیدا نمی‌کند، خیلی چیزها در سفارتخانه‌ها می‌گذرد که انعکاس بیرونی ندارد، یا اگر انعکاسی هم داشته باشد، آنقدر در لفاف چاپلوسی و تمجید از خود و دیگران است که محتوای آن گم می‌شود.»

او در پاسخ به اینکه «برنامه‌های «شب‌های شعر گوته» که پیش از انقلاب برگزار شد و مضامینی سیاسی هم داشت، در همین جهت بود؟» گفت: در همین جهت بود و باعث دردسر سفارت آلمان شد؛ به این خاطر که در ایرانِ آن روز میزان نارضایی‌های روشنفکران بالا بود؛ روشنفکرانی که تقریبا همه از شرکت‌کنندگان در شب‌های گوته بودند -که ایران را تحت تاثیر قرار داده بود- و بعدا پراکنده شده و از ایران رانده شدند. ولی در آن زمان اینها معترضانی بودند که زبان داشتند و حرف داشتند و به بهانه‌ی شب‌های گوته آمدند و نظرات‌شان را گفتند و یکسری تندروی‌هایی کردند –از لحاظ زبانی و نوع اعتراض به سیاست‌های نظام گذشته- که دردسرهایی هم ایجاد شد.

من فکر می‌کنم شب‌های گوته یک مقدار زیاده‌روی و تجاوز از ارتباطات دیپلماتیک بود. ولی در آنجا اگر توافقی صورت گرفته باشد، یک سفارت می‌تواند مسئولیت خود را از محتوا جدا بگیرد و بگوید مثل یک مجله، روزنامه یا هر برنامه‌ای، دیگران خودشان مسئول حرف‌های خود هستند. ما فقط در اینجا زمینه‌های فرهنگی قابل بیان افکار مختلف را با کسب اجازه‌ی قبلی وزارت امورخارجه‌ی محل اقامت فراهم می‌کنیم؛ ماجرای شب‌های گوته زمانی بود که نظام گذشته می‌خواست از خودش ابراز آزادمنشی کند و بگوید که درها را بازتر کرده و فکر می‌کردند فشارهایی که از رفتارهای خشن گذشته انباشته شده بود، مقداری کاسته شود؛ ولی اثر آن بالعکس بود.

او در پاسخ به اینکه «سفرا و دیپلمات‌هایی که عملکرد درخشانی داشته‌اند -از گذشته و اکنون- چه کسانی هستند؟»، گفت: من عملکرد مرحوم محمدعلی فروغی را بعنوان یک دیپلمات وطن‌پرست و موفق و آبرومند تحسین می‌کنم، که هم خودش دانش و کیفیت‌ یک دیپلمات درجه یک را داشت و هم برای مملکت خود احترام‌آفرین بود. بخصوص نقشی را که در ایجاد جامعه‌ی ملل، بعد از جنگ جهانی اول ایفا کرد و خودش هم یک نوبت رئیس مجمع عمومی جامعه ملل شد را ستودنی می‌دانم.

آقای «نصرالله انتظام»، یک دیپلمات نمونه‌ی دیگر بود، «علی قلی اردلان»؛ اینها کسانی بودند که در شغل دیپلماتیک‌شان، خود را با شرایط لازم وفق داده بودند. هرکدام حداقل بر یک یا دو زبان تسلط داشتند. هرکدام با اعتمادبنفس می‌توانستند با بالاترین مقامات کشورهای محل ماموریت‌شان ارتباط داشته باشند. با بزرگان فرهنگی و سیاسی و اقتصادی آن مملکت ارتباط داشته باشند، بتوانند منافع کشورشان را در کشور میزبان محافظت کنند و پیش برند. دیپلمات‌های خوب داشتیم.

در دوره‌ی اخیر، بدون اینکه طرفدار برخی جهت‌گیری‌های -بخصوص اخیر- آقای ظریف باشم، نحوه‌ی اقدامش در مذاکرات منجر به برجام را می‌ستودم.

اما متاسفانه شفافیت در کل اقدامات نظام طوری نبوده است که ما آگاه شویم چه کردند و چه نکردند. تا چندین سال خیلی از کارها قابل تایید نبوده، به این خاطر که اوضاع اولیه‌ی بعد از انقلاب بود و کسانی از جاهای مختلف آمده بودند و اصلا اهداف دیگری در نظرشان بود، برخی نمی‌دانستند وظیفه‌ی دیپلمات چیست، برخی دنبال این بودند که از حقوق مالی دیپلماتیک بهره‌مند شوند.

بخصوص که ایران مدت‌ها گرفتار مسئله‌ی اشغال سفارت آمریکا بود و دیپلمات‌ها ناچار بودند از وضعیتی که در ایران می‌گذشت دفاع کنند. از امری مجبور به دفاع بودند که از نظر دیپلماتیک قابل دفاع نیست و این موضوع آنها را در یک تضادی بین اعتقادات شخصی و حرفه‌ای و آنچه که ناچار بودند از آن دفاع کنند قرار می‌داد و این هم بدترین شرایطی است که می‌تواند برای یک دیپلمات حرفه‌ای واقع‌بین و واجد صلاحیت پیش بیاید.

اما بطور کلی در سال‌های اخیر بعلت انزوای ایران، عدم حضورش در مجامع بین‌الملل، تبلیغات وسیع و گسترده‌ای که علیه ایران شده و ضمنا تهدید‌های حاد ایران برای موجودیت اسرائیل -که آنها در پس این سپر پناه گرفتند و آزادی عمل برای خود قائل بودند- شرایطی ایجاد کرده که سفرای ما چندان فرصتی برای خودنمایی نداشته باشند.»

بررسی نمایندگان ایران در سازمان ملل در جدول دوم:

[جدول نخست را اینجا ببینید]

کشور سفرا ویژگی
نمایندگان ایران در سازمان ملل سعید رجایی خراسانی دوران رجایی خراسانی اوج جنگ است، او آنجا مراودات سازنده‌ای دارد؛ به زبان عربی و انگلیسی مسلط بوده است.
محمدجواد ظریف دوره‌ی ظریف هم اغاز شکل‌گیری روابط ماست، بسیار پرتحرک بوده است و شناخت خوبی از مجموعه‌ی سازمان ملل پیدا کرده است.

 

محبعلی: هند و پاکستان قوی‌ترین سفرا را در منطقه دارند

انصاف نیوز: روزه گرفتن سفیر انگلیس در عراق و رسانه‌ای کردن آن  و رفتارهایی مثل این در چارچوب رفتار دیپلماتیک گنجانده می‌شود یا خیر؟

قاسم محبعلی: انگلیسی‌ها تیپ خاصی هستند، مخصوصا در عراق که نفوذ تاریخی داشتند و بخصوص باتوجه به رابطه‌ای که با شیعیان در جنوب داشتند، بنوعی می‌خواهند در آن جامعه نفود خود را حفظ کنند.

نفوذ انگلیس همیشه با نفوذ فرانسه متفاوت بوده؛ انگلیس همواره سعی می‌کرده با سنت و مذهب و رهبران طایفه‌ای قومی و فئودال‌ها ارتباط برقرار کند. در ایران هم بهترین رابطه را با خوانین، شخصیت‌های درباری و روحانیون داشته. در عراق این روابط از قوت بیشتری برخوردار بوده است، الان هم سعی می‌کند در جنوب همین نفوذ و قدرت را داشته باشد. همانطور که اگر یادتان باشد در زمان حمله‌ی آمریکا به عراق در زمان صدام کلا قسمت جنوب به ارتش انگلیس سپرده شد. آن هم بخاطر رابطه‌ی خوب، تاریخی و سنتی بوده است که انگلیس‌ها با عشایر جنوب و رهبران مذهبی شیعه در عراق داشتند. در کشورهای جنوب خلیج فارس عمدتا چنین است. یعنی انگلیس‌ها در عمان، امارات و کویت و… اکثرا با رهبران مذهبی و قبیله‌ای رابطه‌ی خیلی خوبی دارند.

کشورهای دیگر چه وضعیتی دارند؟ مثلا سفیر چین با توییت‌های فارسی تلاش می‌کرد با مردم مراوداتی داشته باشد، یا آقای بعیدی‌نژاد هم در لندن عملکردی متفاوت داشت.

تفاوت می‌کند، مثلا آقای بعیدی نژاد بیشتر سعی می‌کرد پاسخ دهد و شاید یک مقداری از وظایف سفیری‌اش -که رابطه با آن دولت بود- خارج شده بود و بیشتر نقش انتقادی پیدا کرده بود و شاید به همین خاطر هم ترجیح داده یا تذکر گرفته که چندان دنباله‌روی آن روش نیست. ولی سفیر چین در گذشته سعی می‌کرد که بیشتر با زبان فارسی با ایران و افکار عمومی صحبت کند، تا اینکه مسئله‌ی کرونا بوجود آمد و شاید ایشان هم یک مقدار از خط خود خارج شد. ضرب‌المثلی در قدیم در وزارت خارجه معمول بود که می‌گفتند «سفیر عروس ما نزد دولت خارجی است»؛ در گذشته برای اینکه روابط بین پادشاهان عمیق شود معمولا ازدواجی شکل می‌گرفت میان دو کشور و همین ازدواج باعث می‌شد که روابط حسنه باشد. در اروپا خیلی رایج بود، در منطقه هم رایج بود. به همین خاطر این ضرب المثل باب بود که سفیر عروس دولت خارجی است. او وظیفه ندارد که روش انتقادی و برخورد علنی پیش گیرد، بلکه ماموریت یک سفیر و سفارتخانه گسترش و بهبود رابطه با کشور مقابل است. در عین حال که در چارچوب منافع ملی  عمل می‌کند؛ افزون بر این در کشورها معمولا دستگا‌های دیگری هستند، یا خود مرکز وزارت خارجه که اگر انتقادی وجود داشته باشد یا قرار باشد که تبلیغاتی صورت گیرد، آنها باید انجام دهند و این وظیفه‌ی سفیر نیست. بنابراین هم در تهران و هم در لندن وقتی سفرا مقداری از چارچوب سنتی ماموریت‌شان خارج شدند، با مشکل مواجه شدند. سفیر چین هم در تهران با مشکل برخورد کرد و حجم انتقادات و توییت‌هایی که خطاب به او زدند شاید باعث شد که ایشان هم یک مقداری ساکت‌تر شود و وارد مسائل داخلی ایران یا موضع‌گیری‌ها نشود.

آیا چارچوب‌های رفتار دیپلماتیک تفاوتی کرده ؟

خیلی مسائل جدید و بدیعی بوجود آمده است؛ یعنی سفرا و سفارتخانه‌ها تنها نماینده‌ی رئیس کشور مقابل نیستند، البته ماموریت‌شان همچنان هست، اما در دوران گذشته سفیر نماینده‌ی رئیس یک کشور مشخصا نزد کشور مقابل بود. الان چنین نیست، گستردگی روابط در حوزه‌های مختلف فرهنگی و اقتصادی و…  بوجود آمدن بخش‌های دیگر، مناسبات فردی و اجتماعی، پرسنلی، توریسم، ابعاد دیگر دیپلماسی از جمله دیپلماسی عمومی، اقتصادی، فرهنگی و… مسائلی است که به دیپلماسی اضافه شده و از سوی دیگر ظهور فضای مجازی هم تاثیر بسزایی داشته. سفارتخانه‌ها مجبورند که در فضای عمومی هم فعالیت داشته باشند. اما اصل ماموریت این است که یک سفارتخانه تلاش کند بین دوکشور حلقه‌ی وصل باشد و ارتباطات را گسترش دهد. مفهوم ارتباطات این نیست که از چارچوب‌های حقوق و منافع ملی عدول کند و چیزی به طرف مقابل دهد، ماموریت‌اش این است که وجوه مثبت را در کشور مقابل به درستی مطرح کند و بالعکس، نیات و خواسته‌های کشور مقابل را هم بدرستی به کشور خود منتقل کند. اگر این کار درست صورت گیرد طبیعتا ممکن است بخشی از سوءتفاهم‌ها، اشکالات و اختلافات در روابط کاهش پیدا کند. بالاخره بین هر دو کشور سه عرصه‌ی مناسبات وجود دارد: همکاری، رقابت و منازعه. همه‌ی کشورها در این سه سطح بایکدیگر در ارتباط‌اند. یعنی تنها این نیست که کشوری با کشوری تنها در حال رقابت یا تخاصم یا همکاری باشد، بلکه این سه عرصه به تناسب در روابط وجود دارد، اگر بیشتر همکاری باشد، می‌گویند روابط مودت آمیز دارند، اگر عرصه‌ی رقابت بچربد می‌گویند دو کشور رقیب‌اند و اگر تخاصم بیشتر شود می‌گویند روابط خصمانه است. ولی به هرحال هرکدام این سه عرصه در روابط هست و سفارتخانه‌ها وظیفه دارند قسمت همکاری را گسترش دهند و قسمت‌های دیگر را مدیریت کنند.

کدام کشورها سفرای موفق‌تری داشتند؟

کشورهای غربی و آنها که ابرقدرت بودند، حساب‌شان جداست، آنها طبیعی است که امکانات بیشتری دارند؛ هرچه ابزار قدرت داشته باشی، توانایی گسترش رابطه‌ی بیشتری هم داری. قدرت هم ابعاد گوناگونی از سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی و… دارد.

ولی اگر کشورهای این منطقه را بخواهیم بررسی کنیم، یعنی کشورهای آسیایی و درحال توسعه یا خاورمیانه، می‌توان به هندی‌ها اشاره کرد، پاکستانی‌ها هم قوی هستند. کشورهای بی‌طرف مثل سوئیس هم بگونه‌ای رفتار کرده‌اند که سفارتخانه‌های‌شان در تمام کشورها تقریبا هیچ مشکلی با افکار عمومی و مردم آن کشور ندارند و روابط‌شان هم تقریبا با تمامی کشورها خوب است.

بعضی کشورها هم نتوانستند از امکانات کشور خود برای توسعه‌ی روابط بدرستی استفاده کنند.دیپلماسی بازی با هوش بوده و ابزار مهم دیپلماسی کلام است؛ ساختمان دیپلماسی با کلمات ساخته می‌شود.

ایران را دراین زمینه چگونه ارزیابی می‌کنید؟ افرادی که خارج از کشورند یکی از گلایه‌هاشان این است که مثلا رایزن‌های فرهنگی یا اقتصادی ما بعضا حتی زبان کشور میزبان را بلد نیستند.

بله! این مشکل را بعد از انقلاب عموما پیدا کردیم. تنها به رایزن‌ها هم محدود نیست، در سطح وزارت خارجه هم بوده و هست. انتخاب‌ها براساس کارآمدی نیست؛ معیارها تغییراتی عمده کرد. بخصوص در دهه‌های اول انقلاب که تعهد بر تخصص برتری داده شده، باعث شد بعضا افرادی انتخاب شوند که شاخصه‌های اصلی حرفه‌ای را نداشته باشند، مثل زبان؛ حالا زبان که ابزار است، ولی به تجربه‌ی لازم و دانستن حرفه و گذراندن دوره‌های لازم برای اینکه به ماموریت روند هم خیلی توجهی نشد و خیلی از سفرا و رایزن‌های ما جدا از اینکه آن حرفه‌ی لازم را بلد نبودند، سطوح لازم را برای امور طی نکردند. ما سفرایی داریم که بلافاصله مستقیما از یک پست داخلی به پستی خارجی منتقل شدند بدون اینکه اصلا این دو فضای متفاوت را درک کنند.

مثلا در کشورهایی مثل پاکستان، هند –خصوصا پاکستان- سلسله‌مراتبی وجود دارد؛ سفرا از یک جای کوچک و کشوری کم‌اهمیت‌تر شروع می‌کنند تا نهایتا به مهم‌ترین جاها که نیویورک، واشنگتن، لندن، پاریس، پکن یا هند و… است برسند. در پاکستان حدود 13 «سفیر برتر» یا سطح بالا هست که معمولا حداقل 4-5 دوره سفارت طی کرده‌اند. مثلا در پاکستان کسی که می‌رود واشنگتن یا نیویورک، اینگونه نیست که اولین سفارتش باشد. ولی از بعد انقلاب سفرای ایران که می‌روند واشنگتن، بعضا سفرایی بودند که اصلا وزارت خارجه را ندیده‌اند و مستقیما رفته‌اند واشنگتن؛ به غیر از آقای وزیر که از کارمند محلی شروع کرد و بتدریج در آنجا بالا آمد، سایر سفرای ما در نیویورک -که بالاترین سفارت در جهان به حساب می‌آید- اولین بار است که بعد از انقلاب به آنجا رفته بودند و اطلاعی از نقش و کار سفارت، روابط و مناسبات دوجانبه با کشورها ندارند؛ چون همه‌ی پرونده‌های مناسبات دوجانبه و بین‌المللی یک کشور معمولا در سازمان ملل مطرح هست. طبیعتا کسی که می‌رود نیویورک باید اطلاع داشته باشد؛ خصوصا در مورد سفرای ایران اگر روی مناسبات با عراق و لبنان و خاورمیانه، عربستان سعودی و ترکیه و روسیه و امریکا و… کار نکرده باشد و به پرونده‌های‌شان مسلط نباشد، طبیعتا وقتی به آنجا می‌رود تازه باید کارآموزی کند.

اما متاسفانه همانطور که اشاره کردم بعد از انقلاب معیار اصلی عنوانا تعهد بود ولی در عمل رابطه با مقامات ذی‌نفوذ؛ بود عملا هم در وزارت خارجه، هم در دستگاه‌های اقتصادی یا فرهنگی و بعضا نظامی کسانی اعزام می‌شدند که بیشتر ارتباطات‌شان با مقامات آن وزارتخانه یا دستگاه و یا مقامات عالی کشور مطرح بوده است و نه تخصص حرفه‌ای‌شان.

روابط ما با بعضی کشورها در دوره‌هایی بهتر بوده و این نشان از عملکرد مثبت سفیر دارد. مثلا آقای رجایی خراسانی که در نیویورک سفیر بودند به دلیل اینکه قدرت رسانه‌ای و زبان خوبی داشتند در ارتباطات اجتماعی‌شان نسبتا موفق بودند. یا در پاکستان در یک دوره‌ای در دهه‌ی 60 مشخصا روابط ما علیرغم تمامی مشکلاتی که وجود داشت و مسئله‌ی انقلاب و شورش‌ها، می‌بینید که روابط‌مان با پاکستان حفظ شد، اما اگر بعد از آن را بررسی کنید می‌بینید که روابط‌مان با پاکستان دچار مشکل شد، سوءتفاهماتی بوجود آمد. در هند هم می‌شود یک دوره‌هایی را مثال زد؛ اما بهتر این است که من اسمی نبرم.

بررسی سفرای بخشی از کشورهای آسیایی و خاورمیانه در جدول سوم:

کشور سفرا ویژگی
روسیه شوروی:
کیاطباطبایی
نقش خوبی را در مقطع جنگ ۸ ساله ایفا کرد، اما شوروی بدلیل مواضع ما در مورد حضور آنها در افقانستان روابط خوبی با ایران ندارد. روابط به اندازه امروز قوی نبود اما عملکرد کیاطباطبایی مثیت بود.
روسیه‌ی جدید:
غلامرضا انصاری و مهدی سنایی
در دوره‌ی این دو سفیر [۲۰۰۷ و ۲۰۱۵] ولادیمیر پوتین به ایران آمده و در هردو سفر توافقاتی به امضای طرفین رسید. سفر سال ۲۰۱۵ –زمان سنایی- او و دیدار با رهبری ازسوی ولایتی، مهم‌ترین دیدار در تاریخ جمهوری اسلامی خوانده شد. پس از این دیدار بود که هواپیماهای روسی در پایگاه نوژه همدان مستقر شده و از آنجا علیه داعش کاری مشترک میان ایران و روسیه شکل گرفت.
چین سیدعلی خرم خرم در دوران شکل‌گیری روابط سفیر است و بنیان خوبی می‌گذارد.
و
وردی‌نژاد دوران وردی‌نژاد اوج روابط ایران و چین در حال شکل‌گیری است و آنها بیش از گذشته فعال شده‌اند.
ژاپن عبدالرحیم گواهی گواهی روحیه‌ی عرفانی خاص خود را دارد و جرو چهره‌های ملی-مذهبی محسوب می‌شود و از افراد برجسته‌ی آن مجموعه تلقی می‌شود کعه به ژاپن می‌رود. او تلاش بسیاری می‌کند تا بنیان خوبی برای روابط بگذارد. او در روابط دیپلماتیک موفق است.
محمدحسین عادلی عادلی و کاظم‌پور نیز بیشتر بعد اقتصادی روابط را مدنظر دارند؛ از سیستم جایکا در آن دوران بخوبی استفاده می‌شود و تعداد زیادی از مدیران ایرانی به ژاپن می‌روند تا دوره‌ی آموزشی ببینند. افزایش سطح مراودات تجاری. پیش خرید نفت ایران -در دوره‌ی هاشمی رفسنجانی- و پرداخت پول پیش.
و
حسین کاظم‌پور اردبیلی
سوریه محتشمی‌پور
دوره‌ی محتشمی‌پور شکل‌گیری روابط است و بعنوان شخصی نزدیک به امام و در دوره‌ی حافظ اسد که با ایران روابط خوبی دارد، بعنوان کسی که پیش از انقلاب به فلسطین هم رفت و آمدی داشته است مورد توجه است و در شکل‌گیری روابط با سوریه موثر است. همچنین دوره‌ او دوره‌ای پرحادثه بود. از جمله او را در سوریه ترور می‌کنند. بسته‌ای پستی می‌فرستند به این عنوان که بطور خاص بدست محتشمی‌پور برسد؛ تقریبا همزمان با آن بسته‌ی پستی بدست ساداتیان سفیر ایران در لندن هم می‌رسد. محتشمی‌پور شخصا بسته را باز می‌کند و آسیب می‌بیند، اما از آنسو ساداتیان در لندن پلیس را مطلع می‌کند.
حسین شیخ الاسلام
/موفق در بعد امنیتی/
روابط قوی با مقامات کشور میزبان دارد؛ با اسد ملاقات‌هایی متعدد داشت. با نمایندگان پارلمان و شخصیت‌های مختلف سیاسی-اجتماعی سوری ارتباط داشته است و از طریق آنها نیز اثرگذاری داشته است.
عراق دوره‌ی او شکل‌گیری جنگ است اما او پیش‌بینی‌های لازم در این مورد را می‌کرده و انتقال داده.
محمود دعایی
عربستان محمدعلی هادی عربی می‌داند، قبلا روحانی بود و بعد لیاسش را درآورد؛ می‌شود گفت معمار روابط ما با عربستان او بود و ماجرا را به آنجا رساند که هاشمی رفسنجانی و ملک عبدالله روابطی خوب با یکدیگر برقرار کردند.
پاکستان میرمحمود موسوی دوره‌ی جنگ بوده و پاکستان کمابیش از ایران حمایت می‌کند، نقش موسوی مهم است چون بعنوان برادر نخست‌وزیر شناخته می‌شود پاکستان احترام خاصی برای او قائل است. خودش هم بسیار فعال و پرتلاش است. دسترسی او به مقامات پاکستان در بالاترین حد خودش است و روابط خوبی را برقرار می‌کند.
افغانستان طاهریان اوج شرایط شکل‌گیری افغانستان جدید است. جریانات مختلف درحال جان گرفتن هستند و طاهریان می‌تواند با تمام جریانات ارتباط خوبی برقرار کند.
هند بهنام بهنام جزو کسانی است که روابط ایران و هند را پس از انقلاب می‌سازد.فعالیت و ملاقات‌ها فراوانی دارد.
ترکیه محمدرضا باقری دوره‌ی تورگوت اوزال اوج روابط‌مان با ترکیه است. بین تورگوت اوزال و هاشمی رفسنجانی روابط خیلی خوبی برقرار می‌شود و باهم بسیار خوب کار کردند.
عمان محمد عرب معاون اداری مالی وزارت خارحه ولایتی بود و نسبتی فامیلی هم با او دداشت. وقتی به عمان می‌رود نگاهی ویژه به او دارند و در نتیجه توانست در سطوح مختلف ملاقات‌های ویژه‌ای کند. از پادشاه تا وزرای خارجه و نوع روابط را به شکلی خاص درآورد. در دوران دیگر ابتکار عمل با عمان بود در واسطه‌گری‌ها مختلف میان ایران و دیگر کشورها عمان بازیگری قابل توجه بود.

بازخوانی عملکرد سفرا: از روزه‌داری سفیر انگلیس تا پیش‌بینی دعایی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا