خرید تور تابستان ایران بوم گردی

تبلیغات نومحافظه‌ کارانه یا اطلاع‌رسانیِ حرفه‌ای؟

محمدرضا جلایی پور در یادداشتی تلگرامی با عنوان “تبلیغات نومحافظه‌ کارانه یا اطلاع‌رسانیِ حرفه‌ای؟” نوشت:

“جناب هادی خسروشاهین در روزنامه‌ی سازندگی به نقد کوتاهی که به تیتر این روزنامه‌ درباره‌ی الیزابت وارن کرده بودم پاسخی داده‌اند.


روزنامه سازندگی

متن پاسخ ایشان: “محمدرضا جلایی‏ پور در واکنش به تیتر صفحه‏ ی اول روزنامه ‏ی سازندگی در تاریخ دوازدهم دی‏ماه ۹۷ در ارتباط با اعلام نامزدی الیزابت وارن برای انتخابات ریاست‏ جمهوری ۲۰۲۰ نوشته است: «باور بفرمایید جهان به دوگانه‏ ی عاشقانه‏ سرمایه‏ داری و دشمنان سرمایه ‏داری تقسیم نمی ‏شود» و سپس اضافه می‏ کند: «الیزابت وارن، استاد برجسته ‏ی حقوق تجارت در دانشگاه هاروارد، نماینده ‏ی پیشرو حزب دموکرات در سنا، حامی برجام و تنش ‏زدایی با ایران، منتقد سیاست ‏های ضدمحیط‏زیست و جنگ ‏پرورانه‏ ی آمریکا در جهان و حامی بسط دموکراسی و عدالت در آمریکا و مسئولانه ‏تر شدن سرمایه‏داری آمریکایی است.»

ایشان با این مقدمه و تالی سرانجام چنین حکم می‏ کند: «چه خیری است در حیدری و نعمتی کردن موضع نسبت به سرمایه ‏داری و فروکاهش هویت‏ های سیاسی به دوگانه ‏های رهزن؟»

برای روشن شدن اذهان مخاطبان ذکر چند نکته در اینجا ضروری است:
۱- براساس اصل منطقی «مقدم مستلزم تالی و تالی تابع مقدم» باید خاطرنشان کرد که تالی ایشان اساسا هیچ ارتباط منطقی با مقدمه‏ شان پیدا نمی‏ کند. درواقع تلاش آقای جلایی‏ پور بر این استوار بوده که از یک مقدمه‏ ی صحیح و گنجاندن تالی فاسد آن حکمی را در انتقاد از عنوان «دوئل سوپرسوسیالیست با ترامپ» صادر کنند. درواقع همه‏ ی آن شاخص ‏های ذکرشده نمی‏ توانند تامین‏ک ننده ‏ی نظر ایشان در مقدمه ‏ی بحث باشند. تنش ‏زدایی با ایران، حمایت از برجام و استادی در دانشگاه هاروارد هیچ یک ملاکی برای تعیین پیچیدگی در نظام جهانی نیست؛ یعنی یک نفر می‏ تواند استاد دانشگاه هاروارد باشد ولی درعین‏ حال در ذیل تقسیم ‏بندی دوقطبی از جهان نیز تعریف شود. در موارد دیگر همچنین است. مگر یکی از پیروان نظام سرمایه ‏داری یا در جبهه‏ ی مقابل دشمن مسلم کاپیتالیسم نمی‏ تواند خواستار روابط مسالمت ‏آمیز با تهران شود.

مشخص نیست چگونه می‏ توان از ذکر شاخص ‏هایی چون استاد دانشگاه هاروارد، حامی برجام یا حمایت از تنش ‏زدایی با ایران و نماینده ‏ی پیشروی حزب دموکرات در مجلس سنا به نفی سوپرسوسیالیست بودن خانم وارن یا رد دشمنی ایشان با نظام سرمایه ‏داری رسید. به‏ طور مثال آیا یک استاد دانشگاه هاروارد نمی‏ تواند سوپرسوسیالیست یا منتقد نظام سرمایه ‏داری باشد. آیا هواداری از برجام و تنش ‏زدایی با تهران از اقتضائات مخالفت با سوسیالیسم و نفی دشمنی‏ با نظام سرمایه ‏داری است؟ به ‏نظر می ‏رسد ایشان مفروضات اساسا اشتباهی در مورد سیاست و حکومت در ایالات‏ متحده دارند.

برای روشن شدن بحث باید تاکید کنم که اساسا ساختار حزبی در ایالات‏ متحده تفاوت بنیادین با شکل‏بندی احزاب و گروه ‏های سیاسی در اروپا دارد. به ‏دلیل بدگمانی بنیانگذاران ایالات‏ متحده به پدیده‏ ی تحزب، ساختارها و چارچوب‏ های حزبی بسان اروپای غربی پیشرفت، تکامل و تطور نداشته ‏اند. این مساله به ‏دلیل تجربه ‏ی زیسته ‏ی منحصربه‏ فرد مردمان آمریکا است. بنیانگذاران آمریکا به ‏دلیل تجربه‏ ی جنگ داخلی، همواره نگران بودند که فضای تشتت و دوگانگی در ساحت سیاسی و اجتماعی این کشور بازتولید شود. به همین دلیل چنین تجربه‏ ی زیست ه‏ای به ‏شدت ماهیت و ساخت حزبی در ایالات‏ متحده را از سایر نقاط جهان متمایز کرده است.

به ‏طور خاص آمریکا برخلاف اروپای غربی، همواره میزبان احزابی با ساختار باز بوده است. در چنین چارچوبی معمولا احزاب فاقد یک ایدئولوژی سخت و متصلب‏اند و از همین رو تعهدات تنگ ‏نظرانه‏ ی حزبی نیز فاقد معنا و مفهوم می‏ شود. این مساله از یک طرف زمینه ‏ساز طیفی شدن احزاب در آمریکا شده و از طرف دیگر امکان ورود گروه ‏های متنفذ و سیاسی را به درون ساخت حزبی فراهم می‏ کند. خروجی این دو خصلت سیاسی باعث می‏ شود که در صحن کنگره ‏ی آمریکا نماینده‏ ی یک حزب مثلا دموکرات به لایحه‏ ی پیشنهادی اعضای حزب مقابل رای بدهد. کنگره‏ ی آمریکا از این حیث بارها و بارها میزبان طرح‏ ها و لوایح پیشنهادی مشترک ازسوی نمایندگان هر دو حزب بوده است.

در اینجا برای روشن شدن بیشتر بحث چند مثال می ‏آورم. در سال‏ های ابتدایی سده ‏ی جدید میلادی سنای آمریکای میزبان یکی از سناتورهای پرسروصدای حزب دموکرات یعنی جو لیبرمن بود. او در این سال‏ها کاملا از سیاست‏ های نومحافظه ‏کاران در مورد کاربرد گزینه‏ ی نظامی در سیاست خارجی آمریکا حمایت می‏ کرد. البته او در اتخاذ این موضع در حزب دموکرات تنها نبود. بسیاری از سیاستمداران وقت حزب ازجمله خانم هیلاری کلینتون از چنین موضعی برخوردار بودند. با این همه در آن سال‏ها لیبرمن بارها در رای‏گیری در صحن کنگره به لوایح پیشنهادی دولت بوش پسر یا اعضای جمهوری‏خواه سنای آمریکا رای داد. فراموش نکنیم لیبرمن سناتوری بود که از طرف الگور به‏عنوان معاون رئیس ‏جمهوری در جریان انتخابات ریاست‏ جمهوری سال ۲۰۰۰ معرفی شده بود.

مثال دیگر درباره موقعیت نومحافظه ‏کاران به مثابه یک گروه فشار در دهه‏های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است. توابین از تروتسکیسم یا همان نومحافظه ‏کاران فعالیت سیاسی و حزبی خود را در دهه ‏های ۶۰ و ۷۰ از حزب دموکرات آغاز کردند ولی با انتخاب کارتر در سال ۱۹۷۶ به‏تدریج از حزب دموکرات به‏ سوی حزب جمهوری‏ خواه کوچ کردند و به همین دلیل اوج فعالیتشان در حزب جدید با آغاز ریاست ‏جمهوری ریگان در سال ۱۹۸۰ همزمان شد. (برای مطالعه‏ ی بیشتر به مقاله‏ ی نگارنده با عنوان «دوئل ناسیونالیست ‏ها و امپریالیست‏ ها» در روزنامه ‏ی سازندگی مراجعه کنید.)

بنابراین امکان چرخش و کوچ نیروها یا نیروهای متنفذ از یک حزب به حزب دیگر در آمریکا بسیار آسان و بی‏ دردسر انجام می‏ شود. حزب باز در آمریکا یعنی طیفی و جبه ه‏ای شدن آن. از همین رو حداقل دموکرات ‏ها از سه طیف سیاسی برخوردارند: طیف چپ، میانه و راست. به ‏طور مثال خانم الیزابت وارن متعلق به منتهی‏ الیه چپ حزب دموکرات است. آقای بایدن متعلق به جریان میانه ‏ی حزب و خانم هیلاری کلینتون در منتهی‏ الیه راست حزب دموکرات جای می‏ گیرد. اما طیف چپ حزب دموکرات در سال‏های اخیر و به‏ خصوص پس از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست‏ جمهوری آمریکا به شدت رادیکال شده است.

درواقع تز حکومت‏ داری ترامپ، آنتی‏تزی در درون حزب دموکرات خلق کرده است که خواستار ارجحیت نیروی کار بر سرمایه است و از این حیث با کمپانی‏ ها و بانک‏ های بزرگ، وال‏استریت و میلیاردرها مشکل دارد. اتفاقا خانم وارن نیز همین طیف رادیکال‏ شده را نمایندگی می‏ کند. (نگاه کنید به گزارش جاناتان مارتین و الکساندر برنز و گزارش هرندون به تاریخ ۳۱ دسامبر ۲۰۱۸ در روزنامه‏ی نیویورک‏تایمز.)

طیف چپ حزب دموکرات برای انتخابات میان‏ دوره‏ای کنگره‏ ی آمریکا در سال ۲۰۱۸ سازمان سوسیالیست‏ های دموکراتیک آمریکا را نیز سازماندهی کرده است. (رجوع کنید به سایت رسمی آنها با آدرس www.dsausa.org) که خروجی چنین سامانی روانه کردن چندین چهره ‏ی سوسیالیست و ضدسرمایه به مجلس نمایندگان آمریکا بود؛ ازجمله «الکساندریا اوکاسیوکورتز» که از نیویورک مجوز ورود به مجلس را پیدا کرد. آنها باور دارند که باید اقتصاد و جامعه براساس نیروی کار و به‏ طور دموکراتیک سامان بیابد نه به سود افراد محدودی از سرمایه‏داران. آنها در واقع حکم همان گروه متنفذ در درون حزب دموکرات را دارند و پدر معنوی و کاریزماتیکشان نیز برنی سندرز است.

آنها از طریق اقدام مستقیم سیاسی یا از طریق لابی در قوه قانونگذاری به‏دنبال نبرد برای انجام اصلاحات جهت تقویت موضع نیروی کار هستند. در مقابل این طیف محفل کلینتون‏ها قرار دارد که اتفاقا دارای پیوندهای وسیع و بسیط با وال‏استریت و نظام سرمایه‏داری‏اند. این دو طیف درعین‏حال جهت‏گیری‏های سیاست خارجی مختلفی هم دارند. یکی طرفدار استفاده از توان نظامی آمریکا در سیاست خارجی است و دیگری تمایلی به اعمال قدرت سخت ایالات‏متحده ندارد. از این حیث طیف چپ حزب دموکرات اشتراکات زیادی با طیف ناسیونالیستی حزب جمهوری‏خواه پیدا می‏کند. (نگاه کنید به مقاله جان لیوید John Lioyd، استاد موسسه‏ی مطالعات روزنامه‏نگاری در دانشگاه آکسفورد به تاریخ ۲۸ دسامبر ۲۰۱۸ در خبرگزاری رویترز) طیف چپ دموکرات‏ها امروز برخلاف آقای جلایی‏پور ابایی ندارد که خود را آشکارا سوسیالیست بخواند و نظام سرمایه‏داری و مناسبات برآمده از آن را به چالش بکشد.

به همین دلیل در ماه‏های اخیر شاهد تشدید منازعه‏ی درون‏حزبی در میان دموکرات‏ها است. شورش ۱۶ عضو حزب دموکرات در ماه نوامبر علیه ریاست نانسی پلوسی در مجلس نمایندگان در همین چارچوب قابل‏بررسی و ارزیابی است. (نگاه کنید به مقالات جولی دیویس در تاریخ ۱۹ نوامبر و ۲۶ نوامبر ۲۰۱۸ در روزنامه‏ی نیویورک‏تایمز.) «مشکل ما درحال‏حاضر در واشنگتن این است که سیاست به سود کسانی کار می‏کند که صاحبان سرمایه هستند و من با این وضعیت می‏جنگم و البته مردم زیادی نیز از این اوضاع ناراضی هستند. من به واشنگتن نمی‏روم که برای آنها (سرمایه‏داران) کار کنم.» «ما مجبور نیستیم که در کمپین‏های انتخاباتی خود چشم کمک به میلیاردرها داشته باشیم چه این پول‏ها از طریق کمیته‏ی سیاسی وارد رقابت‏ها شود یا خود ثروتمندان به‏طور مستقیم این پول را هزینه کنند. دموکرات‏ها حزب مردم هستند.» این دو عبارت متعلق به کسی جز الیزابت وارن نیست.

حال این سخنان را در کنار این جمله‏ی برنی سندرز در کتاب «انقلاب ما» بگذارید: «در آمریکای امروز به جای یک نفر یک رای، گروه کوچکی از ثروتمندان میلیون‏ها دلار برای خرید رای سیاستمداران هزینه می‏کنند.» این گزاره‏ها به‏خوبی از دستورکارهای سیاسی و اجتماعی طیف چپ حزب دموکرات رونمایی می‏کند.  آنها به ‏دنبال تحول بزرگ در شیوه و کار نظام سرمایه‏داری‏اند. هر دو نفر سرمایه‏داری آمریکا را اسب سرکش وحشی می‏خوانند که باید از طریق انقلاب اصلاح شود. اما اصلاح با چه ابزاری؟ سوسیالیسم و ترجیح نیروی کار بر سرمایه و همچنین قرار گرفتن در جایگاه هواداران دموکراسی مستقیم. درواقع تنها از این طریق است که سرمایه ‏داری در آمریکا رام و مهار می‏شود.

اما طیف میانه و راست حزب دموکرات به رهبری بایدن از قوت و قدرت گرفتن این جریان بسیار نگرانند. برخی از روشنفکران و روزنامه‏نگاران طرفدار حزب دموکرات ازجمله شورای سردبیری بوستون گلوب این جریان و به‏خصوص خانم الیزابت وارن را تفرقه‏انداز می‏خوانند؛ چراکه او چهره‏ی مقبول سرمایه‏داران نیست و از هم‏اکنون دموکرات‏ها نگرانند که در صورت انتخاب وارن یا سندرز چگونه می‏توانند کمک‏های مالی سرمایه‏داران را به سوی کمپین‏های انتخاباتی خود گسیل کنند. (نگاه کنید به دو گزارش نیویورک‏تایمز در تاریخ ۳۱ دسامبر) اما صرف‏نظر از جهت‏ گیری نگارنده، به ‏نظر می ‏رسد این جریان احتمالا در جذب آراء اقشار روستایی و همچنین ایالت‏ های غربی و جنوبی آمریکا با چالش ‏ها و دشواری‏ های عمده‏ای مواجه است. شاید دموکرات‏ ها با نامزدی از طیف میانه همچون بایدن بتوانند دغدغه‏ ها و مطالبات اقشار بیشتری از مردم آمریکا را در انتخابات ۲۰۲۰ پوشش دهند.

نسبت ایران و منافع کشور با تحولات سیاسی آمریکا نه بر مبنای رویکرد حزبی بلکه باید با توجه به این طیف‏ بندی‏ ها در درون هر دو حزب تعیین شود. تحت‏تاثیر همین ملاحظه بود که نگارنده در جریان مبارزات انتخاباتی ۲۰۱۶ معتقد بود که دونالد ترامپ از طیف ناسیونالیست‏ ها (به تعبیر ساموئل هانتیگنتون جمهوری‏ خواهان سفیدپوست) برای ایران و منافعش گزینه‏ ی مناسب‏ تری خواهد بود تا هیلاری کلینتون.

اگرچه با انتخاب کلینتون شاید برجام تداوم حیات می‏یافت ولی باید این موضوع را متذکر شد که مشکلات ایران با آمریکا فقط به حوزه ‏ی برجام و برنامه‏ ی هسته ‏ای محدود نمی ‏شود بلکه در کانون این چالش ‏ها نقش منطقه ‏ای ایران قرار دارد. اتفاقا از این جهت سمت‏ گیری مشاوران هیلاری کلینتون در جریان مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۶ نشان می‏داد که در صورت انتخاب وی شرایط بسیار سخت‏تری از امروز برای ایران در منطقه طراحی می‏ شد. (نگاه کنید به مقاله‏ی آرین طباطبایی Arian Tabatabai در سایت نشنال اینترست به تاریخ اکتبر ۲۰۱۶ و همچنین مقاله‏ی مارتین ایندیک Martin Indic در مجله‏ی آتلانتیک در آوریل ۲۰۱۸) بنابراین آنچه برای ایران در این حوزه حائز اهمیت است توجه به انتخابات مقدماتی در درون احزاب و در نهایت نامزدهای نهایی انتخابات ریاست ‏جمهوری آمریکاست.

البته در دوئل سندرز و وارن با ترامپ اولویت با این دو خواهد بود، ولی این موضوع اساسا ربطی به این مساله پیدا نمی‏کند که ما آنها را سوسیالیست نخوانیم شان و البته سوسیالیست بودن نیز نه یک انگ و برچسب سیاسی بلکه صفت توصیفی برای تمایزگذاری میان طیف‏ های سیاسی در آمریکا است. بنابراین اساسا بحث حیدری و نعمتی کردن این مساله در اینجا مطرح نیست. ما از این صفت‏ها که البته نسبتی با واقعیت نیز دارند، استفاده می‏کنیم تا خوانندگان ایرانی بیشتر در جریان کنه و عمق ایدئولوژی‏های سیاسی کارورزان سیاسی در ایالات‏متحده قرار گیرند.

به‏ رغم همه ‏ی دغدغه ‏های بنیانگذاران آمریکا در امکان بازتولید فضای جنگ داخلی در این کشور، امروز حال سیاست در واشنگتن اساسا خوب نیست و این فضای ناسالم نیز فقط به ترامپ و حزب جمهوری‏خواه بازنمی‏ گردد؛ به‏طور مثال در درون حزب دموکرات شاهد شکاف‏های جدی نسلی و ایدئولوژیک هستیم. پیش‏بینی می‏شود برای انتخابات ۲۰۲۰ حدود ۳۰ نفر از حزب دموکرات نامزد شوند. بنابراین از میانه ‏ی سال ۲۰۱۹ شاهد شدت گرفتن منازعات در اردوگاه دموکرات‏ ها خواهیم بود.

تشدید اختلافات آن هم در هنگامه ‏ای که دموکرات ‏ها پروژه‏ی خود را اخراج ترامپ از کاخ سفید تعریف کرده ‏اند، می‏تواند در نهایت پایگاه اجتماعی نامزدهای دموکرات را تضعیف کند اما با همه ‏ی این ملاحظات انتخابات نوامبر همچون رقابت‏ های انتخاباتی میان‏ دوره‏ای کنگره ‏ی آمریکا جولانگاه یک دوقطبی تمام ‏عیار خواهد بود. این دو قطبی حول تقابل جهان‏ وطن‏ گرایان و ناسیونالیست‏ ها تعریف خواهد شد؛ امری که ظاهرا آقای جلایی‏ پور آن را فروکاستن امر واقع می‏ پندارند.”

متن نقد کوتاهی که نوشته بودم: “دوستان روزنامه‌ی سازندگی و حزب کارگزاران! باور بفرمایید جهان به دوگانه‌ی «عاشقان سرمایه‌داری» و «دشمنان سرمایه‌داری» تقسیم نمی‌شود. الیزابت وارن که ترجیح داده‌اید در تیتر روزنامه با عنوان «سوپرسوسیالیست دشمن سرمایه‌داری» معرفی‌اش کنید، استاد برجسته‌ی حقوق تجارت در دانشگاه هاروارد، نماینده‌ی پیشروی حزب دموکرات در مجلس سنا، حامی برجام و تنش‌زدایی با ایران، منتقد سیاست‌های ضدمحیط زیست و جنگ‌پرورانه‌ی آمریکا در جهان و حامی بسط دموکراسی و عدالت در آمریکا و مسئولانه‌تر شدن سرمایه‌داری آمریکایی است. چه خیری است در حیدری و نعمتی کردن موضع نسبت به سرمایه‌داری و فروکاهش هویت‌های سیاسی به دوگانه‌های رهزن؟”


اگر متن پاسخ ایشان را به انگلیسی ترجمه کنید، مخاطب آمریکایی تصور خواهد کرد که در یکی از رسانه‌های راست افراطی (مشهور به آلت‌رایت) یا نئوکان‌های آمریکایی منتشر شده است، نه یک روزنامه‌ی اصلاح‌طلب در ایران. و انصاف حکم می‌کند بگوییم بعضی اوصافی که ایشان درباره‌ی الیزابت وارن آورده‌اند و تصویر ایشان از صحنه‌ی سیاست آمریکا حتی در رسانه‌های راست افراطی آمریکا هم منتشر نمی‌شود. قصد پاسخ تفصیلی به این یادداشت ندارم و صرفا به چند نکته‌ی کوتاه اشاره می‌کنم:

– همه‌ی سخن من این بود که تیتر «سوپرسوسیالیست دشمن سرمایه‌داری» معرف مناسبی برای الیزابت وارن برای مخاطب ایرانی نیست.

– فرق است میان گرایش‌های پیشرو و حتی در مواردی سوسیالیستی داشتن و «سوپرسوسیالیست» بودن در سیاست آمریکا. فراموش نکنیم درباره‌ی آمریکایی حرف می‌زنیم که در عین این‌که بزرگ‌ترین اقتصاد جهان است، ۴۳ میلیون شهروندش در فقر زندگی می‌کنند، بهره‌مندترین صدک جامعه بیش از مجموع نود درصد شهروندان ثروت دارد و وضعیت آموزش و بهداشت نیمی از شهروندان حتی از بعضی کشورهای توسعه‌نیافته وخیم‌تر است. در جامعه‌ای چنین نابرابر حمایت نیروهای پیشرو و حزب دموکرات از توزیع عادلانه‌تر و موثرتر ثروت اقتضای بسط عدالت و حتی کارایی اقتصاد است و قابل فروکاهش به «سوپرسوسیالیسم» نیست.

– فرق است میان نقد «سرمایه‌دارسالاری در سیاست» (یکی از انواع اندک‌سالاری) با «دشمن سرمایه‌داری» بودن. اولی اقتضاء حفظ و بسط دموکراسی است و موضع مشترک حامیان «سرمایه‌داری مسئول» و «منتقدان سرمایه‌داری». نقد نقش روزافزون «پول»، «سرمایه‌داران»، رشوه‌ی قانونی‌شده‌ی سوپرپک‌ها و لابی‌های ثروت در سیاست و انتخابات‌های ملی و ایالتی آمریکا، اقتضاء دفاع از دموکراسی و موضع مشترک قاطبه‌ی روشنفکران، دانشگاهیان و نیروهای سیاسیِ دموکراسی‌خواه در آمریکا است و نه چنان‌که جناب خسروشاهین می‌گوید صرفا موضع سوپرسوسیالیست‌های دشمن سرمایه‌داری.

– اساسا در سیاست امروز آمریکا و حتی اروپا صف‌آرایی اصلی میان دشمنان سرمایه‌داری و شیفتگان سرمایه‌داری نیست. اغلب نیروهای سیاسی در برخی حوزه‌ها حامی عدم مداخله‌‌ی دولت و میدان دادن به مکانیزم‌های بازار آزادند و در برخی حوزه‌های دیگر حامی مداخله‌ی هوشمند و موثر دولت. اختلاف سر این است که در کدام حوزه‌ها، به چه میزان و به چه شکلی این مداخله ‌صورت بگیرد. تصدی‌گری دولت در آموزش، بهداشت و بهبود زیرساخت‌های شهری موضع مشترک همه‌ی احزاب پیشرو، دموکرات و عدالت‌خواه است که بالِ عدالت‌جوترشان را می‌توان از جهاتی «سوسیال‌دموکرات» خواند و نه «سوپرسوسیالیست دشمن سرمایه‌داری». این احزاب (از جمله حزب دموکرات امریکا و حزب کارگر بریتانیا) به دنبال کارآ، اخلاقی و مسئولانه‌تر کردن اقتصاد سرمایه‌داری و حمایت موثرتر از بازماندگان و قربانیان این نظم اقتصادی اند.

– اساسا صف‌آرایی‌های اصلی سیاسی در آمریکای امروز نه حول حامیان سرمایه‌داری و دشمنانش، که بیشتر حول محورهای دیگری از جمله «محیط زیست»، «بهداشت و آموزش»، «سیاست خارجی جنگ‌پرور یا ملتزم به قوانین بین‌المللی»، «این‌که جامعه و دولت در قبال ضعیف‌ترین شهروندان مسئولیتی دارد یا نه»، «مالیات توزیعی»، «سیاست‌های مهاجرت»، «نقش پول در انتخابات و سیاست»، «انزواگرایی اقتصادی یا جهانی‌تر شدن تجارت» و «حقوق اجتماعی» است و در همه‌ی این زمینه‌ها مواضع امثال وارن به منافع ملی و جهانی و جهت‌گیری‌های اصلاح‌طلبان بسیار نزدیک‌تر از رقبای جمهوری‌خواهش است.

– الیزابت وارن علاوه بر این‌که استاد حقوق تجارت هاروارد است، بعد از بحران اقتصادی ۲۰۰۸ رئيس چند کمیته‌ی نظارتی ملی و مشاور و نماینده‌ی اوباما در کمیته‌های مهار بحران و تنظیم قوانین بانکی بود. او ‌از قضا ‌نسبت به پیشروهایی مثل سندرز مواضع محافظه‌کارانه‌تری دارد و شخصا هم منتقد بعضی مواضعش هستم، در عین این‌که همچنان به برچسب‌های فروکاهنده و رهزن سازندگی در توصیف امثال او نقد دارم.

– متاسفانه در مهرنامه و سازندگی بعضا نوعی «بنیادگرایی بازار» و درباره‌ی سیاست آمریکا و اروپا مواضع سیاسی‌ای دیده می‌شود که به نومحافظه‌کاران آمریکا نزدیک‌تر است. «سوپرسوسیالیست دشمن سرمایه‌داری» خواندنِ وارن و «احمدی‌نژادِ بریتانیا» نامیدنِ جرمی کوربین و عناوین مشابهی که رسانه‌های نزدیک به حزب کارگزاران به کار می‌برند بیشتر از جنس «تبلیغات سیاسیِ راست افراطیِ» آمریکا و اروپاست و نه در شان رسانه‌ای که خود را اصلاح‌طلب می‌داند.”

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا