خرید تور تابستان ایران بوم گردی

در حاشیه‌ی گفت‌وگوی آقایان نگهدار و تاجزاده

محمد توکلی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی درباره‌ی مناظره‌ی فرخ نگهدار، فعال سیاسی چپ‌گرا و سیدمصطفی تاجزاده، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در این رسانه [لینک] نوشت:

درصد بالایی از آنان که ایرانِ این سال‌ها را نظاره‌گر هستند، چه از درون و چه در برون بر این باورند که یکی از بسیار موضوعاتی که کمتر به آن توجه می‌شود مسئله‌ی «گفت‌وگو» است؛ چه در سطح اجتماعی و خانوادگی و چه در سطوح مختلف سیاسی. آنجا هم که گفت‌وگو به بن‌بست می‌رسد سوءتفاهم و در نهایت نزاع آغاز می‌شود. کاری که سیدمصطفی تاجزاده در چند سال اخیر در پی آن است تلاش برای ایجاد فضایی است که در آن همه به معجزه‌ی گفت‌وگو ایمان بیاورند و از «مونولوگ» به «دیالوگ» بازگردند. او می‌توانست همچون اکثریت قریب به اتفاق چهره‌های سیاسی در گوشه‌ای بنشیند و قلمی به دست بگیرد و یا با استفاده از تریبونی یکطرفه هر آنچه می‌خواهد بگوید؛ احتمالا مخاطبان خاص خود را هم می‌داشت و صدایش به اندازه‌ای مشخص در جامعه شنیده می‌شد اما تاجزاده ترجیح داده است که روزی روبروی زاکانیِ اصولگرا بنشیند و پرونده‌های 78 و 88 را موضوع گفت‌وگو قرار دهد، روزی مناظره با نبویانِ دلواپس را بپذیرد و درباره‌ی برجام و مذاکره با آمریکا دیدگاه‌های خود را در یک مناظره مطرح و به نقدها پاسخ دهد، روزی هم میزبان روحانی نه چندان شناخته‌شده‌ای باشد که مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر را عهده‌دار است و عملکرد شورای نگهبان در انتخابات را باز هم در یک مناظره مورد بررسی قرار دهد.

این بار اما طرف گفت‌وگو و مناظره‌ی این فعال سیاسی اصلاح‌طلب چهره‌ای شناخته‌شده از طیفی بود که اصطلاحا «اپوزیسیون» خوانده می‌شود. تاجزاده پیش از این نیز سابقه‌ی مناظره‌ای مکتوب با محسن مخملباف را داشته اما این بار شاهد مناظره‌ای تصویری بودیم که احتمالا مخاطبانی بیشتر و اثرگذاری بالاتری نسبت به مناظره‌ای مکتوب خواهد داشت. اهمیت چنین گفت‌وگویی را می‌توان در دو بُعد مورد بررسی قرار داد. اول آنکه می‌توان آموخت که باید در روزگارِ اکنون به جای نشستن‌های بی حاصل و نِق‌زدن‌های ناامیدانه و تریبون‌های یکطرفه راهی دیگر رفت و گوش را به شنیدن سخن «دیگری» عادت داد؛ چه این دیگری اصولگرا و دلواپس باشد، چه اپوزیسیون و مخالف یا منتقد نظام سیاسی مستقر.

دو دیگر آنکه میزبانی یک رسانه‌ی داخلی که در چارچوب سیاست‌های موجود فعالیت می‌کند از شخصی همچون فرخ نگهدار وجه دیگری از اهمیت چنین گفت‌وگویی است. البته باید منتظر ماند و دید که واکنش ناظران تصمیم‌گیر به چنین رخدادی چه خواهد بود و آیا این گفت‌وگو با فردی دور از چارچوب‌های جریان رسمی آغاز یک راه است یا همین گام نخست، نقطه‌ی پایانی بر آن خواهد شد!

اما جدای از این فرامتن، در متن این گفت‌وگو چه خبر بود و دو سوی میدان این مناظره چه گفتند؟ بر اساس آنچه اعلام شد موضوع به یک پرسش بازمی‌گشت که آیا راه نجات از آنچه امروز در آن گرفتار آمده‌ایم بازگشت به سه سال نخست انقلاب است و یا چنین رجعتی نه تنها شرایط را بهبود نمی‌دهد بلکه حرکت در مسیر قهقرایی تازه‌ای را نصیب‌مان خواهد کرد؟!

در این مناظره سیدمصطفی تاجزاده با وجود پذیرفتن این نکته که در همان سه سال ابتدایی نیز شرایط ایده‌آلی را شاهد نبودیم اما تاکید داشت که به نسبت آنچه پس از حرکت مسلحانه و تروریستی «سازمان مجاهدین خلق» اتفاق افتاد و تا امروز هم ادامه دارد مسیر حرکت نظام سیاسی بهتر و نزدیک‌تر به منافع ملی بود. تاجزاده تاکید داشت که در آن سال‌ها با وجود برخی اشکالات و محدودیت‌ها اما همه‌ی گروه‌های اسلامی، لیبرال، چپ و… امکان سیاست‌ورزی به معنای انتشار نشریات، استفاده از صداوسیما، امکان تشکیل حزب، برگزاری میتینگ‌های سیاسی و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر حضور در انتخابات را داشتند.

فرخ نگهدار در پاسخ اما با این که پذیرفت که تقریبا تا خرداد 60 امکان سیاست‌ورزی‌ برای گروه‌های مختلف از جمله چپ‌ها وجود داشت اما تاکید می‌کرد که ریشه‌ی انسداد و انحصارگرایی لزوما به حرکت مسلحانه «سازمان مجاهدین خلق» بازنمی‌گردد و با وجود آنکه چنان رفتاری خطا بود اما در سوی مقابل نیز جناح حاکم خطاهایی را پیش و پس از آن اقدام انجام داده بود که در صورت عدم وجود آن اشتباه‌ها از سوی حاکمان می‌شد، خرداد 60 شکل دیگری باشد.

با وجود این اختلاف نظر جزیی میان آقایان نگهدار و تاجزاده اما هر چه که این گفت‌وگو به پیش رفت به نظر می‌آمد که این هر دو معتقدند که فاصله‌ی میان بهمن57 تا خرداد 60 با وجود تمام اتفاقاتی که افتاد از اشغال سفارت آمریکا تا جنگ تحمیلی اما در عمل همچنان فضای سیاسی کشور آماده‌ی پذیرش «دیگری» بود.

بیاییم فرض کنیم که همین روایت صحیح است (که به نظر می‌آِید کم‌وبیش همینطور هم باشد) و خرداد 60 نقطه‌ی آغاز حذف «دیگری»ها بوده است؛ پرسش اساسی این است که از آن روز تا حالا که دو قدم مانده به ورود به قرنی دیگر هستیم چرا و چگونه تداوم همان نگاه را شاهد هستیم؟! اگر از خرداد 60 به تدریج چپ‌هایی همچون همین آقای نگهدار و البته لیبرال‌ها حذف شدند و از خرداد 88 درِ خروجی به اصلاح‌طلبانی همچون همین آقای تاجزاده نشان داده شد، در اسفند 98 دیگر چهره‌ای اصولگرا همچون علی مطهری هم تحمل نشد و مشخصا به دلیل اظهارنظر امکان حضور در انتخابات از او سلب می‌شود؟! قاعدتا هر چه به جلو آمدیم خطر «مجاهد»ها کمتر و کمتر شده و اساسا این سازمان تروریستی منفورترین گروه در نزد اکثریت قریب به اتفاق جامعه‌ی رنگارنگ ایران هستند اما چگونه با وجود دفع خطر هنوز همان نگاه سلبی باقی مانده است؟!

از این پرسش‌ها که بگذریم باید گفت که هر نظام سیاسی برای بقای خود هم که شده راهی جز پذیرفتن صدای اکثریت ندارد، به نظر می‌آید که موضوعاتی از قبیل انتخابات آزاد، رسانه‌های مستقل، رسانه ملی بی‌طرف، عدم مداخله در سبک‌های مختلف زندگی شهروندان و… حرف اکثریت قاطعی از مردم هر کشوری باشد و بعید به نظر می‌آید که کسی نسبت به چنین مسائلی در مقامِ سخن مخالفتی کند. آنچه دو سوی گفت‌وگو بر آن تاکید و توافق داشتند نیز همین بود؛ حالا چه آن را بازگشت به سه سال نخست انقلاب بنامیم، چه اصلاحات ساختاری بخوانیمش، چه اجرای بدون تنازل قانون اساسی بدانیمش، چه به نام تحول‌خواهی بشناسیمش و چه هر نام دیگری تفاوت چندانی ندارد.

اما این بازگشت الزاماتی هم دارد که از آن جمله می‌توان به پذیرش خطاهای گذشته، چه در آن سه سال و چه پیش و پس از آن، ضمانت‌هایی واقعی برای عدم تکرار آن، عبور از آن خطاها و باقی نماندن در فضای نفرت به جای مانده از آن‌ها و… اشاره کرد.

سخن پایانی آنکه بر اساس تصویری که از ایرانِ امروز شاهد هستیم نباید انتظار معجزه داشت و تصور کرد که به یک‌باره به پذیرش «دیگری» خواهیم رسید؛ این مسیر، بسیار طولانی‌ست و پر سنگلاخ؛ هر کس هم باید تمرین گفت‌وگو، مدارا و به رسمیت شناختن «دیگری» را ابتدا از خودش، نزدیکانش و اطرافش آغاز کند تا شاید نسل آینده ایرانی دیگر را تجربه کند، شاید!

گزارش مناظره‌ نگهدار-تاجزاده: خشونت اجتناب‌ناپذیر بود؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا