خرید تور تابستان ایران بوم گردی

عبور از فقه؛ ممکن یا ناممکن؟

مرتضی زارعی، مدرس دانشگاه در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز یا عنوان «عبور از فقه؛ ممکن یا ناممکن؟» نوشت:

در‌ یکی دو دهه اخیر برخی از روشنفکران دینی مساله عبور از فقه یا تاریخی شدن فقه را مطرح نموده اند. در میان روشنفکران وطنی دکتر سروش اولین فردی بود که مساله تاریخی شدن فقه را مطرح کرد و مرادش این بود که فقه به ویژه در بخش معاملات و امور اجتماعی برای امروز کارایی ندارد و فقط به عنوان امری که در تاریخ بوده و نقشی داشته باید مورد مطالعه قرار گیرد و بعد آقای شبستری با عنوان عبور از فقه این موضوع را رادیکال تر مطرح کرد و اما آ یا براستی عبور از فقه یا نگاه تاریخی به فقه ممکن است؟ به نظر می رسد پاسخ به این مساله با توجه به چند نکته منفی است وآن نکات عبارتند از:

۱- از مبانی ادعای عبور از فقه یا تاریخی شمردن فقه با پایگاه و مبنای دینی این است که فقه را می توان از دین جدا کرد و بگوییم دین یا حداقل بخش مهم دین مثل اخلاق را نگه می داریم و فقه را رها می کنیم؛ در حالی که انفکاک فقه از دین و سایر مراتب آن مثل اخلاق ناممکن است. فقه بر خلاف ادعای برخی از روشنفکران دینی پوسته دین نیست تا قابل جدایی باشد بلکه مرتبه ای از دین است و دلیل مهم آن در هم تنیدگی آیات فقهی و اخلاقی وکلامی وعرفانی در قرآن و عدم امکان جدا سازی آنهاست به عنوان نمونه به این آیه شریفه دقت نمایید

[إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا]

«ﺧﺪﺍ ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻰ  ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺎﻧﺶ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩم ﺩﺍﻭﺭﻱ ﻣﻰ  ﻛﻨﻴﺪ ، ﺑﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺩﺍﻭﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ . ﻳﻘﻴﻨﺎً [ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪﻥ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻭ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺩﺭ ﺩﺍﻭﺭﻱ ] ﻧﻴﻜﻮ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﻋﻈﻪ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ ; ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺷﻨﻮﺍ ﻭ ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ» (نسا ء،٥٨)

در آیه فوق به امانت داری و حکم دادن عادلانه هم امر شده است و هم از آنها به عنوان موعظه یاد شده است واین یعنی جدایی ناپذیری امر وحکم فقهی با توصیه و موعظه اخلاقی. لذا یک عمل هم حیثیت حکمی و فقهی دارد و هم اخلاقی.

۲- اگر بخواهیم فقه را کنار بگذاریم چه چیز را باید جانشین سازیم؟

شاید در جواب بگویند کما این که گفته اند حقوق را جایگزین می کنیم و این البته به دلایل بسیار ناممکن است و مهم ترین دلیل نقصان حقوق در نسبت با فقه در نادیده گرفتن دو عنصر مهم وسرنوشت ساز در زیست بشر و بی توجهی متعمدانه به آ ن دو است، که عبارتند از خدا وشیطان، ندیدن این دو در نظام حقوق فعلی در واقع نادیده گرفتن حقیقتی به نام خدای خالق و سازننده و پیش‌برنده حیات بشر و واقعیتی به نام شیطان شر انگیز و سوزاننده زیست انسانی خلاءهایی ژرفی در حقوق ایجاد کرده و لذا حقوق به هیچ وجه نمی تواند جای فقه را بگیرد.

۳- در فقه قرآنی که محور و موضوع آن عمل انسان است، به عمل نگاه ویژه می شود و عمل علاوه بر ظاهر برخوردار از باطن است. عمل در دیدگاه فقه قرآنی تاویل دارد همان طور که کلمات و الفاظ قدسی دارای تاویل هستند، عمل انسان خلیفه الهی نیز تاویل دارد وهر عملی تاویل خود را دارد که فرمود:

[وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ]

«و ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ [ ﺟﻨﺴﻲ ﺭﺍ ] ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ، ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﺭﺍﻛﺎﻣﻞ ﺑﺪﻫﻴﺪ ، ﻭ ﺑﺎ ﺗﺮﺍﺯﻭﻱ ﺩﺭﺳﺖ ﻭﺻﺤﻴﺢ ﻭﺯﻥ ﻛﻨﻴﺪ ، ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ تاویلش ﻧﻴﻜﻮﺗﺮﺍﺳﺖ» (اسراء/٥٣)

لذا حکم فقهی باید به نوعی مرتبط با غیب ومتن غیبی باشد تا با تاویل حقیقی خود سازگار افتد واین در حقوق وامثال آن قابل دست یابی نیست

با توجه به نکات فوق کنار زدن فقه نه ممکن ونه مطلوب است. البته این به معنای آن نیست که فقه موجود فقه مطلوب و ایده آل و کارآمد است و قطعا فقه نیاز به اصلاحات جدّی دارد اما راه اصلاح وضع موجود نه با عبوراز فقه و نه فردی کردن فقه میسور است بلکه با بازگرداندن فقه به قرآن و مبانی قرآنی ممکن خواهد بود.

فقه موجود متاثر از اصول فقه متورم است، همچنین در فقه فعلی اصول کلامی واجتماعی فقه قرآنی نادیده گرفته شده است که باعث رنجوری و کم رمقی‌اش گشته است و اصلاح آن با تدوین اصول فقه قرآنی و احیای مبانی فقهی با تکیه بر اصولی چون عدالت و کرامت قرآنی ممکن خواهد بود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. لطفا مختصرا اعلام کنید کجای این ایات اشاره شده به عنصری مادی وواقعی مانند نظارت اشاره ای شده است…..بجز ارتباط قلبی شخص با ذات باریتعالی؟؟؟؟؟که این درعالم واقع ومادی امری نامکشوف است…

    3
    1
    1. اولا -بحث ما از فقه است وحکم فقهی  ونه حکومت
      ثانیا – به مثل  نظارت  هم در آیات دیگر مثل آیه ولایت مومنان وامربه معروف (توبه ۷۱) اشاره شده است واز نظر قرآن نظارت با توجه به اصل امربه معروف عمومی است ونه اختصاصی  حاکمان

  2. تمام گفته های شما را آقای سروش و شبستری هم میدانند با تسلط و عمق بیشتر ، اما هر پدیده ای را باید در ورطه عمل سنجید . بر کسی پوشیده نیست که حکومت فقهی گاهی شکست خورده و شما میخواهید از درون تفکری که ظرفیت و پتانسیلش را ندارد یک حکومت مطلوب و مناسب دنیای مدرن بیرون آورید . نشدنی ست دوست عزیز

    3
    2
  3. جناب آقای زارعی ؛ با سلام و سپاس
    1- جنابعالی شاید تعمدا به اصلی ترین دیدگاه مدافعان عبور از فقه توجه نکرده اید و آن نگاه آنها به آیات مربوط به معاملات و سیاسات و ورود عرضی آنها به متن دینی و مخاطب نبودن آیندگان نسبت به خطابهایی است که مشخصا به افراد آن جامعه موجود در زمان متن ، در مورد واقعه مشخص در تاریخ مشخص ، برای راه حل بیان شده( و مثلا آماده کردن اسبها برای جنگ یا پذیرش صلح درخواست کنندگان صلح در جنگی خاص یا جواب به اهل کتاب مشخص آن عصر در مورد یک موضوع مشخص در آن مقطع را بیان کرده است)
    2- با فهم این نکته واضح، نیاز چندانی به توضیح بیشتر به نظر نمی رسد مگر اینکه شما کماکان (به تبع حکم کلی درباره آیات) حکم کنید که در هر جنگی از مسلمانان باید یک نفر بر ده نفر (که البته بعدا به دو نفر در مقطع بعد کاهش یافت) غلبه کند و افراد باید اسبها را برای جنگ آماده کنند (و بدون اسب نجنگند!) و اگر برده ای برای کفاره روزه ای وجود نداشت ، بردگی را احیا کنند یا بروند و کسی را برده کنند تا بتوانند کفاره روزه دهند و … (در حالی که آزادی بردگان با حکم آیات مربوط حاصل می شده و نه بردگی انسانهای آزاد)
    3- همه نقاط ضعف ادعایی علم حقوق از سوی شما (با صرفنظر از نقاط ضعف فقه موجود و مقایسه این دو) در همه موارد دیگری که حکم فقهی واقعی وجود ندارد (حداقل منطقه الفراغ به تعبیر مرحوم صدر) وجود دارد و این بخش عمده قوانین و احکام زندگی تغییر یافته امروزی را تشکیل می دهد. پس ضعف ادعایی در مواردِ دارای حکم در فقه نیز، همانند موارد بدون حکم است که اتفاقا بیشتر و مهمتر ند (مانند مذاکره یا رابطه با کشورهای دیگر و اجبار به حجاب خاص (و کلا : اکراه در دین) و …) و ضمنا فعلا مشمول قوانین موضوعه غیر فقهی(قانون حقوقی) در ایران و گاه تصمیمات شخصی هستند
    4- احکام منتسب به فقه بدون مرجع معتبر در کتاب و سنت را در این زمینه جزء فقه معتبر نمی شماریم که ادعا شود هر چیزی حکمی در فقه دارد . مطلعان می دانند که پذیرش خبر غیر متواتر در فقه موجود از سوی پذیرندگان، متکی به عدم امکان اخذ حکم برای مسائل پیش آمده ، از کتاب و احادیث متواتر بوده است، آن هم در گذشته ای دور با مسائل بسیار محدودتر و ساده تر مربوط به آن زمان
    5- پیامبر اسلام نه با توجه به آیات مربوط به وقایع مشخص در زمان معین و محدود (مانند یک جنگ یا صلح) در مورد جنگ و صلح و … بعدی، بلکه براساس آیه جدید نازل شده و … در باره مورد جدید (اعم از جنگ یا صلح و …) رفتار می کرد و مواردی که حکم آیه ای یک رویه را تشکیل می داد هم تغییر آن با تغییر شرایط (از جمله از طریق نسخ) اتفاق می افتاد. مورد اول به وضوح نشان می دهد که حکم مقطعی، هیچگاه مستمر در نظر گرفته نمی شده است (و مورد دوم حتی تغییر رویه مستمر موجود را نشان می دهد)
    6- بیشتر (قریب به اتفاق) عبادات دینی و سلوک معنوی فردی مندرج در آیین محمدی (مگر در جزییاتی چون تغییر قبله یا حذف پاره ای از مبطلات روزه و ..، که خود قابل تامل است)، صورت کلی خود را حفظ کرده اند و در طول حیات پیامبر به استمرار مورد عمل قرار گرفته اند و در مرود برخی چون نماز به این استمرار در متن وحی دعوت شده است. این هسته اصلی و روش زندگی معنوی که برای رسیدن به تعالی روحی و وجودی (بعنوان وجه نیاز به دین)، در آیین اسلام محمدی موجود است ، تغییر و تبدل آن (جز در اضطرار؛ به معنی دقیق دینی) از سوی کسانی که قاعدتا تاثیر روحی و وجودی نهایی سلوک معنوی را نمی دانند، قطعا موجه نیست تا مطلوب باشد
    7- نکته اخیر (ششم) موید ناممکن بودن عبور از فقه نیست چرا که متن وحی از سویی و سیره مسلمانان از سوی دیگر برای عموم، و وجود سنت مربوط به تجربه های معنوی و متخصصان و طی کردگان آن در تصوف و عرفان اسلامی برای طالبان آن، جایگزین احکام فقهی و تفاصیل شاید زاید آن (در حوزه معنویات) است همانطور که سبک زندگی فعلی اکثر مسلمانان کشورهای گوناگون (بجز مسلمانان دارای نگاه ارتدوکسی) گواه آن است.
    گفتگو آیین درویشی نبود / ورنه، با تو بس حکایت داشتیم
    باقی تا بعد ؛ والسلام.

    1. باسلام خدمت جناب دانشور به اختصار درباره مطالبی که مطرح فرمودید نکاتی را بیان می کنم
      ۱- بسیاری از آیات سیاسی اجتماعی خطاب فرا زمانی دارند به خصوص آیاتی که مبنای اجتماع وسیاست را بیان می کنند مثل آیات مربوط به اقامه عدل که هدف تمام انبیاء بیان شده است (حدید/۲۵)
      ۲-در هیچ جای قرآن از جاودانه بودن مثل برده داری سخنی به میان نیامده بلکه به عکس ترغیب بسیار بر آزاد ساختن بندگان وزمینه سازی برای انقراض اساس برده داری است از جمله در سوره های کوچک که سوره های ابتدایی نزول قرآن هستند مساله آزادی بردگان به عنوان یک اصل مطرح شده است ازجمله درسوره بلد فرمود:
      وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ
      ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻧﻪ ﺳﺨﺖ ﭼﻴﺴﺖ ؟(١٢)
      فَكُّ رَقَبَةٍ
      ﺁﺯﺍﺩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﺮﺩﻩ ،(١٣)
      ۳- در مثل منطقه الفراغ گرچه حکم خاص نیست اما چون در فضا وبا مبانی ایمانی وحجت فقهی احکام صادر می شود از وجود خداوند حاکم وشیطان مانع غفلت نمی شود واساسا منطقه فراغ یعنی اجازه عمومی الهی در عمل مومن برطبق حجت جاری است
      ۴-ما نگفتیم هر چیزی حکم خاص درفقه دارد بلکه می دانیم که عقل در کشف احکام نقش مهمی دارد البته با قبول وتکیه بر کلیات واصول فقه قرآنی
      (مثل کرامت انسان ،عدالت ،وتقوا یعنی حفظ حریم الهی) ونه بدون توجه به آنها
      ۵- در اصل اجتهاد نیز موارد نسخ وشرایط زمان ومکان لحاظ می شود

  4. در جواب دوستمان که پرسیده اند کجای آیه دلالت دارد …باید بگویم اولا -بحث ما از فقه است وحکم فقهی  ونه حکومت
    ثانیا – به مثل  نظارت  هم در آیات دیگر مثل آیه ولایت مومنان وامربه معروف (توبه ۷۱) اشاره شده است واز نظر قرآن نظارت با توجه به اصل امربه معروف عمومی است ونه اختصاصی  حاکمان

  5. با سلام و احترام
    1-مطلب نسبتا مفصلی نوشتم؛ نمی دانم به دست سایت محترم انصاف نرسید یا به صلاحدید. به هر حال به خلاصه و نه تکرار عرض می کنم که:
    مهمترین بخش استدلال دو نواندیش نامبرده در نوشته آقای زارعی نادیده گرفته شده که عبارت است از : خطاب قرآن به مخاطبان «حاضر» خود، در همان عصر، درباره رویدادهای مشخص در زمان و مکان مشخص، مبنی بر ارائه راه حلی مقطعی (در سیاسیات و به نظر من اجتماعیات) و تفکیک این احکام ذاتا مقطعی از احکامی که مقطعی بودن آنها مشخص نیست یا مشخصا غیرمقطعی است (مانند کلیات عبادات)
    2- مشخصا در آنجا موارد و نمونه های مشخص مقطعی بودن مواردی از احکام مقطعی را با شواهدی درون دینی نشان دادم ؛اعم از منسوخ(مانند حکم حبس همسر مرتکب فحشا که به تازیانه تغییر کرد) یا غیرمنسوخ (مانند امضای تعدد زوجات ضمن انحصار آنها در 4 همسر )، و غیر مقطعی بودن در عبادات را به طور اجمالی مبتنی بر شواهد مشابه کردم (مانندسفارش قرآن به محافظت بر نمازهای روزانه: سوره 2؛ آیه 238)
    3- باید بین توصیه اخلاقی عمومی مثلا به انفاق ( برای رفع فقر) و راهکارهای موجود در احکام موجود بدین منظور )مانند خمس و زکات و میزان و شرایط و… ( و مقطعی یا دائمی بودن آنها تفکیک قائل شد؛ برخلاف حلقه مفقوده در فقهT در متن وحی، نه تنها در انفاق ، بسنده کردن به این احکام کافی دانسته نشده بلکه تا زمان نیاز نیازمندان بر وظیفه بی نیازان تاکید شده است و اگر در اصول فقه ؛ امر توام با وعید عقوبت ، موجب وجوب شمرده شده است (بنا به قبول آن) بسیاری از این توصیه های عام اخلاقی و انسانی (اتفاقا بر عکس احکام به معنی خاص) واجد این وعید یا واجد وعید شدیدتر ند (این خود نشان دهنده تفاوت اولویتها، نگرش ، ملاک ها و متد در این دو متن (فقه و وحی / متد قانونی و دینی) است
    4- تفصیل موضوع که مکرر کردن همان پیام قبلی با بیش و کم است، شاید موجب عدم صلاحدید مجدد انتشار پیام من شود (البته اگر به دست عزیزان انصاف نیوز رسیده باشد) .به این جهت و تا مشخص شدن ماوقع، و شاید هم به علت ملالت شخصی از تکرار ، به همین مقدار بسنده می کنم.
    والسلام

  6. با سلام و سپاس مجدد.
    با توجه به تمایل شما به پرهیز از به درازا کشیدن سخن ، به خلاصه عرض می کنم:
    1- سخن من بر سر امکان عبور از علم فقه و نه ضرورت آن بود، هر چند عبور از آن را پیشنهاد هم می کنم و ورود به آن را در دین عارضی می دانم. (زیرا 🙂
    2- هم خود عبور از فقه و هم حتی دین بدون علم فقه و ورود به آن، در مسلمانان (اعم از عامه و شیعه) سابقه دارند: یعنی : هم تا قبل از تاسیس علم فقه ، دین محمدی وجود داشت اما علم فقه وجود نداشت و هم پس از تاسیس علم فقه ، پس از عدم دسترسی به ائمه شیعه ، غالب علمای مذهب از فتوا دادن پرهیز می کردند و بجای آن مردم را به متن سخن پیشوایان دین ارجاع می دادند.
    3- در مورد علم فقه موجود، قائل به ضرورت عبور از آن نیز هستم : هم به علت پیامدهای آن در زیست اجتماعی و عمومی و هم به علت اختلال در سلوک معنوی و اخلاقی و هم به دلیل تعارض آن با حقوق عام انسانی.
    4- خود متن وحی پیشتر و بیشتر از همه اینها، خود (قرآن) را وسیله هدایت (راه نمودن) و بیان و انذار و تعلیم و تاثیر می شمارد و به رجوع و تمسک به خود(در کنار اندیشه یا خرد و نور معنویت) فرامی خواند.
    والسلام.

    1. باسلام مجدد
      نکاتی را دوباره طرح فرمودید که خالی از برهان ودلیل است نخست این که گفته اید در زمان پیامبر اکرم (ص)یا زمان نزدیک به امامان علم فقه نبوده که ادعای بی دلیلی بیش نیست، علم فقه را خود قرآن ودر زمان پیامبر اکرم بنا نهاد(توبه ،۱۲۲) و مسلمانان مستعد را به فراگیری آن دعوت نمود البته فقه ابتدا اکبر بود دایره وسیعی از معارف دین را شامل می شد وبعدها متمرکز در احکام شد وبحث فقاهت در احکام در زمان پیامبر اکرم مطرح بوده است از جمله وقتی معاذ از طرف پیامبر عازم یمن بود وپیامبر از او پرسید آنجا چگونه حکم خواهی کرد؟ واو گفت از کتاب خدا ودر مرحله بعد سنت پیامبر ودر مرحله بعد اجتهاد خود این سخن مورد تحسین پیامبر قرار گرفت (ترمذی ج ۳ص ۶۰۸)و در زمان امامان معصوم نیز با وجود خود امام ایشان به برخی از صحابه دستور می دادند فتوا دهند ازجمله امام باقر به ابان تغلب فرمود(رجال نجاشی ج۱ص۷۳) وامام صادق عمل معاذ بن مسلم را در فتوا دادن تایید کرد(وسائل الشیعه ج ۲۸ص ۱۰۸) واین که در کتب متقدمین حدیث به جای فتوا نقل می شده است به خاطر این بوده که در اعتقاد شیعه فقیه اعلم امام معصوم است و اخذ به حدیث گرفتن حکم فقهی از مرجع اصلی است وامام نیز طبق قو اعد علم فقه استنباط دارد بیانی که امام علی در نهج البلاغه درباره کشف احکام دارند ورعایت وثاقت راوی وناسخ ومنسوخ وعام وخاص وامثال آن را لازم می دانند(نهج البلاغه خطبه ۲۱۰) بنابراین علم فقه قدمتی به قدمت نزول قرآن دارند وهیچگاه غایب ازصحنه نبوده است ودرباره نکات دیگر اجمالااین نکته را تذکار می دهم که لوازم عمل برخی از فقیهان را نباید به اصل علم نسبت داد وروشن ترین دلیل نفی ادعاهای ذکر شده ظهور فقیهان عارف وپیشرو در طول تاریخ فقه بوده است نفی علم فقه به خاطر برخی آرای فقهی یا شیوه های مدیریت سیاسی مثل این است که کسی علم فیزیک را نفی کند به خاطر این که فرضا بمب اتم محصول تحقیق برخی از عالمان فیزیک است ،موید باشید

  7. با سلام خدمت بزرگواران مشغول به فعالیت شریف اطلاع رسانی در سایت محترم انصاف نیوز
    آنچه در اینجا یا مورد مشابه، درباره عدم درج و حذف پاسخ دوم من به جناب آقای زارعی آوردم، اشتباه و ناشی از نیافتن پاسخ خود در مراجعه به مطلب (پس از وجود آن در مراجعه قبلی ) بود.
    ضمن عذرخواهی صمیمانه و صادقانه ، مجددا از شما تشکر و عدم انتشار آن پیام کوتاه اشتباه را درخواست می کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا