خرید تور تابستان ایران بوم گردی

وطن از دیدگاه شیخ محمد عبده

بخشی از دیدگاه شیخ محمد عبده، شاگرد برجسته سید جمال اسدآبادی، به نقل از کتاب «سیری در اندیشه سیاسی عرب»، نوشته‌ی حمید عنایت در پی می‌آید. این بخش را حمیدرضا جلایی‌پور استاد دانشگاه تهران با عنوان «وطن» در کانال تلگرامی خود به اشتراک گذاشته است:


✅ وطن در لغت بدون استثناء به معنی جايگاه زيست و مترادف با مسکن است…ولی اين لغت نزد اهل سياست به معنای جايی ست که هرکس به آن بازخوانده می شود و در آنجا حقش محفوظ است و خود و خويشاوندان و اموالش ايمن اند.

✅ لابرويير فيلسوف فرانسوی گفته است:وطن بی آزادی وجود ندارد! وطن به معنای درست با نظام ستمگری سازگار نيست….

✅ آزادی عبارت است از حق اجرای وظايف معلوم؛ اگر آزادی نباشد؛ وطن هم نيست زيرا حقی وجود ندارد.وجود وظايف سياسی متضمن وجود حق و وظيفه است و حق و وظيفه؛ شعار همه وطن پرستانی ست که جان و مال خود را در راه وطن فدا می کنند و حق و وظيفه را از دوست و خويشاوند برتر می نهند.

✅ عشق به وطن نزد مردم گرانمايه به بالاترين پايه پرستش و شوق می رسد…ولی زيستگاهی که ساکنانش هيچ حقی نداشته باشند و جان و مالشان در آن ايمن نباشد؛ جايگاه مردم عاجزی ست که راه به جایی ديگر ندارند.چنين وطنی اگر بزرگتر شود بر آسودگی مردمش چيزی نمی‌افزايد و اگر خردتر شود زندگی مردمش از آنچه هست بدتر نمی‌شود.

✅ باز لابرويير گفته است:  اگر من در وطنم اندوهگين و زبونم ؛ چه سود که وطنم بزرگ و نيرومند است!”


مصلح تقریب‌گرا

سید محمدرضا احمدی بروجردی، پژوهشگر دینی و نوه آیت‌الله العظمی بروجردی، سال ۹۴ در یادداشتی در روزنامه‌ی اعتماد به بازخوانی آرای شیخ محمد عبده در سالروز درگذشت او پرداخته بود که متن آن در پی می‌آید:

محمد عبده، متفكر و مصلح مصری، شاگرد سیدجمال‌الدین اسدآبادی بوده و با داشتن تفكرات مصلحانه و اصلاح‌گرایانه، استبداد داخلی و استعمار خارجی را عامل عقب ماندگی مسلمانان می‌دانست. یكی از نكات اصلی تفكر عبده این بود كه عقل و شرع  را  با یكدیگر هماهنگ می‌دانست. وی برخلاف برخی متفكران دینی متاخر مصر از جمله محمد عابد الجابری، نصر حامد ابو زید و محمد اركون كه كاملا سكولار هستند و نهاد دین را از نهاد سیاست جدا می‌دانند، بین دین و سیاست رابطه عمیقی برقرار كرد و درصدد اصلاح خلافت عثمانی بود. عبده سكولار نبود و چون بحث تصحیح حكومت دینی را مطرح می‌كرد تفكرات او با تفكرات آنها تفاوت ماهوی داشت. آنها معتقد بودند كه دین اساسا سكولار است و اصلا ارتباطی با حكومت ندارد، در حالی كه عبده معتقد به نظام دینی و خلافت بود.

آشنایی با سیدجمال‌الدین اسدآبادی

محمد عبده دوره تعلیمات اولیه را وارد دانشگاه الازهر شده و به تحصیل پرداخت اما از آنجایی كه نظام الازهر بر او ناخوشایند می‌آید عزلت گزینی از جامعه و درس و ریاضت نفس را پیشه كردتا زمانی كه با سید جمال آشنا شد. سید جمال تاثیر چشمگیری بر زندگی محمد عبده گذاشت و او را دوباره به زندگی اجتماعی بازگرداند. پس از تبعید سید جمال، وی مسلمانان مصر را به نهضت احیای او دعوت كرد. در مرحله‌ای دیگر، به غرب سفر كرده و با مدرنیسم آشنا شد و در نهایت، به مصر بازگشته و با كنار گذاشتن فعالیت اجتماعی- سیاسی و اشتغال به آموزش، فرهنگ، قضا و تفسیر قرآن پرداخت. نكته قابل توجه در زندگی عبده این بود كه افرادی مثل اسپنسر، گوستاولوبون، تولستوی و امثال آنها بر او تاثیر زیادی داشته و این تاثیرات، بعدها كه به عنوان مفتی اعظم مصر فعالیت می‌كرد خود را نشان داد؛ مثل اینكه فتاوایی داشت راجع به كسانی كه در خارج زندگی می‌كنند كه می‌توانند لباس‌های غیر سنتی بپوشند یا فتوایی كه درباره اكل ذبح غیراسلامی داشت و معتقد بود كسانی كه در كشورهای غیراسلامی زندگی می‌كنند می‌توانند از گوشتی كه غیرمسلمانان ذبح كرده‌اند، بخورند. عبده كتاب‌ها و آثار مهمی نیز دارد؛ شرح نهج‌البلاغه، تفسیر المنار، رساله‌التوحید، حاشیه بر شرح دوانی بر «العقائد العضدیه»، «مقتبس السیاسه» كه شرح خطبه مالك اشتر است و…

سلفی  عقل‌گرا

نكته دیگری كه بسیار حایز اهمیت بوده و نشانگر تحول درونی اوست این است زمانی كه در الازهر درس می‌خواند با اینكه به عنوان سلفی معروف بود اما سلفی‌ای محسوب می‌شد كه به‌شدت به عقل اهمیت می‌داد زیرا در مذاهب كلامی نیز تقسیم‌بندی‌هایی وجود دارد. معتزله عقل‌گرا و اشعری مسلك‌ها سنت‌گرا هستند، ماتریدی‌ها نیز بینابین این دو قرار می‌گیرند اما با شیعه امامیه متفاوت هستند. گروه دیگری نیز با نام اهل حدیث شناخته می‌شوند كه نخستین امام آنها مالك یكی از ائمه فقهی اهل سنت بود كه بعدها احمدبن حنبل نیز به عنوان امام الاهل الحدیث نامیده شد. سلفی‌ها اهل حدیث به شمار می‌آیند اما تندروتر هستند و مبدع آنها ابن تیمیه در قرن هفتم است. سلفی‌ها معتقد هستند كه باید به سیره سلف صالح بازگشت اما در اینكه سلف چه كسانی هستند اختلاف وجود دارد؛ آیا سلف، صحابه و تابعین هستند یا صحابه، تابعین و تابعین تابعین را باید سلف محسوب كرد. قدر مسلم این اختلاف، صحابه و تابعین را در نظر می‌گیرد.

نسبت عبده با سلفی‌های امروزی

البته امروزه سلفی‌ها به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند؛ سلفی‌های مصر كه خود دو گروه هستند؛ سلفی‌های تندرو مثل اخوان‌المسلمین و یك سلفی كه با عنوان كاستا (Costa) شناخته می‌شوند. آنها در خانه‌های مجلل زندگی می‌كنند و اتومبیل‌های

گران‌قیمت سوار می‌شوند و در قهوه‌خانه‌هایی كه مثل استارباكس است جلسات خود را برگزار می‌كنند اما عقاید سلفی را نیز دارند. سلفی‌های سعودی كه وهابی‌ها هستند و سلفی‌های بسیار تندرویی كه در شبه قاره هند و پاكستان زندگی می‌كنند. همه اینها در تمسك به سلف صالح متفق هستند اما در تندروی‌ها و برخی عقاید تفاوت‌هایی دارند. اختلافات همه مذاهب كلامی بر سر یك سری مسائل اعتقادی مثل بحث ایمان و كفر، توحید، كلام خدا، مرتكب كبیره و بحث مومن و كافر و مسائلی از این قبیل است. به طور مثال بحث ایمان و كفر یكی از مهم‌ترین مسائل آنهاست. امروز داعش نیز خود را سلفی می‌خواند، اینكه داعش سلفی است یا خیر بحث دیگری است اما شهید مطهری می‌گوید عبده طرفدار اصلاح تدریجی بوده بنابراین نمی‌توان گفت همخوانی با سلفی‌هایی از جنس داعش دارد. ممكن است داعش بخواهد از تفكرات شیخ محمد عبده استفاده كند اما این نیاز دارد كه به عقاید كلامی آنها نیز نگاهی داشته باشیم، چرا كه در این میان یكی از مباحث مهم، بحث ایمان و كفر است. این یك بحث جدید نیست و آشنایان به مذاهب كلامی می‌دانند كه این اتفاقات در زمان امیرالمومنین نیز وجود داشته چرا كه خوارج اعتقاد داشتند كه كشتن كافر و حتی خانواده وی مادامی كه توبه نكرده‌اند جایز است. بنابراین برای این بحث، بررسی فرقه‌های مختلف ضروری است.  نكته قابل توجه دیگر این است كه محمد عبده در زمان تحصیل در الازهر كتاب «عقاید نسفی» را خوانده است. خاندان نسفی ماتریدی بودند، عبده «عقاید نسفی» را خوانده و آن را تدریس می‌كرده كه مورد عتاب نیز واقع شده است. مذهب كلامی نسفی ماتریدی بوده كه عقل را قبول داشتند. صفات خبری نیز یكی از مباحثی است كه درباره آن بین این گروه‌ها و مذاهب اختلاف نظرهای عمیقی وجود دارد مثل اینكه خداوند بصیر است، با چشم می‌بیند، می‌نشیند، راه می‌رود و صفات انسانی كه به خدا نسبت داده می‌شود. اینكه تفسیر و تاویل اینها چگونه است، آیا باید با عقل یا با شرع سنجید یا آن را به خدا واگذار كرد. عبده از آنجا كه عقاید نسفی را خوانده تا حدی به عقل‌گرایی میل پیدا می‌كند و به دلیل همین تاثیر است كه عقل و شرع را باهم هماهنگ می‌داند. با اینكه عبده را سلفی می‌خوانند و این تعبیری بود كه لویی ماسینیون در ١٩٢٥ میلادی، برای او به كار برد و اركان اجماع سلفی‌گری را سید جمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبده و رشیدرضا دانست. خود رشید رضا نیز عنوان السلفیون را در مقابل اشاعره یا اشعری‌مسلك‌ها دانسته، جمال‌الدین قاسمی نیز تاكید كرده كه رشیدرضا در مكاتبات خود عنوان السلفیون را در مقابل اشاعره به كار می‌برده است. رشیدرضا معتقد بود كه جریان سلفی مصر عضوی از مدرسه الفكریه سید جمال است اما اینكه درست است یا خیر ما قضاوت نكرده و فقط بر اساس گزارشات موجود كه حتی رشیدرضا و خاویار را نیز سلفی می‌دانند، روایت می‌كنیم. یكی از نكات مهم این موضوع، بحث سلفی‌ها و مدرنیته است؛ در عقاید عبده نیز تجددگرایی‌هایی به وجود آمد كه از همكاری‌های عبده و سیدجمال و تاثیراتی كه از او گرفت ناشی می‌شد. آنها در تبعید روزنامه عروه الوثقی را تاسیس كردند، زیرا عبده به غرب رفت و سیدجمال نیز دانش‌آموخته غرب بود. سلفی‌های امروزِ آنها نیز به همان شكل، تعقل‌گرا، نافی تقلید و اجتهاد محور هستند و به همین دلیل یك حالت اصلاح‌گرایانه دارند. بدین‌ترتیب گرچه عبده سلفی نامیده می‌شود اما با سلفی كه در شبه قاره یا سعودی می‌بینیم و حتی با سلفی اخوان‌المسلمین تفاوت‌هایی دارد. در واقع او را باید بیش از یك نواندیش، به عنوان یك مصلح در نظر گرفت كه در مصر و در الازهر تاثیرات بسزایی داشته و كسانی كه مصلحانه عمل می‌كردند با تفكرات او در ارتباط بودند.

برای پرداختن به اندیشه‌های عبده باید به «تئوری بحران» كه توسط برخی اندیشمندان مطرح شده است نیز توجه داشت، به این معنا كه اندیشه‌های فرد با بحران‌های زمان او در ارتباط هستند. لذا برای درك بهتر اندیشه‌های فرد باید ابتدا بحران‌های زمان او را فهم كرد. عبده در اوایل قرن بیستم فوت كرد، قرنی كه علوم تجربی و تكنولوژی پیشرفت زیادی كرده و فعالیت عبده نیز در همین زمان بود. سوالات زیادی مطرح شد و از آنجا كه جهان مدرن، غرب و اروپا در حال رسیدن به اوج علم بوده و مسلمین رو به انحطاط بودند سوالاتی از این قبیل نیز مطرح شد كه دین مانع رشد توسعه یا عامل رشد آن است؟ بهترین راه برای رسیدن به صلاح چیست؟ برای كم كردن فاصله با غرب چه باید كرد و حفظ دینداری با مظاهر غربی چگونه امكان پذیر است؟ بنابراین می‌بینیم كه این وجه مشتركی است كه بین سید جمال، عبده و دیگرانی مثل عبدالرحمن كواكبی وجود داشته است. عبده در پاسخ به این سوالات، دو دوره را در زندگی خود طی كرده است؛ در ابتدا جواب‌های سیاسی می‌دهد اما بعدها كه برمی‌گردد رویكرد او تربیتی  و  فرهنگی می‌شود.

تلاش برای اثبات عدم تعارض دین و عقل

تمام تلاش عبده بر این بوده كه ثابت كند دین و عقل تعارضی با یكدیگر ندارند بلكه در ارتباط نیز هستند. یكی  از نكاتی كه در اندیشه كلامی عبده وجود دارد رابطه عقل و دین است و اینجاست كه عقاید ماتریدی او اثر خود را نشان می‌دهد چرا كه یكی از مباحثی كه در رابطه دین و عقل مطرح می‌شود بحث حسن و قبح است و اینكه آیا عقل می‌تواند خوبی و بدی را درك كند یا خیر. اشاعره معتقد هستند كه حسن و قبح شرعی است یعنی خوبی و بدی آن است كه خدا می‌گوید اما معتزله اعتقاد دارند كه عقل، خوبی و بدی را درك می‌كند. در غرب نیز در این رابطه، بحث فلسفه اخلاق مطرح می‌شود. عبده نیز قایل به حسن و قبح عقلی بوده و یكی از اندیشه‌های كلامی او توجه به اهداف دین بوده است. عبده همچنین به احكام ثابت و متغیر دین توجه داشته و آن را پذیرفته بود. در اصول اهل سنت بحثی به نام مقاصد الشریعه وجود دارد كه به مرور در حال مطرح شدن در مذهب شیعه نیز هست. بنیان‌گذار آن شاطبی (قرن هفتم) بوده، گرچه قبل از او نیز غزالی این بحث را مطرح كرده و فخر رازی در «مستسفی» نیز اشاراتی داشته است. مقاصد الشریعه می‌تواند درباره احكام ثابت و متغیر دین نكات خوبی به ما بگوید. نكته بعدی در اندیشه عبده، بحث عقل و اجتهاد است كه برگرفته از همان عقاید نسفی است و ظاهر شریعت را با برهان قاطع عقلی تاویل می‌كند. نكته دیگر، بحث اجتهاد و حل مساله احكام ثابت و متغیر بوده كه عبده معتقد بود فهم آیات و روایات نیاز به كمك دلیل عقل و قیاس دارد. در واقع اجتهاد از دیدگاه عقل چند كاربرد دارد؛ یكی تطبیق اسلام با شرایط و مقتضیات زمان و مكان توسط اجتهاد است به این معنا كه اسلام جمع بین اسلام و تجدد و مدنیت غرب را فراهم می‌كند. دوم، جمع بین حكومت دینی و حكومت عرفی با تاكید بر عقل مصلحت عام است. سوم، اعطای صبغه شرعی به مجالس قانونگذاری جدید با تكیه بر اصل اجتهاد و شورا و چهارم، امكان تلفیق بین آرای مذاهب مختلف است. در این حوزه است كه بحث تقریب مذاهب مطرح می‌شود و عبده را نیز به عنوان یك مصلح تقریب‌گرا می‌شناسند.

با ارایه این توضیحات درباره اندیشه‌های كلامی عبده، برای اندیشه‌های سیاسی او نیز حوزه‌های متعددی را می‌توان در نظر گرفت. یكی از این مباحث، بحث حكومت دینی و نظام خلافت است كه عبده قایل به تفكیك شؤون دینی و دنیوی نبود. زیرا در مسیحیت مطرح بود كه سهم خدا را باید به خدا و سهم قیصر را به قیصر واگذار كرد اما عبده معتقد بود اسلام كار قیصر را كه حاكم است به خود او واگذار نمی‌كند بلكه او تابع اوامر الهی و پاسخگوی اعمال نیك و بد خویش است. به همین دلیل نیز عقیده به نظام خلافت داشته و به دنبال اصلاح نظام عثمانی بود و نظام خلافت را راه رسیدن مردم به خواسته‌های عرفی و مدنی آنها می‌دانست. لذا عبده معتقد بود كه خلیفه معصوم نیست اما باید مجتهد باشد و اجتهاد برای خلافت شرط است. نكته دیگری كه در اندیشه سیاسی عبده حایز اهمیت است خصلت مدنی اقتدار حكومت است، وی معتقد بود كه اقتدار خلیفه ناشی از رای مردم است و آنها با بیعت خود به حاكم اسلامی مشروعیت می‌بخشند. این نیز با تئوكراسی فرق دارد؛ در تئوكراسی مشروعیت از سوی خدا است و حاكم نیز در مقابل مردم پاسخگو نیست اما در نظام خلافت، مشروعیت با رای مردم است. بحث دیگر، نظام شورا است، عبده معتقد بود امور دنیوی و معیشتی مردم را باید به خود آنها واگذار كرد بنابراین معتقد به مجلس محلی و كشوری بود كه این شورا نیز باید شكل شرعی داشته باشد.

تفاوت عبده با سید جمال

نكته دیگر، بحث قانونگذاری است كه مرجع اصلی در آن، احكام شریعت است لذا اجتهاد با تكیه بر عقل و عرف می‌تواند به قانونگذاری كمك كند. عبده همچنین نظام خلافت را یك نظام دینی و بر اساس فتوا، كارآمد می‌دانست. شهید مطهری در كتاب «نهضت اسلامی در صد سال اخیر» برای عبده و سیدجمال دو تفاوت را ذكر می‌كند؛ سید جمال انقلابی فكر می‌كرد اما عبده طرفدار اصلاح تدریجی بود. دوم اینكه سید جمال، مبارزه با استبداد و استعمار را در رأس برنامه‌های خود قرار داده بود اما عبده بعد از جدا شدن از سید تغییر عقیده داده و معتقد بود كه آموزش و پرورش و تربیت دینی جامعه بر حركت سیاسی تقدم دارد. سومین نكته‌ای نیز كه من به این بحث اضافه می‌كنم این است كه عبده برخلاف سیدجمال، گرایشات صوفیانه داشت كه برگرفته از عقاید نسفی بود زیرا ماتریدی‌ها عقاید صوفیانه نیز داشته‌اند.

عبده و مساله تقریب مذاهب

اما بحث دیگری كه گاه مطرح می‌شود نسبت بین اندیشه‌های عبده و شیخ شلتوت است كه در توضیح آن می‌توان گفت عبده درصدد اصلاح بین امت اسلامی بود و قصد نزدیك كردن آنها به یكدیگر را داشت. این همگرایی بین مسلمانان كه در نظر عبده وجود داشت برگرفته از نظرات سید جمال بود زیرا او نیز به عنوان یك مصلح و همچنین در مباحث تقریب نیز مطرح است. تلاش عبده در تقریب بین امت اسلامی بوده و در تقریب مذاهب، كمتر به سمت تشیع و امامیه رفته است گرچه در برخورد با نهج‌البلاغه مجذوب كلام امیرالمومنین(ع) می‌شود. این خصوصیت عبده یكی از نكاتی است كه در زندگی او تاثیر زیادی داشته و این نیز ناشی از اندیشه او بوده زیرا پیش‌تر ذكر شد كه یكی از بحث‌های مطرح در اندیشه‌های كلامی عبده، بحث اجتهاد و احكام ثابت و متغیر است. در اندیشه او كاربرد اجتهاد، تلفیق آرای مذاهب مختلف است كه در اینجا یك همگرایی با بحث تقریب به وجود می‌آید. البته بحث تقریب تنها بین شیعه و اهل سنت مطرح نیست بلكه بین خود مذاهب فقهی اهل سنت نیز اختلاف وجود دارد و گاه آنها یكدیگر را نفی می‌كنند. به طور مثال بخاری در دو قسمت از «صحیح بخاری» بدون ذكر نام، با القابی ابوحنیفه را نفی می‌كند. بخاری شاگرد احمد بن حنبل بوده و اهل حدیث محسوب می‌شود. وی «صحیح بخاری» را تالیف كرده كه به اعتقاد برخی از اهل سنت پس از قرآن، صحیح‌ترین كتاب روی زمین است. لذا عبده در این بحث نیز یكی از مصلحان تقریب به شمار می‌رود. در جهان تشیع نیز متفكرانی از عبده تاثیر پذیرفته‌اند چرا كه عبده در حوزه سیاسی مصلح بوده و آشنایی شیعه با او در شرح نهج‌البلاغه نیز بین نظریات او و شیعیان پیوند برقرار می‌كند و مورد استقبال آنها قرار می‌گیرد. در حال حاضر نیز حداقل مصریان و همچنین كسانی كه عقاید اصلاح‌گرایانه دارند نمی‌توانند نسبت به نظریات عبده بی‌اعتنا باشند. البته عقاید وی بیشتر تحت تاثیر سید جمال بوده و پس از آن، كسی كه او را بسیار مطرح می‌كند شاگرد او رشیدرضا است. امروز نیز می‌بینیم كسانی كه تفسیر قرآن می‌كنند نمی‌توانند «تفسیر المنار» را كنار بگذارند.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا