روزنامهخوانی با انصاف (۲ شهریور ۹۹)

[انصاف نیوز خلاصهای از مقالهها و گزارشهای مهم روزنامهها و سایتهای خبری را به شکل روزانه، ساعت ۰۷:۰۷ صبح در این بخش منتشر میکند]
انصاف نیوز: امروز، ۲ شهریور ۹۹ همچون روز گذشته «مکانیسم ماشه» و سرنوشت برجام پر تکرارترین موضوع در مقالههای منتشر شده در رسانهها بود. حکم صادره در پروندهی «بیانیه ۷۷ نفر»، محرم و کرونا، موضوع نحوه تصمیمگیری برای برگزاری کنکور در شرایط شیوع کرونا و همینطور سفر الکاظمی به آمریکا و توافق امارات و اسرائیل و… نیز از دیگر مسائل مطرح شده در یادداشتها و گزارشهای روزنامهها و سایتهای خبری است.
درباره طرح اتهام به مسئولان
ناصر ذاکری در روزنامهی شرق به موضوع مجادله میان مصطفی میرسلیم و محمدباقر قالیباف پرداخته است و مینویسد: «جروبحثها، انتقادهای تند و حتی اتهامزنی مسئولان و مقامات متنفذ کشور به یکدیگر، امر چندان غیرمنتظره و جدیدی نیست؛ بهویژه در ایام رقابتهای انتخاباتی و مناظرهها شاهد چنین اتفاقاتی هستیم. بااینحال، سخنان اخیر آقای مصطفی میرسلیم علیه محمدباقر قالیباف، پرونده اینگونه اتهامزنیها را وارد دور جدیدی کرده است».
نویسنده ادامه میدهد: «معمولا به دنبال اتهامزنیهایی از این دست، یکی از دو رویه زیر در پیش گرفته میشود: با میانجیگری برخی چهرههای موجه و صاحبنفوذ، صلح و صفا بین دو طرف برقرار شده و ماجرا فراموش میشود. این رویه در اصل جزء عادتهای بسیاری از مردم ماست که در صورت بروز جدال بین دو نفر، پادرمیانی کرده و طرفین را به فرستادن صلوات و روبوسی با همدیگر وادار میکنند تا کدورت برطرف شود.پرونده و مستندات در محکمه واجد صلاحیت ارائه میشود، اما فرایند رسیدگی آنچنان کند خواهد بود که افکار عمومی اصل ماجرا را فراموش کرده و آن را مستقل از حکمی که صادر شود، پروندهای حلناشده و بیجواب تلقی میکند».
این کارشناس اقتصادی با یادآوری اظهارنظری از رئیس قوه قضاییه در دهه هفتاد نوشته است: «در اواسط دهه ۷۰، رئیس وقت قوه قضائیه در پاسخ به برخی روزنامهنگاران که معترض به رسیدگینکردن به اموال مقامات بودند، اعلام کردند این رسیدگی همهساله بدون مماشات انجام گرفته و میگیرد و قوه قضائیه در انجام وظیفه خود کوتاهی نکرده است. معنای این سخنان این بود که لازم نیست نتایج اینگونه بررسیها به افکار عمومی ارائه شود، مهم این است که تخلفی اتفاق نیفتد، اما اگر هم افتاد، نهادهای ناظر رسیدگی میکنند.این نگرش در سالهای گذشته لطمه سنگینی به اعتماد عمومی وارد کرده است؛ تا این حد که گروهی از شهروندان که متأسفانه تعدادشان روزبهروز در حال افزایش است، رسیدگی به پرونده تخلفات افراد قدرتمند و متنفذ را چندان جدی تلقی نمیکنند».
آقای ذاکری در پایان این یادداشت نتیجه میگیرد: «خسارت این شیوه رسیدگی و اطلاعرسانی، هرچند با هدف خیر انتخاب شده باشد، بهمراتب بیشتر از خسارت مستقیم تخلفها و حیفومیل اموال عمومی است.توصیه میشود ضمن تسریع در رسیدگی به این پروندهها، درصدد اصلاح شیوه اطلاعرسانی به افکار عمومی و اقناع صاحبان واقعی کشور که شهروندان صاحب حق «دانستن» هستند، برآیند».
کرونا و محرم امسال
مصطفی ایزدی در یادداشتی برای روزنامهی شرق به موضوع عزاداری محرم در شرایط شیوع کرونا پرداخته است و مینویسد: «امسال بلای ویرانگر کرونا به جان مراسم عزاداری محرم افتاده و جمعیت کثیری را از شرکت در مجالس و نشستها بازداشته است. اگرچه مفهوم این سخن این نیست که مردم نمیتوانند به عزاداری و شنیدن روضه و ذکر مصیبت بپردازند، بلکه از گردهمایی در محافل و مجالس پرجمعیت و شرکت در دستههای عزاداری خیابانی منع و محروم شدهاند و البته اگر منع هم نمیشدند، خودشان به اعتبار عقل و درایتی که دارند، وجوب حفظ جان خود و دیگران را بر استحباب حضور در هیئتهای عزاداری ترجیح میدهند و هرگز دست به ارتکاب خطای بیمبالاتی نمیزنند که خود را در گسترش بیماری کرونا شریک کنند».
نویسنده علت این امر را این چنین شرح میدهد: « قتل نفس و بیتوجهی به جان دیگران و بیاعتنایی به رنج یاران واقعی مردم در سیستم درمانی کشور، نارضایتی خداوند بزرگ و رنجاندن روح اولیاءالله، بهویژه حضرت سیدالشهدا را در پی دارد. وقتی علمای راستین، آموزههای دین را برای ما بازگو کردهاند بر این نکته مهم و همهفهم تأکید داشتهاند که اگر در مسیر انجام واجبات دین، به ضرر یا احتمال ضرر جانی رسیدید، توقف کنید و انجام آن را به زمان دیگری موکول کنید. در این صورت روشن است که در مسیر انجام مستحبات، هرگز و هرگز نباید ضرر یا احتمال ضرر را نادیده گرفت و به بهانههایی نامطمئن که این روزها در فضای مجازی تبلیغ میشود، جان خود و خانواده و سایر مردم را به خطر انداخت».
نویسنده در ادامه با اشاره به برخی اظهارات مبنی بر اینکه «ویروس کرونا به مراسمهای عزاداری محرم راهی ندارد» نوشته است: «افکار دیروزی که بعضا متضمن تحریفات عاشورا و ضایعات اندیشه دینی است، همچنان رونق دارد که پیشبینی میشود امسال و سالهای آینده بر اثر بیتوجهی و بیاعتنایی مؤمنین و مؤمنات، این کجفهمیهای آزاردهنده که بیش از همه، علمای روشن و آزاداندیش دین را رنج میدهد، از میدان تبلیغات دینی جامعه شیعی خارج شود و به مرور از بین برود».
آقای ایزدی در پایان مینویسد: «جمعکردن مردم در تکیهها، حسینهها، مساجد و جاهای سربسته دیگر و رعایتنکردن دستورالعملهای بهداشتی که معمولا در لحظات سینهزنی و… به سختی امکان رعایت دارد، برای اینکه مراسم مانند سالهای پیشین باشد، جز ضربهزدن به سلامت و امنیت اجتماعی ایرانیان نیست».
پوستین وارونه
عباس عبدی در سرمقالهی روزنامهی اعتماد به موضوع خرافات و روایات جعلی اشاره میکند و مینویسد: «رای اینکه بدانید از کجا به کجا رسیدهایم. بد نیست که نام ۱۰ نفر از اسلامشناسان پیش از انقلاب را که در خصوص ترویج اسلام میکوشیدند، ذکر کنیم. از میان روحانیون، مرحوم مطهری، بهشتی، طالقانی، موسویاردبیلی، باهنر، هاشمیرفسنجانی، مقام رهبری و سیدمحمدباقر صدر و امثال اینها بودند، از غیر روحانیون، مرحوم بازرگان، دکتر شریعتی، محمدتقی شریعتی و… مراجع فکری نسل جوان و طرفدار دین بودند».
این روزنامهنگار با سابقه ادامه میدهد: «هیچگاه به یاد نمیآوردم که آنان برای دفاع از اندیشه دینی به امور خارقالعاده استناد کنند. این موارد بود ولی در میان افراد سطح پایین و عوام و نه در میان کنشگران اصلی. جالب است که حتی نوعی کوشش برای تبیین علمی و طبیعی این امور خارق از عادت وجود داشت و مهمترین مستند در دفاع از اسلام این بود که معجزه اسلام، کتاب و قرآن است و نه زنده کردن مرده یا بینا کردن کور مادرزاد یا… همیشه گفته میشد که آوردن متن و کتاب و قسم خوردن به قلم و… به عنوان وجه ممیز میان اسلام و سایر ادیان، نشانهای از بلوغ جامعه و عبور از مراحل بدوی است».
نویسنده در ادامه با اشاره به وضعیت امروز برخی سخنرانیهای مذهبی نوشته است: «اکنون از تصویر اسلام پیش از انقلاب با آن تعابیر و توصیفها که همگی مکتوب و در دسترس است، کارمان رسیده به جایی که برای جلب نظر مردم انواع و اقسام اقدامات خارق از عادت جعلی را به عنوان سند حقانیت اسلام و ائمه ارایه میکنند. یکی میگوید، ویروس کرونا تحت فرمان امام حسین است، دیگری دست بریده را از سوی امام با خواندن یک سوره حمد به آرنج میچسباند، هر یک داستانهای مندرآوردی و مجعول را چنان با آب و تاب میگویند که گویی خودشان آنجا شاهد و ناظر رویداد و معجزه بودهاند. این نحوه دفاع و معرفی دین، سطحیترین است و نسبت آن با آنچه که صاحبنظران پیش از انقلاب از اسلام میگفتند، نسبت پشت و روی پوستین است».
آقای عبدی در نهایت پیشنهاد میدهد: «به جای تولید و انتشار لاطائلات بیپایه در رسانه رسمی، اولین خطبه امام علی پس از خلافت را شرح دهند تا معلوم شود که نسبت اسلام سال ۱۳۵۷ با آنچه امروز تبلیغ میشود همان پوستین وارونهای است که ایشان پیشبینی کرده بود».
مجازات امضای یک بیانیه
روزنامهی اعتماد در گزارش خود به حکم دادگاه پرونده «بیانیه ۷۷ نفر»، پرداخته است. مرجان زهرانی، خبرنگار این روزنامه در مقدمهی گزارش خود مینویسد: «روزگار غریبی است. چند نفر برای حضور در تجمعهای اعتراض به بنزین ۳ برابر شده، در انتظار اجرای حکم اعدام هستند و بعضی که شاید نظارهگر این حوادث بودهاند در انتظار تخفیف مجازات اعدام. عدهای هم که نه در تجمعها حضور داشتهاند، نه در شلوغیها و نه از زور فقر، ناخنکی به اجناس یک فروشگاه زنجیرهای زدهاند و نه حتی از دلهره افزایش قیمت بنزین برای موتورها و ماشینهایشان – که تنها محل کسب درآمدشان است – به خیابان آمدهاند، بلکه تنها به جرم امضای یک بیانیه به حبس محکوم میشوند».
بخشهایی از دیدگاههای منتشر شدهی علی نجفیتوانا، محمدحسین کروبی و حسین نورانینژاد که در این گزارش آمده است را در ادامه میخوانید:
کروبی: «… قصد ما خیر بود و به حکومت توصیه کردیم که در قبال معترضان خشونت به خرج ندهد… ه نظر میرسد که از پیش میخواستند حکمی برای ما ببرند؛ گویا میخواهند اصلاحطلبان به هیچ عنوان هیچ بیانیهای صادر نکنند. شما اگر بیانیه را خوانده باشید، متوجه میشوید که هیچ مورد خاصی در آن نیست، جز اینکه شرایط توضیح داده شده و نسبت به پرهیز از خشونت نیز هشدار داده است… فکر میکنند برای مهار مشکلاتشان بهترین کار این است که از فعالیت سیاسی جمعی جلوگیری کنند. با این شرایط فعالیت احزاب و تشکلها متوقف و باعث میشود حتی بیانیه هم ندهند…».
نورانینژاد: «….بازخوانی بیانیه نشان میدهد محتوایی دقیق، با رعایت ملاحظات لازم و حفظ مرزهای اصلاحگری، در جهت بررسی ریشه اعتراضات داشته است و آرامش و خشونتپرهیزی و تامین حقوق مردم را با کلامی غیر خصمانه و صراحتی متین با حاکمیت و مردم در میان گذاشته است.. چه حکم بدوی این افراد در دادگاه تجدیدنظر تایید و اجرایی شود و چه نشود، این حرفها و خیلی تندتر از این حرفها در جامعه وجود دارد. سر زدن به فضای مجازی و گپ و گفتهای برخی مردم نشان میدهد که همین محکومان، بعضا متهمند به کندروی در دفاع از حقوق معترضان.. تجربه نشان داده که این برآورد سیاسی و امنیتی غلطی است و نفع هیچ طرفی را در بر ندارد. جامعه ایرانی قابل کنترل حداکثری نیست. این شیوه تدبیر امور، صرفا پیشبینیناپذیری معترضان را افزایش میدهد، آنها را رادیکالتر میکند و به خشونت دامن میزند؛ اما از عقلا و بزرگترهای قوم انتظار میرود که تابعی از روشهای تند نباشند…».
نجفیتوانا: « …«بیانیه ۷۷» – فارغ از اظهارنظر و قضاوت درباره محتوای بیانیه-تحتعنوان تبلیغ علیه نظام و همچنین تبانی برای برهم زدن نظم عمومی و غیره برای آنها محکومیت حبس را درپی داشته، باید به عنوان «جرم سیاسی» مورد رسیدگی قرار گیرد. چراکه افرادی که با قلم و زبان در مقام نقد گام برمیدارند – حتی اگر این نقد در مخالفت با تمام یا بخشی از حاکمیت باشد- اگر انگیزه شرافتمندانه آنها که جنبه عمومی دارد، احراز گردد و معلوم شود که این اشخاص برای نفع شخصی مرتکب این اقدام نشدهاند و یعنی اقدامشان سبقه جرم جنبه سیاسی داشته باشد، باید «جرم سیاسی» تلقی شده و پرونده آنها به این عنوان مورد رسیدگی قرار گیرد…».
میراث روحانی برای دولت بعد
غلامرضا ظریفیان در روزنامهی ایران نوشت: « در سال پایانی دولت تدبیر و امید، مسأله تحریــــم و بحــــران کرونا دو اثر و کارکرد مخرب از خود بر جای میگذارند؛ اثر اول در حوزه امور اجرایی و جاری کشور است. مسأله تحریم زمینه جذب سرمایهگذاری لازم و همینطور تجارت راحت و قانونی با بخش اعظمی از دنیا را از ایران گرفته و مشکلات عدیده اقتصادی را برای کشور رقم زده است. بحران کرونا نیز با تحمیل کردن هزینههای هنگفت به اقتصاد کشور از جهات مختلف بخش بزرگی از سرمایه مالی و حیاتی موجود را به خود اختصاص داده. در حالیکه در شرایط غیرکرونایی این حجم سرمایه میتوانست صرف جبران خسارتهای تحریم شود. اما اثر دیگر این دو عامل ناظر به چشمانداز آینده است؛ هم تحریم و هم کرونا به شکل واضح و روشنی با بر جای گذاشتن آثار جدی، مستقیم و مؤثر بر زندگی مردم، باعث ایجاد نگرانیهای مضاعفی در جامعه در خصوص وضعیت آینده شده است. هماکنون جامعه ایران به صورت مکرر این سؤال را از خود مطرح میکند که آینده برایش به چه شکل و شمایلی خواهد بود و او در این آینده مبهم تا چه اندازه میتواند حداقلهای مطلوبش را پیدا کند؟ ».
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: « مهمترین کار دولت در یک سال باقی مانده از عمرش دست زدن به یک بازسازی اجتماعی وسیع در طبقات مختلف جامعه است. در ایران به دلایل مختلفی سرمایه اجتماعی در مسیر افول قرار گرفته که به خودی خود میتواند زمینهساز اتفاقات ناخوشایند و البته پیشبینی نشدهای در آینده نه چندان دور باشد. تغییر این مسیر و آغاز فرآیند بازسازی در حوزه سرمایه اجتماعی کشور، کاری حیاتی است که باید صورت بگیرد تا جامعه بتواند چشم اندازی مثبتتر و کم ابهامتر برای آینده خویش ترسیم کند. زمینه و پایه این اتفاق در زمان حال است؛ به عبارتی اولین کاری که دولت در این حوزه باید انجام دهد، اداره پر قدرت، فنی و توانمند اقتصاد است. در حقیقت دولت ملزم است که در سال باقی مانده این پیام را با اقداماتش به جامعه منتقل کند که مدیریتی «همه فن حریف» در حال رتق و فتق امور میباشد».
آقای ظریفیان در پایان مینویسد: « دولت تدبیر و امید باید عمیقاً خود را به این موضوع متعهد بداند که بهترین و باکیفیتترین میراث ممکن را برای دولت بعد از خود باقی بگذارد. این تنها راهبردی است که خیر عمومی و منافع ملی ایرانیان در چارچوب آن محقق میشود. اما واقعیت سیاسی دیگر برای یک سال آینده این است که بقیه اجزا و ارکان حاکمیت نیز موظف به همکاری و همراهی منطقی، مؤثر و فارغ از رقابتهای سیاسی با دولت هستند. موفقیت سال آخر دولت تدبیر و امید با توجه به درگیری کشور با کرونا و تحریم و همینطور شرایط خاص اجتماعی و سیاسی که در آن قرار داریم، موفقیت یک جریان سیاسی خاص نیست بلکه موفقیتی ملی است که به پای کلیت نظام جمهوری اسلامی و تجربه و سبک حکمرانی آن نوشته خواهد شد. از همین رو همزمان که نیاز به تدبیر جدی دولت برای یک سال پایانی فعالیتش احساس میشود، نیاز به شراکت و همراهی بقیه ارکان حاکمیت نیز در این تدبیر به روشنی احساس میگردد».
۳ مناقشه سورپرایز اکتبر مکانیسم ماشه و مذاکره
غلامرضا صادقیان در سرمقالهی روزنامهی جوان به سه موضوع مکانیسم ماشه، مذاکره با آمریکا و «سورپرایز اکتبر» پرداخته است و مینویسد: « نکتهای که ترامپ درباره موضوع مذاکره ایران و آمریکا درک نکرده این است که دولت ایران حتی اگر مصالح ملی و مردمی را در نظر نگیرد و فقط به فکر آبروی خود باشد، خطر پذیرش چنین پیشنهادی را برای آبروی خویش بسیار بالا میداند و در مقابل، همین دولت به خاطر مقاومت مردم و همراهی عمومی با تنگناهای اقتصادی، آبرویی برای خود دست و پا کرده است. پس دستکم در این دو ماه کسی از ایران پیامک مذاکره برای ترامپ نمیفرستد».
سردبیر این روزنامه دربارهی مخالفتها با مکانیسم ماشه نیز معتقد است: « مخالفان امریکا از چین و روسیه گرفته تا سه کشور اروپایی بیشتر از هر چیز نگران تخریب قدرت تعریف شده خود در سازمان ملل و از بین رفتن مفهوم «حق وتو» هستند و اگر بیسابقهترین مخالفت تاریخ شورای امنیت با امریکا انجام شد، در واقع حرکتی برای حفظ ساختار این شورا و مخالفت با یکجانبهگرایی امریکا بود، تا حمایت از ایران. تروئیکای اروپا نیز فرصتی یافته است تا برخی انتقامهای چهار سال اخیر را از ترامپ بابت دفاع از حکومتهای راست در اروپا و تحمیل برخی دشواریهای اقتصادی و محرومیت از بازار ایران بگیرد. علاوه بر این اروپا، چین و روسیه بیشتر از امریکا درک میکنند که ایران دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و اضافه کردن یک محدودیت دیگر احتمالاً به چه فرجامی میرسد.».
نویسنده در مورد «سورپرایز اکتبر» پس از توضیح درباره آن مینویسد: « «سورپرایز اکتبر» است که در ادبیات سیاست خارجی امریکا به اقدامی گفته میشود که رئیسجمهور مستقر امریکا در آستانه انتخابات در ماه اکتبر انجام میدهد تا پیروزی خودش را در دور دوم تضمین کند. مطرحترین این سورپرایزها که بیشتر برای ایران طرح میشود، حمله نظامی است! زیرا اعتقاد بر این است که «امریکاییها رئیسجمهور زمان جنگ را عوض نمیکنند». در چند هفته اخیر برخی در داخل امریکا مسئله حمله ترامپ به ایران را در فاصله باقی مانده تا اکتبر برجسته کردند».
آقای صادقیان در پایان یادداشت خود آورده است: « سه ستیزه امریکا با ایران بهرغم آنکه برای برخیها در داخل ایران اهمیت پیدا کرده و حتی آنان را ترسانده است، نه در جامعه جهانی، نه در خود امریکا و نه حتی در اروپای فرصتطلب لاشهخوار، مهم شمرده نشده است. سیاستمداران ایرانی باید بیاموزند که استقلال و پیشرفت کشور را در بازههای زمانی «دو قرن» برنامهریزی کنند و نسبت به فرصتهای دو ماهه و دو ساله و مانند آن بیاعتنا باشند».
بحران تصمیمگیری
سیدمحمد بحرینیان در روزنامهی رسالت نوشت: « یکی از اختلالات اصلی نظام اداری کشور، ضعف در تصمیمگیری است. این اشکال، تنها متوجه دولت هم نیست و قوای دیگر هم از این منظر، شرایط مطلوبی ندارند. برای فهم بهتر موضوع، سه نمونه را ازنظر بگذرانیم».
نویسنده سپس به سه موضوع کنکور، پروتکلهای بهداشتی عزاداری محرم و همینطور بورس پرداخته و مینویسد: « در مورد تصمیمات باید تمام موارد و جوانب در نظر گرفته شود، اما پس از اتخاذ تصمیم، تغییر چندباره آن اصلا به صلاح نیست. وزیر علوم باید پاسخ دهد که در آنیک روز، چه اتفاقی افتاد که متوجه شد بهعکس نظر قبلی خود، امکان برگزاری کنکور با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی را دارد… در یک هفته مانده تا محرم، چه اتفاق جدیدی افتاده که قابل پیشبینی نبوده است؟ آیا نمیشد ۱۰ روز یا ۲۰ روز پیش، سندی رسمی، قطعی و بدون تغییر از طریق رسانههای ارتباط جمعی منتشر شود تا همه تکلیف خود را بدانند؟ یعنی ما حق نداریم از مسئولان انتظار داشته باشیم طوری عمل کنند که امکان برنامهریزی وجود داشته باشد؟… اصل عرضه یا عدم عرضه صندوق دارا دوم در فاصله چند هفته، چند بار تغییر میکند و عجیبتر اینکه هیچ مسئولی در وزارت اقتصاد و در مجموعههای مربوطه، احساس نمیکند مشکلی وجود دارد. مگر میتوان هرروز با تصمیمات خلقالساعه و ایجاد سرگردانی در مردم، بازار را مدیریت کرد؟».
آقای بحرینیان در پایان نتیجه میگیرد: « اختلال در نظام تصمیمگیری دو ریشه دارد، اول مسئولان و متولیانی که میخواهند هیچ تصمیمی نگیرند، چون میخواهند هیچ هزینهای ندهند، چراکه هر تصمیم، تبعات و هزینههایی دارد. ریشه دوم، مربوط به ضعف ساختار است که شاید فرآیند اصلاح آن زمانبر باشد. حتی اگر حق بدهیم که برای اصلاح فرآیندها باید صبور بود، حق نداریم انتظار داشته باشیم مسئولانی بر سرکار باشند که توان تصمیمگیری داشته باشند؟».
دولت و وظیفه خدمت
رضا دهکی به بهانهی هفتهی دولت در سرمقالهی روزنامهی ابتکار نوشت: « در روزهای هفته دولت، طبیعتا دولت دوازدهم هم مانند هر دولتی به تشریح دستاوردها و کردههای خود میپردازد. حسن روحانی، رئیسجمهوری و دیگر اعضای دولت، بارها درباره کملطفیها و بیتوجهیها به دستاوردهای دولت سخن گفته و گلایه کردهاند. بدیهی است که بخشی از نادیده گرفتنها در این زمینه، در داخل کشور حاصل رقابتهای سیاسی و در خارج از کشور نتیجه عناد با جمهوری اسلامی و همه اجزای آن – از جمله دولت – باشد. با این حال میتوان از دو زاویه دیگر نیز به این موضوع نگاه کرد».
نویسنده ادامه میدهد: « هرچند دولت به لحاظ اختیارات و اثرگذاری بر حوزههای گوناگون به عنوان قوه اول کشور شناخته میشود، اما بسیاری از امور مورد انتظار در اداره کشور، در دایره تسلط قوای مقننه و قضائیه قرار دارند. درواقع دولت در جمهوری اسلامی بر خلاف بسیاری کشورها، از قدرت تامه برخوردار نیست. در نتیجه در سنجش عملکرد هر دولتی، باید اول بررسی کرد که دست دولت تا کجا میرسیده است و قوا و البته نهادهای دیگر در انجام وظایفشان، به ویژه آنها که به امور در دست دولت هم مربوط هستند، چگونه عمل کردهاند ».
در بخش دیگری از این یادداشت میخوانیم: « باید این نکته را به دولتمردان یادآوری کرد که وظیفه هر مسئولی، انجام وظایف خود به بهترین نحو است. در شرایطی که در ایران ارزشهایی مثل خدمت به ملت همواره ورد زبان مسئولان است، باید به دولتمردان این نکته را گوشزد کرد که حتی وقتی بهترین کارها را انجام میدهند یا امور را به بهترین شکل پیش میبرند، تنها به وظیفه خود عمل کردهاند و مشغول خدمتند. فراموش نکنیم که فارغ از مسائلی مثل تحریمها، دولت در جمهوری اسلامی ایران، از نگاه علوم سیاسی، رانتیر محسوب میشود و با گستره وسیع دست و پایش در امور گوناگون، عملا برای خود وظیفههای زیادی تراشیده است. این در حالی است در سوی مقابل اما هیچ کس نمیتواند منکر وجود ضعف در تصمیمها و عملکرد دولتها شود و از قضا، این مورد بر خلاف انجام وظیفه، یک امر طبیعی و قابل انتظار نیست، بلکه نقصان و ضعف عملکرد محسوب میشود که مثل واکنش به هر خدمتگزاری که وظیفهاش را انجام نداده یا خوب انجام نداده و یا حتی بد انجام داده، شایسته انتقاد و جزاست ».
آقای دهکی در نهایت نوشته است: « دولت تدبیر و امید، هم بدشانسیهایی داشته و هم بی تدبیریهایی کرده است و با هر چقدر کارهای مثبت، نتیجه مجموع عملکردش، ناامیدی بوده که در جامعه هویداست. شاید به جای تلاش بی فایده برای پرزنت خود – با توجه به همه آن چه گفته شد – تمرکز روی یک سال باقی مانده دولت دوازدهم بهترین روشی باشد که با تقویت کفه عملکرد مثبت، حداقل کمی وظایفش را بهتر و بیشتر انجام بدهد و از بار منفی رویکردش در ذهن جامعه بکاهد».
انتظار بیفرجام کاظمی
سعدالله زارعی در سرمقالهی روزنامهی کیهان با اشاره سفر نخستوزیر عراق به آمریکا نوشت: « سفر «مصطفی الکاظمی» به واشنگتن، بیش از یک سفر معمولی نبود اما «دونالد ترامپ» که به دلیل قرار داشتن در موضع ضعف به موفق نشان دادن «سیاست خارجی آمریکا» نیاز مبرم دارد این سفر را خیلی مهم و چند وجهی جلوه داد. واقعیت این نیست و از قضا میتوان از خطوط مباحث درز یافته به رسانهها متوجه سطح پایین این سفر شد».
این تحلیلگر مسائل منطقه ادامه میدهد: «هیئت عراقی از مذاکرات طرفین در زمینه نفت و گاز و برق صحبت کرد و منظور آن این بود که آمریکا در زمینه تأمین گاز عراق که برای تأسیسات برق بشدت مورد نیاز این کشور است، وعدههایی برای مشکل برق عراق و یا کاهش آن دادهاند. میتوان گفت هیئت عراقی، با همین حاجت وارد واشنگتن شده است و آمریکاییها هم قاعدتاً وعدههایی دادهاند، اما خود هیئت عراقی به خوبی میداند که آمریکاییها در زمان ریاست جمهوری بوش و اوباما متعهد شده بودند که مشکل برق عراق را حل کنند اما به اذعان وزیر برق عراق علیرغم گذشت بیش از ده سال از توافق طرفین، آمریکاییها حتی در حد تأمین یک وات به عراق در زمینه تأمین برق کمک نکرده و کلیه تعهدات خود را نادیده گرفتهاند».
نویسنده با اشاره به تمدید شدن سفر الکاظمی به آمریکا نوشته است: «در این خصوص گمانهزنیهایی به وجود آمد و به بعضی رسانهها هم راه یافت. خود اینکه تعداد روزهای سفر کاظمی به آمریکا از قبل مشخص نبود از عدم وجود «برنامه معین» خبر میدهد بنابراین میتوانیم بگوییم تکلیف دولت کاظمی در این سفر معلوم نبوده کما اینکه میتواند بیانگر آن باشد که کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا نتوانسته و یا نخواسته چارچوبی برای این سفر تعیین کند. یک گزارش بیانگر آن است که الکاظمی در دیدار با ترامپ و اعضای دولت او نتوانسته است چنین توافقی در زمینه اقتصادی که مهمترین موضوع سفر کاظمی به واشنگتن بوده برسد و لذا با تمدید سفر در صدد برآمده به «حداقلی» دست یابد. یک گزارش دیگر بیانگر آن است که حزب دموکرات آمریکا و تیم «جو بایدن» به اعضای هیئت عراقی یادآور شدهاند که کاظمی نمیتواند روی مذاکره با دونالد ترامپ حساب کند و باید با حزب دموکرات وارد مذاکره شود از این رو تیم کاظمی با تمدید زمان سفر سعی کرد مواضع خود و مباحث میان خود و دولت ترامپ را برای تیم بایدن و کنگره توضیح دهد. بنابراین تمدید دوره سفر مصطفی کاظمی به واشنگتن برخلاف بعضی تحلیلها به کاظمی تحمیل شد و «علامت منفی» به حساب میآید».
آقای زارعی در پایان مینویسد: «ترامپ مثل اظهاراتی که در زمان دور اول انتخابات ریاستجمهوری خود بیان کرده بود. بهطور کلی گفت آمریکا علاقهای به تداوم حضور نظامی در عراق ندارد و مصطفی الکاظمی هم گفت ترامپ وعده داده که نیروهای نظامی خود را طی سه سال آینده از عراق خارج میکند و جالبتر اینکه او گفت ما برای انتقال نیروهای نظامی آمریکا به یک کشور خارجی توافق کردهایم! بنابراین واضح است که بحث خروج نظامیان آمریکا از عراق اگر مورد علاقه کاظمی هم بوده به جایی نرسیده است. با این حال یکی دو هفته زمان نیاز است تا همه آنچه در این دیدارها «گفته» و «شنیده» شده، کاملا آشکار گردند».
برجام زنده است؛ امضا: ویلموتس و شرکا
محمد ایمانی در یادداشتی که رجانیوز منتشر کرده است مینویسد: «برجام، روح و خاستگاه و عواقبی دارد که بدان معنا هنوز در میان برخی مدیران زنده است و همچنان خسارت میآفریند. مگر ویژگی برجام چیست؟ ذوقزدگی و اعتماد یکطرفه به طرف خارجی، قول و قرار یا قرارداد پرمنفذ به شکلی که موجب خسارت طرف ایرانی شود، پنهانکاری و انکار، ترور شخصیت منتقدان، و ایجاد هزینه برای کشور. نمونهها متعدد است. اعتماد چندباره به آمریکا و برخی طرفهای اروپایی، از جمله به دولت بوش پدر و سپس تروئیکای اروپایی در سالهای ۸۲ تا ۸۴ و این آخری، برجام. میتوانید انواع قراردادهای پرخسارت مانند کرسنت، توتال، استات اویل و ترکمنستان را پیدا کنید که اغلب پای رشوه در میان بوده؛ یا مانند توتال، اطلاعات سرّی پارس جنوبی را گرفته و رفتهاند، بیآنکه پیشبینی جریمه شده باشد؛ یا نمونه کرسنت که ۱۴ میلیارد دلار خسارت بر جا گذاشت».
نویسنده در ادامه مینویسد: «برجام از نظر هدف اعلامی (لغو همه تحریمها) از همان ابتدا، مُرده یا دارای حیات نباتی متولد شد. اما از زاویهای دیگر، روح سرگردان آن همچنان همراه برخی مدیران است. شوق خارجیگری را میشد لابهلای سخن فلان مشاور و مدیر ارشد دولت دید که آبان ۹۳، چشم بر موفقیتهای بزرگ کشور بست و گفت «ما بجز پخت آبگوشت بزباش و قورمهسبزی در هیچ تکنولوژی صنعتی برتری نداریم». خروجی این تلقی در مدیریت مناطق آزاد، رونق واردات و قاچاق، و حیف و میل درآمد کشور به جای رونق صادرات بود. در همین دوره در حالی که هنوز اتوبان تهران شمال تمام نشده، تزئینات آن به شرکت ایتالیایی و کترینگ غذای راه آهن به شرکت اتریشی واگذار شد تا هزاران شغل از کارگر ایرانی دریغ شود».
این فعال رسانهای اصولگرا سپس به ماجرای قرارداد ویلموتس اشاره میکند: «این مدل انعقاد قرارداد را میتوان در قرارداد مربی کلاهبردار بلژیکی هم دید. ویلموتس پیش از آمدن به ایران، حقوق یکساله (۲/۲ میلیون یورو) را در ترکیه دریافت کرد. او با کمک دلالها، بندی را برای تلکه کردن در قرارداد گنجاند و حالا ضمن شکایت به فیفا، ۶/۲ میلیون یوروی دیگر (حداکثر مبلغ قرارداد سهساله!) را طلب کرده است! مجموعا ۸/۲ میلیون یورو، معادل ۲۱۸ میلیارد تومان، برای صرفا ۳۳ روز حضور: دو بازی دوستانه و چهار بازی مقدماتی جام جهانی، با دو برد برابر هنگ کنگ و کامبوج، و دو باخت مقابل بحرین و عراق. ۵۴ میلیارد تومان برای هر بازی رسمی، و پنج میلیون تومان برای هر دقیقه حضور در ایران! این رقم هنگفت، ۵۰ میلیارد تومان بیشتر از مجموع بودجه کمیتههای ملی المپیک و پارالمپیک است. تاسفبار اینکه به اذعان رئیس وقت فدراسیون فوتبال، ویلموتس را وزیر ورزش به سفارش یک انجمن مشکوک هلندی- ایرانی به فدراسیون معرفی کرد؛ دخالت بیجا در یک مسئولیت کاملا تخصصی. در چند سال اخیر، مجموعاً احکام جریمهای معادل ۳۰ میلیون دلار علیه فدراسیون فوتبال و تیمهای استقلال و پرسپولیس صادر شده است».
در ادامهی یادداشت با تشبیه این قرارداد ورزشی با توافق برجام میخوانیم: «در نگارش توافق، شتابزدگی، بیدقتی و سرهمبندی صورت گرفته است؛ دقیقا شبیه همان روحیه برجامی که میگفت «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» و حالا هم، به اجرای یکطرفه توافق ادامه میدهد! ماجرای تاسفبار مشابه برجام این است که مسئولان فدراسیون و وزارت ورزش، صدور حکم را انکار کردند؛ همچنانکه پارسال رقم قرارداد را تکذیب میکردند».
آقای ایمانی در بخشهای پایانی یادداشت خود دوباره به برجام بازمیگردد و مینویسد: « حقوق ایران، در متن توافق «سر همبندی» شد. امتیازاتی که غرب میخواست، مشخص و نقد و آنی بود. اما آنچه به ما فروختند، چیزی جز وعدههای نسیه و مبهم نبود. طوری تنظیم کردند که طرف ایرانی از بیم مکانیسم ماشه (بازگشت خودکار تحریمها) حتی نتواند به شورای امنیت شکایت کند! اعتماد به آمریکا کامل، و امضای کری تضمین بود که ظریف ۲۳ روز قبل از اعلام توافق، در نشست شورای راهبردی روابط خارجی گفت «به شما اطمینان میدهم آمریکا نمیتواند از برجام خارج شود». بدتر از همه، اجرای نامتوازن توافق بود. آقای عراقچی اسفند ۹۶ گفته بود «اگر آمریکا خارج شود، ما هم از توافق خارج میشویم. به اروپاییها هم گفتیم اگر نتوانند آمریکا را در برجام حفظ کنند، ایران از برجام خارج خواهد شد». اما آقای روحانی روز خروج آمریکا گفت شرّ مزاحم کم شد و ما در برجام میمانیم! یک سال تمام، به سکوت محض و دلخوشی به وعدههای اروپا گذشت. دولت سپس، ضربالاجلهای دوماهه تعیین کرد که به اعتبار منفعلانه بودن، نتیجهای جز گستاخی بیشتر اروپا و صدور قطعنامه ضدایرانی در آژانس نداشت. آنها حتی از زیادهخواهی آمریکا درباره لزوم افزایش تعهدات برجامی ایران حمایت کردند».
علیه امارات، اعتراض کنیم؛ نژادپرستی نکنیم
صادق حبیبزاده در یادداشتی به بهانهی واکنشها به توافق اخیر امارات و اسرائیل در عصرایران نوشت: «دولت امارات به تازگی اسرائیل را به رسمیت شناخت و از برقراری رابطه با این رژیم خبر داد. این اتفاق موجی از اعتراضات و انتقادات را علیه امارات در جهان اسلام و از جمله در ایران به وجود آورد اما با این تفاوت که در ایران، بخشی از این اعتراضات رنگ و بوی نژادی و نژادپرستی نیز به خود گرفته است. روزنامه ای پرتیراژ و پرمخاطب و روشنفکری، از تیتر یک “توطئه عربی – عبری” استفاده می کند گو اینکه ولیعهد ابوظبی، نماینده مردم عرب و نتانیاهو نماینده یهودیان و زبان عبری است و شاعری خوشنام انتقاد از حاکم امارات را به نزاع فارس – عرب تقلیل می دهد».
نویسنده در ادامه یادآور میشود: «دولت های عربی نه نمایندگان مردم عرب هستند و نه می توان رفتار نادرست یک دولت کشور عربی را به پای نژاد و زبان و مردم و فرهنگ عرب نوشت. همان گونه که رفتار دولت اردوغان در ترکیه و بارزانی ها در کردستان عراق و علی اف در جمهوری اذربایجان و دولت های آلمان و ترکمنستان و تاجیکستان و فرانسه و … ربطی به زبان و مردم ترک، کرد، آذری، آلمانی، تاجیک و فرانسوی و ترکمن یا … ندارد و در نقد رفتار هیچ کدام از این دولت ها، نمی توان زبان به تحقیر فرهنگ و زبان و نژاد مردم این سرزمین های باز کرد».
آقای حبیبزاده در پایان میپرسد: «آیا نمی دانیم هموطنان عرب از این پرده دری غیراخلاقی و نازساگویی و تحقیر و تمسخر نژادپرستانه، غصه به دل می گیرند و ناراحت می شوند؟ آیا نمی دانیم با این اقدام همزیستی میان بخش های مختلف تشکیل دهنده جامعه ایرانی را سخت و سخت تر می کنیم؟ آیا نمی دانیم با نفرت پراکنی، ارتباط و گفتگو را بلاموضوع می کنیم؟ آیا نمی دانیم با توهین های نژادی و زبانی، کینه جویی و نفرت افکنی را در دل شهروندان خود می کاریم تا روزی دیگر در قالب های دیگری از نژادپرستی و دیگرستیزی، شاهد تاثیرات آن باشیم؟ آیا نمی ترسیم از روزی که کینهها و نفرت ها و نادانی ها سر بازکنند و به جای صلح و آشتی و دوستی، خشم و نزاع و دشمنی درو کنیم؟».
انتهای پیام