خرید تور تابستان ایران بوم گردی

“To Whom It May Concern”

مجتبی پنجه‌پور، دانشیار بیوشیمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در یادداشتی با عنوان «“To Whom It May Concern”حذف کنکورهای سراسری کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

افرادی که با مشاغل آکادمیک سر و کار دارند مفهوم عبارت “To Whom It May Concern” را به‌خوبی متوجه می‌شوند و اگر نامه‌ای با این عنوان نگارش شود و به دست هرکسی که در آن زمینه مسئولیتی دارد برسد به سهم خود در صدد پاسخگویی خواهد بود تا مسئولیت پذیری خود را در جایگاه یک مقام مسئول نشان دهد. متاسفانه در کشور ما حتی نامه‌های مکرری که به مسئولین با ذکر نام و موقعیت و رونوشت‌های متعدد هم نوشته می‌شود بدون پاسخ باقی می‌ماند. ظاهراً اکثر مدیران و روسا و دیگر مناصب حکومتی فقط جایگاه مسئولیت را با شرط عدم مسئولیت پذیری و پاسخگو بودن اشغال کرده‌اند.

پیشرفت هر جامعه‌ای براساس نیروهای انسانی آن جامعه تحقق پیدا می‌کند. وقتی می‌گوییم سرنوشت یک جامعه از دانشگاه تعیین می‌شود، منظور همان نقش تعلیم و تربیت در دانشگاه‌هاست که احترام ویژه مردم را نیز در پی دارد. استادان به‌دنبال منافع مالی نیستند، بلکه به‌دنبال ارزش‌هایی هستند که خلق می‌کنند. رشد توسعه دوره‌های تحصیلات تکمیلی دکتری بایستی بر اساس الگوی مشخص و متناسب با نیازها و شاخص‌های توسعه و متأثر از نرم جهانی و بین المللی باشد تا از یک طرف صیانت دانشگاه به عنوان محل تربیت فارغ التحصیلانی کارآمد و مفید برای جامعه حفظ شده و از طرف دیگر فرصتی برای جوانان شایسته و مستعد فراهم نماید تا ذخیره اصلی‌ترین سرمایه هر کشور تأمین شده و نیروی انسانی متخصص و شایسته به درستی تربیت یافته تا باعث پیشرفت کشور شوند.

متاسفانه در طی سالیان اخیر برگزاری کنکورهای کارشناسی ارشد و دکتری به صورت سراسری و بدون در نظر گرفتن صلاحیت‌های لازم علمی و انگیزه و توانمندی داوطلبان این موضوع را تحت الشعاع قرار داده است. به‌گونه‌ای که تصویب رشته‌های بی اهمیت و گسترش بی رویه دوره‌های تحصیلات تکمیلی در هر دانشگاهی بدون در نظر گرفتن توان علمی آن دانشگاه و امکانات آموزشی و پژوهشی لازم و کافی منجر به تولید سیاهی لشکر فارغ التحصیلان دارای مدرک Ph.D شده است که تعداد زیادی از آن‌ها علیرغم هزینه‌های تحصیلی و حقوق دوره دستیاری که از بیت المال گرفته‌اند به جمع بیکاران اضافه می‌شوند. تعداد محدودی که شایسته هستند نیز فرصت استخدام نداشته و راهی بلاد کفر می‌شوند تا با آموزش صحیح و تلاش بی وقفه شانس اضافه شدن به جمع متخصصین برجسته آن‌ها را داشته باشند شوند. عده بسیار محدودی نیز در خلأ چنین نیروهای با استعدادی وارد مناصب هیئت علمی (که در حال حاضر تولید مقاله و تدریس بی کیفیت است) شده و به مثابه copy-paste مشابه خود را تولید می‌کنند و این چرخه معیوب گرفتن دانشجو و تأسیس رشته و گرفتن هیئت علمی و اضافه کردن دانشگاه در هر شهر و روستا و کوی و برزن بدون آنکه کارکرد موثری در جامعه داشته باشد تکرار می‌شود.

نگاهی به تعداد بسیار زیاد رشته‌های مصوب دکترای تخصصی علوم پایه پزشکی وزارت بهداشت نشان می‌دهد که هم اکنون بسیاری از این رشته‌ها غیر ضروری بوده و صرفاً به‌واسطه رانت و فشار گروه‌های ذینفع مصوب شده‌اند که حتی مانع تصویب و راه‌اندازی رشته‌های مهم و بروز و پیشرفته نیز می‌شوند. در مواردی مجوز این رشته‌ها علیرغم نداشتن متقاضی و یا اشباع شدن فارغ التحصیلان همچنان تمدید می‌شود. شاید وضعیت فعلی را بتوان با گسترش بی رویه مؤسسات اعتباری و اقتصادی که قارچ‌وار در همه جا پراکنده شده و اقتصاد مملکت را به ورطه نابودی کشیده بودند تشبیه کنیم. لذا بسیار ضروری است که هر چه سریع‌تر نسبت به این معضل اقدامات عاجل صورت گیرد تا وضعیت تحصیلات تکمیلی سر و سامان گرفته و علاوه بر کنترل هزینه‌ها صرفاً شایستگان چه از بعد داوطلبان و چه از بعد گروه‌های آموزشی واجد شرایط در کل کشور محدود و مشخص باشند.

از یک طرف مسئولین به دنبال حذف مافیای کنکور سراسری دیپلم به دانشگاه هستند ولی از طرف دیگر غافل از اینکه این مافیا در کنکورهای فوق لیسانس و دکتری بسیار فعال‌تر هستند. برگزاری آزمون دکتری به صورت متمرکز این ایراد اساسی را دارد که داوطلبین هیچ نیازی به دانش علمی و آموخته‌های دروس تخصصی مقطع کارشناسی ارشد ندارند. تقریباً اکثر دانشجویانی که هر سال در دوره فوق لیسانس و دکتری پذیرفته می‌شوند با شرکت در کلاس‌های کنکور هست که می‌توانند در امتحانات ورودی قبول شوند. این مؤسسات علاوه بر برگزاری کلاس‌های آزمون کتبی حتی نحوه افزایش تعداد مقالات و تهیه سابقه پژوهشی، نحوه تدریس، نحوه انجام مصاحبه و سؤالات آن را نیز آموزش می‌دهند.

به تجربه برای همگان مشخص شده است که اکثر پذیرفته شدگان دوره‌های اخیر از حداقل‌های لازم برای تحصیل در دوره دکتری برخوردار نیستند و صرفاً انگیزه‌های مادی و تأمین معیشت آن‌ها را به این مسیر می‌کشاند. متاسفانه در طی این سال‌ها مشروطی‌های متعدد و آزمون‌های جامع چند باره یک رویه معمول است.

هر چقدر هم که بر مبنای کتاب‌های تکست عمومی، سؤالات غیر تخصصی و بی کیفیت برای دوره‌های دکتری طراحی شود، مدرسین کلاس کنکورها بسیار قوی‌تر و بهتر این سؤالات را از قبل به مخاطبینشان عرضه کرده‌اند. در این حالت است که فارغ التحصیل های آموزشگاه‌های کنکور در مقابل آموزش‌هایی که ما به دانشجویان خودمان آموخته‌ایم دست بالا را دارند و اگر داوطلبی صرفاً با آموخته‌های فرا گرفته در مقطع کارشناسی ارشد هر کدام از دانشگاه‌های علوم پزشکی در آزمون دکتری شرکت کند احتمالاً شانس کمتری خواهد داشت. بسیار دردناک است که ما در حقیقت فارغ التحصیلان آموزشگاه‌های کنکور را در دانشگاه‌های خودمان پذیرش می‌کنیم نه فارغ التحصیلان خودمان را! که البته در این صورت چنین موسساتی اگر با مؤسسات تولید مقاله ادغام شوند برای صدور مدرک دکترای تخصصی شاید لایق‌تر از دانشگاه‌ها باشند!

کلام آخر آنکه برای مدیریت صحیح آموزش لازم است که از الگوهای کشورهای پیشرفته و تجربه آن‌ها استفاده کرد. یادآوری می‌شود که از بیش از 3000 موسسه و دانشگاه آموزش عالی آمریکا فقط حدود 200 موسسه درگیر امر پژوهش واقعی و دوره‌های تحصیلات تکمیلی هستند. لذا نمی‌توان با گسترش بی رویه این رشته‌ها از هر هیئت علمی و هر دانشجویی انتظار کار پژوهشی دستوری داشت. پیدا کردن افراد مستعد، با لیاقت، با استعداد و مشتاق برای دوره دکترای تخصصی که با آموزش صحیح تبدیل به افراد مثمرثمری برای جامعه و کشور باشند کاری تخصصی است که برای انجام آن فقط باید از تجربه افرادی که خود این راه را با سخت کوشی طی کرده‌اند بهره گرفت. چنین روند بوروکراتیک و مهملی را مقایسه کنید با این واقعیت که اگر فارغ التحصیل با استعداد و سختکوش و علاقه مندی داشته باشیم به راحتی با چندین مکاتبه می‌تواند از یک استاد در یکی از دانشگاه‌های معتبر دنیا پذیرش بگیرد.

عنوان انتخابی “To Whom It May Concern” برای این نوشتار صرفاً متوجه مسئولین نیست بلکه متوجه جوانانی است که فکر می‌کنند با پر کردن صندلی‌های خالی تحصیلات تکمیلی (ظاهراً از نظر مسئولین آموزش عالی دانشگاه عبارت است از قرار دادن تعدادی صندلی خالی در یک اتاق و چسباندن یک وایت بورد به دیوار آن!) می‌توانند آینده خود را از نظر شغلی تضمین کنند. ولی با نگاهی به آمار منتشر شده رسمی سراب بودن این موضوع بدیهی است. جدای از صرف هزینه‌های هنگفت، حقیقتاً وقتی می‌بینیم که در مواردی میوه دسترنج سال‌ها تلاش خود در تربیت و آموزش دانشجوی دکتری به صورت افرادی بیکار یا اسنپ کار بروز می‌کند عرق شرم بر پیشانی من هیئت علمی می‌نشیند. حتی یک کشاورزی که شاید سواد چندانی نداشته باشد ولی فهیم و باتجربه و سرد و گرم چشیده روزگار باشد می‌داند که نمی‌توان بهترین دانه را در کویر به بار نشاند یا بی کیفیت‌ترین دانه را در بهترین خاک و آب به خوشه‌های پربار تبدیل کرد. ای‌کاش مسئولین قدری در مورد تصمیم‌های خلق الساعه‌ای که احتمالاً از روی طبع مزاج یا منفعت شخصی و گروهی است کمی بیشتر تأمل می‌کردند تا با چنین مصوبه‌های کشور و ملت و حتی خود دولت را نیز درگیر گره‌های کوری که شاید ده ها سال اثرات مضر خود را بر جامعه تحمیل کند نمی‌کردند و صرفاً اکتفا می‌کردند به همان افزایش حقوق و مزایای خود!

انتهای پیام

بانک صادرات

یک پیام

  1. تنها خواست افرادی که چنین یادداشت هایی می نویسند ایجاد یک بلوک انحصاری پذیرش دانشجو است که از زیر نظر خودشان بگذرد و هرکس را می خواهند بپذیرند
    اگر این افراد واقعا دغدغه دارند یک پذیرش موازی برای بخشی از پذیرش دانشگاهیی صرفا برای نخبگان راه بیاندازند نه این که بخواهند مافیای قبلی را از بین ببرند تا خودشان مافیای جدید شوند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا