خرید تور تابستان ایران بوم گردی

گزارش| وضعیت معیشتی ساکنان حوالی میدان آزادی

زهرا منصوری، انصاف نیوز: یکی از فروشندگان موبایل در استاد معین می‌گوید «مردم اینجا تا خیابان طوس وضعیت مالی خوبی دارند، از طوس به پایین در قنبرآباد، دامپزشکی و هاشمی داغونه. اینجا ( خیابان طوس) کسانی هم هستند که خلافکار بودند و شیشه می‌فروختند اما الان سازنده شدند. الان آپارتمان این خیابون متری سی میلیونه و کلنگی هم متری 50 میلیون.»

زن دیگری می‌گوید: « اینجا (خیابان آزادی) شاهراهه و همه برای اعتراض میان اینجا.»

به همراه یکی دیگر از همکاران در انصاف نیوز وارد خیابان استاد معین می‌شویم، خیابان‌ پهن و خلوتی است و محله‌ی آرامی به نظر می‌رسد. ساختمان‌های نوساز، بلند، تجاری و نمایندگی‌های چند برند مختلف چشمک می‌زنند. از نظر وضعیت اقتصادی محله‌ی متوسطی به نظر می‌رسد. هر چقدر به سمت‌ خیابان‌های فرعی می‌رویم و از خیابان اصلی دورتر می‌شویم. وضعیت کمی تغییر می‌کند، و با کوچه‌های باریک و شلوغ مواجه می‌شویم که هنوز در آنجا خانه‌های کمی قدیمی‌تر به چشم می‌خورد و حتی آپارتمان‌های آنجا هم نسبت به خیابان اصلی کهنه به نظر می‌رسند.
منطقه 9 واقع در غرب تهران و نردیک به میدان آزادی است. بسیاری این میدان را نماد آزادی می‌دانند و خیابان‌های اصلی این منطقه که به میدان آزادی منتهی می‌شود، در برهه‌های مختلف محل تجمع و اعتراضاتی بوده. چه قبل از انقلاب و چه پس از آن. با توجه به تحریم‌ها و تورم در طی چند سال اخیر سعی می‌کنیم با اهالی محله و صاحبان کسب‌و‌کار درباره‌ی وضعیت اقتصادی مردم این منطقه گفت‌وگویی کنیم. چند نفری از آنها وقتی متوجه می‌شوند، خبرنگار هستم، از ادامه‌ی صحبت سرباز می‌زنند و ما را به مغازه‌های دیگر راهنمایی می‌کنند. برخی از آنها از اینکه سمت و سوی صحبت‌ها سیاسی شود، واهمه دارند اما همگی از وضعیت اقتصادی ناراضی هستند. اکثرا ساکنان این منطقه درباره‌ی اعتراضات آبان 98 در خیابان آزادی می‌گویند مردم این منطقه نبودند و از مناطق دیگری آمدند.

درد و دل یک سوپرمارکتی

در ابتدای مسیر در خیابان‌ استاد معین با صاحب یک سوپرمارکتی صحبت می‌کنم و کارت خبرنگاری را به او نشان می‌دهم اما انگار تمایل چندانی به صحبت ندارد، می‎گوید کار دارد و همزمان اگر چیزی بداند پاسخ می‌دهد، مشغول چیدن اجناس در قفسه‌ها می‌شود. و با صدای آرامی به سوال‌های ما درباره‌ی وضعیت اقتصادی و میزان فروش پاسخ می‌دهد و می‌گوید: «مگه کسی الان وضع مالی خوبی هم داره؟ اما راستش مردم اینجا وضعیت مالی بدی ندارند. از خیابان طوس به پایین مردم ضعیف‌تر هستند. یک‌سری هم از شهرستان میان. بعضی از اینا وضع مالی بهتری از مردم این منطقه دارند. الان بالای سی میلیون نسیه به مردم دادم. یک سری ندار هستند و بعضی هم عادت کردن به نسیه گرفتن. وقتی مشتری پول نداره، حتی پیگیری نمی‌کنم تا پولم رو بگیرم. چه میشه کرد؟ الان درآمد من به نصف رسیده. بیشتر گرونی و کمی هم کرونا تاثیر گذاشته. این شیشه پاک کن رو ببین. بیست فروش بود و الان 31 تومن شده. دو هفته‌ای 11 هزارتومان گرون شده.»
او در ادامه درباره‌ی اعتراضات آبان‌ماه سال 98 می‌گوید مردم این محل را می‌شناسم، بیشتر کسانی که اعتراض می‌کردند، غریبه بودند و از جاهای دیگری به اینجا آمدند و توضیح می‌دهد: «هیچ کدوم از بچه‌های اینجا رو تو اعتراضا ندیدم. وقتی شلوغ میشد، مغازه رو تعطیل می‌کردم و میرفتم. ولی معمولا هرکی می‌خواد شلوغ کنه، میره یه محل دیگه.»

مشاور املاکی از بازار کساد مسکن می‌گوید

بیشتر مغازه‌های این خیابان تعطیل هستند؛ البته بیشتر این منطقه مسکونی است تا تجاری. مشاور املاکی کوچکی در همان خیابان استاد معین قرار دارد که هیچ مشتری‌ای هم در آنجا نیست. وارد می‌شوم و شروع به صحبت می‌کنم، او از وضعیت کساد بازار مسکن گله کرد و گفت فروشنده‌ها خانه‌های خود را نمی‌فروشند و مردم هم نمی‌توانند بخرند چون بازار نوسان دارد و قیمت‌ها به شدت بالاست و ادامه داد: «مردم این منطقه طبقه متوسط هستند، اما قیمت ملک در یک سال گذشته جهش زیادی داشته. از متری 10 میلیون تومن به 30 تومن رسیده. سه ماهی میشه کار و کاسبی ما خوابیده. کسی که پول داره ملک رو نمی‌فروشه، کسی که خریداره نمیدونه چطوری بخره. برای اجاره خواهان زیاده اما 80 درصدشون وقتی قیمتو می‌فهمند، برمی‌گردند. چون قیمت‌ها خیلی بالاست. حدودا یک سالی میشه ساخت و سازها اینجا زیاد شده. کسی نمی فروشه چون میدونه سال دیگه با اون پول نمی‌تونه خونه بخره. مردم اینجا اکثرا بومی این محل هستند و غریبه اینجا زیاد نیست.»
هرچقدر به خیابان‌های فرعی می‌رویم، تعداد مغازه‌های کوچک افزایش پیدا می‌کنند و دیگر از خلوتی و پهنی خیابان ابتدای استاد معین خبری نیست، رفت و آمد ماشین هم بیشتر می‌شود. وارد یکی از مغازه‌های لباس فروشی می‌شویم، فضای بسیار کوچکی دارد. فروشنده هم یک خانم حدودا سی ساله است و بعد از دیدن کارت خبرنگاری شروع به صحبت می‌کند و اتفاقا خیلی هم گله‌مند است و می‌گوید دانشجوی حقوق است، الان هم صاحب اصلی مغازه او را جواب کرده، نمی‌داند باید چه کاری کند، برای کار کردن در دفاتر حقوقی هم گفته‌اند باید زیر 25 سال سن داشته باشید، اجاره‌ی مغازه هم گران است و در ادامه درباره‌ی وضعیت معیشتی مردم این محل توضیح می‌دهد: «باید اول دفتر اقساط رو بهت نشون بدم، تا ببینی حتی یک لباس زیر هم قسطی می‌برند و به نظر من 70 درصد از مردم اینجا از طبقه‌ی متوسط معمولی هستند. فقط روزمرگی خود را تامین می‌کنند و کمی هم پس انداز دارند. البته همین طبقه هم دوباره به صورت اقساط خرید می‌کنند. اما 30 درصد باقی مونده وضعیت مالی بدی دارند، در حدی که وقتی جواناشون بخوان ازدواج کنند، باید خیریه بهشون کمک کند.»

وای به حال مناطق پایین‌تر

او ادامه می‌دهد: «بعضی از نیازمندها آبرومند هستند، چیزی نمی‌گویند و بعضی هم انقدر تحت فشار هستند که لب باز می‌کنند. آزادی منطقه 9 تهرانه و نباید در این حد از نظر مالی ضعیف باشه اما وقتی اینجا وضعیت معیشتی اینجوریه، وای به حال مناطق پایین‌تر. گاهی حتی نمی‌تونند قسط لباسی که می‌برند رو پرداخت کنند، اما من هم از همین قشر هستم و باید پولم رو بگیرم. باید خرج تحصیلم رو بدم. خود سرپرست هستم و مستاجرم. یک خانمی رو می‌شناسم که کارمنده. اون خانم طلاق نمی‌گیره و یکبار ازش پرسیدیم چرا جدا نمیشی. گفت چرا طلاق بگیرم. تا هرکسی در محل کارم شناسنامم رو ببینه، به من بدبین شه. مستاجره و از دو تا بچه مراقبت می‌کنه، در یک زیرزمین در همین محله ساکنه. همسرش ساکن جنوبه و یکبار به این خانم زنگ زده و گفته تو از اسم من سو استفاده می‌کنی و باید به من پورسانت بدی.
ببینید! این منطقه از چند قشر تشکیل شده، مادران سرپرست خانواده در این محله شرایط سختی دارند. مورد دیدم یک خونه‌ی 50 متری رو اجاره می‌کنن و دو خانواده با هم زندگی می‌کنن. من خودم پشت بام خوابی تو همین محل دیدم. در همین قیاس‌وند خونه‌های تیمی و فساد وجود داره و کسی به اون رسیدگی نمی‌کنه. من دیدم مردی که زنش رو در اختیار آقایون دیگه قرار میده تا بتونه کسب درآمد کنه. در حالی که خانم راضی نبوده. مثل همون نماینده سیستان و بلوچستان گفت که یه زن برای آب خودفروشی کرد، اینجام همینه. از این موارد داریم. اما رسانه‌ای نمیشه. البته اون نماینده مجلس حرفشو پس گرفت.
مالک مغازه‌ی من یک آقاییه که سکته کرده، دخترش طلاق گرفته و پسرش هم معتاده و کلی هزینه‌ی گفتار درمانی پدر خانوادست. اینکه دولت گفت اجاره‌ی عقب افتاده رو نگیرند، دروغه. آیا اصلا دولت رعایت حال ما رو کرد که صاحب ملک هوای ما رو داشته باشه. برای قبض‌های انرژی هم سریع اخطار قطع میاد و قسط یک میلیون رو سریع از یارانه کم کردند. پارسال 600 تومن اجاره میدادم، الان یک میلیون. در حالی که باید ده درصد گرون میشد، چطور می‌تونم به اون آقا با مشکلاتی که داره، کرایه ندم.»
این خانم که دل پری هم داشت از مزاحمت‌هایی که برای یک زن مجرد و شاغل در این محله پیش می‌آید، می‌گوید: «روزهای اولی که در این محله بودم، هرروز کلانتری بودم و ارازل اوباش مرا اذیت می‌کردند اما رفته رفته وقتی منو شناختند که با کسی کاری ندارم، الان آبجی صدام می‌زنند. الان به همونایی که اذیتم می‌کردند، مشاوره‌ی حقوقی میدم. یه جورایی برای خودمم کارآموزی حساب میشه. یکبار هم یادمه یکی که عضو یک نهادی بود مثل من مغازه‌ی پوشاک فروشی داشت و چون بد اخلاق بود، کسی از اون خرید نمی‌کرد. مشتری‌های اون پیش من می‌اومدند و ایشون از این مسئله عصبانی شد. چون من باید اجاره بدم و نیاز مالی دارم. نباید مشتری رو از دست بدم، چهل تا کار از قفسه‌ی بالا به پایین میارم تا مشتری یکیشو بخواد. اما این آقا جیبش پر بود و براش مهم نبود. تا اینکه یک روز یک برگه به من نشان داد و گفت اگه بخوام تو رو نابودت می‌کنیم، من فلانم و بهمانم. بالاخره به چند تا از خانم‌های عضو اون نهاد که مشتری من بودند، گفتم این آقا اینکارها رو کرده و منو تهدید می‌کنه. گفت بیا دفتر و من رفتم اونجا چادری که بهم داده بودند که اونجا به بپوشم هم از سرم در آوردم و گفتم من ظاهر و باطن همینم، یه روز چندتا ماشین اومدن دم مغازش، تا اینکه کلا اون آقا از این محل رفت.»

او درباره‌ی اعتراضات آبان 98 و تجمع مردم در خیابان‌های این محله می‌گوید: «اینجا شاهراهه و همه برای اعتراض میان اینجا.»

سال گذشته جلوی کبابی صف می‌ایستادند

یک کبابی در کوچه‌های محله‌ی استاد معین می‌گوید سال گذشته در اینجا صف می‌ایستادند، 4 تا پرسنل داشتم اما الان اینجا تنها هستم و مشتری چندانی هم ندارم و توضیح می‌دهد: «قبلا وقت سر خاروندن هم نداشتم. وقتی کرونا شروع شد، مشتری‌ها رفتند، یک سری هم از نداری دیگه کباب نمی‌خورند. الان بیشتر، ظهرها مشتری داریم و زنگ می‌زنند، با پیک غذا رو می‌فرستیم. اگر همسایه هم نسیه بخواد به اون میدیم. اگر کسی هم غذا بخواد و پول نداشته باشد، ناامید از اینجا ردش نمی‌کنیم. روزانه پنج و شش نفر برای غذای بدون پول میان اینجا. مردم این منطقه بیشتر از قشر ضعیف هستند.»
او درباره‌ی اینکه مردم این منطقه چه غذاهایی را بیشتر سفارش می‌دهند، گفت: «مردم بیشتر خورشت می‌خورند. جوجه و کباب کمتر می‌خرند. ماهی و برگ داشتم الان دیگر نداریم و کسی هم نمی‌خره پس کلا نمیاریم.»

فروش منفی بیست درصد شده

وارد یک میوه‌فروشی در خیابان طوس می‌شویم، یک خانمی در حال خرید است، وقتی می‌خواهد هزینه‌های خرید خود را پرداخت کند. کارت بانکی او موجودی ندارد و فروشنده هم با لبخند می‌گوید خانم{…} اشکال ندارد، به حسابت می‌نویسم و زن تشکر می‌کند، و خارج می‌شود. از صاحب مغازه درباره‌ی وضعیت فروش می‌پرسم و او می‌گوید: «خودت دیدی که خانم پول نداشت. تازه ایشون از خوبای این منطقه‌ست، ضعیف‌تر از اینم داریم. فروش ما الان منفی بیست درصد شده. قبلا مشتری‌ها پنج کیلو-پنج کیلو خرید می‌کردند، الان دوکیلو-دو کیلو. کرونا تاثیری در کاهش خرید نذاشته، فقط گرونی، گرونی! مورد داریم کسی 500 هزار به ما میده، میگه اگه کسی خواست خرید کنه و پول نداشت از این پول بهش میوه بده.»
او ادامه داد: «نسیه هم از ما خیلی می‌گیرند. برگه‌ی نسیه را ببینی، وحشت می‌کنی. درآمد ما از فروش بعضی از چیزهاست مثلا گلابی و انار چون گرونه، کمتر فروش میره اما خرمالو چون فصلشه، فروش بیشتری داره. نارنگی هم ارزون‌تره، مردم می‌خرن. دیگه توان خرید نیست، از بس همه چی گرونه. مجبورند کمتر خرید کنند.»

رستورانی با میزهای خالی

صاحب رستوران درباره‌ی وضعیت اقتصادی و میزان مشتری‌های خود گفت: «خانم خودت سالن رو ببین، وضعیت اقتصادی که سوال کردن نداره. اینجا وقت ناهار قبلا انقدر خلوت نبود. کرونا آمد وضعیت بدتر شد، همه چیز گرون شده. مردم پول ندارند. خیلی‌ها قیمت‎ غذاها رو می‌بینن و برمی‌گردند. خود شما در این جامعه هستید و زندگی می‌کنید، نیاز ندارید که از کسی بپرسید. الان فروش همه چیز کم شده. این رستوران با این تشکیلات و وسعت سه تا مشتری بیشتر ندارد. فروش همه‌ی غذاها کمتر شده. مرغ و گوشت هم وضعیت بدتری داره.

بیست هزار تومان پسته می‌خرند

در ادامه صاحب یک آجیل‌فروشی در خیابان طوس فروش آجیل و خشکبار را ناچیز دانست و توضیح داد: «هر انسانی باید در هفته 100 گرم آجیل بخوره. اما الان اصلا فروش نداریم. هیچوقت یادم نمیره، یک مجری در رادیو دو سال پیش تو بوق و کرنا می‌کرد، آجیل نخرید، چون پسته 80 تومنی 110 هزارتومن شده بود. ولی الان 270 هزار تومان شده. کاش بدونم الان اون مجری کجاست که به مردم بگه خونه و ماشین نخرید. هرچند با اون شلوغ‌بازی‌ها مردم باز خرید کردند اما کم. ما هم کم می‌خریدیم تا به فروش برسه. وقتی آب گل آلوده، باید چیکار کرد؟ منبع رو اصلاح کنیم دیگه. نه اینکه بگیم آجیل نخرید، آجیل نخرید. این بسته انجیر رو ببین. به من میگن این رو با ده درصد سود بفروش. اصلا منطقی نیست.»
او ادامه داد: «فروش به شدت کاهش پیدا کرده، الان آدم‌ها برای هوس خودشون آجیل می‌خرند، به اندازه‌ی بیست تومن یعنی 100 گرم می‌خرند. مشتری‌های ما اکثرا اینطوری شدند، بعضی‌ها برای مریض می‌خوان اما این صد گرم که کافی نیست باید هر هفته بخورند. دیگه کسی تخمه هم نمی‌خره، مردم دنبال شیرینی و کیک یزدی هستند. چیزهایی که یکم ارزون‌تره. شاید 5 درصد از مشتری‌های ما آجیل زیاد یا شیرینی خوب و گرون بخرند. کسایی هم از محله‌های مرفه‌نشین میان و از پایین‌شهر خرید می‌کنند، چون میدونند آجیل خوب اینجا پیدا میشه. البته همه‌ی کسایی که بالاشهر هم می‌شینند، پولدار نیستند.»
اما در ادامه صاحب یک مغازه‌ی لوازم جانبی موبایل در خیابان طوس می‌گوید مردم اینجا وضعیت مالی خوبی دارند، کتانی 12 میلیون تومانی می‌پوشند و در ادامه با خنده گفت:«مردم تا خیابان طوس وضعیت مالی خوبی دارند، از طوس به پایین در قنبرآباد، دامپزشکی و هاشمی داغونه. اینجا (خیابان طوس) کسانی هم هستند که خلافکار بودند و شیشه می‌فروختند اما الان سازنده شدند. آپارتمان این خیابون متری سی میلیونه و کلنگی هم متری 50 میلیون.»
او در ادامه درباره‌ی وضعیت فروش توضیح می‌دهد: «وصعیت فروش بد نیست و مردم برای چیزهایی که واجبه مجبورند که هزینه کنند، مثل همین برنامه شاد و مدرسه‌ی بچه‌ها. مثلا اگر تلگرام خراب شه؛ خودم از نون خوردن میفتم. پس پول میدم تا درست شه. بقیه هم اینطورین.»
درباره‌ی تقاضای نسیه از سوی مردم گفت: «مردم درک می‌کنند، انقدر تورم وحشتناکه و قیمت‌ها تغییر می‌کنه که آدم هایی که نسیه بخوان، کم پیدا میشن. هر جنسی رو نگه داری، دو روز بعد 50 تومن گرون شده.»
او درباره‌ی اعتراضات آبان 98 در این منطقه گفت: «یک سری دانشجو، آدم بیکار و علاف در آزادی اعتراض کردند، مردم اینجا نبودند. اینجا همه کاسب هستند. خونه‌دار و کاسب دنبال این چیزها نمیره.»

مردم گرسنه بودند و اعتراض کردند

صاحب یک گل فروشی در خیابان استاد معین می‌گوید «گل را برای خراب شدن می‌آوریم، دور روز است حتی یک مشتری ندارم، اجاره‌ی این مغازه و پرسنل را چه کسی می‌دهد؟!»
اودر ادامه گفت: «با کرونا کاسبی بد شده. با این اجاره‌های بالا که نمیتونیم پولی در بیاریم. فروش به یک سوم رسیده. پول آب و برق هم دو برابر شده. کاسبی گل فروشی هم از ساعت شیش به بعد تازه شروع میشه ولی ما باید تعطیل کنیم. قیمت گل هم بالاتر رفته. قبلا ماشین عروس رو تزیین می‌کردیم اما با کرونا حدودا یک سالی میشه که اونم دیگه نیست و ممنوعه. سالها همین کارو کردم، نمی‌تونم کارم رو عوض کنم.
کار من گل فروشی و تشریفاته و یک سالی میشه که نابود شدم. باغم رو بستم. هزینه‌‌ی ضرر منو کی میده. فقط شعار میدن. یکی از مسئولین اومد بیرون تا ببینه مردم چه دردی میکشن؟ روغن نداریم. یک کره رو نمی‌تونن تولید کنند. حالا انتخابات آمریکا یکم تاثیر گذاشته و دیدید دلار بالاخره پایین اومد. همه چیز مردم ایران به آمریکا ربط داره. همه چی!
او درباره‌ی اعتراضات سال گذشته در این منطقه گفت: «سال گذشته آبان ماه اینجا شلوغ شد، مغازه رو فقط یک شب بستیم و مردم همین محله شلوغ کردند، تمام شیشه‌های این خیابون رو خورد کردند. البته کسی با ما کاری نداشت، ولی خودمون یک روز تعطیل کردیم. مردم گرسنه بودند دیگه اعتراض کردند.»
در ادامه کارگر این گل‌فروشی درباره‌ی وضعیت فروش گل و تقاضاهای مردم گفت: «دیگه آقایون نمی‌تونن طلا بخرند. مجبورن 4 شاخه گل بخرن. وقتی طلا بالا باشه که دیگه کسی هم نمیتونه ازدواج کنه. از صد تا دختر شاید 10 نفر میگن من طلا نمیخوام یا بدل هم کافیه. الانم نمی‌تونیم کارمون رو عوض کنیم. باید دو سه سالی تحمل کنیم تا اوضاع خوب شه. فروش ما هم فقط گل رزه. چون کیفیت داره. و داوودی چون خیلی ارزونه، مردم می‌خرن. ارکیده هم دیگه کسی نمیخره، شاخه‌ی سی تومنه.»

مردم چای اعصاب می‌خرند

از کنار یک مغازه‌ی کوچک عرقیجات رد می‌شویم، پرنده پر نمی‌زند، صاحب مغازه بیرون از مغازه نشسته است و در ابتدا فکر می‌کند ما مشتری هستیم، وقتی می‌فهمد خبرنگار هستیم، سرد رفتار می‌کند و پاسخ‌های کوتاه می‌دهد و می‌گوید: «نسبت به سال قبل فروش خیلی کمتر شده، مردم بیشتر چای اعصاب از ما میخرند. امروز با دیروز قیمت‌ها فرق می‌کنه، هرروز گرون‌تر میشه. هل کیلویی 300 بود الان شده یه میلیون. جنس‌های ما بیشتر از هند و پاکستان میاد. جنس ایرانی هم گرون میشه چون کرایه مغازه بالاست، خرج زندگی بالاست. حالا با اومدن کرونا مردم پونه و آویشن می‌خرند، فروش اینا بهتر شده.»

گور پدر ترامپ، بایدن و آمریکا

یکی از افراد ساکن در محله‌ی استاد معین که در پارک لعل آخر نشسته است، در حالی که در ابتدا حاضر به صحبت از وضعیت اقتصادی این منطقه نیست اما با ناراحتی و صدای بلند پاسخ می‌دهد: «کار ما از این حرف‌ها گذشته، به جای گزارش نوشتن برید به بالایی‌ها بگید وضعیت رو درست کنند. چرا از من درباره‌ی وضعیت اقتصادی این منطقه می‌پرسید، اینجا همه بازنشسته هستند، کسی کاری نمی‌تواند انجام دهد. به او بالایی‌ها بچسب. مثل آقای رئیس جمهور و رهبر. گرانی کمر همه رو شکسته.
از جایش بلند می‌شود و دولا می‌شود و می‌گوید: ببین! از گرانی دولا شده‌ایم و برو برو پیش من چیزی گیرت نمیاد. کرونا هم قوز بالا قوز. اونا هرروز تو تلویزیون یک چیزی میگن. حرفاشون تاثیری هم نداره. برو به آقایون بالا بگو من خبرنگارم. برای مردم چیکار کردین؟ چهل ساله چیکار کردین؟ چسبیدید به آمریکا. مملکت مستقلی هستید، به آمریکا چیکار دارید. ول کنید. گور پدر ترامپ و آمریکا. اگر راست میگید خودتون مملکت رو درست کنید و نه اینکه منتظر باشید که تو آمریکا کی رئیس جمهور میشه. گور پدر بایدن و ترامپ. از قدیم گفتن سگ زرد برادر شغاله. 99 درصد مردم ناراضی هستند. روغن 5 کیلویی 70 تومن شده. تخم مرغ و مرغ که به تحریم ربط نداره. مردتیکه پدر سوخته{ترامپ} دارو رو تحریم کرد، به روغن و مرغ چیکار داره. گوشت کیلویی 165 هزار تومنه. برید به همون بالایی‌ها بگید. برید!»

کرونا و مرونا به من ربطی نداره!

یک کافی نتی در خیابان آزادی درباره‌ی وضعیت اجاره‌ی مغازها در این خیابان می‌گوید: «صاحب مغازه‌های اینجا میلیاردر هستند اما آدم‌های نفهمی هم هستن راستش. به من میگه 9 میلیون اجاره بده، از کجا بیارم؟ ماهایی که اجاره میدیم، بدبختیم. صاحب مغازه اون ور آب آفتاب می‌گیره و به من میگه نه میلیون اجارمو بده. مردم این منطقه وضعیت اقتصادی خوبی دارند، بعد از کرونا و تعطیلی دانشگاه‌ها درآمد من خیلی کم شد، امید ما به مدارس و دانشگاه‌ها بود که الان اینجوری شده.»


توضیح انصاف نیوز در ساعت 15:09: چند عبارت در متن اصلاح شد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا