خرید تور تابستان ایران بوم گردی

وقتی مردم بی‌اعتماد می‌شوند!

امید حسینی، فعال رسانه‌ای در کانال تلگرامی خود نوشت:

در دوران انقلاب، هر حادثه‌ و اتفاقی فورا به حساب رژیم پهلوی گذاشته می‌شد. مثل ماجرای سینما رکس آبادان، درگذشت مصطفی خمینی، علی شریعتی، غلامرضا تختی، احمد کافی و … جو عمومی علیه حکومت بود و مردم شاه و ساواک را مقصر همه‌چیز حتی مرگ طبیعی آدمها می‌‌دانستند. البته خود انقلابیون هم گاهی همین شایعات را تایید می‌کردند. چه با تکرار چه با سکوت …

رسول جعفریان در کتاب جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران، به چند روایت‌ مختلف درباره علت مرگ شریعتی اشاره کرده است. مطلب پایین به جز سطور داخل پرانتز، از کتاب جعفریان است:

«روزهای نخست همه اتفاق‌نظر داشتند که شریعتی سکته کرده است، اما به ویژه در عموم مردم و حتی میان برخی از خواص گفته شد که توسط رژیم کشته شده است. آقای مهدوی‌راد به بنده گفتند که روز بعد از انتشار خبر و مراسمی که در مشهد و در مسجد حاج ملا هاشم گرفته شد و استاد شریعتی سخنرانی کرد، به منزل ایشان رفتم. استاد به بنده گفتند که من آگاهی نداشتم و آقای خامنه‌ای که خیلی به بنده لطف دارند، مرتب می‌آمدند و از شهادت بزرگان در صدر اسلام و فرزندان اولیا برای من می‌گفتند تا مرا آماده کنند.

(مرحوم حیدر رحیم‌پور ازغدی هم در خاطراتش گفته است: به مجردی که خبر شهادت قطعی شد مرحوم حاجی سررشته‌دار به من تلفن زد که بیایید مغازه کار مهمی داریم و چون رفتم، هر دو را گریان دیدم… نخستین مساله نحوه خبر دادن شهادت دکتر به پدر و استاد (محمدتقی شریعتی) بود. اولین طرح این شد که استاد را از خانه‌اش خارج کنند تا از همه چیز بی‌خبر بماند… دوستان و کسانی که بیش از ۵۰ نفر نبودند گرد ایشان را گرفتیم و تا آقا (آیت‌ الله خامنه‌ای) از در وارد شد، با لحن دلنشین خود، بیتی از مرثیه حضرت علی اکبر را خواندند و با این ذکر مصیبت، استاد را متوجه کردند. بلافاصله استاد فریاد زدند: آقای خامنه‌ای خبر مرگ علی را برای من آورده‌اید؟ بالاخره او را کشتند؟ آقا گفتند: بله، این افتخار نصیب شما شد و ایشان ماندگار شدند.)

خبر شهادت به سرعت انتشار یافت. در حالی که اصل ماجرا در اسناد درونی ساواک به صورت سکته قلبی آمده و حتی گزارش بیمارستانی که جسد به آنجا منتقل شده، در پرونده دکتر شریعتی در ساواک موجود است. درست همانطور که بر پایه اسناد پرونده شریعتی، نمی‌توان سفر وی را به نوعی با ماموریت دولتی پیوند داد، درگذشت او را نیز نمی‌توان به ساواک نسبت داد.

دکتر سروش هم که جنازه را دیده، تایید می‌کند که ماجرا سکته قلبی بوده است. وی اتاقی را هم که دکتر در وقت فوت در آنجا بوده، دیده و می‌گوید که کنار آن، چهل تا ته سیگار بود. ایشان احتمال داده است که وضعیت روحی او در آن شب، دشوار بوده و این نگرانی‌ها سبب سکته قلبی او شده است. وی به گزارش بیمارستان و کالبد شکافی دکتر هم اشاره کرده است.

پس از شیوع این مطلب که شریعتی توسط ساواک کشته شده است، کتابچه‌ای هم با عنوان اسنادی بر شهادت استاد علی شریعتی در ۴۷ صفحه چاپ شد که جز گزارش سفر اخیر وی از ایران به آتن و از آنجا به لندن و رفتن همراه فرزندانش به خانه‌ای که برای آنان در یکی از شهرهای جنوبی انگلستان گرفته بود، و همان شب در همان خانه درگذشت، چیزی به عنوان شاهد کشته شدن شریعتی در آن نیامده است.

آیت الله خامنه ای در حاشیه مطلبی که در ابتدای این پاورقی (کتاب جعفریان) آمده، چنین نوشته‌اند: در آغاز همه متقاعد بودند که او کشته شده است. من در مشهد جزو سه چهار نفر اولی بودم که از واقعه مطلع شدند و تقریبا شک نکردیم که شهید شده است. پدرش هم در جلسه دو سه روز بعد در منزل یکی از دوستان، هنگامی که نرم‌نرم به او تفهیم شد که دکتر فوت کرده است، اولین جمله او که با گریه و زاری همراه بود، این بود که علی را کشتند و همه جمعیت ۲۰-۳۰ نفری آن جلسه که همه هم می‌گریستند، همین را فهمیده بودند. مسئله سکته و ربط آن به روزی ۷۰، ۸۰ سیگاری که دکتر دود می‌کرد، بعداً به تدریج مطرح شد.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا