خرید تور تابستان ایران بوم گردی

کارل اشمیت و صدمین سال الهیات سیاسی

علی محمد اسکندری‌جو، نویسنده‌ی کتاب «نیچه‌ی زرتشت» در یادداشتی با عنوان «کارل اشمیت و صدمین سال الهیات سیاسی» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

محنت مصدق و نسیان تراژیک ما

در ایران کمتر کسی با کارل اشمیت تئوریسین نظام نازیسم هیتلری آشناست؛ نظریه پردازی که “سیاست” داخلی و خارجی یک ملت را معطوف به دوست و دشمن می‌کند. در نگرش یک سویه “کارل اشمیت” اگر تو دشمن من نباشی پس دوستم هستی، بنابراین ما با همدیگر یا دوستیم یا دشمن یکدیگریم! پیداست رساله الهیات سیاسی کارل اشمیت معطوف به شخص حاکم (sovereign) است آنگونه که اراده “حکمت شادان” فریدریش نیچه نیز معطوف به قدرت است. در الهیات سیاسی اما “سکولار” کارل اشمیت که به باورم باید “نرم افزار” حقوقی فاشیسم نامیده شود، شخص حاکم یا همان “ساورین” تنها بازیگر عصر طلایی سیاست به شمار می‌رود؛ در این نوع الهیات بقیه بازیگران حتی تا اندازه سیاهی لشگر سقوط می‌کنند.

منظور اشمیت از کاربردن “استعاره” الهیات هم همانا مشروعیتی است که او به اقتدار یا اتوریته شخص حاکم می‌بخشد حتی اگر این ساورین، عنایتی به دین نداشته و سکولار باشد؛ مشروعیتی که نوعی تقدس خدایگانی برای حاکم دارد و در نتیجه “کاریزما” را هم برای رهبری همچو هیتلر به ارمغان می‌آورد. کتاب الهیات سیاسی کارل اشمیت کاتولیک مذهب آشکارا پیام می‌دهد که در جهان مدرن سکولار چاره چیست جز آنکه جایگاه و اقتدار مطلق آفریدگار زمین و آسمانها به شخص ساورین تفویض یا به عبارتی سکولاریزه شود. پیش شرط تفویض این “موهبت” الهی هم نخست ایجاد یک شرایط اضطراری در کشور است. بی سبب نیست که اشمیت در انزجار از تجدد و نظام لیبرال دموکراسی، ادعا می‌کند که همه مفاهیم جدید در تئوری “دولت ملت” در واقع همان مفاهیم سکولاریزه شده الهیات سیاسی دوران اسکولاستیک است.

حیرت آور است این سالها که کتاب و کتابخوانی در سرزمین ما به “احتضار” افتاده و کباب بیش از کتاب می‌ارزد اما شاهدیم که رساله الهیات سیاسی کارل اشمیت در تیراژ هزاران جلدی منتشر شده. دریغ از نقد و تذکر نخبگان ایران دوست که ترجمه کتاب تئوریسین نازیسم آلمانی آن هم با چنین تیراژی در ایران به چه منظور است و به چه کار آید. شگفتا! استقبال پیدا و پنهان از این “خودآموز فاشیسم” در ایران شاید نشانه آن باشد که آنچه تا کنون به آن نیاندیشیده‌ایم، آلمانی پیش‌تر به آن اندیشیده است.

هم زمان با صدر اعظم شدن آدولف هیتلر در سال 1312 خورشیدی، کارل اشمیت استاد حقوق به همراه فیلسوف آلمانی “مارتین هایدگر” هر دو به عضویت حزب سوسیال ناسیونال کارگری آلمان (نازی) در آمدند. هایدگر به ریاست دانشگاه فرایبورگ ارتقا یافت و اشمیت هم استاد ممتاز دانشگاه و فیلسوف حوزه قضا گشت. بخت اما چندان یار نبود و سه سال بعد کارل اشمیت از اوج به زیر افتاد به این اتهام که سایه استاد سنگین شده و کمتر از انتظار عالیجناب گروفاس (لقب هیتلر) به او وفادار است. از قضا با پایان جنگ جهانی دوم و تشکیل دادگاه “نورنبرگ” همین از چشم افتادن کارل اشمیت برای او موهبتی گشت که جان سالم به در برد، گرچه تا پایان عمر از تدریس محروم گشت. هایدگر اما به لطف اساتید فرانسوی پس از چند سال خانه نشینی دوباره بر کرسی تدریس نشست و هزار صفحه درباره فیلسوف خطرناک “فریدریش نیچه” سخن گفت و نوشت.

در شب دشنه‌های بلند (دهم خرداد 1313) به فرمان عالیجناب گروفاس (در زبان آلمانی به معنای فرمانده کل ارتش جاویدان) تصفیه خونین مخالفین و سرکوب دگراندیشان و کلیمی‌ها و کولی‌ها کلید خورد و کارل اشمیت به گونه جدی از این اقدام پشتیبانی کرد. اشمیت کاتولیک طی چندین مقاله که در ارگان حزب نازی منتشر شد به شکل ابهام گونه‌ای خواهان اخراج کلیمی‌ها از دو حوزه قضایی و فرهنگی (سینما، تئاتر، معماری، ادبیات، دانشگاه،…) شد؛ همین ابهام و ایهام نویسی در آثار اشمیت یکی دیگر از دلایل تبرئه او در دادگاه نورنبرگ شد که قضات درک روشنی از منظور نویسنده نداشتند و ناچار به تفسیر و تأویل (Hermeneutics) از قصد و نیت اشمیت پرداختند.

اصولاً روش ایهام و ابهام نویسی را باید ویژگی خاص فیلسوفان و اندیشمندان آلمانی دانست؛ آن‌ها هنگام یافتن “مفهوم” مناسب برای تز یا ایده‌ای که مطرح می‌کنند کمتر به سراغ زبان لاتین یا یونان باستان می‌روند تا آن واژه را بیابند بلکه از همان زبان خویش بهره می‌برند؛ از “روح” هگل و هستی هایدگر (Geist, Dasein) و ابَرمرد (ubermensch) فریدریش نیچه و اضطرار (nodstand) کارل اشمیت مفاهیمی هستند که شخص آلمانی هم گاهی در ترجمه این مفاهیم چندان موفق نیست. حال چنانچه بخواهیم این رندی (ambiguity) آلمانی (که پهلو به رندی شاعر شیراز می‌زند) را به دقت نظر و دیسیپلین آلمانی اضافه کنیم، آنگاه خواهیم دریافت که لااقل نویسنده آلمانی به خوبی آگاه است به آنچه که می‌اندیشد و آنچه را که می‌نویسد.

اشمیت را تئوریسین خبره حقوق سیاسی در اعلام “وضعیت” اضطراری می‌شناسند؛ وضعیتی که در دوران اقتدار دوازده ساله هیتلر برقرار بود. پس از شکست نازیسم اما این تئوری اشمیت یا به عبارتی پیکار فاشیسم و لیبرالیسم به دو منطقه (خاورمیانه و امریکای لاتین) وارد شده و ادامه یافت. از آن زمان، شرایط اضطراری در مصر، عراق، سوریه، لبنان و لیبی برقرار بود.

کارل اشمیت گرچه در کتاب الهیات سیاسی به طول زمانی شرایط اضطراری در کشور اشاره نمی‌کند اما به نظر می‌رسد او اعتراضی به درازا کشیدن این وضعیت ویژه امنیتی در آلمان ندارد. در خاورمیانه بویژه در مصر و سوریه و لیبی این دوره امنیتی یا شرایط اضطراری حتی به سی سال هم رسید. به باورم علت این امر را باید در فرار و پناهنده شدن مستشاران نازیسم آلمانی به سوی خاورمیانه دانست.

برای نمونه در دهه 1330 خورشیدی کودتا و ایده افراطی “پان عربیسم” توسط جمال عبدالناصر در مصر و یا تأسیس حزب بعث ائتلافی عراقی سوری (مشهور به حزب عفلقی به دبیر کلی میشل عفلق که ملغمه‌ای از سه گرایش شوونیسم، فاشیسم و سوسیالیسم بود) و نیز کودتای تیمسار عبدالکریم قاسم در بغداد که منجر به آویزان کردن جنازه ملک فیصل دوم پادشاه 23 ساله عراق از چراغ برق شد و همچنین کودتای سرهنگ معمر قذافی در لیبی و یا کودتای سرهنگ “حافظ اسد” علوی مذهب در دمشق و… را می‌توان در چارچوب تئوری “ضرورت” ایجاد یک شرایط اضطراری برداشت کرد که در الهیات سیاسی کارل اشمیت تئوریزه شده است.

به این سیاق، در سال 1337 خورشیدی ملک عبدالله پادشاه اردن از پسر عموی خویش (فیصل دوم) تقاضای کمک نظامی می‌کند؛ فیصل هم از سرتیپ عبدالکریم قاسم فرمانده تیپ می‌خواهد که به همراه نیرویی عازم اردن شود؛ تیمسار در مسیر اردن به بغداد رسیده و کاخ الرحاب فیصل (مقر کنونی ریاست جمهوری) را محاصره می‌کند. به درخواست پادشاه جوان، گارد محافظ کاخ از تیراندازی و مقاومت خودداری می‌کند؛ همان روز فیصل دوم به همراه اعضای خانواده تیرباران می‌شوند تا بعدها نظام جمهوری بعث (ناسیونال سوسیالیسم) عراق تشکیل شود. کودتایی که سرانجام به ظهور صدام مالیخولیایی و تجاوز به ایران و کویت و سپس ظهور و سقوط داعش انجامید که پنداری عراق سالهای متمادی گرفتار لعن و نفرین فیصل جوان و حزب فاشیست عفلقی شد.

هنوز به درستی نمی‌دانم که در همان دهه 1330 آیا کودتای تیسمار زاهدی (عضو مخفی و امنیتی سپاه برون مرزی ارتش آلمان) علیه دولت ملی دکتر مصدق را می‌توان پیش درآمد حضور سنگین (اما مخفی) شاگردان و مستشاران نازیسم آموزش دیده و الهام گرفته از “الهیات سیاسی” کارل اشمیت در خاورمیانه دانست یا نه، چرا که پیوند عمیق مصر و ایران در دوره رضا شاه پیش از آغاز جنگ جهانی دوم (که به ازدواج تشکیلاتی و ناخواسته محمدرضا و فوزیه ختم شد) نشان از گرایش شدید آلمان گرای این دو نظام مصری و ایرانی می‌دهد.

در صدمین سال نگارش رساله موسوم به “الهیات سیاسی” هستیم و ترجمه فارسی آن در ایران هم به هزاران تیراژ رسیده؛ کتابی که اگر با اندکی ایهام و ابهام نگاشته نشده بود پس سر نگارنده بر دار بود، کتابی که گرچه برای نویسنده آن شهرت فاشیستی آورد اما پنداری در دهه 1330 خاورمیانه را به خاور خون دگرگون ساخت و شرایط اضطراری و خودکامگی را یکی پس از دیگری در منطقه برقرار کرد.

به نظر می‌رسد چند سال پیش این کتاب به پیشنهاد “الکساندر دوگین” تئوریسین افراطی و اخراجی دانشگاه مسکو (که در سال 1392 بلافاصله به تهران آمده و به مدت یک‌ترم استاد مدعو دانشکده مطالعات جهان وابسته به دانشگاه تهران بود) به برخی معرفی و ترجمه شده و اینجا و آنجا همچنان مطالعه می‌شود. قلم به درازا کشید و شاید هم نشاید بیش از این نوشت. البته پانزده سال پیش در کتاب “نیچه‌ی زرتشت” درباره ورود نابهنگام الکساندر دوگین و انصار او به ایران هشدار نوشته بودم. با این حال، باز در آینده به پیوند دوگین و اشمیت خواهم پرداخت و برخی دیگر از مفاهیم پیچیده آمده در الهیات سیاسی که به حق باید آن را “انجیل نازیسم” یا به تعبیری “خودآموز فاشیسم” نامید اشاره خواهم داشت.

در پایان از احمد زیدآبادی و سعید حجاریان (که به دبیر شورای امنیت ملی نامه می‌نویسد) صادقانه می‌خواهم به یاد “سید مصطفی” بار دیگر الهیات سیاسی کارل اشمیت را بخوانند. حزب توده هم که سالهاست نان “برلین” می‌خورد و منت کرملین می‌کشد، گویی هیچ پروا (شرم) حزبی ندارد که خواهان مجازات “تاج زاده” شده آنهم به اتهام هواداری از اوکراین!

حال که در وانفسای کتاب و کتاب خوانی هستیم اما الهیات “اشمیت” در ایران می‌بارد از سیّد “باران” هم انتظار می‌رود که این کتاب را بخواند تا شاید روزی بارانی ها هم با روسوفیل ها وارد “دیالوگ” شوند.

یاری اندر کس نمی‌بینم، یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد، دوستداران را چه شد

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. مقاله مهمي در رابطه با رل كارل اشميت كه كمتر كسي به آن پرداخته… همانطوريكه دكتر اسكندري-جو گفتند رل اشميت در همگامي با ديكتاتورها و ديكتاتورهاي مذهبي بسيار عيان هست…و حتي همانطوريكه ايشان گفتند اشميت در پايه گيري ديدگاه دوگين رل اساسي دارد…

  2. شروع مطلب بد نبود ولی آخرش مشوش و به بی ربط نویسی افتاد!
    فهمیدن مطالب اشمیت نیاز به فهم عمیق دارد نه سطحی نگری و روزنامه نگاری که آقای گودرزی به شقایقی ربط پیدا کند. هرچه وقایع در خاورمیانه و شمال آفریقا تا ترور حجاریان را آوردید وسط. مسخره شد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا