خرید تور تابستان ایران بوم گردی

محارب به‌دلیل جنون بی‌گناه است؟

امینه شکرآمیز، انصاف نیوز: تعدادی از کسانی که در اعتراضات ۱۴۰۱ بازداشت شده‌اند، متهم به محاربه هستند و حکم آن طبق قانون اعدام است اما تشخیص ابتلای متهم به برخی از اختلالات روانی می‌تواند حکم اعدام او را لغو کند و جان او را نجات دهد.

بعد از اعدام محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد برخی از مسئولان از قوهٔ قضاییه درخواست کرده‌اند حکم اعدام سایر متهمان به محاربه را نیز هرچه سریع‌تر اجرا کنند. اما از سویی دیگر روانپزشکان و سایر متخصصان درمورد احتمال روان‌پریشی متهمان و درنتیجه بی‌گناهی آنها تذکر داده‌اند. به‌عنوان مثال تعدادی از روانپزشکان در نامه‌ای به قوهٔ قضاییه، درمورد پروندهٔ محمد قبادلو که محکوم به اعدام است نکاتی را گفته‌اند. [لینک]

سوال ساده‌ای که مطرح می‌شود این است که: مگر ممکن است کسی که مرتکب جنایت وحشتناکی مثل قتل می‌شود هیچ‌گونه اختلال روانی نداشته باشد؟ اگر این‌طور نیست پس یعنی همهٔ آنها بی‌گناهند؟ قانون مجازات اسلامی با ایجاد تمایز بین «اختلال روانی» و «جنون» به این ابهامات پاسخ می‌دهد «هرگاه مرتکب در زمان ارتکاب جرم دچار اختلال روانی بوده به‌نحوی که فاقد اراده یا قوهٔ تمیز باشد مجنون محسوب می‌شود و مسئولیت کیفری ندارد».

به گزارش تیم ترجمهٔ انصاف نیوز، شوهان داس -روانپزشک جنائی- درمورد نحوهٔ شناسایی مجرمانی که اختلال روانی دارند می‌گوید «کسی که واقعا روان‌پریش و ناخوش است خیلی گارد می‌گیرد و پارانوئید است. برای برانگیختن این علائم ظریف، تلاش و حفاری زیادی لازم است. در مقابل، کسی که تظاهر می‌کند روان‌پریش است به این دلیل که می‌خواهد تبرئه شود، سعی می‌کند علائم روان‌پریشی را به زور به خود نسبت دهد. آنها معمولا سعی می‌کنند من را متقاعد کنند که حال‌شان خوب نیست.»

این روانپزشک درمورد فریب خوردن از مجرمانی که تظاهر می‌کنند اختلال روانی دارند می‌گوید «من بیش از هزار متهم را به‌خوبی ارزیابی کرده‌ام. فقط درصد کمی از آنها به‌طور جدی از نظر روانی ناخوشایند بوده‌اند. خوشبختانه بسیاری از متخلفان بازیگران خوبی نیستند. با این حال باید بگویم که من گاهی اوقات گرفتار می‌شوم؛ چند مورد بوده است که فریب خورده‌ام.»

این روانپزشک درمورد تعیین مسئولیت کیفری در موارد روان‌پریشی ناشی از مواد مخدر می‌گوید «اگر متهم در حین ارتکاب جرم مست باشد، پس بدیهی است که هیچ دفاع روانپزشکی در طول محاکمهٔ جنایی او وجود نخواهد داشت. اگر اینطور نبود بسیاری از مردم سعی می‌کردند از جنایات بی‌شماری بر این اساس که مست بوده‌اند فرار کنند!»

وی ادامه می‌دهد «اما اگر این مسمومیت غیرارادی بوده است (مثلا کسی به‌صورت مخفیانه به نوشیدنی او الکل اضافه کرده است) یا اگر متهم به سمت روان‌پریشی واقعی ناشی از مواد مخدر رفته است (یعنی با واقعیت ارتباط نداشته است)، این امر می‌تواند مسئولیت کیفری او را کاهش دهد.»

شوهان داس ساکن لندن است و در دادگاه جنائی کار می‌کند. تخصص او روانپزشکی جنائی است و مجرمان دارای اختلال روانی را ارزیابی و بازپروری می‌کند.

متن کامل ترجمهٔ انصاف نیوز از گفت‌وگو با شوهان داس را در ادامه بخوانید:

شوهان داس: گفت‌وگوی دلخراشی بود که هرگز فراموش نمی‌کنم

شما حدود ۱۵ سال است که به‌عنوان روانپزشک فعالیت می‌کنید پس حتما در این مدت مجموعهٔ عظیمی از موارد مبتلا به بیماری‌های روان را دیده‌اید. کدام بیماران برای شما برجسته‌تر هستند، آیا بیماران یا مواردی هستند که به‌طور خاص شما را تحت تاثیر قرار داده باشند؟

شوهان داس: من البته فکر می‌کنم که به‌طور کلی از نظر عاطفی از بیمارانم و جرایم وحشتناکی که زمانی مرتکب شده‌اند جدا هستم. اما گاهی مواردی هستند که در ذهنم باقی می‌مانند. این اتفاق زمانی می‌افتد که خودِ متهم کاملا آسیب‌پذیر است و عمل خشونت‌آمیزی که کاملا غیرقابل توضیح است را به‌صورت ناگهانی مرتکب شده است. به‌عنوان مثال ازجمله مواردی که به خاطر می‌آورم یک دختر دانش‌آموز ۱۸ ساله است که قبلا رفتار خوبی داشته و هیچ عمل متخلفانه‌ای نداشته است. همچنین هیچ بیماری روانی شناخته‌شده‌ای نداشته است.

او به‌طور کاملا ناگهانی دچار روان‌پریشی می‌شود و برادرزادهٔ کوچکش را وقتی در حال نگهداری از او بوده است به قتل می‌رساند. او در آن زمان به‌شدت روان‌پریش بوده و تصور می‌کرده است که دارد شیاطین را از بدن کودک خارج می‌کند و او بعد از این کار دوباره زنده می‌شود. او اصلا نمی‌دانست چکار کرده است. من کارشناس دادگاه بودم. شواهد و مدارکی که ارائه دادم او را از زندان نجات داد و او برای گذراندن روند طولانی درمان به یک واحد روانپزشکی که تدابیر امنیتی متوسط دارد منتقل شد. این مورد برای من خیلی دلی بود و من مرتب با برادرش (پدر کودک فوت‌شده) صحبت می‌کردم و او بسیار حمایت می‌کرد.

نمونهٔ دیگری که به خاطر می‌آورم بیماری است که افسردگی داشت؛ او زنی میانسال بود که بچه‌هایش نوجوان بودند. او در حالی که در بیمارستان بستری بود خودکشی کرد. کمی بعد از اینکه این اتفاق افتاد، من باید خبر را به همسرش می‌دادم؛ گفت‌وگوی دلخراشی بود که هرگز فراموش نمی‌کنم.

من گاهی با خشم و پرخاشگری بیماران مواجه شده‌ام؛ این معمولا زمانی اتفاق می‌افتد که آنها در بیمارستان بستری هستند. یک بار مردی جوان که خیلی پارانوئید بود جلوی در بخش را سد کرد. او حدود یک ساعت نگذاشت من و سایر کارکنان از آنجا بیرون برویم. در نهایت او را راضی کردیم که ما را رها کند، اما کار آسانی نبود. او در آن دقایق از واقعیت دور بود و صداهایی می‌شنید. به‌جز این موارد،‌ من به‌طور کلی از نظر عاطفی تحت تاثیر بیمارانم قرار نمی‌گیرم؛ فکر می‌کنم حداقل خیلی کمتر از همکارانم تحت تاثیر قرار می‌گیرم. به نظرم ممکن است خودم هم کمی روان‌پریش باشم (یا حداقل یک سری از نشانه‌های روان‌پریشی را داشته باشم!).

به نظر می‌رسد مدیریت مجرمان دارای اختلال روانی در زندان کار بسیار دشواری است. با وجود چنین طیف گسترده‌ای از شخصیت‌ها، وضعیت‌های سلامت روان و سوابق جنایی، شناسایی نیازها و ارائهٔ درمان به این افراد چقدر دشوار است؟

خیلی.

ناگفته نماند که محیط زندان به‌خودی‌خود می‌تواند باعث تحریک یا تشدید بیماری‌های روانی شود؛ نه‌تنها بیماری‌های نسبتا شایع مانند اضطراب و افسردگی، بلکه حتی اختلالات نادرتر مانند اسکیزوفرنی یا شیدایی. بر کسی پوشیده نیست که بیماری روانی و اختلال شخصیت در زندان شایع است.

یک چالش بزرگ، حجم زیاد کار برای اکثر تیم‌های فعال در زمینهٔ سلامت روان در زندان است. جریان ثابتی از زندانیان وجود دارد که وارد زندان می‌شوند ولی نیروی کافی برای ویزیت آنها وجود ندارد. البته این موضوع به‌دلیل کسری بودجه در هر دو سیستم سلامت روان و دادگاه کیفری تعجب‌برانگیز نیست.

گاهی اوقات زندانیان درمورد علائم خود اغراق می‌کنند. تشخیص این موضوع نسبتا آسان است. دلیل آن این است که بیماری‌های روانی معمولا به‌تدریج و در طول زمان ایجاد می‌شوند. این غیرمعمول است (اگرچه غیرممکن نیست) که کسی خیلی سریع روان‌پریش شود. بنابراین من درمورد سابقهٔ پزشکی هر متهمی تحقیق می‌کنم و اسناد پزشکی قدیمی او را بررسی می‌کنم. همچنین شواهد عینی در مورد سلامت روان آنها را در زمان ارتکاب جرم بررسی می‌کنم (از طریق اظهارات شاهد، متن مصاحبهٔ پلیس، فیلم‌های دوربین‌های مداربسته و غیره) و به‌دنبال هرگونه ناهماهنگی بین این اسناد و آنچه که خود زندانیان گزارش می‌کنند می‌گردم.

موضوع دیگر نوع برخورد متهم است. کسی که واقعا روان‌پریش و ناخوش است به‌طور کلی خیلی گارد می‌گیرد و پارانوئید است. برای برانگیختن این علائم ظریف، تلاش و حفاری زیادی لازم است. در مقابل، کسی که تظاهر می‌کند روان‌پریش است به این دلیل که می‌خواهد به‌جای زندان به بیمارستان برود (مثلا به این امید که قاضی اتهامات او را کنار بگذارد)، سعی می‌کند علائم روان‌پریشی را به زور به خود نسبت دهد. آنها معمولا سعی می‌کنند من را متقاعد کنند که حال‌شان خوب نیست.

مسئلهٔ مهم داشتن تجربه است. من بیش از هزار متهم را به‌خوبی ارزیابی کرده‌ام. فقط درصد کمی از آنها به‌طور جدی از نظر روانی ناخوشایند بوده‌اند. خوشبختانه بسیاری از متخلفان بازیگران خوبی نیستند. با این حال باید بگویم که من گاهی اوقات گرفتار می‌شوم؛ چند مورد بوده است که فریب خورده‌ام.

رفع مسئولیت کیفری در حوزهٔ حقوق کیفری، دفاعی کاملا پیچیده و گیج‌کننده به نظر می‌رسد. این یک دفاع روانپزشکی است، اما واقعا چگونه کار می‌کند و نقش شما -به‌عنوان روانپزشک- در این موارد چه خواهد بود؟

رفع مسئولیت کیفری، اتهام قتل عمد را به قتل غیرعمد تقلیل می‌دهد. در انگلستان حکم قتل عمد حبس ابد است، در حالی که حکم قتل غیرعمد کاملا در اختیار قاضی است؛ قاضی می‌تواند حبس ابد را انتخاب کند یا متهم را آزاد کند یا چیزی بین این دو را انتخاب کند.

این دقیقا همان موردی است که من وظیفهٔ رسیدگی به آن را دارم. من به تمام شواهد موجود نگاه می‌کنم و «معاینهٔ وضعیت روانی» متهم را انجام می‌دهم. من شرایط ذهنی آنها، فرآیندهای فکری و نیت آنها را در زمان ارتکاب به جرم جمع‌آوری می‌کنم. سپس آن را با معیارهای قانونی بسیار خاص برای رفع مسئولیت کیفری مطابقت می‌دهم. این کار نیازمند دانش دقیق روانپزشکی و همچنین حقوقی است. اولی -یعنی دانش روانپزشکی- برای من ساده است چون سال‌ها است که در این زمینه آموزش دیده‌ام. دومی -یعنی دانش حقوقی- چالش‌برانگیزتر است؛ من مجبور شده‌ام در مورد مسائل حقوقی مطالعه کنم و بعد از کسب تجربهٔ کافی آن را انتخاب کرده‌ام.

من درمورد وقتی کنجکاو هستم که کسی یک جنایت جدی مرتکب شده است در حالی که در روان‌پریشی ناشی از مواد مخدر است ولی سابقهٔ اختلال روانی ندارد. چنین موردی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ و تعیین مسئولیت کیفری در این موارد چقدر دشوار است؟

اولین گام متمایز کردن این موارد از عود حاد بیماری در فردی است که از روان‌پریشی عودکننده (مانند اسکیزوفرنی) رنج می‌برد. در اینجا مسئلهٔ زمان‌بندی مطرح است؛ روان‌پریشی ناشی از مواد مخدر تنها زمانی ادامه می‌یابد که مواد مخدر همچنان در بدن فرد وجود داشته باشد (یعنی دو یا سه روز) و خودبه‌خود (یعنی بدون دارو) برطرف می‌شود. در مقابل، عود روان‌پریشی مزمن می‌تواند هفته‌ها یا ماه‌ها طول بکشد و فقط با داروهای ضد روان‌پریشی بهبود می‌یابد. گاهی اوقات ارزیابی را یک یا دو روز به تاخیر می‌اندازم تا مسیر بهبودی را مشخص کنم.

این کار همچنین کمک می‌کند تا بفهمیم آیا سوژه از مواد مخدر استفاده کرده و اگر کرده چه زمانی این کار را کرده و کدام نوع از مواد مخدر را استفاده کرده است. برخی از مواد مخدر با احتمال بیشتری نسبت به سایرین باعث روان‌پریشی می‌شوند (به‌عنوان مثال: آمفتامین‌ها باعث روان‌پریشی می‌شوند اما مواد افیونی نه). در برخی موارد، کاملا واضح است؛ آنها خودشان اعتراف می‌کنند یا یکی از نزدیکان آنها که نگران وضعیت روحی آنها است گزارش می‌دهد. اما مواردی هم وجود دارد که من اطلاعی ندارم. پلیس، آزمایش ادرار برای تشخیص مواد مخدر را برای همهٔ مظنونان انجام نمی‌دهد. حتی زمانی هم که این آزمایش‌ها انجام می‌شود، برخی از مواد در آنها نشان داده نمی‌شود؛ به‌عنوان مثال کانابینوئیدهای مصنوعیِ جدیدتر نشان داده نمی‌شود.

تعیین مسئولیت کیفری به‌ویژه در موارد روان‌پریشی ناشی از مواد مخدر دشوار است. اگر متهم در حین ارتکاب جرم مست باشد، پس بدیهی است که هیچ دفاع روانپزشکی در طول محاکمهٔ جنایی او وجود نخواهد داشت. اگر اینطور نبود بسیاری از مردم سعی می‌کردند از جنایات بی‌شماری بر این اساس که مست بوده‌اند فرار کنند!

اما اگر این مسمومیت غیرارادی بوده است (مثلا کسی به‌صورت مخفیانه به نوشیدنی او الکل اضافه کرده است) یا اگر متهم به سمت روان‌پریشی واقعی ناشی از مواد مخدر رفته است (یعنی با واقعیت ارتباط نداشته است)، این امر می‌تواند مسئولیت کیفری او را کاهش دهد. من برای اینکه بتوانم مسمومیت غیرارادی را تایید کنم، باید تمام شواهد موجود را به‌طور کامل بررسی کنم. باید مطالعه شود که دقیقا وضعیت روحی آنها در آن زمان چگونه بوده است. من اظهارات شاهدان، متن مصاحبهٔ پلیس و فیلم‌های دوربین‌های مدار بسته را بررسی می‌کنم. من به‌دنبال شواهدی از روان‌پریشی هستم (مانند شنیدن صداها یا هذیان‌های پارانوئید). آستانهٔ نداشتن مسئولیت کیفری (مثلا دفاع از «مجرم نبودن به‌دلیل جنون») بسیار بالا است. من این مورد را فقط برای تعداد کمی از متهمان مطرح می‌کنم.

چگونه مجرمان دارای اختلال روانی را بازپروری می‌کنید؟ آیا هدف شما مدیریت بیماری روانی آنها، به دست آوردن کنترل علائم آنها و سپس تلاش برای رسیدگی به تخلفات و رفتار مجرمانهٔ آنها است؟

متهمانی که بیماری روانی آنها فعال است به واحدهای روانپزشکی امن منتقل می‌شوند؛ من تا به حال روی چندین مورد از اینها کار کرده‌ام. این مکان‌ها دارای سطوح امنیتی بیشتری هستند، مانند درهای مغناطیسی دوقفله و حصار محیطی. آنها همچنین دارای اتاق‌های انفرادی برای اسکان آشفته‌ترین و پریشان‌ترین بیماران هستند.

قدم اول، درمان علائم آنها با استفاده از داروهایی مانند داروهای ضدروان‌پریشی است. معمولا این بیماران، روان‌پریشی پیچیده و شدید دارند و اغلب به چندین دارو در دوزهای بالا نیاز دارند. بهبودی ممکن است چندین ماه یا بیشتر طول بکشد. سپس ما به درمان روان‌شناختی (مانند پیشگیری از عود) می‌پردازیم و به بیماران در کشف مجموعه‌ای از شرایطی که در گذشته منجر به تخلف آنها شده است (مانند مصرف مواد مخدر یا رفت‌وآمد با افراد ضد-اجتماعی) کمک می‌کنیم. توانبخشی و درمانِ وابستگی به مواد مخدر و الکل یکی دیگر از اقدامات کلیدی است.

ما همچنین رفتار بیماران و هنجارشکنی‌های آنها در بخش را بررسی می‌کنیم. این نشان‌دهندهٔ سطح کلی ریسک‌پذیری آنها است. زمانی که بیماران ثبات و مشارکت مداوم در درمان داشته باشند، به آنها مرخصی می‌دهیم و آنها را در مرخصی آزمایش می‌کنیم. این کار معمولا ابتدا با همراهی پرستاران انجام می‌شود و در نهایت بدون همراهی آنها. تمام مرخصی‌ها ساختارمند و هدفمند هستند. در صورت تغییر شرایط بیمار، مرخصی قابل لغو است.

در نهایت کاردرمانی انجام می‌شود. این روش درمان شامل دوره‌های آموزشی، کار داوطلبانه یا یادگیری مهارت برای اشتغال در آینده است. کاردرمانی شانس بیمار را برای زندگی در جامعه پس از ترخیص نهایی بیشتر می‌کند؛ اگر آنها شغل و حرفه‌ای داشته باشند، احتمال بازگشت‌شان به جرم و جنایت و همچنین احتمال عود بیماری روانی در آنها کمتر است.

شما در یوتیوب کانالی دارید تحت عنوان «روانی برای ذهن‌های دردمند»، که بسیاری می‌گویند خارق‌العاده است. این کانال بینشی واقعی از زمینهٔ کاری شما ارائه می‌کند و ویدئوهای جذابی دارد. چه چیزی باعث شد این کانال را راه‌اندازی کنید و برای پیشبرد آن چه اهدافی دارید؟

من این کانال را راه‌اندازی کردم برای اینکه فهمیدم زمینهٔ کاری من برای بقیه جذاب است؛ احتمالا حتی بیشتر از خودم. من به تمام سناریوهای غم‌انگیز و دلخراشی که می‌بینم عادت کرده‌ام. ولی وقتی به خانواده، دوستان یا همسایه‌ها چیزی درمورد پرونده‌هایم می‌گویم آنها همیشه می‌خواهند بیشتر بدانند. به همین خاطر سعی کردم قدر این فرصت را برای به اشتراک گذاشتن تجربیات و نظراتم با دیگران بدانم.

همچنین فکر می‌کنم اخیرا رونمایی زیادی دربارهٔ بیماری‌های روانی وجود داشته است؛‌ این شامل سلبریتی‌هایی است که درمورد مسائل قبلی خود شفاف‌سازی می‌کنند. این قطعا چیز خوبی است و انگ زدن به بیماران روانی را کمتر می‌کند. با این حال طبق آنچه من دیده‌ام، رونمایی کمی برای انتهای جدی‌تر این طیف وجود دارد؛ به‌عنوان مثال افراد مبتلا به اسکیزوفرنی یا کسانی که قبلا بخش زیادی از زندگی خود را در بیمارستان سپری کرده‌اند. اینها مراجعینی هستند که من با آنها زیاد سروکار دارم و کانال یوتیوب من صدای آنها است.

دلیل دیگری که من «روانی برای ذهن‌های دردمند» را شروع کردم این بود که نگران بودم برخی از یوتیوبرها و تولیدکنندگان محتوا به‌اندازهٔ کافی تجربه و اعتبار نداشته باشند. به نظر می‌رسد برخی از این افراد صرفا مطالب بدیهی از کتاب‌های درسی را بازگو می‌کنند یا نظرات ناآگاهانه‌ای دارند که به‌عنوان واقعیت مطرح می‌کنند. فکر می‌کنم این اختیار را دارم که در مورد ارتباط تخلف و بیماری‌های روانی براساس تخصصم صحبت کنم. من در این کانال دربارهٔ موارد واقعی که با آنها درگیر بوده‌ام بحث می‌کنم (اگرچه به‌دلیل احترام به حریم خصوصی بیماران، نام آنها را فاش نمی‌کنم). احساس می‌کنم وظیفه دارم اطمینان حاصل کنم که اطلاعاتی که در فضای مجازی قرار می‌گیرد دقیق، واقعی و براساس تجربهٔ بالینی است.

کانال «روانی برای ذهن‌های دردمند» یک کانال گلچین‌کننده است. من در این کانال علاوه بر بحث دربارهٔ موارد مربوط به تخلف، تعدادی از مسائل دیگر مرتبط با سلامت روان را که با تخلف ارتباطی ندارند تشریح می‌کنم. این موارد شامل مصاحبه با افرادی است که از اختلال روانی شدید رنج می‌برند -ازجمله خودآزاری و اقدام به خودکشی- و همچنین افرادی که در بیمارستان روانی نگهداری می‌شوند. من فکر می‌کنم در کانال من چیزی برای همه وجود دارد. هدف من؟ تسخیر همهٔ دنیا! من در دنیای یوتیوب، بسیار تازه‌وارد هستم. کانال ما فقط چند ماه است که راه‌اندازی شده است. ما به‌طور پیوسته در حال رشد هستیم؛ اگرچه فکر می‌کنم هنوز به پتانسیل واقعی خود نزدیک نیستیم. واضح است که انگیزهٔ زیادی برای هم‌پوشانی جنایت واقعی و بیماری روانی وجود دارد. من می‌خواهم رشد کنم و رشد کنم و رشد کنم؛ مثل کاترپیلار گرسنه.

مدرکی که ارائه می‌کنم: می‌توانم بگویم که طیفی از نتیجه‌گیری‌های معقول وجود دارد و نقطه‌نظرات من در آن طیف قرار دارد. همچنین مهم است که به خاطر داشته باشید که نظرات من براساس احتمالات ارائه شده است.

من می‌بینم که برخی از روانپزشکان با این مشکل دست‌وپنجه نرم می‌کنند. آنها گاهی در دیدگاه‌های خود کوته‌فکر، سرسخت و نامتعادل هستند. گاهی اصرار دارند که فقط نتیجه‌گیری نهایی «آنها» می‌تواند درست باشد. اینها کسانی هستند که در جریان پاسخ‌گویی به سوالات وکیل مدافع شاکی و قاضی تکه‌تکه می‌شوند و باید بگویم که دیدن این موضوع ذره‌ای لذت به من می‌دهد!

خیلی مهم است که ما به‌عنوان روانپزشک از نقشی که داریم شناخت داشته باشیم. این فقط برای این است که به دادگاه کیفری کمک کنیم تا مسائل پیچیدهٔ روانپزشکی را درک کند که خود در آن تخصص ندارد، و من دارم. هرگز نباید دادگاه را به ارائهٔ نظر خاصی متقاعد کرد. بازجویی قضات یا وکلایی که وظیفهٔ آنها ایجاد تردید در نظرات من است می‌تواند یک سناریوی ترسناک باشد. اما برای من مهم نیست که حتما حق با من باشد. تنها چیزی که برای من مهم است راهنمایی درست دادگاه است تا بتواند تصمیم خود را بگیرد. روانپزشکان جنائی باید منیت خود را در خانه بگذارند؛ این کار برای برخی از ما راحت‌تر از دیگران است!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. نمیدونم چرا اصلاح طلبان همیشه از جانی ها دفاع کردند .
    ایشان اگر اختلال روانی داشت خودشو میکشت یا در یک خیابان خلوت یک عابر ساده را میزد ……..خودتون هستید
    ان شالله با این روانی ها در اون دنیا محشور بشوید

  2. آیا شما که کار رسانه میکنید، سواد ادبیات فارسی دارید؟ یا خیال میکنید خیلی زرنگید؟؟!! جمله ی سوالی که در تیتر آوردید ، فقط با یک علامت سوال که در انتهایش آمده سوالی نمیشود. تیتر شما به کلی از نظر ساختار ادبیاتی غلط است. چون در انتهای جمله ی خبری که باید نقطه گذاشته شود، علامت سوال گذاشته اید. اگر میخواهید تیتر را سوالی کنید باید از کلمه ی پرسشی آیا در ابتدای آن استفاده کنید. مثل رسانه های زرد تیتر زدید. البته ظاهراً رفته رفته زرد شده اید که تیتر زرد میزنید.

    2
    2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا