خرید تور تابستان ایران بوم گردی

آنچه گذشت!

محمد توکلی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی درباره‌ی سال 1401 نوشت:

سالی که گذشت سال غم‌باری بود؛ احتمالا این غم‌بار بودن نقطه‌ی اشتراک بسیاری از یادداشت‌هایی‌ست که برای سال رفته نوشته شده است. غم از دست رفتن جان‌های عزیز و از آن هولناک‌تر و غم‌انگیزتر بی‌اهمیت‌انگاری آن جان‌ها.

اتفاقات سال 1401 را می‌توان به سه دسته‌ی کلی تقسیم کرد؛

1ـ اعتراضات پاییز که مهمترین اتفاق بود و شاید بتوان به دلایلی آن را مهمترین اعتراض در یک دهه‌ی اخیر به حساب آورد.
2ـ مشکلات اقتصادی که برای مردم ملموس و آشکار است و ظاهرا برای مسئولان چندان قابل لمس نیست!
3ـ تداوم تحریم‌ها به واسطه‌ی به سرانجام نرسیدن مذاکرات احیای توافق هسته‌ای؛ توافقی که از اسفند99 امکان اجرایی شدن آن وجود داشت.

اعتراضات 1401 از دو جنبه قابل بررسی است؛ نخست، نحوه‌ی مواجهه‌ی ارکان مختلف حاکمیت و دوم، نوع کنش معترضان.

نقطه‌ی آغاز اعتراضات به آنچه بر سر مهسا امینی آمد برمی‌گردد، رخدادی که بنا بر گزارش رسمی پزشکی قانونی نیز دست‌کم قصور پلیس در آن قابل اثبات است. این نقطه‌ی آغازین به سادگی قابل مدیریت بود اما این اتفاق رخ نداد و در نهایت کار به خیابان و خون کشیده شد!

نقطه‌ی پایان اعتراضات هم زمانی بود که معترضان بدون دست یافتن به هدف‌های کوچک قابل دسترس که بر روی آن اجماع حداکثری بی سابقه‌ای شکل گرفته بود اهداف دور از دسترس را برای ادامه‌ی کنش اعتراضی خود برگزیدند و در نهایت کار به خالی شدن خیابان کشیده شد و ناامیدی برای ایجاد تغییری هر چند کوچک.

با نگاهی به نقطه‌ی آغاز و پایان اعتراضات 1401 در خیابان‌ها می‌توان به این نتیجه رسید که حاکمیت و معترضان به آن، «ناتوان» هستند و این ناتوانی این سو و آن سوی سپهر سیاست خطری جدی برای امروز و فردای ایران است!

اما مسئله‌ی اصلی در سه اتفاق مهم و تلخ 1401 (اعتراضات، مشکلات اقتصادی، بی سرانجام ماندن برجام) چیست و آیا می‌توان این سه را دارای ریشه‌ی مشترکی دانست؟

به نظر می‌آید که این سه مورد با وجود تفاوت‌های آشکار و مشخصی که با یکدیگر دارند اما در یک نقطه به اشتراک می‌رسند و آن عدم توجه به خواست مردم است. ریشه‌ی اصلی اعتراضات پاییز 1401 بی توجهی چندین و چند ساله‌‌ی تصمیم‌گیران به شکاف فرهنگی و اجتماعی است که میان خواست مردم و حاکمان ایجاد شده است.

این اعتراض اساسا سیاسی نبود (هر چند سیاسی و سیاست‌زده شد)، اقشار مختلف و متنوع جامعه‌ی ایرانی در موضوعات فرهنگی و اجتماعی مسیری را طلب می‌کنند که اساسا در گفتمان اکثریت قریب به اتفاق تصمیم‌گیران نظام جایی ندارد و طبیعی است که وقتی برای ترمیم چنین شکافی فکری نشود و از اساس وجود آن انکار شود راهی خیابان‌ها شوند.

در مشکلات اقتصادی این روزها که ریشه در تداوم تحریم‌ها دارد و بی سرانجام ماندن مذاکرات احیای برجام هم به نوعی همین وضعیت را شاهد هستیم که اکثریتی از مردم راه و روشی را طلب می‌کنند که از نگاه «دولت انقلابی» و دیگران، سازش و ذلت خوانده می‌شود!

برای حل این مسئله نیاز چندانی به اندیشیدن نیست، زیرا سایر کشورها این مسیرها را رفته‌اند و نیازی به «اختراع دوباره‌ی چرخ» وجود ندارد. راه‌حل ساده‌تر از آن است که نیازی به مقدمه و شرح و توضیح داشته باشد.

برای تغییر این وضعیت تنها کافی‌ست ارکان مختلف قدرت در جمهوری اسلامی به همان مسیری که در بهمن 57 به مردم قول داده بودند بازگردند و انتخابات آزاد را تجربه کنند تا خواست و دیدگاه مردم از طریق صندوق رای مشخص و اجرایی شود. انتخاب چنین راه حلی سبب آن می‌شود که دیگر نه معترضانِ اهل خیابان خود را «بی شمار» بپندارند و نه مدافعان اهل راهپیمایی‌ خود را «اکثریت ملت» بنامند!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. منظور نویسنده چیست؟ : “رخدادی که بنا بر گزارش رسمی پزشکی قانونی نیز دست‌کم قصور پلیس در آن قابل اثبات است”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا