خرید تور تابستان ایران بوم گردی

برسد به دست توجیه‌گران طالبان

مهدی تدینی، نویسنده و مترجم در یادداشتی تلگرامی با عنوان «برسد به دست توجیه‌گران طالبان» نوشت:

واقعیت این است که حواشیِ ظهور دوبارۀ طالبان برای من از خود طالبان تکان‌دهنده‌تر است. برخی تحلیل‌هایی که می‌شنویم از خود طالبان ترسناک‌تر و تأسف‌آورتر است. تکلیف ما با طالبان روشن است، می‌دانیم از کجا آمده، به کجا می‌رود و چه اندیشه و برنامه‌ای دارد. اما این‌که یک اقتصاددان، استاد دانشگاه و روزنامه‌نگار در تهران، در همسایگی دیوار به دیوار ما، تحلیل‌هایی طالبان‌دوستانه ارائه دهد، ضربۀ روحی دردناکی است. بهتر است خودتان نظرات سعید لیلاز را در مصاحبه‌اش در این لینک بخوانید. چگونه می‌توان تا این اندازه بیراه اندیشید و تحلیل‌های نادرستی تحویل جامعه داد!

بهتر است به جای این‌که بندبند پاسخ لیلاز را بدهم، تحلیل مختصر خودم را بگویم. یک چیز روشن است: طالبان اگر بخواهد و اراده کند، همین فردا، واقعاً همین فردا، می‌تواند اسلحه را زمین بگذارد، در کمال امنیت و مشروعیت خود را برای اولین انتخابات در افغانستان آماده کند و از این مجرا وزن اجتماعی راستین خود را نشان دهد و با حضور در نهادهای حکومت به میزان پشتوانۀ مردمی‌اش در کشورداری و قانونگذاری سهیم باشد. در افغانستان امروزی برای رسیدن به کرسی‌های ادارۀ کشور به تیر و تفنگ نیاز نیست؛ به خونریزی و فتح سنگر به سنگر نیاز نیست. درها باز است. آیا باید به یک استاد دانشگاه که ادعای لیبرال بودن هم دارد این بدیهیات را یادآوری کرد؟ بیچاره مفهوم «لیبرال» و «لیبرالیسم» که در ایران یک نمایندۀ شایسته و راستین ندارد!

اما وقتی راه برای رسیدن به قدرت باز است، چرا طالبان تن به سازوکار دموکراتیک نمی‌دهد؟ روشن است! نخست این‌که اعتقادی به «رأی» ندارد؛ طالبان چیزی تحت عنوان «شهروند» را به رسمیت نمی‌شناسد که حال این شهروند بخواهد «رأیی» داشته باشد. طالبان رعیت و بنده می‌خواهد. از دیگر سو، برخلاف ادعاهای کسانی که به تبلیغاتچی‌های طالبان تبدیل شده‌اند، طالبان در بهترین حالت اقلیتی کوچک از مردم افغانستان را می‌تواند پشت خود جمع کند. اگر طالبان می‌تواند در گوشه گوشۀ افغانستان خودنمایی کند، یکی به دلیل ماهیت چریکی این گروه است (با چندصد چریک می‌توان شهر و کشوری را به آشوب کشید)، و دوم به دلیل ترس مردم بی‌دفاع است. خنده‌دار است که یک اقتصاددان وزن اجتماعی یک گروه را بر اساس نفوذی که با زور کلاشنیکف به دست آورده است می‌سنجد!

چگونه می‌توان از نیرویی نظامی که چند دهه است تفنگ را زمین نگذاشته انتظار داشت فردا رفتاری مدنی داشته باشد تا آن‌گاه بگوییم منافع اقتصادی یا منافع امنیتی ما در گرو مماشات یا سازش با این نیروی نظامی است؟ البته دلیلی ندارد ما در منازعۀ افغانستان وارد جنگ به نفع یکی از دو طرف بشویم، اما آیا بین دو نیرو که یکی متکی به انتخابات، رسانه‌های آزاد و سازوکار دموکراتیک، و مدافع انگاره‌های مدرن است، و نیروی دیگر که آشکارا تاریک‌اندیش است، فقط به صرف برخی ملاحظات امنیتی معیوب، باید با آن نیروی تاریک‌اندیش، پیش‌بینی‌ناپذیر و خطرناک دست دوستی داد؟ شگفتا!

لیلاز می‌گوید: «مسئلۀ زنان افغانستان به ما مربوط نیست، باید بین خودشان مسئله را حل کنند!» چگونه می‌توان چنین کلبی‌مسلک و خام‌اندیشانه در مورد امور اجتماعی نظر داد؟ بله، مسائل اجتماعیِ کشور همسایه به خودش مربوط است، اما مگر می‌توان مسئلۀ طالبان را به مسئلۀ سرکوب زنان تقلیل داد؟ جواب این نیز روشن است. خاورمیانه فقط یک راه نجات از افراط‌گرایی و جنگ‌طلبی دارد و آن تقویت جوامع مدنی است. طالبان از مفهوم جامعۀ مدنی چه می‌فهمد؟ طالبان هولناک‌ترین دشمن جامعۀ مدنی است! کسی که دلسوز ایران و خاورمیانه است، باید مدافع جوامع مدنی خاورمیانه باشد. سرکوب وحشیانۀ زن و نابودی خشک و متصلب آزادی‌های مدنی که در مرام طالبان است، جامعۀ مدنی افغانستان را نابود می‌کند و محال است بدون تقویت جوامع مدنی در خاورمیانه ما صد سال دیگر روی آرامش را ببینیم.

نه آقای لیلاز! اخلاق و شرع و سیاست‌ورزی مآل‌اندیشانه و خردمندانه ما را وامی‌دارد که بفهمیم مسئلۀ زنان افغانستان به ما مربوط است: 1. از جهت «اخلاقی» نادیده گرفتن رفتار یک نیروی خشن که فقط با زبان تازیانه با زنان حرف می‌زند، نارواست. 2. از جهت «شرعی و دین‌دوستی»، اگر دلبستگی به دین داشته باشیم، باید بدانیم که طالبان با قرائت متصلب خود از اسلام بیش از هر دشمنی به چهرۀ اسلام آسیب می‌زند. 3. و از منظر «سیاست‌ورزی خردمندانه» (و نه فقط چند انگارۀ امنیتی کوته‌بینانه و نسنجیده) ظهور طالبان ضربۀ جبران‌ناپذیری به خاورمیانه است.

تکلیف چیست؟ تکلیف روشن است! اخلاق و شرع و عقلانیت را قربانی نکنیم. پشت مردم افغانستان بایستیم و وقتی سازوکار دموکراتیک وجود دارد، زور اسلحه را به رسمیت نشناسیم. این تفنگ فردای پیروزی سینۀ کس دیگری را نشانه خواهد گرفت…

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا