خرید تور تابستان ایران بوم گردی

حکمت و سیاست در حکیم حاج ملاهادی سبزواری

حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی بمناسبت ۸ اسفند بزرگداشت ملاهادی سبزواری نوشت:

به نام خدا

گزارشی از زندگی حکیم سبزواری

ملا هادی سبزواری (۱۲۱۲ – ۱۲۸۹ هجری قمری) عارف و فیلسوف و فقیه شیعه ایرانی است که بعد از صدرالمتالهین مشهورترین فیلسوف اسلامی و حکیم الهی در این قرون اخیر به حساب می آید.

وی از سن ۱۰ سالگی تحصیل علوم اسلامی را در مشهد آغاز نمود و تا ۱۰ سال ادامه داد.
سپس متوجه چهره های ارزشمند کلام و فلسفه مانند “حکیم نوری” در اصفهان شد و به مدت ۷ سال در اصفهان اقامت ورزید .
بعد از اصفهان قصد بازگشت به مشهد کرد و حوزه درس در ان شهر مقدس بر پا نمود و نه تنها طلاب و فضلاء آن خطه را اشراب میکرد ، حتی بزرگی چون آخوند ملاکاظم خراسانی ؛ صاحب کفایه الاصول مجذوب کمالات او شد و به مدت دوسال در محضر حاج ملاهادی ، زانوی تحصیل زد.

بازگشت به سبزوار و برپایی حوزه فلسفه و معارف

در نهایت ساکن سبزوار شد و قریب چهل سال بدون آنکه حتی یک نوبت از آن شهر خارج شود در آن شهر توقف کرد و به کار مطالعه و تحقیق و تدریس و تألیف و عبادت و ریاضت نفس و تربیت شاگردانی از داخل کشور و حتی طلابی که آوازه او را در پاکستان و عراق و .. شنیده بودند ، پرداخت تا اینکه عمر شریفش به پایان رسید.

زندگی ساده حکیم سبزواری

ملا محمد هیدجی، از شاگران او در این باره می‌گوید: معاش حکیم منحصر به یک جفت گاو و یک باغچه بود. او هرآنچه را که مورد نیاز بود با دسترنج خودش به دست می‌آورد و نان سالیانه خود را با زراعتی که خود آن را به عهده داشت مهیا می‌کرد.

از فرزندش منقول است که ساعات روزانه حکیم سبزواری چنین منظم شده بود ؛ هرروز صبح تا هنگام طلوع آفتاب دو پیاله چای می‌نوشید و پس از صرف صبحانه، دو ساعت پس از طلوع آفتاب جهت تدریس به مدرسه علمیه فصیحیه می‌رفت و چهار ساعت در آن جا مشغول تدریس بود. بعد به منزل برمی گشت و پس از نماز و ناهار که غالباً نان با دوغ بود می‌خورد و استراحتی کوتاهی داشت و بعد به کارهای مربوط به امرار معاش (رسیدن به دام‌ها و زراعت) می‌پرداخت. و شب نیم ساعت قبل و بعد از شام در حیاط قدم میزند و سپس آماده استراحت میشد.

شاهکار او در فلسفه

کار مهم حاج ملاهادی سبزواری در فلسفه این بود که “فلسفه و برهان” را با “حکمت ذوقی” در هم آمیخت و آن را ضمیمه “سیر و سلوک عرفانی” کرد.
البته زمانه هم برای موفقیت حاج ملاهادی به کمکش آمد و اقبال طلاب و فضلاء به این معجونِ “علم و عرفان” غیر قابل انکار است . اگر در دوره ملاصدرا اقبالی به مباحث عرفانی وجود نداشت و بلکه مخالفت می شد و آن حکیم بی نظیر آواره کوه و بیابان شد و آخر الامر ساکن روستائی در ۵۰ کیلومتری قم بنام “کهک” شد ! اما در دوره حاج ملا هادی توجه و اقبال به “حکمت ذوقی و عرفانی” که مبتنی بر اشراقات نفس است بیشتر به وجود آمد . از اینجاست که در آثار حضرت حکیم سبزواری مبانی حکمت اشراقی و ذوقی مشهود است.

استاد مطهری تصریح میکند : “حکیم سبزواری مورد ارادت فوق العاده ماست ، شهرت او در دانش اوست ولی از نظر ما مقامات معنوی و عرفانی او بیشتر است.” و درباره او مینویسد :
“فوق العاده خوش بیان و خوش تقریر بود؛ با شور و جذبه تدریس می‌کرد. او گذشته از مقامات علمی و حکمی، از ذوق عرفانی سرشاری برخوردار بود. بعلاوه، مردی با انضباط، اهل مراقبه، متعبد، متشرع و بالاخره سالک الی الله بود. مجموع اینها سبب شده بود که شاگردان او به او تا سرحد عشق ارادت بورزند. از نظر جاذبه استاد و شاگردی، حکیم سبزواری بی‏مانند است.” (خدمات متقابل/۵۱۹)

دربای موّاج علم و عرفان حکیم سبزواری

آثار علمی حضرت حاج ملاهادی بسیار است اما در این بین مهمترین اثر علمی او یکی ؛ کتاب منظومه و شرح آن است که حاوی مباحث فلسفه اسلامی و منطق است در قالب هزار و سیصد بیت شعر به زبان عربی سروده و بعد خودش در کتابی آنها را شرح داده معروف است این کتاب حدود ۲۰ سال از عمر حاج ملاهادی را به خود اختصاص داد. و امروزه با عنوان «منظومه سبزواری» در مدرسه‌های علوم اسلامی و محافل علمی تدریس می‌شود.

دیگری کتاب “شرح الاسماء الحسنی” است که در مقام شرح هزار اسم خدا بر اساس دعای ارزشمند “جوشن کبیر” تالیف شده است . بحق که حاجی سبزواری ارزش علمی و عرفانی خود را در این کتاب نمایان کرده است .

ظهور عالی ترین درجات اخلاقی

حکیم سبزواری قصه شگفت آوری در رابطه با اقامت در کرمان و حضور در مدرسه طلاب به عنوان یک خادم ناشناخته دارد؛
آنگاه که عازم بیت الله شد و در مراجعت اجبارا بخاطر شرائط ناامن راهها حدود دو سه سالی در کرمان اقامت کرد.
در مدت اقامت کرمان برای اینکه نفس خود را تربیت کند و ریاضت دهد سعی کرد ناشناخته بماند و در همه مدت به کمک خادم مدرسه، به خدمت طلاب قیام می‌کرد و پایین ترین کارهای نظم و نظافت مدرسه را انجام میداد و اجازه نداد کسی او را بشناسد !

ملاقات متفاوت حکیم با شاه قاجار

مؤلف ریحانه الادب، به یک واسطه موثق از خود ناصرالدین شاه نقل می کند ؛ در سفر به خراسان به هر شهری وارد می شدیم اهالی آن شهر، حسب الوظیفه استقبال می کردند، موقع حرکت نیز مشایعت را معمول می داشتند، در سبزوار هم معلوم شد افراد هر طبقه وظیفه خود را معمول داشته اند، فقط حاجی ملا هادی ، استقبال که سهل است به دیدن شاه هم نیامده است، به علت اینکه او شاه و وزیر نمی شناسد، شاه گوید که من بسیار پسند کردم و گفتم اگر او شاه نمی شناسد،شاه او را می شناسد. بعد از تعیین وقت روزی در حدود موقع ناهار به خانۀ حاجی ملا هادی فقط با یک نفر پیشخدمت ( نه با ترتیبات مقرری سلطنتی که اسباب زحمت اهل علم است)رفتم تا در انجا ناهاری هم صرف کرده باشم، بعد از پاره ای مذاکرات متفرقه گفتم که خداوند عالم تمام نعمت را در حق من تکمیل فرموده و هر نعمتی شکر مناسب خود را لازم دارد، چنانچه شکرانه علم تدریس و ارشاد عباد، شکرانه مال دستگیری فقرا، شکرانه قدرت و سلطنت نیز انجام حوائج آحاد مردم است، از شما خواهش دارم مرا خدمتی محول فرمایید، که با انجام آن ادای شکر نعمت سلطنت را کرده باشم. حاجی اظهار غنا و بی حاجتی کرد و اصرار من مؤثر نیفتاد، تا آنکه من خودم تذکرش داده و گفتم شنیده ام شما یک زمین زراعتی دارید، خواهش می کنم برای آن مالیات دولتی ندهید، که اقلاًبه این خدمت جزئی موفق شده باشم،آن را نیز با عذر موجهی رد نموده ملزمم گردانید و گفت کتابچه دولتی هر ایالتی کماً و کیفاً یک صورت قطعی گرفته که اساس آن با تغییرات جزئی بر هم نمی خورد، اگر من مالیات ندهم ناچار مقدار آن به سایر آحاد مردم از طرف اولیای امور سر شکن خواهد شد و ممکنست یک قسمت ازآن به فلان بیوه زن برسد، و یا بر یتیمی تحمیل گردد، اعلیحضرت همایونی راضی نباشند که تخفیف یا معافیت مالیات من سبب تحمیل بریتیمان و بیوه زنان شود، بعلاوه دولت مخارج هنگفتی دارد که تأمین آن وظیفه حتمی افراد ملت است، ما با رضا و رغبت خودمان این مالیات را می دهیم.

نکته ای که در رابطه با شاه و حکیم سبزواری قابل ذکر است این است که ؛ اولا ، اگرچه حکیم سبزواری کتاب فارسی “اسرار الحکم” را بدرخواست شاه قاجار نوشت -تا فارسی زبانان هم بتوانند از فلسفه آگاهی یابند- از او در آن کتاب نام برده است ، و ثانیا ، خودِ ملاقات ایشان با شاه گرچه متفاوت بوده ، چرا که میبینیم ؛ فیلسوف و عارف سبزواری با یک عزم و اراده قوی و عزت نفس ستودنی و فوق العاده، در برابر آن همه جلال و شکوه ظاهری که مملو از دبدبه و تکبر بوده با چنان عظمتی برخورد میکند که شاه متکبر را زمین گیر میکند ، اما همین مقدار ارتباط علماء دین با سلاطین برای جامعه ی حق گرایی که نسبت به ظلم و ظالم بسیار حساس است ، بصورت کامل حل نمیشود !
بله ، حکیم سبزواری به دیدار شاه نمیرود و او می آید ، و هدیه شاه را هم قبول نمیکند ، و ناهار به او آب دوغ میدهد !
تمام اینها درست ، اما جوان امروز پرسش دارد که چرا این عالم عارف بزرگ و زاهد کم نظیر ، مثلا در اول کتاب “اسرار الحکم” از شاه تعریف و تمجید نموده ؟!

ارتباط اهل اندیشه و علم با اصحاب ریاست و قدرت

در اینجا مناسب است نکاتی در رابطه با ارتباط عالمان و سلاطین بصورت اجمال داشته باشیم.

اصل کلی طبق بیان رسول الله (ص) روشن و گویاست که فرمود:
“فقهاء امين‌هاى پيغمبرانند تا زمانی که در دنيا وارد نشدند، عرض شد: يا رسول الله ورودشان در دنيا چيست‌؟فرمود: پيروى از سلطان، هر گاه چنين كردند بر دين خود از آنها در حذر باشيد. / الفقهاء امناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدّنیا. قیل : یا رسول اللّه و ما دخولهم فی الدّنیا؟ قالّ: اتّباع السّلطان، فاذا فعّلوا ذلک فاحذروهم علی ادیانکم.” (کافی ج ۱ ص ۴۶)

این اصلِ اصیل است که وقتی عالمی به دنیا و دربار قدرت نزدیک شود باید از او فاصله گرفت اما توجه به نکته ای که در سخن رسول الله بصورت روشن آمده ضروری است که علمائی مذموم اند و باید نسبت به آنان پرهیز نمود که به سلاطین نزدیک میشوند و آن نزدیکی باعث “تاثیرپذیری علماء از درباریان” شده و آن تاثیرپذیری خود را به شکل کوتاهی در بیان “حق” ، و یا در عدم مقابله و یا سکوت در مواجه با ترویج باطل و ظلم به خاطر دلخوشی آن جائر ظالم نمایان سازد ، و حتی بدتر اینکه عالمان سوء و قدرت زده ؛ بخاطر بهرمندی از “قدرت” دست در تغییر احکام و معارف دینی ببرند !
در ایجاست که بسیاری از نویسندگانی که گرایش سیاسی و تاربخی دارند، تصریح کرده اند ؛ علماء دین على‏ رغم ارتباط با سلاطین، استقلال خود را نیز حفظ کرده و ارتباط با آنها منجر به صدور فتوا یا حکمى که مبتنى بر خواسته حکّام و شاهان باشد، از سوى فقها و علما نشده است .

در عین حال روشن است که نزدیک بودن یک اندیشمند و عالم که باید مبدا علم و معنویت و هدایت جامعه باشد به دربار سلطان بخودی خود مذموم است و قابل هضم برای افکار دینی و حتا افکار عمومی نیست!
در اینجاست که گروه دیگری از اندیشمندان و نویسندگان اهل سیاست و تاریخ بعد از مشاهده نزدیکی برخی از علماء به دربار و سلاطین به دو گروه تقسیم شده اند ؛
برخی بصورت مطلق و بدون استثناء ؛ این رویه را مورد نقد و حتا حمله قرار داده اند و تعبیرات تندی بکار برده اند ، و گروه دیگری با توجه به نکاتی خواسته اند توجیه کننده باشند که برخی از آن نظرات توجیهی چنین است ؛

نظریه اول :
رفتار و ارتباط علماى شیعه با شاهان و سلاطین یک نحوه ارتباط بر اساس انگیزه‏هاى دینى بوده است.
امام خمینی که خود یکی از چهره های شاخص مبارزه با ظلم است و معتقد به “اسلام سیاسی” است ، تصریح میکند: “علماء میخواستند اسلام حفظ شود.”
کسانی که این نظریه را پذیرفته اند بر این باورند که مسائل مادى و قدرت در آن ارتباطات هیچ نقشی نداشته و تمام همت اهل علم و معرفت ؛ جلوگیرى از نفوذ فرقه‏ها و افکار انحرافى در جامعه بوده است و در نتیجه با این روش مانع از تضعیف مکتب اهل بیت‏ علیهم السلام بوده اند.
مثلاً در زمان فتحعلى‏شاه قاجار یکى از مسیحیان کتابى در ردّ اسلام نگاشت و براى شاه فرستاد. شاه از علماى بزرگ معاصر خود خواست که به شبهات او پاسخ دهند. تصدیق مى‏کنید که در این قبیل موارد واجب است عالمان بیدار به شاه پاسخ مثبت دهند که دادند و کتاب‏هاى متعددى در پاسخ او به قلم بزرگوارانى چون حکیم ملا على نورى، فقیه حاج آقا رضا همدانى، میرزاى قمى و ملااحمد نراقى نگاشته شد.
و یا مثلا میرزاى قمى برای حفظ یک حاکم شیعى، عدم جایگزینى ظالمى دیگر، ارتباط را حفظ نموده و چیزی بیش از این نبوده ، درست بدین جهت بوده که در خواستگاریِ شاه از دختر میرزا برای پسرش ؛ منقول است که میرزا از خدا خواسته بوده چنانچه به صلاح دین نیست جان دخترش را بستاند ، و همینطور هم شده بوده !

نظریه دوم‌:
این ارتباطات یک ارتباطات حداقلی بوده که به جهت حفظ نظم اجتماعی و جلوگیرى ازهرج و مرج شکل گرفته است . و به تعبیری از باب “تقیه” بوده است تا جان و مال مردم محفوظ ماند . این نظریه میتواند در روایات هم دارای سابقه و مورد اشاره باشد که طبعا پشتوانه این نظریه قرار میگیرد به عنوان نمونه ؛ در روایات باب عصر ائمه (ع) و عصر غیبت حضرت مهدی (عج) در موضوع مواجه با ظالمان ؛ بحث “تقیه” کاملا مشهود است .

نظریه سوم :
ارتباط علماء با شاهان باعث بی رونق شدن شکوه آنان میشود .
استاد مطهری در این زمینه میگوید : داستان معروف نماز عید رفتن حضرت رضا علیه السلام در زمان مأمون که طبق معمول، سران و قُوّاد سپاه با اسبهای زین و یراق کرده و اسباب و ابزارهای زرین و خیره کن چشم و یک دنیا جلال ظاهری آمده بودندو امام (ع)فرمود: من با سیره جدم عمل می‌کنم، و با آداب ساده اسلامی خارج شد و صد هزار برابر بیشتر عظمت و ابهت ایجاد کرد، مؤید این مدعاست. داستان ملاقات ناصرالدین شاه با حاجی سبزواری مؤید بی‏رونق شدن شکوه سلطنتی در مقابل عز و استغنای معنوی است.” (یادداشت‏ها، ج ‏۹، ص۳۹)

جمع بندی و یا نظریه چهارم :
گمان این قلم بر این است که این نظریه به واقع نزدیکتر است و آن این است که تاریخ این ده قرن همانطوریکه نقاط مبهمی در این موضوع دارد ، نقاط روشنی هم دارد و از آن جمله این است ؛ علمای راستین شیعه اعم از فقیهان و حکیمان در یک زندگی سراسر معنویت و خدمت به دین و علم بوده اند ، و همواره مسیری جدای از اصحاب قدرت و ثروت داشته اند و حتا میتوان گفت آن اندیشمندان دینی و فرزانگان حکیم در یک جبهه مخالف در بیشتر ادوار تاریخ بر علیه بافت ظلم و ستمگری و اشرافی و عیاشی حکومت‌ها موضعِ روشن و مجاهدانه داشته اند . پس اگر در گوشه سیره شخصیت های نمونه عالمان ربانی ملاقات و یا تاییدی نسبت به حاکم و سلطانی دیده میشود با توجه به سه توجیه ذکر شده قابل تحلیل است .
والبته ضروری میدانم این باور خود را کتمان نکنم ؛ ما علماء بزرگ مان را در عین اینکه خیلی بزرگ میدانیم‌ ، اما مصون از خطاء و اشتباه نمیدانیم‌ ؛ ممکن است در طول تاریخ آن بزرگواران در مواجه با حاکمان ؛ بخاطر سادگی و خوش گمانی دچار اشتباهاتی شده باشند و ایجاد هزینه هم کرده باشند .
اما نباید فراموش کرد ؛ یک نقطه ی روشن از نقاط برجسته زندگی علماء دینی است که مهر و امضاء آنان-که به اصرار افراد بر هر کاغذی تاییداً و یا تبرکاً زده می شده- در کنار هیچ قراداد دولتی و ظالمانه و وطن فروشانه ، دیده نمیشود.
این در حالی است که علمای سنّی از آنجا که فرمانروایان را  اولی‌الامر  می‌دانند ؛ هر نوع مخالفتی با آنان را  گناه و معصیت بر می‌شمردند و از هر گونه همکاری کوتاه نمی آیند.

این خواسته ی کهن افکار عمومی که خاستگاه دیانت و حریت دارند است که ؛ نه تنها انتظار این است علماء شیعه هیچ گاه ذره ای به قدرت ها نزدیک نشوند ، بلکه اجازه استفاده از نام شان را نیز؛ به هیچ قدرت و فرمانروایی نداده و استقلال و حرمت و وزانت خود را محفوظ دارند . انشالله.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا