خرید تور تابستان ایران بوم گردی

هَم «جان»، غم «نان»؛ بدون ژن خاص

حمزه فیضی‌پور در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «هَم «جان»، غم «نان»؛ بدون ژن خاص» نوشت:

یکی صد جامه دارد، جمله دیبا
یکی را عور می‌بینی سراپا
یکی بر تخت زر خفته شب و روز                      
یکی از صورت سرماست در سوز
یکی صد اسب و ده کالسکه دارد
برهنه پا یکی رو بر ره آرد
یکی را خانه و باغ است و ملک است
یکی بی‌خانمان است این چه سلک است

چند بیت فوق را علی خان ظهرالدوله در وصف جامعه طبقاتی عصر مشروطه سروده است که بیانگر شکاف طبقاتی، فاصله اجتماعی، تبعیض و شرایط ناگوار حاکم بر جامعه‌ی  آن روز ایران بوده است که با در نظر گرفتن مشکلات اجتماعی – اقتصادی موجود در  شرایط فعلی  جامعه  و از جمله لرستان می‌توان در شرح و بیان برخی گرفتاری‌های اساسی (بیکاری)  از آن استفاده نمود  و توضیح داد که علی رغم کارهای انجام شده فراوان و ستایش از متولیان امور در این زمینه،    در راستای نقد و ارزیابی سیاست‌هایِ عقیم در خصوص رفع مهمترین معضلِ آسیب‌زا   – بیکاری –  باید اذعان نمود که این مشکلِ مولدِ دیگر آسیب‌های اجتماعی (اعتیاد، طلاق، خودکشی،  تاخیر ازدواج و…)  همچنان با نرخ و قیمتش پر بهاست! و صعودی  جولان می‌دهد. وقتی که بی برنامگی‌ها و روزمرگی‌های برخی مدیران و برخی نمایندگان  در استان لرستان  سبب شده است که علی رغم ظرفیت‌هایی چون  طبیعت زیبا، آبشارهای زیبا  و منابع طبیعیِ بکر خدادادی، زمین‌های حاصلخیز، آب‌های روان (خارج شدن 12 میلیون متر مکعب آب روان از استان!) و برخورداری از بسترهای فراوان  weبرای سرمایه گذاری، رونق اقتصادی، گردشگری و توسعه  که البته در سایه مدیران و نمایندگان بهره‌مند از طرح و برنامه این آرمان‌ها! دست یافتنی هستند؛ ( در عوضِ فقدان‌ها!)   لرستان و کوهدشت آن باید به نحوی دیگر در ایران بدرخشد! و در زمینه‌هایی چون  بیکاری، خودکشی، فقر و فلاکت مدال سیاه نام آوری (رتبه نخست فقر، فلاکت  و بیکاری، رتبه چهارم خودکشی)  بر گردنش بیندازند و جوانان این دیار مظلوم به جای تحصیل (که اگر هم تحصیل کنند و باز بیکار!)  باید زادگاه مادری را ترک کنند و در جستجوی لقمه نان خود را در دام  انواع آسیب‌های دیگر بیندازند و در پی شغل کاذب انواع ناراحتی روحی و روانی (افسردگی‌ها و…)  را نصیب خود کنند، گاه برای فروکاستن از دردها  و نپرداختن به اموری که پرداختن به آنها جز غم و اندوه بیشمار چیزی را عاید نمی‌کند  خود را با این توجیه سرگرم می‌کنیم که تقصیر بر گردنِ “تقدیر” است که ما  لرستانی‌ها در لرستانِ برخی مدیرانِ بی برنامه‌ی خوداندیش و خودخواه متولد شده ایم!  و کاش  مثلا در جغرافیایِ سرزمینی مدیران اصفهان و تبریز و…  چشم به جهان می‌گشودیم! چرا که سال‌هاست  متخصصین اموراجتماعی در خصوص  نقش آفرینی  مدیران ضعیف و نمایندگانِ بی برنامه (نداشتن دانش، نداشتن تعهد، طایفه گرایی، باندبازی‌ها  و… )   در عدم توسعه لرستان، تولید و بازتولید  آسیب‌های اجتماعیِ ریشه در معضل بزرگترِ بیکاری  هشدارهای لازم را می‌دهند اما هرگز جدی مورد توجه قرار نگرفته‌اند لذا باید همچنان در  رنکینگ (جانمایی رتبه‌ای) آسیب های فوق جایگاه  و رتبه های طلایی  خود را حافظ باشیم! و زنجیره ناکامی جوانان این دیار (شغل، ازدواج، ادامه تحصیل و…)  به خاطر این سوء مدیریت‌ها  ادامه داشته  و مسوولین و نمایندگان استان به جای پاسخگویی  همواره  در صدد توجیه قصورها و تقصیرهایِ خویش باشند و با بی اعتنایی به این قضیه که  میان آسیب‌ها (بیکاری و…)  و هویت‌ها رابطه معنادار وجود دارد و این آسیب‌ها اسباب هویت دهندگی هستند و  به زندگی معنا می دهند   باید همواره (روزبه روز، ماه به ماه  و سال به سال) شاهد مویه های حزین پدران و ضجه های دلخراش مادران تهی‌دست در مرگ آرزوهای آنها باشیم (آرزوی سروسامان گرفتن فرزندانشان). به عنوان نمونه ای از هزاران اتفاقِ ناگوار پراکنده در جغرافیای لرستان، نگارنده  و دیگر عزیزان در شهرستان کوهدشت و بخش کهن کوهنانی (مرکز ثقل طرهان قدیم)  شاهد این ناله های دردناک بوده و هستند:  در بخش کوهنانی با وجود برخورداری از  طرفیت های  بالقوه (بزرگ ترین انارستان متمرکز غرب کشور  و   رودخانه سیمره و  سد سیمره) برای توسعه، گردشگری، اشتغال،  تولید و رونق اقتصادی و تاثیرگذاری مثبت بر کل طرهان  بزرگ و لرستان اما به دلیل ضعف عملکرد برخی مدیران و نمایندگان کم کار و بی برنامه در ادوار گذشته و حال؛ این استعدادها در وضعیت بسیار دردآور (در قیاس با عملکرد مدیران ایلامی هم مرز با کوهنانی)  به حال خود رها شده است اتفاق تلخ در ذیل این ضعف‌ها  پرپر شدن دو نوجوان در هفته هفتم تیرماه سال جاری  می‌باشد که شرح حال و احوال آنان بسیار حزن انگیز است: یکی از این نوجوان جوان آرمیده در آغوش آرزوهای ناکامش  می بایست روز پنجشنبه  (دهم تیرماه)  در کنکور شرکت نماید! نوجوانی زیبا و یتیم که پدرش را به خاطر بیماری و البته ضعف مالی سه سال پیش از دست دادند، نوجوانی که به جای متمرکز شدن روی امتحان کنکور  جهت تامین مخارج یکی دو روزه سفره خالی شده از نان و خوشحال کردن  مادر و برادرش  به کار نشای برنج در زمین‌هایی کنار آب سیمره مشغول می‌شود: دستمزد آن هم در هوای شرجی و بسیار گرم رودبار و سیمره در مقابل مبلغی ناچیز!  که تحت فشار و خستگی  می‌خواهند تن نازنین خود را با آب روانِ به سمت خوزستان!  خنکی ببخشند اما دست تقدیر او را به کام مرگ (غرق شدن در آب سیمره)  می‌کشاند  و یتیمیش که برای مادر بس گران تمام شده بود این بار رحلت مظلومانه فرزند دلبند تلخکامی‌های مادرِ دست تنها را تکمیل‌تر می‌کند. نوجوان دوم آن هم در خانواده‌ای بسیار مستضعف  با شرایط سخت  و دشوار  که برای  دلخوشی مادر و مرهم گذاشتن بر زخم بیماری پدر ناتوان از کار  به مادرش قول می‌دهد خرج خانه را او تامین خواهد کرد! فرزندی در سنین کودکیِ کار!  در همان روز همراه با همان نوجوان اولی غرق می شود و خانواده اش را برای همیشه در دست تنگی و انتظار تنها می گذارد. بخش تلخ‌تر ماجرا  نبود اورژانس امداد جهت کمک رسانی است درحالی که  محل اتفاق جز بخش کوهنانی هست و با مرکز کوهنانی کمتر از سی کیلومتر! فاصله دارد اما از مرکز ایلام در فاصله   هفتاد کیلومتری!  وقتی اورژانس هوایی به محل می رسد  که زمان لازم برای کمک حیاتی از دست رفته است اما  با این حال   یکی از این دو نوجوان را به بیمارستانی در ایلام انتقال می دهند  و در آنجا جان به جان آفرین تسلیم می نماید  که  نگارنده وظیفه خود می داند با نهایت تواضع  مراتب تقدیر خود را به حضور مدیران تلاش‌گر  و دلسوز اورژانس هوایی ایلام  تقدیم بدارد. آیا مسوولین استان و نمایندگان ادوار و حال لرستان و کوهدشت  خود را  در وضعیتِ  دردآور این دوخانواده محروم  به همذات پنداری  می‌پردازند تا  درد یتیمی و بیکاری و سفره خالی را حس کنند؟ که البته اگر اینگونه می بود  لرستان و کوهدشت در رتبه نخست بیکاری و دیگر آسیب هایِ زایش از این آسیب درخشش مستمر نداشت؟! 

من غم «نان» دارم او سودای “نام”

من هم «جان» دارم  او شیدایِ “بام”

من «جان» می دهم در پیِ لقمه‌ی “نان”

او در بام «خواسته‌ها» می نشاند نشانِ “نام”

جوان این دیار  بی نام ونشان می دهد جان

جوان او در پی ژِنش  مهیاست “خوان”

این مسوول ما کی از بام خود فرود می آید بر این  “خوان”

تا ببیند  سفره  خالی  یتیمان جوان

سیمره می بلعد  از این دیار  رشیدانِ جوانِ پی کار

بماند بلع  زر و زمین   آباء  این جوانان بیکار

دیار ما دیار مسوولان پر حرف است

بر ماست و رای ما  که کرده ایم خود را بیمار

انار و ماهی این وطن اسباب لذت برخی هاست

در عوض از اهالی محروم این دیار درآورده است دمار

سیمره را در جایی دیگر اگر می بود دلخوش بود

دلخوش از مدیران پیگیر در سرمایه گذاری بس معمار

اگر این بود  جوان ما   کار داشت  و سرذوق بود

این چنین  نمی گذاشت مادر را  داغ و اندوه  بر دلِ بی قرار

تسلیت خدمت  خانواده های  داغدار این دو جوان  در جویایِ کار

 دردناک است قضه هجرت  و رسیدن خبرش  به گوش مادر عزادار

سیمره و آب روانش از کوهنانی لرستان در مسیر استان دیگر

زیر آب رفتن  اراضی حاصلخیز اهالی کوهنانی لرستان  تو سط سد سیمره  و بیکاری مردمانش

فایده مندی سد برای استان دیگر به دلیل نمایندگان و مدیران کارآمدِ کاربلد

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. تنزل شعوروفهم مدیریتی درایندیارفراگیرشده نمیدانم دیگرچه بایدبشودتاحضرات اندکی فهم وفراستی بایسته یابند..این لرستان انهم خوزستان…

  2. سلام، از نزدیکان این دو جوان پر پر شده هستم، متاسفانه بعد این اتفاق ناگوار هیچکسی از مقامات شهرستان از این دو خانواده حمایت نکردن و حق این دو عزیز که حکم شهید رو دارن ضایع شد و الان خانواده شون در فقر دست و پنجه نرم میکنن،یکی که یتیم بود و مادرش داغ فرزندشم دید دومی هم ازش یه پدر بیمار، ومادر و دو خواهر مونده که تنها برادرشون که حمایتشون میکرد رو از دست دادن تو سیمره.

  3. سلام از نزدیکان این دو جوان پر پر شده هستم، متاسفانه بعد این اتفاق ناگوار هیچکسی از مقامات شهرستان از این دو خانواده مظلوم حمایت نکردن و حق این دو عزیز که حکم شهید رو دارن ضایع شد و الان خانواده شون در فقر دست و پنجه نرم میکنن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا