خرید تور تابستان ایران بوم گردی

انقلاب 57 و میثاق های نانوشته (1)

ابوالفضل نجیب، روزنامه‌نگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

دهه دوم بهمن هر سال صرفنظر از همه واکنش های مثبت و منفی نسبت به رخداد انقلاب سال 57، اما همچنان یکی از سرفصل های مهم و تعین کننده در روند تحولات آینده ایران محسوب می شود. آنچه اهمیت این رخداد را مضاعف می کند، بی تردید تبعات ناشی از انقلابی است که به زعم مهمترین و معتبرترین رسانه های آن زمان به بزرگترین رخداد قرن و رهبری آن از سوی تایمز به عنوان مرد سال انتخاب شد. در این میان البته شاهد حمایت برخی اندیشمندان و ایضن رهبران سیاسی و همچنین رهبران جنبش های آزادیبخش چون اورتگا رهبر ساندنیست های نیکاراکوئه و خیل رهبران بلوک شرق آن زمان و در راس آنها دو حزب کمونیست شوروی و چین بودیم. با این حال بودند برخی اندیشمندان غربی از جمله سارتر که در نقطه مقابل خوش‌بینی های امثال ژوزه گارودی که انقلاب ایران را به خودکشی جمعی تعبیر کردند. گ

گذشته از همه واکنش های بیرونی آنچه انقلاب را به مرور زمان دچار بحران و حتی به تعبیر برخی چهره های سیاسی دچار بحران مشروعیت کرد، تفاوت دیدگاه ها در موضوع انقلاب و خاستگاه های سیاسی، اجتماعی و طبقاتی و عدول از پیمان ها و میثاق های اولیه بود. این رویکرد که اغلب در مطالبات سازمان های سیاسی و چریکی و جریان های مذهبی و در شعارهای مردمی و دانشجویی تبلور پیدا می کرد، بر دو مطالبه و خاستگاه اساسی یعنی آزادی و عدالت اجتماعی تاکید داشت. مطالبه آزادی در واقعيت امر بر بنیان و اساس انقلاب مشروطه متکی بود. با تمرکز بر به رسميت شناختن حق انتخاب مردم و اجرای قانون که متاسفانه در جدال مشروعه خواهی و مشروطه خواهی، هر دو به مسلخ برده شدند.

جنبش ملی شدن نفت هر چند شباهت چندانی با انقلاب مشروطه نداشت، اما زمینه های اصلی آن بر حق حاکمیت همزمان استقلال ملی و آزادی های سیاسی تمام و کمال تاکید داشت. شکست نهضت ملی که با حذف مصدق از عرصه سیاسی همراه بود، به بازتولید جنبش های نئودانشجویی و گذار آنها از مبارزات سیاسی به مبارزات رادیکالی و گرایشات مسلحانه منجر شد. این گذار از دل دو جریان چپ سنتی یعنی حزب توده و نسل جوان نهضت آزادی در هیبت دو سازمان چریک هایی فدایی خلق و سازمان مجاهدین پای به عرصه مبارزات مسلحانه گذاشتند. برخی با انتخاب مبارزه مسلحانه به مثابه استراتژی و بعضن به مثابه تاکتیک.

آنچه این دو جریان را از اسلاف خود متمایز و جدا می کرد، تمرکز بر عدالت اجتماعی با هدف سرنگونی رژیم وابسته به آمریکا و در نهایت نابودی امپریالیسم به مثابه دشمن اصلی خلق ها بود. خاستگاهی که در بزنگاه تاریخی خرداد سال 42 بطور ناخواسته نیروهای سنتی مذهبی مخالف شاه و آیت الله خمینی را به بطور ناخواسته به آنچه وحدت استراتژیک تعبیر می شد، در مقابل حاکمیت قرار داد. هر چند آیت الله خمینی بر اساس شواهد و اسناد برجامانده هرگز نه تنها با جریان های رادیکال چپ که حتی با سازمان مذهبی مجاهدین وارد تعامل نشد. با این حال در تنظیم رابطه و بيان سرراست نقطه نظرات خود با این جریان ها ملاحظات و محذوریت های لازم را منظور می کرد. آنچه از جانب جریان های فوق شاهد بودیم، بر دو رویکرد تاکید داشت. نزدیکی تا حد ممکن به آیت الله خمینی و اخذ مشروعیت ایدئولوژیکی و استراتژیکی برای مبارزه مسلحانه از جانب سازمان مجاهدین خلق، و همزمان حمایت تاکتیکی و تلویحی سازمان چریک های فدایی خلق از مواضع ضد سلطنتی و امپریالیستی آیت الله خمینی.

آنچه از تحلیل های بیژن جزنی در خصوص آیت الله خمینی می توان اشاره کرد، بر این مهم که ایشان به نوعی موتور محرک توده های  مذهبی می باشد، تاکید دارد. هر چند در نهایت ایشان را نماینده طرز فکر طبقه خود معرفی می کند. شاید به باور هر دو جریان فوق آیت الله خمینی می توانسته نقش کاتالیزور و انتقال قدرت از رژیم شاه را به حاکمیت نیروهای انقلابی ایفا کند. آنچه این فرض را قوت می بخشد حمایت های صریح این دو جریان از آیت الله خمینی و بخصوص در ماه های منتهی به بهمن 57 است. تصاویر آیت الله خمینی بسیار برجسته تر از تصاویر شهدا و رهبران این دو جریان در تجمعات سازمان یافته آنها بخصوص در دانشگاه های سراسر کشور خودنمایی می کرد. بعلاوه تمرکز شعارهای سیاسی و خاستگاه ها و مطالبات آنها تمامی بر همسویی و آنچه آیت الله خمینی به وحدت کلمه علیه شاه تعبیر می کرد، تاکید داشت. آنچه درباره این مقطع می توان یادآور شد میثاق نانوشته ای بود که علیرغم همه اختلاف نظرهای اساسی و ایدئولوژیک در میان مخالفان شاه، حداقل در تاریخ ایران بی سابقه بود. تا جایی که می توان این بازه زمانی را به ماه عسل تمامی نیروهای برانداز تعبیر کرد.

آنچه بعضن مانع جدی گرفته شدن آلترناتیوهای اصلاح طلب از جمله شاپور بختیار و حتی با خروج عملی شاه از قدرت گردید، تمرکز تمامی جریان های سیاسی چپ، ملی مذهبی، مذهبی های رادیکال چون مجاهدین و حتی رهبران جبهه ملی بر سقوط تمام و کمال سلطنت و بی کمترین ملاحظه و مسامحه بود. هر چند دهه ها بعد از سقوط شاه اظهارات برخی چهره های ملی و بعضن ملی مذهبی از اختلاف نظرهای اساسی در میان رهبران این گروه ها در اتخاذ تصمیمی واحد در پذیرفتن اصلاحات شاپور بختیار حکایت دارد.

آنچه از اتفاقات هفته های آخر منتهی به 22 بهمن می توان یادآور شد، مذاکرات محرمانه و پشت پرده میان رهبران مذهبی و روحانی درباره کم و کیف انتقال قدرت است. در خاطرات ابراهیم یزدی کم و بیش به طرف های این مذاکرات و با نام بردن از اشخاص حقیقی اشاره شده است. به این مورد اضافه کنید مذاکراتی که قبل از آمدن أیت الله خمینی و باز به گفته شاهدان در نزدیکی نوفل شاتو آغاز شده بود. علاقمندان می توانند ماوقع این مذاکرات را در سایت تاریخ ایرانی دنبال کنند.

ادامه دارد…

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا