خرید تور تابستان ایران بوم گردی

غبار تفرقه بر دامن عراق

سید مهدی مدنی در گزارشی از سفر میدانی به بغداد  و جرف الصخر در همشهری ماه نوشت:
دیگر خبری از گرد و غبار ناشی از ساختمان ها و زمینهای خراب شده با بمب های ده تنی آمریکایی نیست با این وجود بغداد هنوز شهری امنیتی است و هر گوشه شهر که می روی افسوس می خوری که در ایست های بازرسی یا همان «سیطره » ها باید ساعت ها معطل بمانی. افسوس شما زمانی بیشتر می شود که به رغم وجود این همه سیطره ها و تدابیر امنیتی و انواع و اقسام نیروهای مسلح در خیابان، بغداد تقریبا هر روز شاهد انفجارهای تروریستی است. جالب آنکه انفجارها دیگر امری عادی برای بغداد نشینان شده است و از ان به «خبز الیوم» (نان روزانه) تعبیر می کنند. درست همان زمانی که با نوری المالکی دیدار داریم، بغداد می لرزد و شب هنگام که به هتل می رسیم و اخبار را رصد می کنیم، متوجه می شویم که امروز در خیابان «کراده»، یعنی خیابان کنار منطقه الخضرا (منطقه سبز) انفجارهای تروریستی جان 4 نفر را گرفته و 20 نفر را زخمی کرده است.
مصاحبه ای برای شناخت تحولات میدانی
برنامه های سفر فشرده است و بعد از دیدار با وزیر کشور عراق و توضیحات معاون امنیتی او پیرامون تحولات عراق، به هتل باز می گردیم تا با معاون لجستیک ارتش مردمی که در عراق «الحشد الشعبی» نامیده می شود، گفتگو کنیم. ساعت نزدیک به ده شب است که ناگهان یک فرد با یک کاپشن بادگیر و کلاه ورزشی بر سر وارد لابی هتل می شود. نزدیک ما می شود و خود را «ابو علی کوفی» معرفی می کند. انتظار داشتیم او را با محافظ و ماشین های اسکورت ببینیم اما خبری از این تدابیر نیست. چند ساعت پیش از عملیات در بلد آمده اما آثار خستگی در چهره اش دیده نمی شد. آنچه در چهره و رفتارش دیده می شد اعتقاد راسخ او برای مقابله با دواعش بود. از ایرانی هایی که داوطلبانه به عراق آمده بودند بسیار سپاسگزار بود و می گفت: «همین امروز دست دو نفر آنها را بوسیدم. گفتم شما به خاطر ما اینجا آمده اید.»
توصیف میادین جنگی
با او وارد گفتگو می شویم. او در پاسخ به این سوال که هسته اولیه نیروهای مردمی چگونه تشکیل شد، می گوید: « سقوط موصل با دسیسه کردها و موصلی ها و داعشی ها صورت گرفت و آنجا دو روز هم مقاومت نکردند و بیش از 40 هزار نیروی محلی خود را تسلیم کردند. از یک سال پیش آموزشی های وهابیت در مساجد موصل دیده می شد و در نتیجه موصل که فاصله زیادی هم تا بغداد داشت از مدتها پیش در معرض سقوط قرار داشت. نوری المالکی احساس خطر می کرد اما نمی توانست عملا کاری کند. ضمن اینکه او نیز مانند بسیاری از خواص سیاسی درگیر انتخابات بود.»
از او در مورد استعداد نیروهای داعشی و توانایی ها آنها و همچنین مرکز آموزشی آنها می پرسم که در جواب می گوید:« داعشی ها یک جور نیستند. اول خارجی ها و دوم محلی ها هستند. خود محلی ها هم یک طیف نیستند. برخی بعثی اند و برخی وهابی. بعضی اموزش دیده اند و برخی مجبورند که با آنها همراه شوند. به لحاظ عقیده ای بسیار متعصب هستند. آنها آموزش عقیدتی و نظامی دیده اند. بخصوص بعثی ها که خوب آموزش دیده اند. دیگرانی هم هستند که در زندان های آمریکایی ها و انگلیسی ها آموزش دیده اند. برخی دیگر نیز از خارج از عراق آمده اند. اینها با عقیده جنگ با شیعه آمده اند.» یکی از همراهان از او می پرسد که تا به حال با اسرای داعشی صحبت کرده که در پاسخ می گوید: « بله من با انها صحبت کردم. آنها ابراز پشیمانی نمی کردند و می گفتند اگر پیروز شویم که دولت را گرفته ایم و اگر کشته شویم به بهشت می رویم. اینها از چچن، سودان، سعودی، یمن، افغانستان و کمی هم از اروپا آمده اند. البته برخی نیز می گفتند که پشیمانیم و اینجا متوجه شدیم که حقیقت چیز دیگری است.»
قناصه و مین کنار جاده ای
از ابوعلی در باره شباهت جنگ با داعش با دیگر صحنه های میدانی که پیشتر، مانند جنگ با عراق و یا سوریه، تجربه کرده می پرسیم. «اگر بخواهی به نیروهای داعشی نمره بدهی چه نمره ای می دهید؟» پاسخش تامل برانگیز است:« من از 100 به آنها بیشتر از 80 می دهم. انها از گارد ریاست جمهوری صدام هم قوی تراند. آنها به خاطر آموزشها، عقیده و تسلیحاتشون براحتی از میدان بیرون نمی روند. آنها اسلحه اشان را از اتریش، آلمان، اسرائیل و هر جا که بتوانند می گیرند. آنها به خوبی از قناسه استفاده می کنند.» سپس با دستش به میز جلوی خود اشاره می کند و می گوید: «آنها مین در زمین کار می گذارند به این اندازه (یعنی اندازه میز). انها خیلی خوب از مین استفاده می کنند. البته در آخرین عملیات در ضلوعیه دیگر اجازه ندادیم که از ما زیاد تلفات بگیرند.»
تشکیل حشد الشعبی
از ابو علی در باره تشکیل «حشد الشعبی» می پرسیم و اینکه چه شد که به فکر تاسیس چنین نیروی در عراق افتادند: « قبل از اینکه در موصل برویم ما در الرمادی و سوریه مشغول بودیم. البته مخفیانه عملیات انجام می دادیم . تعداد ما آن موقع 150 نفر بود. بعد از فتوای آقای (آیت الله) سیستانی این نیرو رسما شکل گرفت. بیشترین نیرو را بدری ها دارند، البته در این ارتش عصایب اهل حق که منشعب از مقتدی صدر هستند وکتایب حزب الله هم هستند. اینک تعداد ما به 150 هزار نفر می رسد. امروز ما 30 تیپ نیرو داریم که 10 تیپ ان از بدری هاست که  البته از زبده ترین نیروها هم هستند. وقتی وارد منطقه ای می شویم با نیروی ویژه بدر کار را شروع می کنیم و سپس دست نیروهای مردمی می دهیم تا آن زمین را نگه دارند.»  او از تحولات میدانی هم برای ما می گوید: «ما از سامرا شروع کردیم تا به شهر محل تولد صدام در العوجه رسیدیم. البته ما به سمت چپ و راست منطقه حرکت نکردیم. داعشی ها فرار کردند اما مسلحان همچنان آنجا هستند و ما را از دور هدف قرار می دهند. گردان دیگر هم به سمت بیجی و اسپایکر رفتند.»
جرف الصخر؛ نقطه استراتژیک
 او به پیشروی داعشی ها بعد از موصل اشاره می کند و می گوید: « آنها به ده کیلومتری بغداد رسیدند اما با ورود ما به جنگ، مناطق مهم آزاد شد که از جمله این مناطق جرف الصخر بود». از اینجا به بعد او نقشه را از کیف خود خارج می کند و بدون آلایش نقشه را کف زمین پهن می کند و شروع می کند به توضیح عملیات جرف الصخر. او می گوید: « این منطقه بسیار حساس بود و 10 سال کسی وارد آن نشده بود. نه تنها دولت عراق که حتی آمریکایی ها نیز وارد آن نشده بودند. جرف الصخر از کربلا 28 کیلومتر فاصله دارد. نیمی از آن صحرا است و نیم دیگر ان هم رودخانه و نخلستانهای متراکم است که فضای خوبی را برای داعش ایجاد می کرد. ما با نیروهای مسلح وارد این منطقه مهم شدیم و آن را تکه تکه کردیم و سپس موفق شدیم این منطقه را با آتش سنگین پاکسازی کنیم. این پاکسازی باعث امن شدن شهرهای کربلا، بابل و حله شد. البته ما در محاصره این منطقه یک راه را باز گذاشتیم تا بتوانند فرار کنند. بعضی فرار کردند و برخی دیگر در نخلستانها مخفی شده بودند که دیگر شباهتی به آدم نداشتند. مردها و زنان را از هم جدا کردیم. اکثرا محلی بودند و خارجی ها قبلتر فرار کرده بودند.»
سفر به جرف الصخر
در برنامه، سفر به جرف الصخر هم ترتیب داده شده بود. با یک رسته نظامی وارد منطقه جرف الصخرکه بعد از بازدید نخست وزیر به «جرف النصر» تغییر نام داده، شدیم. شهر همان طور بود که ابو علی برای ما توصیف کرده بود. نخلستانهای متراکم که زمینه برای پنهان شدن تروریست ها را مهیا می کرد. از همین جا بود که نیروی امنیتی که در خودروی ما مستقر بود شروع کرد به شماتت ساکنان شهر:« چه مشکلی داشتید که جلوی دولت ایستادید، آب داشتید، درخت داشتید، نخلستان داشتید، برای چه سلاح برداشتید و جلوی دولت ایستادید؟» با ورود به بخش های اصلی شهر، آثار تخریب بیشتر به چشم می خورد. صحنه تاثیر گذار برای نویسنده جایی بود که پیشتر نیروهای داعش خود را به بالای دکل مخابراتی شهر رسانده بودند و پرچم سیاه خود را نصب کرده بودند اما این امر دیری نپاییده و با پیروزی نیروهای شیعی، یک از نیروها خود را بالای دکل رسانده و پرچم سرخ امام حسین(ع) را بالای پرچم سیاه داعشی ها نصب کرده بود. هوا که رو به تاریکی می رود نیروهای امنیتی از ما می خواهند که منطقه را ترک کنیم چرا که همان خطری که ابو علی به آن اشاره کرده بود، یعنی قناصه زن ها، در کمین ما بود.
ما حصل سفر
عراق کشوری است که تا فاصله مطلوب راه زیادی دارد. شکاف های قومی و قبیله ای در این سرزمین تا حدی است که می توان گفت هنوز چیزی به نام دولت – ملت در این وادی شکل نگرفته است.  از طرفی دخالتهای مخرب نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ای عاملی برای تشدید این شقاق ها و اختلافات شده است؛ نکته ای که نوری المالکی به فراست آن را دریافته و در دیدارش با ما آن را تشریح کرد. اینک فصل جدیدی در تاریخ عراق ایجاد شده است؛ فصلی که با مسلح شدن بیشتر مردمانش اعم از سنی و شیعه و نیروهای تکفیری وارداتی همراه شده است. همه اینها کار را برای دولت مرکزی که می خواهد اوضاع راسامان دهد سخت می کند؛ دولتی که خود درگیر سهم خواهی های عجیب بر اساس مناسبات قبیله ای و عشیره ای است.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا