خرید تور تابستان ایران بوم گردی

بی شوکتی بنی‌صدر | علیرضا کفایی

علیرضا کفایی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «بی شوکتی بنی‌صدر» به بهانه‌ی درگذشت ابوالحسن بنی‌صدر نوشت:

آقای ابوالحسن بنی صدر در حالی درگذشت که می توانست به‌عنوان اولین رئیس جمهور ایران پس از انقلاب، از منظر سیاسی با توجه به اعتمادی که رهبری نظام به وی نمود و رایی که از مردم گرفت، مسیری را در آزادیخواهی و تعامل با گروه‌های مختلف فکری و سیاسی در جامعه هدایت و پیش برد اما متاسفانه دچار غرور و نخوت خاصی بود و با رسیدن به ریاست جمهوری بر کبر او افزوده شد تا جایی که خود را از همه برتر می‌دید و با انقلابیون و گروه‌ها و سازمان‌ها و احزاب ناسازگاری را بنیان نهاد و حتی مرحوم بازرگان و مرحوم یزدی که شاید از نظر فکری تا اندازه‌ای به آنان نزدیک بود را بر نمی‌تابید.

خود را در ساحت اندیشه و در میان روشنفکران تافته‌ای جدا بافته می‌دانست و برای نصایح و نظرات دیگران ارزشی قائل نبود، با چپ و راست در می‌افتاد و نه فقط از نظر سیاسی بلکه از نظر فکری هم به شکلی رفتار می‌کرد که موجب آزار سایر انقلابیون می‌شد و فاصله‌ها به تدریج از وی زیاد شد.

تصور بنی‌صدر از مدیریت کشور بر اساس رویاپردازی و منبعث از نوشته‌های وی در کتابهایش و دور از واقعیت‌های ملموس جامعه بود، می‌پنداشت که نظر وی نظر آخرین و تنها راه اداره امور است تا آنجا که با وجود تفویض فرماندهی جنگ که انتظار می‌رفت با قدرت بیشتری جنگ را و امور داخلی ایران را و صحنه دیپلماسی را اداره نماید ولی متاسفانه برخورد و تعامل وی در هر عرصه‌ای به‌خاطر همان غرور کاذب موجب خسارت‌های زیادی شد. به‌طوریکه در پیشروی نیروهای عراقی و عقب‌نشینی ارتش بر این باور بود که با روش استالینی عمل کند یعنی در نظر داشت و گاهی هم بیان می‌کرد که اجازه دهید نیروهای عراقی وارد خاک کشور شوند بعد آنها را محاصره و در خاک ایران شکست دهیم و در ابتدای جنگ از در اختیار قرار دادن ابزار و ادوات جنگی به سربازان و ارتش یا خودداری می‌کرد و یا مهمات را دیر به جبهه می‌رساندند.

نمی‌توان با قطع و یقین گفت که در جنگ خیانت کرد و از آن‌سو نمی‌توان انکار کرد که با گروهک تروریستی مجاهدین خلق همکاری نمود و این خیانت آشکاری بود.

شاید عده‌ای معتقد باشند که جبر و فضایی که علیه او شکل گرفت باعث همکاری وی با تروریست‌ها شد اما این یک توجیه بسیار غلط و غیر منطقی است، کسی و مخصوصاً در مقام ریاست جمهوری نمی‌تواند به‌سوی تروریست‌های مجاهدین خلق متمایل شود و در قتل عام مردمی که او خود را رئیس جمهورشان می‌داند دخیل شود و همچنین اینکه گفته شود و یا خود وی گفته باشد فریب خوردم هم تحلیل نادرستی است و این خود یک فریب بزرگتر است، او که خود را بالاتر و برتر از همه روشنفکران و مبارزین و انقلابیون می‌دانست چگونه این فریب را خورد؟ وانگهی دخترش را به رجوی سپرد و به عقد وی در آورد تا به فرقه رجوی اطمینان دهد که در همه حال با آنها همراه است، در واقع به دست خود؛ خود را به گروگان تروریست‌ها در آورد.

آقای بنی صدر در اواخر عمر اگرچه با جمهوری اسلامی مخالف بود و علیه مسئولین سخن می‌گفت و می‌نوشت اما همیشه از آنچه که پیش آمده بود پشیمان بود و سعی می‌کرد به ایران وفادار باشد و در چنگ جنگ افروزان و مخالفین خارجی نیفتاد، سعی میکرد بدون حاشیه زندگی آرامی داشته باشد.

ورای آنچه که قلمی شد توجه به این نکته ضروری است که از همان ابتدای انقلاب علیه بنی‌صدر هم توطئه شد و بیشتر از سوی روحانیت و حزب جمهوری اسلامی و بنی‌صدر آن هشیاری را نداشت که قدرت حزب و روحانیت را درک کند و نیز خود حزبی را بنیان نگذاشت که در تلاطم‌های سیاسی از وی دفاع شود و سخن خود را از تریبون حزب بیان نماید.

امروز حیات اولین رئیس‌جمهور ایران به پایان رسید، با توجه به عملکرد و گذشته‌ای که از خود به یادگار گذاشت، ایشان در تاریخ جمهوری اسلامی شوکتی ندارد و این بی شوکتی را خود وی هم قبل از مرگ پذیرفته بود، در هر حال تاریخ همچنان ادامه دارد.

اکثر روسای جمهور بعد از بنی صدر مغضوب درگاه بودند و علیه آنان هم فضاسازی شد و این روند که در جمهوری اسلامی علیه روسای جمهور از سوی گروه‌های خاصی جو درست می‌شود و به حاشیه بردن آنان و هوادارانشان می‌تواند جمهوری اسلامی را با چالش مواجه کند.

از برخی مانند آقای خاتمی با شوکت و عزت و نیکی یاد می‌شود ولی بنی صدر و احمدی نژاد (در مقام مقایسه نیستیم؛ تحلیل است) نوعی بی شوکتی را همراه خود دارند، با این تفاوت که بنی صدر دروغ نمی‌گفت.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا