خرید تور تابستان ایران بوم گردی

عوضش امنیت نداریم!

محمدرضا نیکوکلام در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:

شنبه عصر به همراه خانواده رهسپار مازندران بودیم که مورد تعرض خودروی دیگری با سه سرنشین گردن کلفت قرار گرفتیم. خودروی متخلف چندبار تلاش کرد تا در یکی از تونل‌ها ما را متوقف کند ولی بالاخره از مهلکه رستیم و وارد جاده‌ی چالوس شدیم. و جالب آنکه با پلیس چهار بار تماس گرفتیم و هر بار به یک بهانه تماس را خاتمه دادند.

اپراتور اول گفت کجای جاده هستید، و چون شماره تونل را نمی‌دانستیم، گفت هر وقت متوجه شدید کدام تونل هستید خبر بدهید!

اپراتور دوم گفت حتما باید ایستاده باشید و در حال حرکت ما نمی‌توانیم کاری کنیم! گفتم اگر بایستیم که دخلمان را می‌آورند. ولی گفت رویه همین است و کاری نمی‌شود کرد.

اپراتور سوم و چهارم هم به نوعی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردند. برای همین به نظارت و بازرسی پلیس شماره ۱۹۷ زنگ زدیم و ایشان گفتند بروید نزدیکترین ایستگاه پلیس و بگویید خودروی متعرض را متوقف کنند.

ولی مگر می‌شود دستورالعملی مکتوب و یکسان برای پلیس ۱۱۰ وجود نداشته باشد آن هم در مملکتی هشتاد میلیونی!

خوب چاره‌ای نبود و باید با سرعت به اولین ایستگاه پلیسی که نمی‌دانستیم کجا هست، می‌رفتیم. در شهرستان گچسر فقط دو نفر پلیس راهنمایی و رانندگی در جاده دیدیم که حضورشان برایمان بی‌فایده بود چون تخلف از نوع رانندگی نبود. از گچسر که گذشتیم، تا شهرستان چالوس دیگر هیچ اثری از پلیس در مسیری به این طولانی و پر رفت و آمد، وجود نداشت. حتی پلیس راهنمایی و رانندگی! گویا رانندگان متخلف نیز از این ضعف آگاهی داشتند برای همین به وحشتناک‌ ترین شکل ممکن در پیچ‌ و خم جاده، مرگ را به چشمان دیگران نزدیک می‌کردند.

حال دو انتخاب پیش رو داشتیم. یا برویم پی شکایت و دادخواهی که معلوم نیست چند روز گرفتار راهروهای دادسرا خواهیم شد و اصلا سرانجام شکایت به کجا خواهد رسید. یا اتفاق پیش آمده را ندیده بگیریم و با صدقه دادن دلخوش باشیم که بخیر گذشت و هنوز سالم هستیم.

بی‌شک تجربه و منطق می‌گوید که قید دادگاه و پلیس را بزنیم و هرچه زودتر به تهران برگردیم. تهرانی که از ترس دزدان نترس و گستاخ آن باید همیشه شیشه‌های خودرو بالا باشد و حواسمان شش دانگ جمع بوده تا در پیاده‌رو ها طعمه‌ی موتورسواران نشویم. و نیز هنجارشکنانی که هرطور بخواهند به حقوق شهروندی شما تعرض می‌کنند بدون آنکه به قانون جواب پس بدهند.

همیشه این امیدواری وجود داشت که اگر وضع اقتصادی خوب نیست و درگیر سیستم‌های دولتی ناکارآمد هستیم ولی در عوض آن امنیت داریم. امنیتی که گویا در حال رنگ باختن و محو شدن است.

در نبود پلیس، اقلیت خلافکار می‌توانند دِمار از روزگار مردم در آورند. هر شب رانندگانی می‌بینیم که با نصب چراغ‌های زنون و بوق‌های شیپوری در حال ایجاد رعب و وحشت در دل دیگران هستند و یا موتورسوارانی که پلاک‌هایشان را پوشانده‌اند و در نقاط پرتردد شهر از جلوی دیدگان پلیس رژه می‌روند و هر کاری دلشان بخواهد می‌کنند. البته این ناامنی‌ها بدین جا ختم نمی‌شود و در تمامی جوانب زندگی اجتماعی قابل مشاهده است. از همسایه و همکار گرفته تا مشتری و ارباب رجوع همگی از عدم اقتدار پلیس به نوعی در عذابند.

وقتی حس ناامنی ایجاد می‌شود بزرگترین لطمه و آسیب را اول کودکان و سپس خانم‌ها می‌بینند. و نه فقط مردم عادی بلکه خانواده‌های مسئولین نیز در همین جامعه زندگی می‌کنند و از این بلبشو و ناهنجاری در رنج خواهند بود.

وقتی کیف و موبایل قاپیده می‌شود، یا مسیر عابر پیاده امن نیست، و یا مزاحمتی ایجاد می‌شود، هرچند کوتاه و گذرا باشد ولی حس ترس و دلهره‌ی آن ماه‌ها در وجود شهروندان باقی می‌ماند.

فارغ از ریشه یابی ناهنجاری‌ها و بی قانونی موجود که مقصر اصلی آن در سیستم آموزشی و رسانه‌‌ای نهفته است، باید فکری اساسی برای ضعف مدیریت در نیروی پلیس شود. نیرویی که ستون جامعه است و در غیاب آن سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. ۳۰ تیر در هوایی بسیار شرجی و مرطوب در کوتعبدالله اهواز با پرایدی که با سرعت بسیار کم می بردم تعمیر با خانمی تصادف کردم . بلافاصله چتدبار با پلیس و ۱۱۵ تماس گرفتم، تا آمدند. پلیس با آنکه کمتر از ده دقیقه با محل فاصله داشت ،بعد دوساعت آمد ،ولی متاسفانه به دلایلی کروکی نکشید ، که با شکایت مصدوم و تشکیل پرونده ، الان ۳۳ روز است ماشینم، در پا کینگ زیر آفتاب جهنمی اهواز است…پرونده ای که می شد کمتر از ۱۰ روز تمام شود، دارد به ۴۰ روز می رسد ،و کلی آمد و شد و هزینه و از کار و زندگی افتادن و آنهم در زیر گرمای جهنمی و شرجی خوزستان !
    متاسفانه آدم را مجبور کنند دروغ بگوید و پول بدهد و یا صحنه سازی کند تا پرونده سریعتر پیش بره ! که متاسفانه اهلش نیستم . آیا وجدان هست ؟ یا قانون ؟

  2. امنیت از نظر نظام یعنی داعش به ایران نیامده و این یعنی حماسه تاریخی ، اگر در ایران مسافر کش ها زنان و دختران مردم را می برند و بهشان تجاوز می کنند و هر چه دار و ندار آنهاست می دزدند ، یا موبایل قاپی جزو مشاغل عادی افرادی از جامعه شده ، یا کلاهبرداری به اشکال مختلف رواج یافته ، اینها و بسیاری دیگر از این دست جزو امنیت نیست ، بلکه اینها در همه جای جهان اتفاق می افتاد و عادی است ، کسانی که گله مند هستند دارند سیاه نمایی می کنند ، آمارها را نباید مد نظر قرار داد که وجود اینگونه خلافها در سایر کشورها با ایران قابل مقایسه نیست ، این جور وقتها آمارها یا دروغ هستند و یا دشمنان نظام اسلامی شبهه افکنی می کنند! دل تان با خدا باشد ، اینها همه رگه ، رد میشه!

    1
    1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا