خرید تور تابستان ایران بوم گردی

«پوپولیسم» چیست؟

حسین بشیریه، پوپولیسم را “توده‌انگیزی” معنا کرده است و به نظر می‌رسد این دقیق‌ترین ترجمۀ واژۀ پوپولیسم باشد.

به گزارش عصر ایران، واژۀ پوپولیسم (populism) در زبان فارسی ترجمه‌های گوناگونی پیدا کرده است. برخی آن را مردم‌باوری ترجمه کرده‌اند، برخی مردم‌فریبی یا عوام‌فریبی. برخی نیز توده‌گرایی.

در هر صورت، در پوپولیسم نوعی اقبال به عامۀ مردم وجود دارد. پوپولیست‌ها معتقدند که این اقبال، ناشی از باور داشتن به “مردم” است. اما مخالفان پوپولیسم معتقدند این اقبال برای فریب دادن اقشار ناآگاه و کم‌سواد یعنی عوام جامعه است.

 بنابراین پوپولیست‌ها خودشان را مردم‌گرا و مردم‌باور می‌دانند، مخالفان پوپولیسم نیز پوپولیست‌ها را عوام‌فریب توصیف می‌کنند

اما اقبال به مردم یعنی چه؟ یعنی تودۀ مردم را مخاطب قرار دادن و به صحنۀ سیاست کشاندن. در واقع پوپولیست‌ها به تحزب و پراکنده شدن مردم در نهادهای سیاسی و مدنی گوناگون علاقه‌ای ندارند. آن‌ها مردم را در قالب یک تودۀ نامتفرق می‌پسندند.

اگر مردم بنا به علائق سیاسی و فرهنگی‌شان در احزاب و انجمن‌های گوناگون عضویت داشته باشند، سیاستمدار پوپولیست نمی‌تواند مستقیما با مردم مواجه شود و آن‌ها را در راستای اهداف خاص خودش (مثبت یا منفی) به حرکت درآورد.

بنابراین سیاستمدار پوپولیست، جامعۀ مدنی را نیز خوش ندارد؛ زیرا جامعۀ مدنی عرصۀ کثرت است و مردم بنا به عقاید و علائقشان در نهادهای گوناگون آن فعالیت دارند. به عبارت دیگر، مردم در جامعۀ مدنی خصلت توده‌وار ندارند و جمعیت‌هایی هستند متشکل از افراد همسو. اما بین این تشکل‌ها تفاوت‌هایی وجود دارد و لزوما همسانی سیاسی ندارند.

اما در غیاب جامعۀ مدنی و نهادهای دموکراتیکش، مردم در غالب توده‌ای متشکل از افرادی که فاقد هویت فردی هستند، ظهور می‌کنند و تفاوت‌هایشان محو می‌شود و فقط واجد همسویی و همسانی سیاسی‌اند و لاغیر. این تودۀ تاثیرگذار در تحولات سیاسی، در واقع ابزاری برای تحقق اهداف سیاستمدار پوپولیست است.

حسین بشیریه، استاد برجستۀ علوم سیاسی، پوپولیسم را “توده‌انگیزی” معنا کرده است و به نظر می‌رسد این دقیق‌ترین ترجمۀ واژۀ پوپولیسم باشد؛ چراکه پوپولیست‌ها مردم را در صورتی تجلیل می‌کنند که فردیت سیاسی نداشته باشند و به شکل توده درآمده باشند؛ و ضمنا پوپولیست‌ها تودۀ مردم را برمی‌انگیزند برای تحقق اهداف سیاسی و اقتصادی و … خودشان.

بنابراین اگر مردم خصلت توده‌وار پیدا نکنند، مردم‌باوری پوپولیست‌ها نیز منتفی می‌شود. همچنین اگر تودۀ مردم در راستای سیاست‌های پوپولیست‌ها بسیج نشوند، پوپولیسم کاری از پیش نمی‌برد و در واقع تحقق پیدا نمی‌کند.

به همین دلیل پوپولیست‌ها معمولا علاقه‌ای به “انتخابات” و “رفراندوم” ندارند زیرا نتیجۀ این امور پیشاپیش روشن نیست و ضمنا مقطعی است. یعنی انتخابات امروز ممکن است به نفع پوپولیست‌ها تمام شود و فردا به زیانشان. آن‌ها ترجیح می‌دهند تودۀ مردم را برانگیزند و آن‌ها را به خیابان بیاورند برای سر دادن شعارهایی پشاپیش مشخص و به سود سیاست‌هایی خاص، تا بتوانند مدعی شوند که از حمایت مردم برخوردارند و سیاست‌هایشان در راستای خواست مردم است.

چنین نگرشی، تفاوت را برنمی‌تابد و حاضر نیست بپذیرد که تودۀ به خیابان آمده، بازتاب همۀ مردم جامعه نیست و افراد و اقشار گوناگونی از مردم مخالف شعارهایی هستند که تودۀ بسیج شده، در این تجمع یا آن تظاهرات حکومتی سر داده‌اند.

در نتیجه، پوپولیست‌ها، مردمان مخالف شعارهای تودۀ بسیج شده را با برچسب‌هایی چون “دشمن”، “مزدور”، “فریب‌خورده” و … از جمع “مردم” طرد می‌کنند. چنین رویکردی به مردم، در رژیم‌های کمونیستی و فاشیستی در دوران قبل و پس از جنگ جهانی دوم به شدت رایج بود.

به عبارت دیگر، پوپولیست‌ها مردم را تا وقتی که یکی از عناصر تودۀ بسیج شده هستند، قبول دارند؛ چراکه تودۀ بسیج شده، سخنان سیاستمدار پوپولیست را به عنوان “نظر مردم”، در قالب “َشعار” سر می‌دهد. اما اگر یکی از افراد تشکیل دهندۀ این تودۀ همسو با سیاست‌های سیاستمدار پوپولیست، از صف شعاردهندگان خارج شود و نظرات متفاوت و تازه‌ای مطرح کند، دیگر به عنوان یکی از آحاد مردم به رسمیت شناخته نمی‌شود.

به همین دلیل در تبلیغات رسانه‌ای رژیم‌های فاشیستی و نازیستی و کمونیستی، مردم همیشه نظرات یکسانی داشتند و در تایید هیتلر یا استالین یا حزب کمونیست و … سخن می‌گفتند.

بنابراین در دل پوپولیسم، خصلتی فاشیستی وجود دارد که عبارت است از یکسان‌سازی و نفی یا نادیده گرفتن تفاوت‌های مردم. این رویکرد، بویژه تفاوت‌های سیاسی مردم را نفی می‌کند یا نادیده می‌گیرد و یا از عرصۀ تبلیغات رسمی و رسانه‌ای، محو می‌کند.

مردم از نظر سیاستمداران پوپولیست، مثل قوطی‌های کنسروی هستند که در خط تولید کارخانه تهیه می‌شوند و محصولاتی یکسان و استاندارد و مطمئن هستند.

پوپولیست‌ها معتقدند هدف‌های سیاسی را باید به خواست و نیروی “مردم”، جدا از حزب‌ها و نهادهای موجود، پیش برد. پوپولیست‌هایی که واقعا مردم‌باور هستند نه مردم‌فریب، خواست “مردم” را عین حق و اخلاق می‌دانند و آن را برتر از همۀ سنجه‌ها و سازوکارهای اجتماعی قلمداد می‌کنند و برآنند که باید بین حکومت و مردم رابطۀ مستقیم وجود داشته باشد.

آن‌ها فضایل “مردم” را در برابر منش فاسد طبقۀ حاکم یا هر گروهی که موقعیت سیاسی و اقتصادی و منزلت اجتماعی برتر داشته باشد، قرار می‌دهند و می‌ستایند.

یکی از خصوصیات مردم‌باوری، کشف مداوم توطئه‌های “ضد مردمی” است. چنین رویکردی معمولا به دشمنی‌های نژادی و قومی دامن می‌زند.

مردم‌باوری پوپولیستها البته امری دائمی نیست. اگر آن‌ها به تدریج اکثریت مردم را از دست بدهند، به مردم‌فریبی روی می‌آورند و اقلیت حامی خودشان را مصداق “مردم” جا می‌زنند. چنانکه در اتحاد جماهیر شوروی این سیر نزولی بوقوع پیوست.

ریشۀ مردم‌باوری در میان روشنفکران تندروی روسیه در دهۀ 1860 یا ظهور نارودنیک‌ها (مردم‌باوران) پدید آمد. نارودنیک‌ها بر آن بودند که روسیه بی‌‌آنکه مرحلۀ سرمایه‌داری را بگذراند، می‌تواند مستقیم به سوسیالیسم برسد و اساس آن را می‌توان بر کمون‌های روستایی گذاشت. در دهۀ 1870 دانشجویانِ نارودنیک به روستاها، به میان مردم، رفتند تا تخم انقلاب را بپراکنند.

آن‌ها در دهۀ 1880 “حزب آزادی و زمین” را بنیان نهادند. “مردم‌باوری” در آغاز اشاره به این اعتقاد داشت که انقلاب کار “مردم” است (که در  روسیه معنای آن “دهقانان” بود) نه اقلیت مبارز انقلابی.

در پایان قرن نوزدهم، مارکسیست‌های روسیه، که به عمل سازمانی و “حزب پیشرو” باور داشتند، به همۀ روشهای انقلابیِ رقیبان غیرمارکسیست خود برچسب “مردم‌باور” یا “پوپولیست” زدند و این عنوان به صورت تحقیرآمیز رواج یافت.

بنابراین واژۀ “پوپولیسم” زادۀ دعوای انقلابیون روسیه است. دعوای مارکسیست‌ها با سوسیالیست‌ها. مارکسیست‌هایی مثل لنین که به نقش “حزب پیشرو” و “روشنفکران انقلابی” در تحقق انقلاب سوسیالیستی باور داشتند، سوسیالیست‌هایی را که به نقش “مردم” در تحقق انقلاب باور داشتند و روشنفکران و حزب پیشرو را نفی می‌کردند، پوپولیست یا مردم‌باور خواندند.

با این حال پوپولیسم پدیده‌ای دست چپی باقی نماند و با ظهور فاشیسم و نازیسم، به سمت راست تاریخ نیز کشیده شد.

همچنین جنبش مک‌کارتیسم در آمریکای پس از جنگ جهانی دوم، جنبشی پوپولیستی بود که به کشف و مجازات مارکسیست‌ها می‌پرداخت.

پیشتر نیز، در سال 1891، “حزب مردم‌باور” (populist party) برای دفاع از منافع کشاورزان تشکیل شده بود.

پوپولیسم به معنای “مردم‌باوری”، در جنبش‌های روستایی اروپای شرقی تا قبل از جنگ جهانی دوم و نیز در بسیاری از “جنبش‌های آزادی‌بخش” جهان سوم نیز وجود داشته است.

در واقع پوپولیسم ممکن است روستایی یا شهری، دهقانی یا خرده‌بورژوایی (طبقۀ متوسط سنتی عمدتا) باشد. رهبری آن نیز ممکن است با روشنفکران یا غیرروشنفکران باشد.

همچنین باید افزود که پوپولیسم در سلوک سیاسی افرادی که به قدرت نرسیده‌اند، بیشتر رنگ‌ و بوی “مردم‌باورانه” دارد. ولی سیاستمدارانی که قدرت را کسب کرده‌اند، معمولا مردم‌باوری را مستمسکی برای دور زدن نهادهای سیاسی (مثل انتخابات یا مجلس) و کارشناسی قرار می‌دهند. ولو که آن نهادها مبنای دموکراتیک داشته باشند. بنابراین سیاستمداران مستقر در قدرت، معمولا از مردم‌باوریِ آغازینِ پوپولیسم عبور کرده و به مرحلۀ عوام‌فریبی می‌رسند. عوام‌فریبی ابزار توده‌انگیزی است.

چنانکه دونالد ترامپ برای امتناع از قبول شکست در انتخابات، کوشید که با ادعاهای عوام‌فریبانه، تودۀ دست راستی را برانگیزد تا نهاد انتخابات و نهادهای عالی‌تر را دور بزند و به هدف سیاسی‌اش، که باقی ماندن در قدرت بود، برسد.  

نفی نهادهای کارشناسی، نشانۀ این است که پوپولیسم با “مدیریت علمی” نیز میانه‌ای ندارد. سیاستمداران پوپولیست، بویژه اگر راستگرا باشند، معمولا خودشان جزو عوام جامعه هستند. مثل دونالد ترامپ یا محمود احمدی‌نژاد. سیاستمداران پوپولیست روشنفکر، معمولا چپگرا و سوسیالیست بوده‌اند.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا