خرید تور تابستان ایران بوم گردی

کاش مهرگان و تیرگان هم احیا شوند

«سعید رضوی فقیه»، جامعه شناس در فیسبوک نوشت:

شادی یکی از معدود پدیده هاست که وقتی تقسیمش می کنیم نه تنها کم نمی شود بلکه اضافه و ضرب هم می شود. لذت ناشی از تقسیم شادی به نسبت حس نوعدوستی و قدرشناسی طرفین به شکلی تصاعدی متکاثر می شود. این سخن مدعایی خطابی نیست بلکه محاسبه پذیر و تحقیق پذیر است. اگر خوردن یک سیب الف واحد لذت داشته باشد بخشیدن داوطلبانه اش دست کم الف ضرب در دو واحد لذت ایجاد می کند. مگر نمی گوییم اگر تو بخوری گویا من خورده ام؟ از آنجا که لذت نیکی کردن و نیکی دیدن پایدار است و مثل لذت خوردن سیب گذرا نیست این لذت در زمان هم ضرب می شود. از سوی دیگر حجم لذت بسته به حس نوعدوستی و قدرشناسی هم افزایش می یابد. یک سیب از دستی بی ریا و بی منت و با محبت گرفتن به هزار باغ می ارزد. مثل حکایت پذیرایی اعرابی از حاتم طایی.

پس هر چه پرورش خصایل اخلاقی بیشتر باشد لذت تولید شده از نیکی کردن و تقسیم شادی بیشتر خواهد بود آن هم، چنانکه گفته شد به گونه تصاعدی.

با این مقدمه شاید مطول می خواهم عرض کنم که با شادی شب یلدا مخالف نیستم. برعکس خواهان احیای مناسبت های از یاد رفته و تاسیس مناسبت های تازه و تایید مناسبت های دیگر اقوام و ملل نیز هستم. کاش مهرگان و تیرگان هم احیا شوند. یا جشن سده. جشن عشاق هم فرخنده مناسبتی است که ظاهرا مقارن سده خودمان است. به جشن خنیاگران اهل فرنگ مقارن با تیرگان خودمان که به ذوق وزیر فرهنگ پروری چون جک لانگ بنیاد نهاده شد حسرت می برم.

همه اینها اسبابی مفیدند برای شادی. اما جوهر کلام من اینست که بیاییم شادی های گذرای خود را با تقسیم آنها میان دیگران هم افزایش دهیم و هم ماندگار کنیم. باید میان خوشی و خوشبختی و الکی خوشی تفکیک قایل شویم. خوشبختی پایدار است و شریف اما خوشی ناپایدار است و خنثی و الکی خوشی (به تعریف حقیر و نه به معنای قلندرانه و ابن الوقتی اش) نا شریف و خسیس است و به شدت ناپایدار بلکه منتهی به الم و رنج. همه ی سخن بنده در باب یلدا، پرهیز از فراموشکاری نسبت به رنج دیگران و فرو غلطیدن در دام الکی خوشی بود و بس. خنکای ناشی از گزیدن آسایش دیگران بر آسایش خویشتن کم از همان آسایش نیست.

سخن پایانی اینکه از دوستان فرهیخته و بزرگوارم که لطف کردند و ضرورت مناسبتهای شادی آفرین را یادآور شدند سپاسگزاری می کنم. می پذیرم و به جد باور دارم که هر قوم و ملت که شادی نداشته باشد در دام و کام خشونت می افتد. اما از یاد نبریم که چون جماعتی کثیر از همسایگان ما در رنج سرما و گرسنگی و بی پناهی و تنهایی باشند و ما به خور و نوش و خنیا و رامش مشغول باشیم همانها دلهای سوخته شان هیزم نفرت ناشی از ناشادکامی خواهد شد خاصه وقتی ما را غرق شادی و بی خیالی نسبت به رنج و اندوه خویش ببینند. این گسل ناشی از تبعیض آبستن زلزله های ویرانگر خواهد شد. پس بیاییم شادیها را با تقسیم، مضاعف و پایدار کنیم و دلها را به بهانه ای کوچک گرم و سرشار از مهر.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا