خرید تور تابستان ایران بوم گردی

خانم هاشمی؛ شما مسئول هستید

کیان پوررهنما، دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «خانم هاشمی؛ شما مسئولید» نوشت:

مصاحبه خانم فائزه هاشمی با انصاف نیوز [لینک] را مشاهده می کردم، به مانند دیگر مصاحبه های ایشان، مصاحبه‌گر، پرسشگر و به نوعی نقاد بود و خانم هاشمی مدافع تام و تمام آیت الله فقید.

(گرچه انصافا در لابه لای سخن، خانم هاشمی اشاره های بسیار گذرا و سطحی به خطاهای آیت الله هم داشتند، اما به مانند همیشه به حدی ناچیز بود که اگر گفته نمیشد هم تفاوتی نمی کرد)

متاسفانه در طی این سالها مشاهده نموده ایم، که هرجا کوچکترین نقدی به مرحوم هاشمی می شود ایشان چنان مدافع می شوند که انگار نه انگار ایشان به غیر از اینکه دختر مرحوم باشند یک شخصیت مستقل سیاسی نیز دارند و انصاف حکم میکند که در برخی موارد جانب حقیقت را بگیرند تا جانب پدر را، و به مانند شخصیتی آزاده و صاحب نظر حتی مشی پدر را نیز نقد کنند، زیرا اگر غیر از این باشد چه تفاوتی با اندیشه و رویکرد جریان رقیب وجود دارد؟

ایشان و بسیاری از نیروهای منتقد باید بپذیرند که این انتقادات و خود انتقادی‌ها بازی در زمین حریف نیست و در نهایت به نفع جریان اصلاح طلبی تمام می شود.

با وجود آنکه معتقدیم مرحوم هاشمی خصوصا در دهه اخر و سال های پایانی عمرشان به مردم (یا بخش بزرگی از  مردم) نزدیک تر شدند و مواضع متفاوتی را از ایشان مشاهده نمودیم اما این نوع تعریف ها و حمایت ها و توجیه‌ها را دقیقا به ضرر خود مرحوم و به ضرر جریان اصلاح طلبی و نیروهای اعتدالی که ایشان خود را به نوعی جزوی از این جریانات می دانند، می دانیم و از جانب انصاف به دور، و این سخنان را دارای دافعه می دانیم و نه جاذبه.

هاشمی آن سالها، هاشمی سالیان اخیر نبود و اتفاقا همان نقدها و انتقادات اصلاح طلبان (و البته تاثیرات فرزندان و تحولات جامعه) بود که ایشان را مجاب کرد که در روش و گفتمان خود تجدید نظر کنند وگرنه با وجود متفاوت بودن ایشان از برخی روحانیون، در موارد بسیاری ایشان نیز مقاومت هایی در قبال توسعه سیاسی و دیگر مسائل داشته اند.

خانم هاشمی در بخشی از مصاحبه میگویند راه توسعه عوارضی به دنبال دارد و این راه اجتناب ناپذیر است، بله ایشان از بعدی درست می فرمایند، اما اگر قرار بر این سخنان و این نوع استدلال بود پس چرا مردم انقلاب کردند؟ خب اگر اینگونه بود که محمدرضا شاه که توسعه را بهتر  از مرحوم هاشمی می توانست پیش ببرد، حال آن توسعه وابستگی به دنبال داشت و این توسعه نیز له شدن طبقه ای از مردم و جامعه.

ایشان فراموش می کنند که از شعارهای اصیل انقلاب، در کنار مبحث آزادی، مقوله عدالت و حمایت از اقشار مستضعف بود، نه اینکه بعدش بیاییم و بگوییم توسعه عوارضی دارد و به عبارتی اقشاری از جامعه (که همان طبقه کم برخوردار جامعه است) در زیر دندانه های این چرخ توسعه باید له شوند و این اجتناب ناپذیر است، خصوصا که جریان روند این توسعه ورزی به سمتی پیش رود که صرفا عده ای قلیل صاحب منافع و خیراتی شوند و طبقه ای دست از پا درازتر بمانند و روز به روز شاهد فاصله طبقاتی بیشتر باشیم.

در بخش دیگری از مصاحبه، ایشان چنان تصویری از دوران مرحوم هاشمی ارائه می دهند که گویی ملت دو دهه قبل را به سادگی فراموش کرده اند، ایشان هرچه خوبی را به نام بابا (مرحوم هاشمی) می گذارند و هرچه اشکال و ایراد را به پای دیگر نهادها و افراد و به نوعی سخن می گویند که گویا ما نه با یک روحانی نیمه سنتی_نیمه نوگرا، بلکه با یک فرد کاملا توسعه گرای تمام دموکرات اروپایی مواجهیم.

جدا این نوع حمایت ها به ضرر مرحوم هاشمی تمام می شود.

ایشان در بخشی مرحوم هاشمی را تقریبا از تمام مشکلات دوران ریاست جمهوری مبرا میکند (به غیر از چند مورد و چند نقد جزئی) و اغلب مشکلات را به گردن دیگر نهادها و ارگان ها می اندازند، اما در بخشی دیگر تمام مشکلات دوره احمدی نژاد را از آن احمدی نژاد می دانند، در صورتی که اگر با منطق استدلال ایشون پیش بریم، احمدی نژاد هم در دور دوم و حتی از اواخر دور اول مورد حمایت کامل نبود، در انتخابات دور دوم هم عده ای از نیروهای جریان رقیب از سر ناچاری به حمایت از او برخاستند.

البته این سخن به معنی تایید عملکرد و اقدامات اقای احمدی نژاد نیست و بحث نقد این نوع استدلال است، چون اگر قرار است رئیس جمهوری بیاید و پس از اتمام دوره تمام یا اکثر مشکلات را از آن حاکمیت بداند و مسئولیت عملکرد خود را نپذیرد چرا پس اصلا باید بیاید و در انتخابات شرکت کند.

(مجددا و جهت رعایت انصاف؛  ایشان نیز به این نکته اشاره می کنند که ایراداتی وجود داشته، اما با ان نوع منطق و استدلال خود در تحلیل نهایی نمره ۲۰! به مرحوم هاشمی می دهند)

ای کاش  ایشان و اطرافیان ایشان به همان میزان که قائل به نقد سیدمحمد خاتمی و رهبری جریان اصلاحات هستند (که به نظر حقشان است و  کار درستی نیز می باشد) به همان میزان نیز بستر نقادی دوره مرحوم هاشمی را بگشایند.

و معتقدم این نقادی ها نه تنها بازی در زمین دیگران نیست، بلکه در نظر مردم حقیقت جو به نفع مرحوم هاشمی و کلیت اصلاح طلبان و نیروهای اعتدالی است.

چون معتقدم به جد می توان در عین انتقاد به خطاهای جناح رقیب و دیگر نهادها به خودانتقادی  منصفانه و بدون واسطه نیز پرداخت.

در بخشی از مصاحبه خانم فائزه هاشمی با انصاف نیوز ایشان می فرمایند من علاقه مند بودم از جهت  فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی ترامپ مجددا پیروز شود، متاسفانه هر طور و از هر منظر به این مبحث نگاه کنیم نمی شود که فردی متمایل به نگرش اصلاح طلبی و رفرم باشد اما خواهان رادیکال تر شدن فضا تا بدین سطح باشد، زیرا معمولا رادیکال تر شدن فضا آن هم تا بدبن سطح و از جانب دیگر کشورها، سبب مقاومت و سرسخت تر شدن حاکمان می شود (فشارهای فیفا و راه یابی زنان به استادیوم ها را با این نوع فشارها یکی ندانیم، زیرا حاکمیت در مواردی قطعا به طور تاکتیکی عقب نشینی خواهد نمود اما اگر بحث بر سر ماهیت وجودی باشد عقب نشینی احتمالی قابل پیش بینی نیست)

خانم هاشمی گشایش های اندک احتمالی در اثر فشارها و تحریم ها به جمهوری اسلامی را در نظر می گیرند اما پیامدهای خطرناکی که ممکن بود در صورت تداوم سیاست های ترامپ حاصل شود و مملکت را به ورطه جنگ و راه برگشت ناپذیری بکشاند را نمی بینند یا نمی خواهند ببینند.

متاسفانه به دلیل پیچیده شدن و مضاعف شدن مشکلات مردم و کشور، برخی نخبگان و روشنفکران به مانند بسیاری از  مردم صبر از کف داده اند و به مانند ایشان حتی حاضرند فر‌دی چون ترامپ پیروز شود، یا به مانند آقای احمد زیدآبادی حاضرند میدان و قدرت باقیمانده را واگذار کنند تا فردی نظامی بر سر کار بیاید و به تعبیر خودشان مطالبه گر از آنها شوند، خب اگر این مطالبه گری جمعی را بلدیم و این اتحاد و انسجام ممکن است چرا آن را موکول به آن زمان کنیم؟

این افراد این موضوع را در نظر نمی گیرند که ممکن است بر اثر چنین سیاست هایی، مملکت به سمت جنگ و اوضاعی بدتر از این شرایط پیش رود و به قول معروف در منطقه خاورمیانه همواره بالاتر از سیاهی رنگی وجود دارد.

آیا آن زمان این افراد مسئولیت می پذیرند؟ اصلا شانه هایشان طاقت پذیرش چنین مسئولیتی را دارد؟

اگر مردم بر اثر مشکلات عدیده کم طاقت شوند طبیعی است و بر آنها حرجی نیست، اما یک نیروی سیاسی باسابقه و یک فرد روشنفکر به دلیل آنکه مدعی دوراندیشی و ژرف اندیشی است، بنابر مسئولیتی که دارد نمی تواند و نباید اینگونه بیاندیشد.

و کلام آخر اینکه روشنفکران و نیروهای سیاسی در قبال مردم و فردای جامعه مسئولند و در قبال سخنان و تحلیل های خود می بایست دوراندیشی و صبوری بیشتری پیشه کنند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. ببند در مورد ایت الله هاشمی دهنتو اب بگیر حرف بزن تو دکترای ابکیت ارزشی به یاوه گویی هات نداره شهر ک شلوغ میشه قورباغه ۷تیر کش میشه پشت سره مرده حرف زدن اسونه تا سایش بالای سر مردم بود شجاعت ابراز وجود نداشتید

    3
    4
    1. یعنی کسی در مورد مصدق، بختیار، شاه و… حرف نزنه چون مردن؟

      تحلیل ایشون به نظرم دقیق و منصفانه بود، شما به کدوم قسمتش نقد داشتید می نوشتید خب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا