بر سر آیتالله لاهوتی چه آمد؟ (بخش هشتم)
بهکوشش ناصر غضنفری، انصاف نیوز:
آقای لاهوتی با وجود اینکه با من [آیتالله مهدوی کنی] خیلی دوست بودند در همانجا از این کار ناراحت شدند. چون هم زندان و هم پرونده بودیم و دوران طلبگی در قم با هم سوابق دوستی داشتیم.
ایشان هم نسبت به آقای مطهری موضع گیری کرد و هم نسبت به آیتالله بهشتی. مخصوصاً یک بار در مشهد نسبت به دکتر بهشتی، سخنرانی و پرخاش کرد و توهین نمود. به هر حال آنها دورش را گرفته بودند و این بنده خدا را رها نکردند تا بالاخره گرفتارش کردند و به تدریج او را از امام و یارانش دور کردند.
سپس من با حفظ سمت به وزارت کشور منصوب شدم. همان موقع آقای لاهوتی امام جمعه گیلان بود. بر سر مسائل کمیته، میان من و آقای لاهوتی اختلافات زیادی پیش آمد. به خصوص در مورد کمیته گیشا که ایشان در آن حضور داشتند. یک بار به خاطر مسالهای بیش از نیم ساعت میان من و ایشان مشاجره لفظی رخ داد. ایشان به جای من دستور حمله میداد اما من جلوگیری می کردم و با پاسگاهی که در گیشا بود مخالفت میکردم. البته سپاه در دست ایشان بود و نیروهای سپاهی را داشتند. ایشان در مورد استاندار گیلان همواره با من بگو مگو و مشاجره داشتند. استاندار گیلان مرحوم شهید انصاری بود که جوان انقلابی و مومن و خدمتگزار بود و مجاهدین خلق و کمونیستها وجود چنین استاندار خدوم و حزباللهی را تحمّل نمیکردند. بنابراین آقای لاهوتی را پل پیروزی خود قرار داده و از طریق ایشان میخواستند این مانع را از سر راه خود بردارند.
آقای لاهوتی آن موقع خیلی به حاج احمدآقا نزدیک بود و مکرر به من میگفت این استاندارد را بردار.
من میگفتم عیب این استاندار چیست؟ شما اگر خیانتی، بی لیاقتی در مدیریت ایشان دید من بررسی میکنم اما اینکه همین طور میگویید بردار که نمیشود. بالاخره ما انقلاب کردیم که ارزشها را در نظر داشته باشیم. همین طوری که این آقا با من موافق نیست بردار که نمیشود.
حاج احمدآقا مکرر به من تلفن زد و گفت حالا به خاطر آقای لاهوتی او را بردار. گفتم من با ایشان دوست هستم اما به خاطر دوستی کاری را انجام نمیدهم. یک بار هم به حاج احمد آقا گفتم درست است شما فرزند امامی ولی ما انقلاب کردیم که ضوابط را بر روابط حاکم کنیم. من نماینده دولتم و بر خلاف ضوابط کاری را انجام نمیدهم. مگر آن که حضرت امام دستور بدهند من را از اینجا بردارند که میدانم که امام این دستور را نمیدهند زیرا ایشان به حق کشی رضایت نمیدهند.
در هر حال او را بر نداشتم تا ایشان به دست همان منافقان شهید شد. آن وقت علت اصرار آقای لاهوتی، شخص استاندار نبود زیرا استاندار مشکلی نداشت، بلکه اصرار منافقین بود. چون آقای انصاری در آنجا سدی در برابر چپیها و ضدانقلابها بود و در همان زمان با وجود کمبودهایی که بود خیلی خدمت کرد و جو شهر و استان را به سوی انقلاب برگرداند. چون همانطور که میدانید در شمال جو چپ گرایی حاکم بود و البته از قبل انقلاب هم اینجا وجود داشت. در اثر ارتباط با شوروی و روسها از قدیم غلبه با چپیها بود و سیاسیون غالبا چپی بودند و گروههایی که اسمهایشان هست در آنجا غلبه داشتند. برداشت من این بود که آقای لاهوتی خدابیامرز قدری تحت تاثیر آنها قرار گرفته بود.
انتهای پیام