خرید تور تابستان ایران بوم گردی

موشکافی های استاد اندیشه سیاسی | احمد زیدآبادی

احمد زیدآبادی در ۲۶ آبان در هم میهن نوشت:

دکتر سیدمحمد رضوی استاد برجستۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران در 91سالگی چهره در نقاب خاک فروکشید.

دکتر رضوی بدون تردید استادی منحصربه‌فرد بود. او جثه‌ای کوچک و بدنی لاغر داشت، اما بسیار چست و چالاک و سرزنده بود. در طول کلاس بادقت و حرارت و خلاقیت، نظام فکری فلاسفه و اندیشمندان غربی از یونان باستان تا عصر حاضر را می‌شکافت و تشریح و تفسیر می‌کرد. حرکات سریع و فرز و کلام رسا و شیوا و مسلطش، چنان شورانگیز بود که دانشجو را در تمام مدت کلاس بر سر جای خود میخکوب می‌کرد.

اهل چالش و موشکافی بود. برای هر پرسشی، پاسخی مشروح و اقناع‌کننده در آستین داشت و با هر کلامش افقی تازه در ذهن‌های فعال و جست‌وجوگر می‌گشود. در بحث و جدل با دانشجو، اهل مسامحه نبود. با سخن و نظر سست و بی‌پایه میانه‌ای نداشت و آن را با بیانی روشن و قاطع در هم می‌شکست.

آخرین نظرات و تفسیرهای اهل اندیشه در مشتش بود. پیوسته دارایی فکری خود را تازه و به‌روز می‌کرد. از این جهت، اندیشه‌‌اش چون چشمه‌ای زلال و جوشان همواره در جریان بود.

همیشه در فکر تدوین و انتشارِ اثری ستبر و معتبر در باب اندیشه‌های سیاسی مغرب‌زمین بود، اما به نظرم وسواس روزآمدی او را از این کار باز داشت. او در پی بازتاب آخرین تفسیر مفسرانِ اندیشه‌های باستان و کلاسیک و معاصر در اثر مورد نظرش بود، اما این روند رو به بی‌نهایت داشت و پایانی بر آن متصور نبود، از همین رو، کمال‌گرایی مفرط مانع کارش شد.

زنده‌یاد دکتر رضوی، قریحۀ دانشجویانش را برمی‌انگیخت و اندیشیدن را به آنان می‌آموخت. نزد او اهمیت و استواری یک نظام فکری به انسجام و سازگاری درونی آن بستگی داشت. از این رو به هماهنگی اجزاء و سطوحِ مختلفِ یک نظام فکری بی‌نهایت بها می‌داد و دانشجو را به کشف و تجزیه و تحلیل آن فرا می‌خواند.

او خود انسجامِ درونی اندیشۀ توماس هابز را فارغ از درستی و نادرستی آن می‌ستود و از آنِ ژان ژاک روسو را ضعیف می‌دانست. دانشجو نیز موظف به کشفِ میزانِ ضعف و قوت همین مؤلفه در نظام فکری فلاسفه و اندیشمندان علم سیاست بود و پژوهش‌‌اش بر همین مبنا داوری می‌شد. این شیوه تعلیم و تدریس، ذهنِ دانشجوی کوشا و مستعد را به نوعی پرورش می‌داد تا خود در مقامِ نقد و بررسی آراء سیاسی و فلسفی اهل اندیشه بنشیند و کورکورانه پیرو و مرید یکی از آنان نشود.

به این ترتیب، استادِ زنده یاد می‌کوشید تا شاگردانش مستقل و نقاد و فکور و منسجم بار آیند.

علاوه بر تدریس عالی، دکتر رضوی قلبی سلیم و رفتاری فروتن و ظاهری همواره آراسته داشت. سال‌های طولانی تحصیل در دیار فرنگ، اثری بر خلق و خوی شرقی‌‌اش نگذاشته بود. از خانواده‌ای اصیل و دولتمند از رفسنجانِ برخاسته بود و چون بسیاری از کرمانی‌ها، لبخندی شیرین و نگاهی مهربان در چهره داشت.

من به نوبۀ خود از استاد رضوی بسیار آموخته‌ام و آنچه از ضرورت انسجام فکری دغدغۀ ذهنم شده است، میراث بهره‌گیری از محضر علمی اوست. گاه پیش می‌آمد که در کلاس درس با بی‌پروایی و شاید گستاخی با استاد محاجه می‌کردم. گرچه حقم را معمولاً کف دستم می‌گذاشت، اما کمترین کدورتی به دل نمی‌گرفت به‌طوری که پس از پایان کلاس، با او تا درِ دانشگاه همراه می‌شدم و گاهی نیز تا خیابان شهید ناصری در جردن مرا با اتومبیلش می‌برد و در تمام طول راه، از تجربه‌ها و اندوخته‌هایش می‌گفت.

حقا که استاد رضوی نقش استادی خود را به تمام معنا ایفا کرد و سبکبار از این جهان رخت بربست.

روحش قرین آرامش ابدی باد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا