خرید تور تابستان ایران بوم گردی

شنبه، بازار تق و لق

مشاهدات بعدازظهر شنبه خبرنگار انصاف نیوز از بازار تهران

مشاهدات خبرنگار انصاف نیوز گویای آن است که بعد از ظهر روز شنبه، دهم دی‌ماه، اغلب مغازه‌های واقع در بازار کفاش‌ها تعطیل و اکثر مغازه‌های راسته زرگرها باز بود، خرید و فروش به ندرت انجام می‌شد، ماموران کلانتری بازار، ویژه، امنیت و بسیج حضور پررنگی در حدفاصل چهارراه 15 خرداد تا ابتدای ناصرخسرو داشتند. طبق این مشاهدات نمی‌توان خبر «اعتصاب در بازار تهران» را تایید کرد اما بازار به‌اصطلاح تق و لق و در بخشی از آن جو ملتهب بود. بازداشت چند نفر هم مشاهده شد اما مشخص نیست که آیا آزاد شده‌اند یا خیر.

ساعت 15 و 15 دقیقه، چهارراه 15 خرداد: جمعیت زیادی به سمت سبزه‌میدان می‌رود و جمعیت زیادی از سمت سبزه‌میدان به سوی ایستگاه مترو می‌آیند؛ آنان که می‌آیند تقریبا همه دست پر هستند و خریدی کرده‌اند اما به شکل مشهودی تعداد «پرسه‌زن‌ها» هم زیاد است؛ کسانی که نه چیزی برای فروش دارند و نه قصدی برای خرید.

تعداد ماموران نیروی انتظامی هم به شکل محسوسی زیاد است. موتورها را پارک کرده‌اند و در دسته‌های 3 چهار نفره دارند گپ می‌زنند. عموما باتوم همراه دارند و چند نفری‌شان هم اسحله‌های ساچمه‌ای.

ساعت 15 و 20 دقیقه، بازار بزرگ دلگشا: تقریبا همه مغازه‌های مجتمع تجاری دلگشا باز هستند و مشتریان زیادی هم از ورودی به داخل می‌روند. کنار مجتمع، چند دستفروش بساط کرده و فریاد حراج حراج می‌زنند.

ساعت 15 و 25 دقیقه، سبزه‌میدان: از دلارفروش‌ها هیچ خبری نیست. البته هستند اما هیچ کس داد نمی‌زند، قیمت نمی‌دهد، خریدار نیست. در دسته‌های چندنفره جمع شده‌اند و با تلفن معامله می‌کنند، با دقت زیاد که قیمت دلار از دهان‌شان نپرد.

روبه‌روی بانک ملی هم نیروهای بسیج حضور پررنگی دارند و هم زنان و مردان کادری نیروی انتظامی. تعدادی از آنها اسلحه هم دارند اما اغلب سلاح‌ها در کاور قرار دارد.

در ضلع جنوب شرقی، چلوکبابی شمشیری باز است اما مثل اغلب روزها، ازدحامی مقابلش مشاهده نمی‌شود.

ساعت 15 و 30 دقیقه، ورودی بازار کفاش‌ها: با یک نگاه تا ته راسته را می‌بینی؛ اغلب مغازه‌ها بسته است و از آن سیل جمعیت که می‌روند و می‌آیند خبری نیست. تک و توک مغازه‌هایی باز است و فروشنده روی چهارپایه نشسته است اما مدل نشستن و نوع قیمت‌دادن، نشان می‌دهند بی‌حوصله‌اند.

خبرنگار انصاف از یک فروشنده سوال می‌کند چرا مغازه‌ها بسته‌اند؟ قبل از این‌که فرصت پاسخ پیدا کند، رهگذری که ظاهرا از همکاران فروشنده است، پاسخ می‌دهد: «صبح یه داد زدند، همه الفرار». فروشنده انگار خیالش راحت شده، خودش را به کاری مشغول می‌کند تا جواب ندهد.

یکی دیگر می‌گوید: «نزدیک ظهر شلوغ شد و مغازه‌ها بستند».

ساعت 15 و 45 دقیقه، راسته زرگرها: این‌جا تقریبا تک و توک مغازه‌هایی بسته است و بیشتر فروشندگان لوازم آشپزخانه بازند اما مشتری‌ها کم‌اند و تنها چند مادر و دختر که مشخص است در حال جور کردن جهیزیه نوعروس‌شان هستند، در بازار می‌چرخند. همان سوال تکرار می‌شود با پاسخی متفاوت: «با دلار 44 هزار تومانی چطور کار کنیم؟». دیگری صراحت بیشتری دارد: «مگر مغز… خورده‌ایم. الان جنس بفروشم، فردا باید بمانم خانه چون نمی‌توانم جایگزینش کنم». سوال این است: «پس چرا نمی‌بندید؟! حداقل پول برق نمی‌دهید!» چپ چپ نگاهم می‌کند و به این جملات اکتفا: «آن هم یک بدبختی دیگر».

ساعت 16، سبزه میدان: زنان و مردانی که برای خرید آمده‌اند، می‌دانند که دیگر چیزی پیدا نمی‌کنند. هم به دلیل شرایط و هم به‌صورت طبیعی هم اواخر زمان فعالیت بازار است. مغازه‌های بیشتری تعطیل شده است و بنابراین جمعیت بیشتری به سمت ایستگاه مترو حرکت می‌کنند. اگر کسی حرف قابل شنیدن بزند، موضوعش گلایه از تعطیلی مغازه‌ها و گرانی اجناس است.

میانه میدان ناگهان شلوغ می‌شود و ماموران دور چند نفر حلقه می‌زنند. تعداد زن مسن در حال بحث با مامورانند و استدلال می‌کنند که «جوان است، گناه دارد، کاری نکرد که، غلط کرد و…» کسی را می‌برند.

ساعت 16 و 40 دقیقه، چهارراه 15 خرداد: با کم شدن از میزان جمعیت، ستونی از ماموران موتورسوار از سمت سبزه‌میدان حرکت می‌کنند تا از محوطه بازار خارج شوند. توجه‌ها به ستون جلب شده است. باز هم زنانی که گوشه و کنار در دسته‌های چند نفری ایستاده‌اند، به چشم می‌آید. چند نفری که روی نیمکت نشسته‌اند، در حال بحثی آرام با یکی از ماموران هستند. بحث به این‌جا رسیده که می‌گوید می‌گوید: «اسمش رویش است؛ پلیس ضد شورش» و زن میان‌سال پاسخ می‌دهد: «خداوکیلی ماها شبیه شورشی‌ها هستیم؟». گپ میان آنها ادامه می‌یابد.

این‌سو کنار وردی شمالی مترو که همیشه معمولا شلوغ است، چند زن میان‌سال و مسن ایستاده‌اند. چند جوان هم که در حال سیگارکشیدن‌اند. باز این‌جا هم بحثی درگرفته است. چند نفری را بردند. کسی تقریبا با صدای بلند می‌گوید: این‌جا نایستید! بروید!

جمعیت بیشتری از پله‌ها به سمت مترو سرازیر می‌شوند. چند دقیقه بیشتر نمی‌گذرد که محوطه خلوت می‌شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا