خرید تور تابستان ایران بوم گردی

مروری بر ساختار اندیشه و رفتار داعش و داعشیان

حجت الاسلام هادی سروش، استادحوزه علمیه قم در یادداشتی نوشت:
مقدمه: «داعش» مخفف دولت اسلامی عراق و شام است که زمانی در گروه طالبان بودند و بعد با بروز اختلاف از آنان جدا شدند و با پرچمی مشخص و اندیشه و رفتاری متمایز از دیگر مسلمین به صحنه آمدند. این از «اسم» داعش.
امّا «رسم» آنان: 
 رسم آنان تشکیل می شود از دو عنصر مهم «فکری» و «رفتاری» که به توضیح آن خواهیم پرداخت نه در تاریخ اسلام بی سابقه است و نه در تاریخ انبیاء سلف. ولی آنچه مهم است اینست که عناصر فکری و رفتاری اینان در گذشته تاریخ در نقطه مقابل انبیاء (ع) دیده می شود نه در تحت عنوان «اسلام» و «دین»!
بله رگه هایی از این نوع تفکر و رفتار را ما در جریان “خوارج” مشاهده می کنیم.
مشخصات:
آنچه «رسم» داعش را تشکیل می دهد و از «اسم» آن که مدعی «دولت اسلامی» می باشد بیگانه است اموری است که  شناخت آن به جهاتی ضرورت دارد:
 
اولاً شناخت “داعش”باتوجه به این خصوصیات قابل دسترسی میباشد.
 و دیگر اینکه بر اساس این آسیب شناسی دامن پاک شیعه و شیعیان را میتوان از آن خصوصیات غیرشرعی و غیرعقلانی مبرا داشت . به این معنی که هر فرد یا مجموعه ای از شیعیان باید در اندیشه و رفتار خود چنان دقیق و بصیر باشند که خدای ناکرده حتی یکی  از این اوصاف وخصوصیات سلفی _تکفیری ظهور و بروز نکند . 
سه ویژگی مهم در این گروه قابل ارزیابی است:
1ـ استفاده از نام «دین»
از حوادث تلخ روزگار برای مؤمنان آن است که بی دینان و منحرفان برای تقویت بنیه اعتقادی و سیاسی اجتماعی خود استفاده سوء از نام دین می کنند تا آنجا که فرعون که خود یکی از عناصر اصلی ضد دین در عالم بشریت است در مواجهه با موسی به مردم می گوید:
«من می ترسم که دین شما را از شما بیگرند!» (غافر / 26)
راستی چرا اصحاب قدرت و ریاست دست از سر «دین» بر نمی دارند و دین را نیز بعنوان ابزاری نافع و نتیجه بخش استفاده می کنند و حرکات کاملاً مغایر با دین را زیر تابلو دین قرار می دهند؟
بهترین پاسخ را شهید استاد مطهری بیان فرمودند:
 “اصحاب قدرت و ریاست چون همه خواسته شان رسیدن به قدرت و ریاست کامل است و از خود چیزی ندارد تا به خواسته شان دست پیدا کنند سراغ «نام دین» می روند تا با قدرت غیر قابل محاسبه دین بتوانند به خواسته های ریاست طلبانه خود دست یابند”. (ر.ک مجموعه آثار 17/433 به بعد)
در این بخش که سوء استفاده از نام دین مطرح است آیات قرآن تعابیر شدیدی دارد که جریان سامری (طه/85) و جریان بلعم باعورا (اعراف/175) نمونه هائی از آن میباشد که قابل ملاحظه است. 
در میان انبوهی از روایات نیر کلمه «مستأکل» و «یستاکل» داریم که در مورد آن دست از کسانی وارد شده که با نام «قرآن» و یا «اهل بیت» “دکّان” باز کرده¬ و صاحب قدرت یا ثروت شده¬اند. که با مراجعه به منابع قابل دسترسی است.
 
خلاصه مطلب را حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه فرمود: 
“که اینان تمام قصدشان از نام بردن از دین «دوشیدن دین» است. (نامه/33)
 و لذا در نامه 53 فرمود:
 تا روزگار چنین باشد «دین اسیر در دست اشرار خواهد بود».
با توجه به این مفاهیم است که فقهاء عظام ورود ذره از «ریاء» و «سمعه» به عبادت را باعث بطلان آن عبارت شمرده¬اند چرا که با نام دین نتوان برای منافع دنیوی و نفسانی خود “معرکه” به پا کرد!
2ـ ساختار اندیشه¬ای داعشیان
در ساختار اندیشه این نااهلان دو عنصر مهم و خطرناک ملاحظه می شود که هر کدام به تنهایی عامل کاملی می تواند باشد برای انحراف خود و منحرف ساختن دیگران. 
البته مخفی نیست که یکی زاده دیگری میباشد :
 
الف) جهالت
در منطق وحی، جهل در مقابل علم نیست تا هر که با سواد باشد و دانشی را کسب کرده باشد جاهل نباشد، بلکه در مقابل عقل است که چه بسا شخصی دانش و معلوماتی داشته باشد و در جرگه جهّال باشد. 
مشکل این گروه ضاله و جاهل در این است که چه بسا گوشه¬ای از دین را شنیده باشند امّا نسبت به عناصر مهم و کلی دین در جهل و عناد و ناباوری باشند و مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» (نساء/150) بوده باشند.
یافته ناقص و تحریف شده خود را عین دین و تمام دین می پندارند و بر اساس آنان برنامه ریزی می کنند. 
اینجاست که طبق روایات، معیار و میزان در سنجش اعمال و پاداش را «عقل» قرار داده¬اند. (اصول کافی 1/11)
نتیجه این جهالت است که اینان در مواجهه با مسائل نو و جدید در زندگی بشر یا با محافظه کاری برخورد می کنند و یااز ریشه دست به انکار می زنند . بااین مبنای غلط استفاده از ابزار جدید دنیوی را حرام و استفتاده کننده رامستحق تنبیه و تعزیر می دانند. فتوی به حرمت استفاده زنان از جنس و مدل لباسی خاص  یا محدودیت چگونگی آرایش برای مردان و … از این جهالت متحجرانه نشئت گرفته .
چه زیبا حضرت امام (ره) قریب به این مضمون را فرمودند: 
با این برداشت از اسلام انسان بایددر بیابان زندگی کند. (صحیفه 21/151)
ب) تعصّب 
فرزند بسیار کریه جهالت حقیقتی است بنام تعصب. اینان بر آنچه «جهالت» دارند «تعصّب» هم دارند یعنی غیر از باور غلط خود هیچ کلام حقی راباهیچ منطقی نمی پذیرند و این بلیة “تعصب” همان بلائی است که قرآن بعنوان یکی از مصادیق مهم جهالت در صدر اسلام نام برده است (فتح / 26) درست بر خلاف منطق عقلانی قرآن که می فرماید:
 « همه سخنان را بشنوید و سپس بهترین را انتخاب کنید» (زمر/18) می باشد.
در منطق زیبای قرآنی در مورد جهان اسلام و مسلمین حقیقت زیبائی بنام «اخوت» مطرح است که بر اساس «ایمان» و «کرامت الهی» بنا گذاشته شده و نه چیز دیگری، امّا اینان چقدر ظالمانه بین مسلمین را خط کشی کردند و غیر خود همه را مستحق بدترین مکافات می دانند!
3) ساختار رفتاری داعشیان 
ساختار رفتاری داعش و داعشیان با همه طوائف مسلمین متفاوت است حتی با خود اهل سنت.
 اینان گروهی¬اند که اساس حرکاتشان را بر «افراطی گری و تندروی» نهاده و برای عدم بازگشت از این رفتار غلط و غیر انسانی و غیر اسلامی از دو حربه ناجوانمردانه استفاده می کنند یکی «تکفیر» دیگران (کافر دانستن مسلمین) و دیگر ایجاد «رعب» در میان آحاد مردمی که تحت سیطره یشان می باشد میکنند. 
الف) افراطی گری و تندروی
«دین» صراط مستقیم است و این صراط مستقیم هم باریک و هم برّان بوده و هیچ ضیق یا توسعه¬ای از طرف انسان را نمی پذیرد و به تعبیر بلند قرآن «حدود الهی» است که این «حدود الله» باید کاملا حفظ شود (بقره /229).
 لذا در دین نه “کُند روی” پذیرفته شده است و نه “تندروی”.
 در نهج البلاغه فرمود:
 «الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجادة» (خ/16)
این گروه اندک در میان مسلمین چون ساختار اندیشه¬ایشان بر «جهالت» نهاده شده پا از حدود مشخص الهی فرا گذاشته و گرفتار افراطی گری شدیدی شده¬اند.
رفتار آنان در سخن گفتن و زندگی کردن و مبارزه کردن و با مخالف خود برخورد کردن و … بر اساس تندروی شکل می گیرد. بر اساس همین تفکر و رفتار غلط تندروی است که در مقابله و مواجهه با کفار (به اصطلاح خودشان) گزینه نهائی در شدت عمل و تندخوئی و تندرفتاری را انتخاب می کنند و تمسک به «اشدا علی الکفار» می کنند. 
غافل از اینکه تا «کفار» چه کسانی باشند و معنای «اشد» چه باشد؟
آیا در تاریخ صحیح اسلام از جنگ های صدر اسلام سربریدن و مثله کردن بدستور پیامبر (ص) چیزی ثبت شده؟!
 منطق  پیامبر (ص) در برخورد با مشرکین و کفار در جبهه و یا در شهر بسیار روشن و گویاست تا جائی که پیامبر عزیز اسلام فرمودند: «هر کس یک کافر ذمی را اذیت کند مرا اذیت کرده است». (فقیه 4/125)
جالب است بدانید اهل بیت (ع) در قبال کوچکترین افراطی گری در عبادت مانند جریان عثمان بن مظعون (کافی 5/494) یا در امر مبارزه و جنگ، مانند جریان اعتراض عباد بصری (کافی 5/22) و یا در امر لباس فاخر پوشیدن مانند جریان سفیان ثوری (کافی 5/65) به جدّ برخورد شایسته¬ای کردند تا در میان مسلمین عموماً و شیعیان خصوصاً آلودگی بنام «افراطی گری» پایه ریزی نشود.
 
ب) حربه¬ای بنام «تفکیر»
از زشت ترین اخلاق و رفتار سلفی ها و تکفیری ها همین عقیده بسیار غیر منطقی و غیر اسلامی است که خود را موحّد و مؤمن می دانند و دیگران را کافر!! و بر این عقیده باطل خود افتخار دارند که صد البته «یحسبون انهم یحسنون صنعاً» (کهف/104).
در حالی که ایمان و کفر و یا توحید و شرک دارای موازین اساسی می باشد که در علم کلام مطرح شده و محققین بزرگ نظریه پردازی نموده-اند و حتی یک نفر از علماء اهل سنت که در علم کلام صاحب نظرباشد نیافتیم که قائل به کفر عده کثیری از مسلمین شود. 
درست بدین جهت که «باب کافر سازی» باز نشود و فرد یا عده¬ای منسوب و متهم به کفر نشوند اهل بیت (ع) ایمان را دارای مراتب دانستند تا  ندانستن و یا نبودن یک مسلمان یا مومن نسبت به بعض مراتب ایمان منجر به کفر نشود. 
(اصول کافی 2/45)
ج) حربه¬ای بنام «رعب»
نقطه تاریک دیگری که در رفتار این دسته از افراطیون دیده میشود استفاده از حربه «رعب» نسبت به عموم مردم است. 
اگر سر بریدن یک انسان مسلمان در جلوی دیدگاه خانواده¬اش را، حمل بر قساوت قلب این قائلین ظالم کنیم که حق هم همین است امّا طبق اعتراف خودشان قصدی از این رفتار غیر انسانی دارند و آن ایجاد رعب و و حشت در دل افراد است. 
و البته ایجادترس و وحشت از این نوع (سر بریدن ـ مثله کردن ـ قطعه قطعه کردن ویا بچه ای را به حمله انتحاری فرستادن و …) بر روح و روان و اعصاب افراد تأثیر به شدت منفی می گذارد و خواه ناخواه عده کثیری به «تسلیم شدن» پناه می بردند.
شاید خواننده عزیز به عبارت معروف در مورد ظهور حضرت بقیة الله (ع) منتقل شود که در شرائط ظهور داریم «نصرته بالرعب» پس «رعب» در زمان ظهور چیست؟
پاسخ روشن است تفاوت است بین رعب و وحشتی که بوسیله وحشی گری عده¬ای از ظالمین در دلها ایجاد می شود و رعب و وحشتی که از یک مبارزه جوانمردانه (توأم با همه وسائل هدایت) از کثیری از مجاهدین دیده می شود. 
نتیجه گیری از منظری دیگر 
با ملاحظه این تفکر و رفتار خطرناک و غلط و غیر عقلانی و غیر شرعی و بلکه غیر انسانی این گروه از سلفی ها می توانیم این نتیجه گیری را داشته باشیم:
مبادا:
ما شیعیان بین اسم و رسم مان تفاوت ایجاد شود. 
و مبادا:
برای استفاده شخصی و گروهی و حزبی از نام دین و اسلام و اهل بیت بهره بگیریم.
و مبادا:
دراندیشه ما، جهالت جای گیرد و گرفتار تعصبات قومی و حزبی و سیاسی و غیره شویم.
و مبادا:
از خط اعتدال جدا و گرفترا تندی یا کندی در حرکت و راه روشن ما شویم.
و مبادا:
به صرف مخالفت مخالفی پا از حریم برون گذاشته او را متهم به فسق و مانند آن کنیم.
و مبادا: 
برای غلبه خود و هم فکران از حربه رعب و وحشت انداختن در دل یک فرد و یا خانواده او که احیاناً همفکر ما نیستند بهره بگیریم. انشاءالله 
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا