خرید تور تابستان ایران بوم گردی

«18 تير برخورد با دوم خرداد بود»

متن زیر، گفتگویی است که 18 تیر ماه سال 1386 در روزنامه ی اعتماد چاپ شده است و انصاف نیوز به مناسبت فاجعه ی 18 تیر، آن را بازنشر می کند:

حامد طبيبي در مقدمه ی گفتگوی روزنامه ی اعتماد با علی اصغر خدایاری در 18 تیر ماه 1386 نوشت: آن روز که سيدمحمد خاتمي يک ماه پس از واقعه تلخ کوي دانشگاه تهران، اين حادثه را تاوان کشف قتل هاي زنجيره يي ناميد و در جريان اين حادثه تمامي روساي قواي سه گانه و حتي گروه هاي غيرهمسو با اصلاح طلبان ناگزير به محکوم کردن اعمال غير انساني آن جنايت شدند، کمتر کسي گمان آن را داشت که پس از گذشت 8 سال از رخداد آن، نه تنها عوامل و آمران آن در يک دادگاه علني محاکمه نشده و به رغم شناخته شده بودن براي مردم، به شکل رسمي معرفي نشدند بلکه بسياري از زواياي آن نيز همچنان مکتوم و تاريک باقي مانده و شايد براي هميشه در ميان بسياري از پرونده هاي مفتوح گذشته، بايگاني شود. از زاويه ديگر اين حادثه تلخ به سبب وارد آمدن لطمات و صدمات غيرقابل جبران بر پيکره جنبش دانشجويي، تاثير خاصي بر نوع روابط ميان دانشگاه با حاکميت گذاشته که به نظر مي رسد به رغم سپري شدن سال هاي گذشته همچنان به عنوان يک «مفاد» در رفتارهاي جنبش دانشجويي قابل مشاهده است. همه اينها و برخي سوالات ديگر را با علي اصغر خداياري معاون اداري- مالي وقت دانشگاه تهران و از اساتيد نزديک به دانشجويان در دانشکده فني در ميان گذاشتيم. وي که به سبب مسووليت خود، به واسطه زيرمجموعه اين معاونت يعني دفتر حقوقي دانشگاه تهران، پيگيري قضايي پرونده کوي را نيز عهده دار بود در سخنان خود ضمن برشمردن برخي زمينه ها و علل وقوع واقعه 18 تير 78، در عين حال نه دانشجويان و نه اصلاح طلبان را به سبب برخي سوء تفاهمات به وجود آمده در ميان آنها مقصر ندانست. پاسخ وي به سوالات اعتماد را در ادامه مي خوانيد.

    حادثه تلخ 18 تيرماه 78 و روزهاي پس از آن به رغم گذشت 8 سال، نگفته ها و زواياي پنهان بسياري را در خود دارد. صرف نظر از وقايع تلخ متن اين واقعه و عدم معرفي عاملان و از همه مهم تر آمران آن- که البته براي جامعه مشخص هستند- به نظر مي رسد مجموعه يي از عوامل و زمينه هاي قبلي، سبب رخداد اين رويداد ناشايست شد. آيا مي توان اين زمينه ها را دليل اصلي شکل گيري 18 تير ناميد؟

به طور معمول در محيط هاي دانشجويي نگاه انتقادي به مسائل و رفتارهاي اعتراضي در قبال مشکلات مختلف صنفي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي همواره وجود داشته و در شکل هاي مختلف نيز مجال ظهور و بروز يافته است، که اين امر البته مختص کشور ما نيست. در بسياري از کشورهاي جهان، اين رفتار دانشگاه از سوي حاکميت و جامعه به رسميت شناخته شده است. اعتراضات دانشجويي اخير در فرانسه، که به تخريب شديد و آسيب رساندن به اموال عمومي نيز منجر شد، نمونه اي از اين حوادث است. در تقريباً هيچ کشوري اين حرکات به عنوان براندازي و تعرض به حاکميت تفسير نمي شود. شروع حرکت دانشجويان در واقعه 18 تير را نيز بايد مشابه ساير حرکات مشابه آنان، در همين راستا تحليل کرد. البته به لحاظ شرايط رواني روحيه حاکم بر طرفين منازعه )دانشجويان از يک طرف و نيروهاي انتظامي و شبه نظامي از طرف ديگر( متفاوت بود. در يک طرف دانشجويان قرار داشتند که در پيروزي اصلاح طلبان نقش اساسي داشتند، و دولت مستقر را متعلق به خود مي دانستند، و در طرف ديگر عناصري صحنه گرداني مي کردند که شکست خورده انتخابات دوم خرداد 76 بودند، که پس از خروج از دوره سرخوردگي شروع به گوشمالي دادن، منفعل کردن و در يک کلام ادب کردن نيروهايي کرده بودند که آنان را عامل اصلي زمينه ساز پيروزي جريان اصلاحات مي دانستند. فعاليت هاي جريان شکست خورده از چند ماه قبل و در قالب به هم زدن تجمعات و ايجاد ناامني در جامعه شروع شده بود، و در آن روز فرصتي پيداکرده بودند که با دانشجويان تسويه حساب کنند. من حادثه 18 تير را در راستا و به دنبال سلسله حوادث به وقوع پيوسته در آن سال ها تحليل مي کنم، که هدفي جز زمين گير و منفعل کردن دولت اصلاحات نداشت، با اين تفاوت که به دليل نقش بارز دانشجويان در پيروزي خاتمي، برخورد با دانشگاه نيز شديدتر برخوردهاي ديگر بود. اعتراض محدود دانشجويي، به دليل تعطيلي روزنامه سلام را بايد صرفاً بهانه يي جهت ايجاد فرصت براي آن انجام کار به حساب آورد. عوامل به وجود آورنده اين حادثه را نيز بايد در جايي فراتر از نيروهاي حاضر در صحنه جست وجو کرد. به نظر مي رسد نيروهاي عمل کننده به لحاظ ذهني براي يک برخورد قهرآميز کاملاً آماده شده بودند. گويا به آنان گفته شده بود که دانشجويان ساکن کوي افراد بي دين، لاابالي و غيرمسلمان هستند. چگونه ممکن است فردي که ظاهري کاملاً مذهبي دارد بدون زمينه سازي قبلي، با شعار مذهبي فردي را از بالاي خوابگاه به پايين پرتاب کند؟ يا اتاق دانشجو را آتش بزند، يا سبب کور شدن چشم فرد ديگري شود؟ اين رفتارها به لحاظ عواطف انساني نيز غيرقابل باور به نظر مي رسد. به نظر مي رسد براي چنين اقدامي مباني فکري و ذهني لازم ايجاد شده بود چه بسا افرادي که با آن اخلاص مشغول ضرب و شتم و آسيب رساندن به وسايل دانشجويان بي دفاع ساکن کوي دانشگاه بودند، اين کار را قربه الي الله انجام مي دادند.شايد آمران را بايد در ميان نظريه پردازان خشونت جست وجو کرد.

    عده يي معتقدند جداي از برخوردهاي خارج از دانشگاه، دانشجويان نيز قصد نشان دادن عزم راسخ و اراده جدي خود براي دفاع از آرمان هايي که به خاطر آن چه قبل از پيروزي گفتمان دوم خرداد و چه در دو سال نخست دولت اصلاحات تلاش بسياري کرده بودند را داشتند. حاکميت نيز بر اين نکته واقف بود که دانشگاه در اين خصوص خود را ذي حق مي داند، آيا واقعاً چنين نگاهي در ميان دانشجويان وجود داشت؟

هيچ قرينه اي مبني بر متفاوت بودن رفتار دانشجويان با موارد قبلي وجود ندارد. تمامي افرادي که در شب حادثه در صحنه حضور داشتند، متفاوت بودن اين حرکت و قصد قدرت نمايي و سوءاستفاده دانشجويان از حمايت دولت خاتمي را در اين تجمع محدود اعتراض آميز رد کردند.واقعيت همان چيزي است که آقاي خاتمي نيز در سخنراني 5 مرداد خود در اجتماع مردم همدان بدان اشاره کردند و آن را پرداخت تاوان کشف جريان قتل هاي زنجيره يي از سوي دانشجويان ارزيابي کردند.

    منظور اين شواهد و قرائن، مستندات گزارش شوراي عالي امنيت ملي نيست که اتفاقاً مورد انتقاد جريان هاي مقابل نيز واقع شد؟ آيا دولت اصلاحات تلاش کافي در حد مقدورات خود بر پيگيري اين شواهد را انجام داد؟

مسوولان دانشگاه، وزارت علوم و استانداري تهران که از همان لحظات ابتداي شکل گيري تجمع اعتراضي دانشجويان شاهد وقايع بودند، دستپاچگي و عجله نيروهاي حاضر در صحنه براي شروع درگيري با دانشجويان پيش از بازگشت آنان به اتاق هاي خود را شاهدي بر اين ادعا مي دانند که آنان از قبل در انتظار ايجاد چنين فرصتي مناسب بودند و نمي خواستند به راحتي آن را از دست بدهند. تاکيد مي کنم اين به معناي برنامه ريزي آنان براي عمل در آن شب خاص نيست، بلکه منظور اين است که اين ذهنيت از قبل در آن ها آماده شده بود که براي نوعي «زهر چشم گيري» از دانشگاه آماده باشند. پس از وقوع حادثه مسوولين وقت دانشگاه به طور کاملاً جدي براي پيگيري مسائل از طريق مراجع قانوني و حقوقي اقدام کردند. در دفتر حقوقي به عنوان زيرمجموعه معاونت اداري- مالي تلاش هاي زيادي صورت گرفت.در روز نوزدهم تير شکايتي را عليه نيروي انتظامي تنظيم و تسليم قوه قضائيه کرديم و واقعاً اميدوار بوديم با پيگيري حقوقي کار به انجام برسد و حقوق دانشگاه و دانشجويان اعاده گردد. اما اکنون پس از10 سال با مرور وقايع و نتايج پيگيري ها، احساس مي کنم ما بيش از حد خوش بين بوده ايم. البته من از انجام اين پيگيري هاي قانوني پشيمان نبوده و نيستم، ولي بايد اذعان کنم که من بيش و پيش از اصل واقعه دردناک 18 تير، از عواقب بعدي آن اظهار تاسف مي کنم.به هر حال در هر جايي امکان بروز اشتباه وجود دارد، اما نبايد با بي تدبيري عواقب آن اشتباه به پاي کل نظام، نوشته شود.پس از 18 تيرماه برخي تلاش کردند با برگزاري تجمع و راهپيمايي مردم را در مقابل دانشجويان قرار دهند، گويي دانشجويان، فرزندان اين مردم نبوده و مورد ظلم واقع نشده اند. در يک کلام اينکه ما بيش از اندازه نسبت به ساختار قدرت خوش بين بوده و گمان مي کرديم مي توان قدرت شيرين تر از عسل را با منطق و قانون مهار زد.

    به سخنان آقاي خاتمي اشاره کرديد که به نوعي يک «کد» را در اختيار جامعه قرار داد که افرادي که پس از دوم خرداد مصونيت خود را از دست رفته و در معرض افشا يافتند در پي نوعي انتقام گيري هستند. اما جداي از اين زمينه و عامل، پس از رحلت حضرت امام (ره)، دانشگاه در موضع منتقد سياست هاي حاکم بر نظام قرار گرفته بود اما پس از دوم خرداد، حواريون دولت خاتمي به عنوان رئيس جمهور اسلامي ايران از دل دانشگاه برخاستند. اين يک فرصت بزرگ در نظام هاي دنياست. چرا با علم به اين مساله بخش هايي از حاکميت نسبت به آن موضع منفي داشتند؟

همانطور که اشاره کردم در ايران باندهايي که ادامه حاکميت خود را در جاهل نگه داشتن و جلوگيري از آگاهي و رشد جامعه دنبال مي کنند، نمي توانند دانشگاه پويا و پرتحرک را تحمل کنند، به منطق و گفت وگو و گردش آزاد اطلاعات تن در بدهند.

زماني که شما به وجود قابليتي در خود ايمان داشته باشيد و براساس اصول و قواعد پذيرفته شده بشري بپذيريد رسيدن به قدرت و حاکميت را در يک رقابت قانوني و عادلانه براساس راي مردم دنبال کنيد، حتماً فرصت هايي مانند دوم خرداد را غنيمت مي شماريد. به نظر مي رسد افرادي که در مقابل خاتمي ايستادند، اساساً اصل بازي را قبول نداشتند و چه بسا اگر از پيش احتمال پيروزي آقاي خاتمي را در دوم خرداد مي دادند، هرگز به اين بازي تن نمي دادند. در واقع زماني منطق شما يعني نگاه به اين پديده به عنوان يک فرصت را مي توان پذيرفت که يکسري اصول مشترک مانند تلاش براي پيشرفت همه جانبه کشور، اصل آزادي مردم در انتخاب سرنوشت خويش، به رسميت شناختن رقابت و قواعد آن از پيش پذيرفته شده باشد.

با اين پيش فرض بله بايد دوم خرداد و نقش دانشگاه در تحولات جامعه را يک فرصت بزرگ و طلايي براي تثبيت نظام تلقي کرد. با شما هم نظر هستم که دوم خرداد و حمايت همه جانبه مردم، دانشگاه و حتي منتقدان از آن، فرصت بي نظيري براي حاکميت بود تا با استفاده از آن گام هاي بلندي را روبه جلو بردارد.

فراموش نکرده ايم که تنها چند ماه پس از آن انتخابات ماجراهايي نظير دادگاه ميکونوس و خروج سفراي کشورهاي اروپايي از ايران بدون هيچ هزينه يي خاتمه يافت. فرصت هاي فراواني براي کشور در عرصه جهاني و داخلي خلق شد. جاي بسي تعجب و تاسف است که به رغم خلق تمامي اين فرصت ها براي مجموعه نظام، عده يي در صدد انتقام از دوم خرداد و دانشگاه به جرم خلق همين فرصت ها برآمدند.

    بيشتر سوال من به نگاه دانشگاه به حاکميت بازمي گشت. اينکه دانشگاه از ديدگاه يک منتقد به حامي دولت تبديل شود امر بسيار مبارک و مهمي است. اين امر چرا به عنوان يکي از زمينه ها و علل برخورد با آن از سوي گروهي تبديل شد؟

ببينيد در تمامي دنيا و منجمله ايران، دانشگاه نهادي ملي، رو به آينده، طرفدار کشور و مردم بوده و اين خصوصيات در ذات دانشگاه نهفته است. اساساً همين اعتراض و هزينه پرداخت کردن دائمي توسط دانشگاهيان از همين تعهد و پايبندي حکايت مي کند. در آن برهه دانشگاه واقعاً اين احساس را داشت که در صورت پشتيباني از جريان دوم خرداد و خاتمي، مي توان کشور را يک گام به سمت جلو پيش برد و به همين دليل از دولت پشتيباني کرد.

البته در آن دوره هم اصلاح طلبان و هم نهاد دانشگاه به دليل عدم شناخت کافي از معادلات درون قدرت دچار ذوق زدگي شد و فکر کرد کار اصلاحات را با گام هاي سريع تر مي توان به پيش برد. در حالي که مشکلات بزرگي فراراه حرکت قرار داشت.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا