خرید تور تابستان ایران بوم گردی

رویاهای زیبا برای سرزمینی سوخته

عظیم محمودآبادی، روزنامه‌نگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، درباره‌ی خطر تجزیه‌ی ایران و بی اهمیت شدن آن برای بخش‌هایی از جامعه نوشت:

عظیم محمودآبادی

قدرت ذهن و تخیل نیروی عجیبی است. گاه آدمی حاضر می‌شود برای تحققِ تخیّل خود واقعیات عینی را به کلی نادیده بگیرد. این وضعیت اما وقتی وارد عالم سیاست می‌شود به مراتب نگران کننده‌تر نیز خواهد بود. تخیلی که گاه بر مبنای شعارهایی فانتزی اما زیبا شکل گرفته و علی‌رغم اینکه می‌تواند موجودیت کشور را تهدید کند اما باز هم حساسیتی را بر نمی‌انگیزاند!

این روزها در ضمن بحث‌هایی که پیرامون اتفاقات اخیر جامعه ما در جریان است، گاه بحث اهمیت یا بی‌اهمیتی تمامیت ارضی کشور نیز مطرح می‌شود. البته این مساله، امری بی‌سابقه نیست و در میان برخی جریان‌های مختلف روشنفکری خیلی وقت است که مطرح بوده اما ورود چنین مساله‌ای به عرصه عمومی نشان از بحرانی تازه و به غایت عمیق در بطن جامعه ایران دارد.

واقعیت این است که عارضه‌هایی چون منازعات سیاسی، تضاد دولت – ملت، دو قطبی‌های شدید اجتماعی و … همواره از مهم‌ترین عارضه‌های جامعه ما در طول تاریخ معاصر بوده است. اما به نظر می‌رسد در هیچ دوره‌ای، قُبحِ ابراز تردید در اهمیتِ تمامیت ارضی کشور مانند روزها و هفته‌های اخیر از میان نرفته است. به طوری که گاه در بحث‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی میان افراد در جریان است، هستند افرادی که به سادگی از تجزیه ایران سخن می‌گویند و انگار کم‌ترین حساسیتی نسبت به این مساله ندارند. حتی در مواردی این حساسیتِ طرف مقابل است که واکنش آنها را بر می‌انگیزد! شاید تازه‌ترین نمونه آن بازنشر سخنان حدودِ یک دهه پیشِ داریوش هماهیون – وزیر اطلاعات و جهانگردی دوره پهلوی دوم – باشد که در آن رسماً فردایِ جمهوریِ اسلامی را پایانِ ایران می‌خواند و لذا هر نوع تضعیفِ نظام را نهایتاً به زیانِ کشور می‌داند و به صراحت تاکید می‌کند تمام پروژه‌های سیاسیِ خود از قبیل دموکراسی، حقوق بشر و … را به آینده‌ای موکول می‌کند که در آن خطری ایران و تمامیت ارضی آن را تهدید نکند.

انتشار دوباره همین سخنان کافی بود تا مساله تمامیت ارضی کشور نیز بار دیگر مورد بحث برخی کاربرانِ شبکه‌های اجتماعی قرار بگیرد و افرادی به راحتی از تجزیه ایران سخن بگویند و حتی آن را مساله‌ای بی‌اهمیت یا کم‌اهمیت – دست‌کم در مقایسه با سایر مسائل جامعه ایران – جلوه دهند!

در این وضعیت به وجود آمده البته نظام سیاسی موجود بی تقصیر نیست و این عارضه نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی، چندان در تحکیم سیاست‌های ملی‌گرایانه موفق نبوده و در طول دهه‌های گذشته از مسائلی به غایت مهم غفلت کرده است.

اما اکنون زمان پرداختن به این مسائل نیست. چراکه در حال حاضر دست‌کم در مقام حرف، اصل موجودیت ایران در حال تهدید است و قبح این مساله ریخته شده و عجالتاً تا اطلاع ثانوی هیچ مساله دیگری از چنین اهمیتی برخوردار نیست. اما چرا تمامیت ارضی ایران مهم است؟

هرچند مدتی است باب شده عده‌ای با تاکید بر مسائل انسانی – از جمله فقر، محرومیت، بی‌عدالتی‌های اجتماعی و … – مساله تمامیت ارضی را بی‌اهمیت یا کم‌اهمیت جلوه دهند اما پرسش این است که بر چه مبنایی برخی تصور می‌کنند اگر روزی ایران تجزیه شود، فقر و محرومیت و عارضه‌هایی از این دست برای همیشه از مردمی که احتمالاً دیگر مقیم کشورهای کوچکِ تازه‌ای هستند، رخت برخواهد بست؟ چه تضمینی برای آن وجود دارد؟

تازه بر فرض محال اگر چنین تضمینی وجود داشته باشد، آیا این اقدام به صلاح جامعه است و نهایتاً به نفع مردم تمام خواهد شد؟

واقعیت این است که «ایران»، تنها یک مفهوم انتزاعی نیست، همانطور که صرفاً یک خطه جغرافیایی نیست. بلکه ایران، اساساً مهم‌ترین عنصر هویت‌بخش برای هشتاد و چند میلیون نفر است که البته خود را به لحاظ جغرافیایی اهل همان خطه جغرافیایی می‌دانند که «ایران» نامیده می‌شود. حتماً این عنصرِ هویت‌بخش با مرزها و موقعیت جغرافیایی‌اش هم در پیوندی وثیق قرار دارد که هر نوع آسیب به آن می‌تواند گسست فرهنگی – هویتی عمیقی را رقم بزند و زیان‌کنندگان از این آسیب از قضا همان مردمی خواهند بود که امروز سبک زندگی و رفاه‌شان دستاویزی برای قبح‌زدایی از تجزیه کشور شده است.

مردمی که با تاریخ، تمدن و فرهنگ خود آنقدر بیگانه و حتی رشته‌های پیوند جغرافیایی‌شان گسسته شود، به افراد بی‌هویتی تبدیل خواهند شد که در برابر هر بادی، بیدشان به لرزه خواهد افتاد.

واقعیت این است که تجزیه ایران نه مشکلات زیست محیطی ما را حل می‌کند، نه مسائل معیشتی – اقتصادی‌مان و نه بحران‌های اجتماعی‌مان را. این مساله تنها می‌تواند خیال ابرقدرت‌هایی را در جهان راحت کند که مدتی است افول قدرت‌شان آغاز شده و با باز شدن دوباره پای‌شان به منابع ملی ما، احتمالاً می‌توانند تا حدودی زیادی از سرعت افول خود در رقابت با رقبای جهانی‌شان بکاهند. البته شاید تجزیه ایران برای برخی از هم‌وطنان ما به اندازه کافی سودمند باشد! همان‌هایی که حاضرند برای برداشته شدن قانون حجاب، بیش از دو هفته جامعه را به التهاب کشانده تا شاید روزی بتوانند رویای خود را در سرزمینی سوخته و ایرانی که دیگر نیست به نظاره بنشینند!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. فقط میتوان گفت که اگر گرجستان یا باکو جزو ایران بودند اکنون همچون اهواز ویران و با مردمانی بدبخت و بی آینده بودند. ایران در واقعیت جز سیاهی چیزی برای انسانهای باشنده در آن نداشته.

    8
    9
    1. اتفاقا اهواز امروز ما نتیجه جنگی ست که صدام با حمایت امریکا ‌کشورهای اروپایی به ما حمله کرد تا ایران رو تجزیه کنه،ببین اگه تجزیه میشد چه بر سر مردم اهواز میومد!!شما یه کم جلوتر از بینی خودتو ببین که ما نسبت به۴۰سال قبل چه قد پیشرفت کردیم …

      2
      2
  2. شما معلوم هست رفیق مایی یا آقاشیره؟! درست میگی که خطر تجزیه کشور واقعاً جدیه اما هر کس قدرتش بیشتره مسولیتش زیادتره دیگه نه؟ قدرت حکومت زیادتره یا مجاهدین خلق و احزاب کردستان؟ پس خدانکرده اگه تجزیه پیش اومد اینها مسئولن.
    این درسته که دود تجزیه به چشم همه میره اما اونی که مسئولتره نباس به نتیجه اعمال این روزای خودش بیشتر فکر کنه؟ چرا یه لحظه فکر نمیکنه که باعث مهاجرت 8 میلیون ایرانی شده که بیشترشون یا نخبه ن یا اونجا دارن نخبه میشن؟ چرا اینهمه فاجعه رو نمیبینه؟

    10
    2
  3. تو دیگه کی هستی دو جمله درست می‌نویسی و در انتها تفکر … خودت رو میخواهی به خورد ملت بدی کدام ایران کدام کشور مرد مومن … حالا به فکر تمامیت ارضی افتاده … ایران ملته نه خاک و این ملت ده درصدش فرار کردن و مابقی هم در فکر فرار هستند کشور جاییه که به تو حس تعلق و بزرگی و احترام بده نه از گفتن کلیات شرم کنی

  4. چرا هر وقت مردم برای حقوق اولیه اشان به حکومت اعتراض میکنند ، آنهایی که شبانه روز با شعار های مذهبی و ایجاد محدودیت ها مردم را در بند میکشند ، خودشان را ملت اسلام یا امام حسین مینامند . یکهو یادشان میافتد که ایرانی هم وجود دارد . 84 میلیون ایرانی هم ملت ایران هست . و اتفاقا مردم معترض بازیچه تجزیه طلبان شده اند. یادشان رفته همین پارسال در حمله آذربایجان به باکو چه میکردند ؟ چه کسانی حکم جهاد بنفع آذربایجان صادر کردند ؟ علی اف آمد دم مرز عربده کشید اینها صدایشان در نیامد . اتحاد پاکستان و ترکیه با آذربایجان البته با پشتوانه اسرائیل یادشان رفته؟ و بیانیه اشان.

    2
    2
  5. با ضرب و زور نمی توان کشور را یکپارچه نگه داشت باید در جامعه همبتسگی اجتماعی وجود داشته باشد مثلا در یوگسلاوی همبستگی اجتماعی وجود نداشت و با یه تلنگر از هم پاشید
    اما در هند با وجود اینکه دهها مذهب و زبان وجود دارد لیکن به واسطه دمکراسی و همبستگی اجتماعی تجزیه طلبی قابل توجهی وجود ندارد و اگر در کشمیر طی چند دهه یه همچین مطالبه ای وجود داشته بیشتر به خاطر افراطیون مذهبی وهابی بوده که خط مشی خود را ازافراطیون مذهبی پاکستان می گیرند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا