خرید تور تابستان ایران بوم گردی

دیانت به مثابه امری ملی

یادداشتی از جواد طباطبایی با عنوان «دیانت به مثابه امری ملی» را به نقل از کانال تلگرامی این فیلسوف ایرانی می‌خوانید:

آنچه بیش از همه در دگرگونی چهرهٔ اروپای سده‌های میانه مؤثر بود، افزون بر تحولات اجتماعی – اقتصادی، فروپاشی امپراتوری مقدس و استوار شدن تدریجی شالودهٔ ملت‌های نوبنیادی بود که پیشتر بخش‌هایی از امت مسیح و جمهوری مسیحی به شمار می‌آمدند. در بسیاری از کشورها، مانند فرانسه و انگلستان، و از آن پس در آلمان، با تحولات در نظام الهیاتی و کلیسا، به تدریج، رخنه‌‌ای در ارکان کلیسای واحد جهانی ایجاد شد و کلیساهای «ملّی» همسویی‌هایی با احساسات ملّی در حال تکوین پیدا کرد. اگرچه اصلاح دینی، در بنیاد آن، اصلاحی در نظام الهیاتی مسیحیت بود، اما پیچیدن در اقتدار و مرجعیت کلیسای رم، همزمان با ادعاهای شاهانی که سر از چنبر اقتدار سیاسی پاپ و دستگاه کلیسا بیرون می‌کردند، وجهه‌‌ای سیاسی – «ملّی» نیز داشت. کوشش‌های دویست ساله برای اصلاح دینی، در اروپا، از جان ویکلیف در انگلستان و یان هوس در بوهمیا تا مارتین لوتر در آلمان پیوندهایی با استقلال «ملّی» برخی اقوام اروپایی داشت و با این پیوند میان دیانت اصلاح شده، با صبغهٔ «ملّی»، و پدیدار شدن ملّت‌های اروپایی بنیان دولت‌های ملّی جدید در اروپا تثبیت شد. اصلاح دینی در همهٔ کشورهای اروپایی صورت نگرفت، اما کشورهایی مانند فرانسه نیز که در آنها اصلاح دینی به مذهب مختار اکثریت آن تبدیل نشد، و مذهب کاتولیکی مذهب اکثریت فرانسویات و مذهب رسمی کشور ماند، ولی دیانت کاتولیکی آن کشور نیز صبغه‌‌ای «ملّی» یافت و شالوده‌‌ای استوار برای استقلال دولت ملّی فراهم آورد…

در آغاز دوران جدید تاریخ اروپا، اومانیسم سیر تاریخی بغرنجی بود که با اندیشهٔ اصلاح دینی آمیخته شد و تحولی در اعماق حوزه‌های علمیهٔ اصلاح دینی و نیز ضد اصلاح دینی به دنبال آورد. به تدریج، و در دوره‌های آتی تاریخ اروپا، حوزه‌های علمیه به نهادهای علم جدیدی تبدیل شدند که آنها را به لاتینی universitas می‌نامیدند و همان واژه با اندک تغییر صرفی کمابیش به همهٔ زبان‌های اروپایی وارد شد. این واژه سابقه‌‌ای طولانی در حقوق عمومی اروپایی داشت و با این تغییر نام منطق این نهاد کهن حقوقی بر نهاد جدیدی که از درون حوزه‌های علمیه سر برآورده بود فرمان راند. وجه حقوقی این نهاد در زبان‌های غیراروپایی سابقه‌‌ای و معادلی ندارد…

«مدرسه‌ها» در دورهٔ اسلامی ایران در ادامهٔ کانون‌های علمی دورهٔ ساسانی ایجاد شده بود و، ازآنجا که نظام سنت در ایران بر پایهٔ نص‌های متفاوتی تدوین شد، به رغم کوشش‌های شریعتمدارانی مانند امام محمد غزالی برای ایجاد یک نظام واحد «مدرسه» بر پایهٔ یک نص واحد، نظام «مدرسه» در ایران نتوانست به نظام علمی واحد امت تبدیل شود…

تا آغاز دوران جدید ایران، ایرانیان سنت‌های پیچیده‌‌ای را بر پایهٔ نص‌های سه گانهٔ منابع ایرانشهری، یونانی و اسلام ایجاد کرده بودند، اما تنش‌های میان ناحیه‌های سه گانهٔ این سنت اندک نبود. با وجود چنین تنش‌هایی، «مدرسه»، در ایران، به طور انحصاری به کانون تداوم سنت دینی تبدیل شد…

از این رو نظام «مدرسه» به عنوان مهمترین کانون علم رسمی در ایران، چنان تحولی پیدا کرده بود که در آغاز دوران جدید نمی‌توانست خاستگاه دانشگاه ایران باشد. موضوع مدرسه به طور عمده علم دین ماند، در حالی که دانشگاه نهادی ملّی است و موضوع آن علم یک ملّت است. به این اعتبار دانشگاه را نمی‌توان اسلامی کرد؛ دیانت -یا ادیان و مذاهب -هر کشور امری «ملّی» و در درون «ملّت» و یکی از شئون فرهنگی آن است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا