خرید تور تابستان ایران بوم گردی

نقد و درآمدی بر طببیعت‌گرایی فلسفی

طبیعت‌گرایی(نچرالیسم) و فیزیکالیسم در فلسفه ی تحلیلی دنیای معاصر جریان غالب را شکل داده اند و بر جنبه های گوناگون افکار و رفتار انسان معاصر تاثیرگذاشته اند.

این دو بیشتر از آنکه پروژه ی صرفا فلسفی باشند، پروژه ای فلسفی-تکنولوژیک اند. ارتباط و درگیری علم و فلسفه با پیشرفت در تکنولوژی و همچنین علوم شناختی شدت بیشتری می گیرد.

در قرن بیستم، طبیعت‌گرایی در خودِ فلسفه نیز به طور جدی مطرح و وارد شده است و اکنون شاید بتوان آن را پرطرفدارترین دیدگاه در فلسفه‌ی جدید دانست.

دانشمندان علوم طبیعی و فلاسفه در چهار حوزه ی فلسفه ی تحلیلی یعنی فلسفه ی ذهن و زبان، معرفت شناسی و متافیزیک به پیشرفت این پروژه کمک بسیاری کرده اند و تلاش های خود را معطوف به توجیه علمی وفلسفی آن در سطوح مختلف کرده اند.

اگر خواسته باشیم از نچرالیسم یا همان طبیعت گرایی تعریفی ساده ارائه دهیم باید بگوییم نچرالیسم اعتقاد دارد تمام چیزها از هویات طبیعی ساخته شده اند و فراتر از جهان طبیعی چیزی نیست و روش علمی در فهم جهان موجود تنها روش قابل اعتبار برای این مهم را دارد.

اساساً طبیعت‌گرایی در فلسفه را می‌توان نوعی تلاش برای نزدیک کردن فلسفه به علم و تأکید بر «پیوستگی فلسفه با علم» دانست.

باید توجه داشت که با قبول نچرالیسم در حوزه ی اندیشه ملزم به رد خداباوری و پذیرش اندیشه های مادیگرایانه خواهیم شد. نتایج پژوهشی که «دیوید چالمرز» فیلسوف ذهن در سال2013 منتشر کرد(1) اینگونه بود که حدود 73 درصد فلاسفه آتئیست 13درصد خداباور و بقیه هم در این دو دسته قرار نگرفتند که به عنوان مثال می توانند قایل به شعور کیهانی بوده و یا به خدای شخصی اعتقاد نداشته‌باشند.

در راستای این جریان غالب فکری که امروزه در فلسفه و علم تاثیر بسیاری گذاشته است، مدرسه ای با عنوان«طبیعت گرایی علمی» در تابستان سال جاری در دانشگاه صنعتی شریف برگذار شد که نقد فلسفی نچرالیسم می پرداخت.

«اندیشکده ی مهاجر» دانشگاه صنعتی شریف این مدرسه را برگزار کرد و با ارائه های مختلفی در معرفی نچرالیسم و نقد های وارد شده بر آن همراه بود.

در ادامه نگاهی اجمالی به بررسی بحث های مطرح شده در این مدرسه می پردازیم:

طبیعت گرایی علمی و فلسفی

در ارائه ی اول مدرسه ی طبیعت گرایی، دکتر «حامد بیکران بهشت» به تبیین طبیعت گرایی از وجوه فلسفی و علمی آن پرداخت.

آقای بیکران بهشت با بررسی توصیف متعارف طبیعت‌گرایی فلسفی، مفاهیم اصلی مطرح در آن معرفی را معرفی کرد. سپس، با کمک این مفاهیم، نقش طبیعت‌گرایی در علم را مورد بررسی قرار داد.

او در ادامه ی ارایه ی خود پس از معرفی برخی پدیده‌های مربوط به طبیعت‌گرایی فلسفی، با بررسی نقاط ضعف دیدگاه متعارف در تبیین این پدیده‌ها، برخی دیدگاه‌های جایگزین توصیف‌کننده‌ی طبیعت‌گرایی را معرفی کرد.

چکیده ای از ارایه ی دکتر بیکران بهشت در ادامه می آید:

فیلسوفان علم طبیعت‌گرا بر این باورند که در علم جدید، طبیعت‌گرایی مفروض است و از این‌رو، دست‌کم بخشی از موفقیت‌های علم جدید را باید به داشتن چنین پیش‌فرضی مربوط دانست.

از سوی دیگر، منتقدین طبیعت‌گرایی یا این دیدگاه را رد می‌کنند و تلاش می‌کنند نشان دهند علم جدید محتاج فرض طبیعت‌گرایی نیست، یا با قبول این دیدگاه، تلاش می‌کنند تا ادعاهای «گزاف» علم طبیعت‌گرایانه را رد و از علم بدون این پیش‌فرض دفاع کنند.

اما در قرن بیستم، طبیعت‌گرایی در خودِ فلسفه نیز به طور جدی مطرح و وارد شده است و اکنون شاید بتوان آن را پرطرفدارترین دیدگاه در فلسفه‌ی جدید دانست. به همین جهت، طبیعت‌گرایی در دهه‌های اخیر بیشتر و بیشتر مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است.

به نظر می‌رسد که طبیعت‌گرایی «علمی» با طبیعت‌گرایی «فلسفی» رابطه‌ی نزدیکی دارد، چراکه اساساً طبیعت‌گرایی در فلسفه را می‌توان نوعی تلاش برای نزدیک کردن فلسفه به علم و تأکید بر «پیوستگی فلسفه با علم» دانست. بنابراین، به نظر می‌رسد یکی از راه‌های مناسب برای شناخت طبیعت‌گرایی، بررسی طبیعت‌گرایی فلسفی است.

بخش قابل توجهی از ادبیات حول طبیعت‌گرایی در فلسفه، نقد طبیعت‌گرایی توسط مخالفان آن و پاسخ طرفداران طبیعت‌گرایی به آن نقدها می‌باشد.

از یک نگاه فرافلسفی، به نظر می‌رسد که بخش‌های مهمی از این منازعات به روشن نبودن «طبیعت‌گرایی» به عنوان یک موضع فلسفی و ضعف دیدگاه متعارف درباره‌ی طبیعت‌گرایی در توصیف پدیده‌های مربوط به آن بازمی‌گردد؛ پدیده‌هایی مانند ایفای نقش طبیعت‌گرایی هم در فلسفه و هم در علم.

به همین جهت، به دست دادن توصیف فرافلسفی مناسبی از طبیعت‌گرایی (توصیفی جایگزین دیدگاه متعارف) هم برای طرفداران طبیعت‌گرایی و هم برای منتقدین آن امری مهم و ضروری به نظر می‌رسد.

طبیعت‌گرایی روش شناختی و طبیعت‌گرایی متافیزیکی

در دومین ارائه دکتر «زهرا زرگر» به تبیین طبیعت گرایی روش شناختی و طبیعت گرایی متافیزیکی می پردازد. او طبیعت گرایی متافیزیکی را دارای دلالت های ضد دینی آشکاری و جدی ترین رقیب خداباوری می داند اما طبیعت گرایی روش شناختی را محدود به علم دانسته و سازگار با جهان بینی های مختلف تلقی می کند.

گزیده ای از این ارائه در پی می آید:

در ادبیات متاخر حوزه‌ی علم و دین، دو تعبیر ِطبیعت‌گرایی در حوزه‌ی روش شناسی و متافیزیک از یکدیگر متمایز شده اند.

مطابق طبیعت‌گرایی روش شناختی، استفاده از هویات فراطبیعی و باورهای دینی در تبیین های علمی غیرمجاز است.

طبیعت‌گرایی متافیزیکی نیز شامل این ادعاست که تنها هویات طبیعی وجود خارجی دارند. طبیعت‌گرایی متافیزیکی از آنجا که وجود خداوند و دیگر هویات دینی همچون روح و فرشتگان را انکار می کند دارای دلالت های ضددینی آشکاری است و به عنوان جدی ترین جهان بینی ِرقیب ِخداباوری شناخته می شود.

اما طبیعت‌گرایی روش شناختی ادعایی ضعیف تر داشته و محدود به حوزه‌ی علم است، و به همین دلیل بسیاری از فلاسفه معتقدند طبیعت‌گرایی روش شناختی تزی به لحاظ متافیزیکی خنثی و سازگار با جهان بینی های متفاوت است.

رابطه‌ی طبیعت‌گرایی روش شناختی و طبیعت‌گرایی متافیزیکی به دلیل دلالت هایی که درباره‌ی روش علم دارد دارای اهمیت است.

اگر طبیعت‌گرایی روش شناختی با جهان بینی های گوناگون سازگار بوده و دلالت متافیزیکی خاصی نداشته باشد، می توان آن را به عنوان قاعده ای جهان شمول برای فعالیت علمی به حساب آورد.

اما اگر طبیعت‌گرایی روش شناختی مبتنی بر پذیرش متافیزیک خاصی بوده و یا جهان بینی خاصی را حمایت کند، در این صورت افراد با جهان بینی های گوناگون نمی توانند به شکلی عقلانی به آن متعهد باشند و این می تواند باب نوعی تکثرگرایی در روش علم را باز کند.

حامیان خنثایی متافیزیکی ِطبیعت‌گرایی روش شناختی ادعا می کنند تعهد به طبیعت‌گرایی روش شناختی مستقل از گرایش های متافیزیکی بوده و یک انتخاب عملگرایانه است.

اما برخی فلاسفه با این دیدگاه مخالفند و معتقدند تحلیل پیش فرض های وجودشناختی و معرفت شناختی طبیعت‌گرایی روش شناختی نشان می دهد که برای عقلانی بودن تعهد به طبیعت‌گرایی روش شناختی، تعهد به طبیعت‌گرایی متافیزیکی اجتناب ناپذیر است.

علاوه بر این که معرفت حاصل از روش طبیعت‌گرایانه، از میان جهان بینی های گوناگون تنها پذیرش یک جهان بینی ِطبیعت‌گرایانه را موجه می سازد.

بر این اساس، میان طبیعت گرایی روش شناختی و متافیزیکی رابطه ی نزدیکی وجود دارد و نمی توان آن را به لحاظ متافیزیکی خنثی دانست.

 طبیعت گرایی هستی شناختی

دکتر «روزبه زارع» در ارائه ی خود که با عنوان” بررسی طبیعت گرایی هستی شناختی” است.

او مساله ی تبیین نهایی را مطرح می کند و آن را اینگونه تعریف می کند:

تبیین نهایی، پاسخ به این پرسش است که چرا اساساً چیزی وجود دارد در عوض اینکه هیچ چیز نباشد؟

آقای زارع پس از طرح مسئله تبیین نهایی، ناتوانی علوم طبیعی از ارائه تبیین نهایی را نشان می دهد و روایتی از برهان کیهان شناختی به عنوان تبیین نهایی فاعلی برای طبیعت مطرح می کند.

او در تمام مباحث خود بر آرای تیموتی اکانر -متافیزیکدان معاصر آمریکایی- تأکید می کند.

گزیده ای از این ارائه در ادامه می آید:

به طور ساده، طبیعت گرایی هستی شناختی به این معناست که هویت های فراطبیعی وجود ندارند. معمولاً وجود نداشتن را به معنای نداشتن اثر علّی در نظر می گیرند و نداشتن اثر علّی پدیده های فراطبیعی، به طور متعارف، به معنای بی اثر بودن این پدیده ها در تبیین رویدادهای طبیعت (طبیعت گرایی روش شناختی) است.

همه براهین اثبات وجود خدا، در پی این هستند که وجود هویتی فراطبیعی که دارای رابطه علّی مستحکم (خلق و ابقا) با جهان است را به کرسی بنشانند و از همین رو نقدی بر طبیعت گرایی به حساب می آیند.

یکی از راه های مناسب بحث از این براهین در ادبیات معاصر، مسئله تبیین نهایی است. تبیین نهایی، پاسخ به این پرسش است که چرا اساساً چیزی وجود دارد در عوض اینکه هیچ چیز نباشد؟

آگاهی و طبیعت گرایی علمی

«نیلوفر شاهین نیا» دانشجوی دکترای فلسفه ی علم دانشگاه شریف در ارائه ی خود به بررسی مساله ی آگاهی و طبیعت گرایی علمی پرداخت.

او آگاهی را پدیده ای پرچالش می داند که باعث پیدایش استدلال هایی علیه فیزیکالیسم شده است.

خلاصه ای از ارائه ی خانم شاهین نیا را در ادامه ببینید:

آگاهی دارای ویژگی های منحصر به فردی ست که آن را تبدیل به پدیده‌ای پرچالش در تبیین های علمی به واسطه‌ی رویکردهای طبیعت انگارانه کرده و استدلال‌هایی علیه فیزیکالیسم را شکل داده است.

از مهم‌ترین‌ها می‌توان به ویژگی‌های پدیداری، سابجکتیویتی و وحدت آگاهی اشاره کرد که  غالب استدلال هایی که به پشتوانه‌ی آگاهی علیه طبیعت‌گرایی شکل گرفته است مبتنی بر آن ها است و به واسطه‌ی چنین ویژگی‌هایی‌ست که تبیین‌های علمی را ناکارآمد ارزیابی می‌کنند.

بر این اساس استدلال‌های ناکارآمدی علم در تبیین آگاهی شکل می‌گیرد. از این جهت که علم، طبیعت را بر اساس ساختارهای فضا-زمانی مطالعه می‌کند، آگاهی را درنمی‌یابد.

ادعا این است که علم به دنبال یک تبیین علّی بر اساس ساختارهای فضازمانی با صورت‌بندی ریاضیاتی است و این چیزی‌ست که برای تبیین آگاهی به واسطه‌ی ویژگی‌هایش کافی نیست.

هر چند که نسخه‌ی ایجابی متنقدان فیزیکالیسم لزوما دوگانه‌انگاری نیست چرا که مسأله‌ی سنتی رابطه‌ی ذهن-بدن و همچنین پایبندی به بستار علّی کماکان فیلسوفان ذهن از تبیین دوگانه‌انگارانه دور نگه می‌دارد.

بنابراین طیفی از نظرات در این گستره وجود دارد، اما در مقابل رویکردهای تقلیل‌گرایانه حکم به ذاتی و بنیادی بودن آگاهی با ویژگی‌های منحصر به‌فردش دیدگاهی‌ست که در این دسته از نظریات عمومیت دارد.

درون گرایی و برون گرایی در آگاهی

حجت الاسلام «مهدی همازاده ابیانه» عضو گروه مطالعات علم موسسه ی حکمت و فلسفه ی ایران است و دکترای فلسفه ی ذهن خود را از پژوهشکده ی علوم شناختی دریافت کرده.

همازاده که مدتی در دانشکده ی فلسفه ی دانشگاه راتگرز آمریکا دستیار پژوهش بوده، به ارائه ای درباره ی درون گرایی و برون گرایی در آگاهی پرداخت.

او در ارائه ی خود ابتدا درباره دو گونه آگاهی (access & phenomenal) توضیح داد و به دلیل دشوار بودن مسئله آگاهی پدیداری اشاره ای کرد.

آقای همازاده با پرداختن به شکاف تبیینی (explanatory gap)، دو گروه عمده تئوریهای «این همانی» و «کارکردگرایانه» در باب آگاهی را شرح داد و اشکالات هریک را بیان کرد.

این عضو موسسه ی حکمت و فلسفه سراغ دیدگاههای بازنمودگرایانه (representational) درباره آگاهی رفت که جدیدترین و پرطرفدارترین تلاشهای تئوریک برای تبیین آگاهی هستند و به دو رویکرد برون گرایانه و درون گرایانه تقسیم میشوند.

در این بخش با توضیح مشروح تئوری بازنمودگرایانه برونگرا و اشکالات مطرح شده علیه آن، و نیز تئوریهای بازنمودگرایانه درونگرا و اشکالات ارائه شده در برابر آنها، سعی کرد یک جمع بندی نهایی از دو دسته تئوری بازنمودگرایانه برونگرا و درونگرا را ارائه کند.

او در انتهای بحث خود به اینجا رسید که رویکرد تقلیل گرایانه آگاهی (طبیعی سازی آگاهی) در تئوریهای بازنمودگرای برونگرا به همان دیدگاه «کارکردگرایانه»، و در تئوریهای بازنمودگرای درونگرا به همان دیدگاه «این همانی» بازگشت میکنند.

شناخت و طبیعت‌گرایی علمی

«نیما نریمانی» دانشجوی دکترای فلسفه ی دین دانشگاه تهران در بحث خود به سه چالش طبیعت گرایی در عرصه ی معرفت شناسی پرداخت.

او با مروری بر این چالشها با بر مساله ی اعتماد پذیری قوای شناختی تمرکز کرد و در این مورد استدلال تکاملی آلوین پلنتینگا علیه طبیعت گرایی را شرح و ابعاد آن را روشن می کند.

گزیده ای از این ارائه در ادامه می آید:

طبیعت گرایی در عرصه معرفت شناسی به دنبال آنست تا تمام اموری که با هستی‌شناسی طبیعت‌گرایانه سر سازگاری ندارند را به مفاهیم طبیعت‌گرایانه تقلیل داده و بر این اساس تبیین نماید.

به طور ویژه سه مسئله چالشی بر سر راه طبیعت‌گرایی در عرصه معرفت شناسی وجود دارد.

نخست، مسئله معرفت پیشینی و توجیه پیشین، دوم، مسئله هنجارمندی در معرفت شناسی و سوم مسئله اعتماد پذیری قوای شناختی.

در اینجا با مروری بر این چالش‌ها بر مسئله سوم تمرکز خواهد شد و در این مورد استدلال تکاملی آلوین پلنتینگا علیه طبیعت‌گرایی به تفصیل بیان خواهد شد و ابعاد آن روشن خواهد گشت.

پلنتینگا با پذیرش رویکرد برون‌گرایانه اعتماد پذیری در عرصه معرفت شناسی اگرچه گامی به سوی طبیعت‌گرایی در حوزه شناخت نزدیک می‌شود، اما با استدلال تکاملی خود علیه معرفت شناسی طبیعت‌گرایانه بیان می‌نماید که قوای شناختی ما بر اساس پذیرش طبیعت‌گرایی قابل اعتماد نیستند.

بنابراین باورهای برخاسته از آنها نمی‌تواند مورد پذیرش قرار گیرد از جمله باور به طبیعت‌گرایی برای طبیعت گرا و بنابراین باور به طبیعت گرایی یک باور خودشکن است.

ذهن، هنجارمندی و طبیعت گرایی علمی

«علیرضا کاظمی» که دانشجوی دکترای فلسفه ی علم است در ارائه ی خود علاوه بر توضیح و تدقیق ادعای هنجارمندی ذاتی ذهن، راه هایی که طرفداران این تز برای جواب دادن به ادعاهای علوم شناختی دارند را مورد بررسی قرار داد.

گزیده ای از ارائه ی آقای کاظمی در ادامه می آید:

مجموعه ای از فعالیت های علمی که تحت عنوان «علوم شناختی» مطرح است از نگاهی بسیاری تلاشی برای ریختن کل مقولات انسانی در قالب علم تجربی است.

یکی از ویژگی های روشن نفس انسان که، تلویحاً و تصریحاٌ، توسط تبیین های ارائه شده توسط علوم شناختی و ادعاهای آن مدام سرکوب می شود، هنجارمندی ذهن است.

به تعبیر جان مکداول «جایگاه اصلی امور ذهنی در توضیحی از یک سنخ خاص است: توضیحی که در آن امور با کشف این که جایگاهشان بایستی کجا باشد … قابل فهم می شوند. این شیوه فهم و توضیح در تقابل با شیوه ای قرار دارد که در آن رخداد اشیاء با قراردادن آن ها ذیل یک سیر قانونمند قابل فهم می شود».

در اینجا به اختصار این تز را «تقلیل ناپذیری و خود آئینی ذهن نسبت به تبیین های علوم شناختی» می نامم.

به طور خلاصه این تز بر این باور است که اگرچه علوم شناختی یک فعالیت مشروع و موفق است و امید است تا روز به روز اکتشافات جدیدی را به دست آورد، این که اکتشافات آن را شناخت خود ذهن تعبیر کنیم یک نتیجه گیری شتابزده است.

می توان گفت که این تز در کنار «مسئله دشوار آگاهی» از مهم ترین چالش های  معاصر طبیعت گرایی علمی درباره ذهن انسان است.

با این وجود کافی است تا با تعدادی از تبیین های موفق علوم شناختی آشنا باشید تا تلقی فوق از ذهن که علاوه بر مکداول به طرق مختلف توسط فلاسفه بزرگ معاصر دیگری چون ویلفرد سلارز، دونالد دیویدسن، رابرت برندم، جنیفر هُرنزبی، سونیا سدیوی، وینسنت دسکامبس، پیر اشتاینر، آرتور کالینز و لین را در بیکر حمایت شده است، برایتان عجیب و غیرقابل دفاع به نظر برسد.

به تعبیر دیگر، اگرچه در وهله اول شهود خوبی پشت تز خود آئینی (autonomy) ذهن از تبیین های علوم شناختی وجود دارد، به نظر می رسد که شواهد علمی قاطعانه راه را برای چنین ادعاهایی می بندد.

پدیده های Psi و تبیین های طبیعت گرایانه

«محمدحسین مرصعی» آخرین ارائه ی این مدرسه را برعهده داشت. مرصعی که دانشجوی دکترای فلسفه ی علم دانشگاه شریف است در ارائه ی خود ضمن معرفی بخش مطالعات ادراکی (DOPS) از دانشگاه ویرجینیا، گزارشی از فصل نخست کتاب Beyond Physicalism (2015) را ارائه کرد که در آن، برخی از این پدیده های سرکش (rogue) که در چارچوب فیزیکالیستی معاصر قابل تبیین نیستند، به اجمال مطرح شده اند.

تجربه های نزدیک مرگ، تناسخ تجسد ارواح و… از این نظر مورد بررسی قرار گرفت که آیا امکان ارائه ی تبیینی طبیعت گرایانه دارند یا نه.

گزیده ی ارائه ی محمدحسین مرصعی را در ادامه ببینید:

یکی از ابعاد بسیار مهم طبیعت گرایی (naturalism) ، تبیین (explanation) یک پدیده براساس امور موجود در علوم طبیعی است.

صرع را، نه براساس ارتباط شخص با موجودی فراطبیعی مانند جن، بلکه براساس رخدادهای مغزی و دستگاه عصبی تبیین کردن، ارائه تبیینی طبیعت گرایانه است.

آیا ذهن و آگاهی را نیز می توان تماما تبیین طبیعت گرایانه کرد؟ به نظر می رسد پدیده هایی مانند پیش آگاهی، روان جنبانی، احضار روح، تجسد ارواح، تناسخ و … که اصطلاحا پدیده های Psychic ([فرا] روانی) یا Parapsychologic (فرا روانشناختی) یا Psi نامیده می شوند، به فرض وقوع، پاسخ منفی پیش روی این سوال می نهند.

علم اعصاب موجود چگونه می تواند کودک 3 ساله ای که خاطرات شخصی که 50 سال قبل از دنیا رفته را با جزئیات در ذهن دارد، را تبیین کند؟

1-عنوان مقاله: ?what do philosophers believe

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا